RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در يک جاده اصلى قرار داد.. سپس در گوشهاى قايم شد تا ببيند چه کسى آن را از جلوى مسير بر ميدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسيدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسيارى از آنها نيز به شاه بد و بيراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هيچيک از آنان کارى به سنگ نداشتند.يک مرد روستايى با بار سبزيجات به نزديک سنگ رسيد. بارش را زمين گذاشت و شانهاش را زير سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدنها و عرق ريختنهاى زياد بالاخره موفق شد. هنگامى که سراغ بار سبزيجاتش رفت تا آنها را بر دوش بگيرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد کيسهاى زير آن سنگ در زمين فرو رفته است. کيسه را باز کرد پر از سکههاى طلا بود و يادداشتى از جانب شاه که اين سکهها مال کسى است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستايى چيزى را ميدانست که بسيارى از ما نميدانيم!
پس فرانک جان:305:هر مانعى، فرصتى
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام
مینا جون خیلی ممنون از حکایت آموزنده ای که بیان کردی:72:
حق با توه عزیزم ، خودم تا حالا خیلی از این موانع رو سر راهم دیدم و ازشون واقعا به عنوان یه فرصت استفاده کردم و ازشون به سلامت بیرون اومدم که البته بدون مدد الهی محال بوده:316:
به عنوان مثال : وقت کنکوری بودم و باید مثل بقیه همکلاسیهام که همه جوره از طرف خانواده حمایت یشدن و کلاسهای مختلف و تغذیه مختلف و ناز و نوازش و ... میشدم هیــــــــچ کس جز خدا و یکی از
دبیران عزیزتر از جانم:46: رو نداشتم که کمکم کنن.
از اون موقعه تا حالا با اون دبیرم رفت و آمد خونوادگی دارم و اون همیشه بهم افتخار میکنه چون میدونه از بین شاگردهاش تنها شاگرد اول کلاسش بود که به سختی دانشگاه رفت!
با اون همه سختی و بدون حمایت اطرافیانم سخت تلاش کردم و با توکل و امیدو به خدا موفق شدم و رفتم دانشگاه دولتی بعدش هم باز خداوند بر بنده حقیرش منت گذاشت و یه کار خوب بهم داد، خدا رو هزاران بار شکر میکنم.
اگه سختی اون موقع نبود من الان قدر نمیدونستم و از این لحاظ برای خیلیهای دیگه الگو نمیشدم:310:
بذار واسه خودم یه دست بزنم:104:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
یه چیزی یادم افتاد که واسه اینکه خستگی خودم و شما در بره میگم :
خواستگار همکار بنده که قصد داشت به منظور سازگار کردن خودش با من ظاهرش رو (موقتی) تغییر بده ، وقتی از گرفتن جواب مثبت کاملا نا امید شده ... از غصه اش رفته و ریششو از ته زده و سه تیغه کرده :311::311:
به خدا قصد تمسخر اونو ندارم اما نمیدونم چرا بعضیها انقد کوته فکرند و ظاهر بین!
البته من قول داده بودم راجع بهش کاملا بی تفاوت بشم که شدم اما این مسئله امروز برام واقعا خنده دار بود
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
فرانک عزیزم
هنوز که یادت نرفته خدا همیشه با توست اون خواستگارتم بذار به خاطر ازمون از طرف خدا که ببینه تو خودتو مغرور میدونی یا نه؟
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام نازی جون
ای بابا نازی ! تو همه حرفامو خوندی و اینو میگی؟
خدا خودش میدونه که مغرور نیستم این واقعا یه چیز دیگه ست که باید واسه خودت دقیقا اتفاق بیوفته تا بدونی!
دیگه اعصابمو خورد کرده...
فکر کنم عمدا نمیاد تمیز کنه تا من مجبور شم اعتراض کنم یا پیغام بذارم که بگید بیاد کارشو انجام بده وگرنه مستقیم به رئیسمون میگم.
الان داره تمیز میکنه یه کار 20 دقیقه ای رو اوههههه کش میده و میچرخه اینور اونور ... منم که نمیشه اتاقو ول کنم برم بیرون یا روم نمیشه بگم کارتو بکن :316:
همیشه نیمه نصفه انجام میده منم چیزی نمیگم تا بلکه زودتر بره:325:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام به همه
من تازه وارد هستم و حتي زياد به طرز كار تالار آشنايي ندارم .فقط احتياج به كمك دارم ! خيلي گرفته و غمگينم و دليلش رو هم نمي دونم . مشكلات معمولي كه هر آدمي شايد تو زندگي اش داشته باشه دارم . 6ماه كه ازدواج كردم و همسر خيلي خوبي دارم . نمي دونم جريان چيه كه يه غمي رو سينه ام سنگيني ميكنه كه منو بي حوصله و حساس ميكنه .مخصوصا وقتي تو خونه ي خودمم .خيلي گريه ميكنم و دليلش رو هم نمي دونم:302: .لطفا به من كمك كنيد
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام سودابه عزیزم ، خوش اومدی به تالار:72:
خواهر خوبم کار خوبی میکنی که میخوای با دوستان تالار همفکری کنی تا روحیه ات بهتر بشه .
من یه پیشنهاد برات دارم : عزیز دلم تو همین انجمن که من مشکلم رو مطرح کردم ( روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی) یه تاپیک باز کن و عنوانش رو هرچی دوست داشتی بذار . البته باید موضوعش روشن و مشخص باشه نه اینکه بگی : کمممممک یا کمکم کنید یا چیزی شبیه به اینا
چون مشکلات ما با همدیگه فرق میکنه و اینجوری دوستان بهتر میتونن راهنمایین کنن باشه عزیزم؟
اگه تو ایجاد تاپیک مشکلی داشتی بگو راهنماییت میکنیم:72:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
چرا روت نمیشه بگی؟ خیلی راحت میتونی این کار رو بکنی ،اگر واقعا چیزی اذیتتون می کنه نیازی نیست خودتونو عذاب بدین:46:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
گل مریم عزیزم
من کلا کمرو هستم حالا تو این موقعیتها دیگه خودت ببین چطور میشه ؟
در ضمن اصلا خوشم نمیاد سلامش هم بکنم و از چند بار که می بینمش سلام نمیکنم و یه بار جواب سلامشو میدم!
با این وضع اون ... حالا فکر کن باهاش حرفم بزنمف حالا هر حرفی ببین چی میشه!
اما دیگه مهم نیست ، دیروزم فقط خواستم بگم که اون فکر کرده بود اگه ریش بذاره پس دیگه تمومه و مرد ایده آل من میشه اما وقتی دید فایده ای نداره مثل همیشه از شرش خلاص شد همین
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام فرانک عزیزم
خوب میدونم وقتی میگی حالم بده یعنی چی ،خوب میدونم وقتی میگی دلم به یاد یه نفر تنگ شد یعنی چی
یه زمانی از این حال بدی ها خیلی داشتم ، یعنی اکثرا به یه بهونه ای داشتم ، گاهی وقتها بعد یکی دو روز
خود به خودتموم میشد و گاهی وقتها با یه دردل ساده با یه دوست عزیز ،گاهی وقتها با یه حس عمیق به خدا و صحبت با خدا(نیازی نیست حتما ذکری بگی ،یا دعایی ازمفاتیح حتما بخونی تا خوب شی، یه درد دل ساده ،یه حس عمیق هم میتونه بار شونه هات رو سبک کنه)
اینا همشون لازمه زندگیه و عادیه ،دلیلی نداره همیشه حالمون خوب باشه ، حال بدی ها همیشه هست
اگر خواستی یه ایمیل بهم بزن تا بیشتر با هم حرف بزنیم