RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
آخه مگه قرار نشد من يه مدت باهاش هيچ ارتباطي نداشته باشم و صبر كنم . خودتون گفته بودين .
خب چيكار كنم درسته الان موبايلمو روشن كنم ؟ به نظرتون فايده نداره اگه يه خورده صبر كنم ؟ موندم چيكار كنم ؟
فكر مي كنم بالهاي صداقت و فرشته مهربون با اين موافق بودن كه يه مدت باهاش تماس نداشته باشم . اگه مي شه راهنماييم كنين ؟
يعني مي گين موبايلمو روشن كنم . حداقل بهم اس ام اس بزنه و بفهمم چيكارم داره ؟
روشن كردم موبايلمو . به اميد خدا
خدايا خودت كمكم كن .
اس ام اسي كه فعلا نيومد . خدا كنه تماس نگيره خيلي عصبي مي شم وقتي زنگ مي زنه . اميدوارم اس ام اس بده به جاي زنگ زدن .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
من نظر شخصي ام رو ميگم. انشاا... دوستان نظرات بهتري اگه دارن ميگن. بخصوص بالهاي صداقت عزيز.
به نظر من موبايلت رو به هيچوجه روشن نكن. راه ارتباطي رو براش هموار نكن كه هر دقيقه با اسمس و زنگ اذيتت كنه. يه ايرانسل بخر و كاراتو باهاش انجام بده. پست بالا رو هم براي همين نوشتم كه ديگه سركارتم باهات در ارتباط نباشه.
قضيه تو خانوادگيه و اگر هم حرفي داره بايد خونه زنگ بزنه و باهات صحبت كنه.
مي دوني چيه؟ اصل ماجراي تو اين بود كه كلا بلد نبودي به شوهرت نه بگي. الان اينو ياد گرفتي كه ندوي دنبالش و التماسش نكني. الان اختيار احساساتت دست خودته. هرجا كه لازم بود بايد حرفتم بزني اما از موضعت كوتاه نياي.
مهم اينه كه تو ماجرا رو به سمتي بكشوني كه مورد دلخواه تو هست. اون وقتي ببينه كه با اين بازيهايي كه سر تو در مياره نمي تونه تورو به طلاق توافقي راضي كنه يا خودش اقدام ميكنه(كه زمانبر هست) يا اينكه ميره سراغ كار خودش و احتمالا به تو و تغييراتت فكر خواهد كرد. پس تو كار خودتو بكن روي خودت كار كن و از عكس العمل هاي اون نترس.:46:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
جالبه انقدر مغروره كه وقتي گفته موبايلمو خاموش مي كنم حتي موبايلشو روشن نكرده يه اس ام اس بده . مي خواد حتما زنگ بزنه . كه يه وقت موبايلشو روشن نكنه . اعصابم خورده اول صبحمو خراب كرد دوباره . خدايا بهم صبر بده . :323:
خب اون ديروز زنگ زده بوده و من خونه نبودم . به بچه ها هم اينجا گفته كه بهم بگن باهاش تماس بگيرم . خوب چيكار كنم تماس بگيرم باهاش . يعني اس ام اس بدم ببينم چيكار داره .البته اگه موبايلش روشن باشه ؟
بالاخره اونم مشكلي نداره كه سركار زنگ مي زنه فكر مي كنه فقط اينجا مي تونه پيدام كنه وگرنه خب خونه زنگ مي زد . حالا درمونده شدم نمي دونم چيكار كنم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
معلومه نبايد بهش اسمس بدي! هر كاري داره خودش پيدات مي كنه. تازه فكر مي كني چيكار داره؟ خودت بگو! غير از طلاق حرف ديگه اي داره؟ خواهش مي كنم خودتو گول نزن. ولش كن. به عكس العمل هاي شوهرت فكر نكن. به خودت برس. فقط و فقط به خودت برس. باشه؟ انقدر درگير اون نباش.
خونه زنگ زده كه زده. نبودي جواب ندادي. يبار ديگه زنگ مي زنه اگه بودي جواب مي دي. حرفتم همونه كه هست. حرف اونم توي اين مدت كوتاه عوض نشده مطمئن باش. سعي كن خودت اين قضيه رو مديريت كني. نه اينكه نگران زنگ زدنها يا جواب ندادنها باشي. آفرين دختر خوب! اصلا فكر نمي كردم در طي اين مدت كوتاه انقدر ذهنت عوض بشه. آفرين:43:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نگفتيم كه باهاش حرف نزني و صدايش را نشنوي .
گفتيم تو دنبالش ندو . بگذار اون بياد جلو
حالا بايد كار بيخ پيدا كنه؟!مثل آدم متمدن خوب ببين چي مي گه . تا بعد فكر كنيم ببينيم قدم بعدي چيه . حالا كه تو اصلا نمي دوني كجاي كار ايستاده اي و براي چي بهت زنگ زده ؟! شايد آتيش گرفته مي خواد بگه يك ليوان آب بده بدستم . ( من واقعا معني اين كار و تلفن جواب دادن را نمي فهمم اصلا شوهرت نه يك آدمي بهت داره در عرض 24 ساعت چندين بار زنگ مي زنه حتما كار داره ديگه )
شايد حرف تازه اي داشته باشد . گوش بده ببين چي مي گه ؟! توي دعوا كه نبايد شمشيرها را از رو بست . اگر با هم بخواهيد يك درصد زندگي كنيد اين كارها و اين بازي ها خطرناكه والله . نمي دونم چرا همش دنبال كش دادن ماجرا هستيد و به اثبات رساندن قدرتهايتان .
تو از شوهرت بدتر . شوهرت هم از تو بدتر .
بعد هم چرا دوستي و صميميتي كه بهت گفتم را فراموش كردي ؟
جواب دادن به تلفن و گوش كردن حرفهاي همسرت يعني همين ديگه . ساكت باش و فقط گوش بده ببين چي مي گه . بعدش هم بگو معذرت مي خوام بهت زنگ مي زنم الان نمي تونم صحبت كنم .
بعد هم بيا بگو ببينيم چي گفته تا يك فكري بكنيم
از دوستان خواهش مي كنم تحريكش نكنيد و اينقدر به سمت كارهاي غير اخلاقي و غير اصولي كه با چارچوبهاي خانوادگي مغاير است و طلاق سوقش ندهيد . شما مگر علم غيب داريد كه از طرف شوهرش حرف مي زنيد و ........فكرش را مي خونيد ؟!!!!!!!!!!!!!!
تا زماني كه حرف نزني خانمي هيچي معلوم نيست . قدم به قدم جلو برو /
تو بودي و جواب ندادي اين را يادت نره . اين يعني دروغ و بچه بازي .
يادت باشه اين آقا شوهر توست و نه دوست پسرت كه بچه بازي و لوس بازي و ...در مياري . زندگي كه شوخي نيست . تلفن را جواب بده :305:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نمي دونم چرا خبري ازش مي گيرم انقدر استرس مي گيرم . همه بدنم مي لرزه . سعي مي كنم آروم بشم . ممنون .
باشه بهش جواب مي دم بهش . آخه گفتم دفعه آخرم كه با يكي از فاميلامون كه مرده و در جريانه حرف زدم . بهم گفت ببين من خودم مردم بزار يه مدت اون دنبالت بگرده و نگرانت بشه . چون تو كه ديگه اميدي نداري كه برگرده بزار اين راهم امتحان كن . خواستم از ديد اون كه مرده هم يه ذره قضيه رو ببينم . ولي بقول شما فكر كنم خيلي بچه بازيه و بيشتر عصبي مي شه شوهرم .
باشه جوابشو مي دم اگه گفت كجا بودي چرا تلفن و جواب نمي دادي چي بگم . بگم حالم خوب نبود . اينجوريم باز فكر مي كنه دارم زجه مي زنم براش . چي بگم كاش تلفنمو قطع نمي كردم .
همكارم بهش گفته بود 5 دقيقه ديگه زنگ يزنه ولي نزد .نگرانم پا نشه بياد اينجا .
اس ام اسم نداده تو اين مدت .
حس مي كنم تنها كاري كه مي تونه باهام داشته باشه يا اينه كه مي خواد بياد وسايلشو ببره يا اينكه مي خواد بگه بدون عقدنامه نمي شه و منو راضي كنه براي طلاق . اصلا قدرت حرف زدن باهاشو ندارم . بقول شما بيشتر بچه بازي در مي آرم وقتي باهاش حرف مي زنم . چون عصبي مي شم و دست خودم نيست . اگه بياد لباساشو ببره ديگه تمومه مطمئنم .
خدا خودش كمكم كنه . نمي دونم چرا انقدر لجبازه و تحت هيچ شرايطي كوتاه نمي آد . بخدا گريمو در مي آره . نمي دونم چي بگم .
اصلا هم صبر نمي كنه تا ته خطو مي ره كه ديگه راهي نمونه براي برگشت . :323:
نمي دونم چرا ديگه زنگ نزد . به موبايلمم زنگ نزده .
دوباره تمركزمو بهم ريخته از صبح . دست و دلم به هيچ كاري نمي ره . بايد پايان ناممو كار كنم اما نمي تونم . ديگه اعصاب برام نمونده. همينجوري نشستم تا زنگ بزنه .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
چرا اينقدر ذهنت دنبال دروغ گفتن است ؟!
اگر باهاش حرف زدي بگو آمادگي صحبت كردن نداشتم .همين نه بيشتر . كم گوي و گزيده گوي
اينقدر ذهن اين مرد بخت برگشته را نخوان و از جايگاه او فكر نكن . ميشه خواهش كنم !!!!!!!
عصبانيت و لرزيدنت هم به خاطر فشار بازي است كه خودت راه انداختي و مي اندازي و به شوهرت ابدا ربطي نداره حتي اگر بگه كه قباله را بده .
همين يك موردي كه تو تعريف كردي نشان مي ده تو هم كم از آقا لجبازي و بچه بازي نداري . زندگي زناشويي را زيادي شوخي گرفته ايد .
از ديد من جدا روي رفتارهاي خودت و تفكرات و احساساتت يك بازبيني اساسي داشته باش .
در ضمن از اين به بعد قبل از خرابكاري بيا بگو چه خبره نه بعد از خرابكاري . يك كم صبوري در ارائه دادن روشهاي شگفت انگيزت را ياد بگير .
الان ديگه منتظر زنگ او نباش . به كارهات برس .
خود كرده را تدبير نيست . جلوي همكارهايت او را ضايع كردي و شخصيتش را مورد هدف قرار دادي فكر نكن نمي فهمد
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ani عزيز
من الان چند روزي هست كه اينجا نوشتم كه مي خوام جواب تلفن هاشو ندم . نمي دونستم كارم غلطه . بعضي بچه ها گفتن كه كار درستي مي كنم . البته شايد من منظورشونو بد متوجه شدم . ولي قصدم بچه بازي نبود . الانم نمي دونم كار درستي هست بهش بگم كه آمادگي نداشتم باهات حرف بزنم . اين يعني هنوزم ضعف دارم در پذيرفتن اين مسيله و يه موضوع ديگه هم براي اينكه بقول شما فكر نكنه من پيش همكارام ضايعش كردم بهتر نيست بهش بگم دنبال كاراي پايان نامم بودم و نبودم چون واقعا هم همينطور بود و اين چند روزه همش درگير بودم . و بازم اينكه بهتر نيست بهش زنگ بزنم و بگم چيكارم داشته بهش بگم كه همكارم بهم پيغامشو رسونده و منم زنگ زدم .
فكر مي كنم اين بهتر باشه . اينطور نيست ؟
من اصلا قصدم لجبازي نبود . مي خواستم بيشتر صبر كنيم همين . اما متاسفانه اون اصلا نمي خواد كه صبر كنه و همش عجله داره براي بستن همه درهاي پشت سرش . خب چيكار مي تونم بكنم . گفتم شايد اين راه يه كم كمك كنه كه اوضاع از اين تنش در بياد .
ديدين فهميدم مي خواد چيكار كنه . الان خواهرم زنگ زد گفت زنگ زده بهم و گفته كه من مي دونم سر كاره و سپرده كه بهم جواب نده . كجاست ؟ خواهرمم گفته نه هست مي ره سركار . خيلي ضايع شدم .
بعد گفته نه ما قرار بود بريم تفاهمي جدا شيم بهم گفته نمي آد و گفته خودت برو اقدام كن . اگه مي اومد شنبه با هم مي رفتيم تا 2 شنبه بيشتر طول نمي كشيد من با وكيل حرف زدم .
ولي اينجوري من مجبورم وكيل گرفتم و تنها چيزي كه مجبورم ازش شكايت كنم قضيه اون پسره است خواستم بهش بگم كه فردا نگه نمي خواستم خانوادم بدونن . بالاخره فردا خانوادش مي فهمن و براش بد مي شه . من نمي خوام اينكارو بكنم . بهش خبر بدين و بگين چي كار كنم من .
من تنها چيزي كه مي تونم ازش شكايت كنم همينه .
و بعدم گفته ببينين مي تونم برم سر كار و 5 دقيقه ببينمش . خواهرمم گفته من نمي دونم . بعد خواهرم گفت حالا مي خواي چي بهش بگي ؟ گفتم نمي دونم . مي خواستم با شما مشورت كنم قبلش . بعد گفتم اگه زنگ زد بهش بگو موبايلم روشنه .
دارم دق مي كنم از اين همه بي انصافي و نامردي . خدا كمكم كن .
من حالا چه جوابي بهش بگم . آبروم پيش همه مي ره با اين كارش . چرا اينكارو مي كنه آخه ؟ ديوونه شدم ديگه .
به نظرتون بهش زنگ بزنم ؟ اصلا چي بهش بگم . ؟
خدا بچه ها كجايين ؟ فرشته مهربون ؟ بالهاي صداقت ؟ ani ? دلشوره دارم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
شايد آني عزيز راست بگن اما قبلا هم آقاي شوهر زنگ مي زدن و خانم سبكتكين جواب مي داده و حرف فقط حرف طلاق و قباله عقد و اينكه زودتر تموم كنيم بوده. الانم اتفاق خاصي نيفتاده جز اينكه رفتن پيش مشاور و آقا بر تصميم طلاق مصمم تر شده.
حالت هاي اصضطراب و تنش هم بنظر من براي اينه كه تا حالا چنين كاري رو انجام نداده و ترس از ايستادن در مقابل خواست شوهرش داشته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
من اصلا قصدم لجبازي نبود . مي خواستم بيشتر صبر كنيم همين . اما متاسفانه اون اصلا نمي خواد كه صبر كنه و همش عجله داره براي بستن همه درهاي پشت سرش . خب چيكار مي تونم بكنم . گفتم شايد اين راه يه كم كمك كنه كه اوضاع از اين تنش در بياد .
بنظرم كار خوبيه. صبر كردن براي اينكه هر دوتون بيشتر فكر كنيد.
دوست دارم نظر بالهاي صداقت عزيز رو هم بدونم.
سبكتكين جان! نگران نشو. شما فعلا خودتو مشغول كن. كاري هم نكن تا همه با هم يه فكري برات بكنيم.
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
به منشيمون گفتم اگه يه وقت زنگ زد وصل كنه بهم . ولي نمي دونم چه جوابي بدم .