-
RE: خواهر شوهر
راستی دوستان عزیزم.شماها هرچند روزیه بار میرید خونه پدرشوهرتون؟
دعوتتون میکنند یا خودتون میرید؟
آخه من بعضی اوقات که از کشیک اومدم و واقعا خستم و حتی شوهرم خودش هم از خستگی داره میمیره باز میگه بیا بریم خونه مامانم!!!!!!!!!!و وقتی میگم با این خستگی میگه اووووووووو یه هفته است نرفتیم. در صورتیکه مطمئنم خودش تنهایی چند بار رفته خونشون.
راستش بخواین من 1.به خاطر خواهرش زیاد دوست ندارم برم.2. از طرفی پدرشون خیلی دیر میاد خونه و ما مجبوریم تا دیروقت بمونیم و فردا صبح پاشدن ساعت پنج ونیم واقعا سختمه.
3.البته مامانش برعکس گذشته که دعوتمون میکرد حتی اگه یه ماه هم نرم خونشون هیچی نمیگه ،دعوتم نمیکنه .
میشه شماها هرچند روزیه بار میرید خونه پدرشوهرتون؟
دعوتتون میکنند یا خودتون میرید؟ خونه مامان خودتون چطور؟ تنهایی یا با همسرتون؟
من مامان خودم، دعوتومن میکنه هرهفته با هماهنگی خودمون هروقت که هردوتامون بتونیم .اونجا هم کسی نیست مثل خواهرشوهرم که شوهرمو آزار بده. خیلی هم زود برمیگردیم.اما با همه این احوال شوهرم مقایسه میکنه و من این جور وقتا احساس میکنم شوهرم خیلی بچه است. اگه نرم احتمالا یا جروبحث میشه یا بعدا تلافی میکنه.
-
RE: خواهر شوهر
پوپک عزیز
این که خانواده اونها دعوت نمی کنن و خانواده شما دعوت میکنن و با شما هماهنگ میشن دقیقا به تفاوت فرهنگ دو خانواده مربوط میشه. درخصوص این دعوتها و مهمانی رفتن ها و یا مهمانی دادنها (یه سری از اختلافات زناشوئی به همین موضوع مربوط میشه) بمرور هم شما (زن و شوهر) به پایداری می رسید و یه رویه رو دنبال خواهید کرد و هم سایرین می یابند که چه باید بکنند.
به خودتون اجازه بدید که تنهائی به خونه پدر ومادرتون برید.
گاهی شما برای رفتن به خونه پدر شوهرتون پیشقدم بشید.
یه نکته کلیدی در این خصوص اینه که :
با توافق عقلی -منطقی - احساسی در قول وقرارهای خانودگی تصمیم بگیریم
http://www.hamdardi.net/thread-10532-post-102833.html#pid102833
موفق باشی
-
RE: خواهر شوهر
میشه لطفا بگین خوب شماها چطوری به پایداری رسیدید و منم راهنمایی کنید و از قوانین خودتون واسم بگین.
-
RE: خواهر شوهر
یعنی شماها هنوز به پایداری نرسیدین؟:311::311::311::311:
:325::325::325::325:
-
RE: خواهر شوهر
عزيز من حساسيت به خرج بدي بدتر ميشه....اگه اشتباه نكنم گفتي كه خواهر شوهرت ازدواج كرد...پس ديگه هر روز كه خونه ي باباش نيست درسته؟؟
مشكل دوم را هم به شوهرت بگو....بگو من صبح ها بايد زود برم محل كارم اگه امكانش هست شب هايي كه ميريم خونه ي مامانت اينا زودتر برگرديم....
به همين سادگي به همين خوشمزگي:310:
-
RE: خواهر شوهر
و دوست خوبم مهم نیست شما هر چند روز یکبار برید خونه مادرشوهرتون؛ گرچه اگر یه برنامه ی مناسب و برنامه ریزی شده برای رفت و آمدهاتون داشته باشید و در شرایطی که هر دو آمادگی دارید این کار رو انجام بدید خیلی خوبه؛ اما مهم تر از اون اینه که شما هر وقت میرید اون جا تا اون جایی که می تونید با محبت و احترام با خانواده ی همسرتون برخورد کنید و به رفتارهای همسرتون با خانواده اش هم کاری نداشته باشید؛ شما باید بتونید شخصیت خودتون رو به اونها اثبات کنید!
در ضمن برای اینکه همسرت بیشتر درکت کنه؛ راهکارش اینه که اولا از لحاظ روحی و احساسی و همین طور جسمی بیشتر به همسرت نزدیک بشی و هم اینکه یه روزهایی که همسرت خسته ست و یا نه؛ اصلا بهونه میاره برای نرفتن خونه ی مادر شما؛ شما با زیرکی تمام درکش کنید و بهش بفهمونید که براشون ارزش قائل هستید! این جوری دفعه ی بعد همسرتون مطمئنا بیشتر شما رو درک خواهند کرد؛ بالاخره رفتارهای درست در یه خانواده ی دونفره اول باید از جایی شروع بشه تا کم کم روی یه چرخه بیفته!:46::72:
-
RE: خواهر شوهر
میدونین دوستای خیلی عزیز و خوبم.
قبلا همیشه دعوتمون میکردن ما هم میرفتیم اما حالا حتی اگه دو ماه هم نرم هیچی نمیگن. پس این به خاطر تفاوت فرهنگشون نیست درسته؟
کلا طرز رفتار ماماناشون نسبت به من خیلی سرسنگین شده به نسبت قبل.
فکر کنم سر اینکه دخترشون با من مشکل داره صحبتها و طرز فکر ایشون روی مامانشون تاثیر گذاشته.
ولی آخه من که به دخترش جوابی ندادم و تو دلم ریختم ، باخودشم که خیلی محترمانه برخوردکردم حتی اگه باهام بدبودند . پس چرا طلبکارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کاش جوابشون بدجور میدادم تا حالا لیاقتم و حقم همین رفتارهای سرد و بی اعتنایی هاشون باشه.
-
RE: خواهر شوهر
چرا با مادر شوهرتون صحبت نمیکنید؟ البته من خودمم با خانواده شوهرم مشکل ارتباطی دارم ولی اگه بتونید احتمالا موثر باشه.
-
RE: +خواهر شوهر
با سلام
موضوع بسیار مهم و حساسی مطرح شده .ممکنه آقایان هم نظرشان را بگن؟
-------------------------------------------
اگر 100 میلیون نفر هم به چیزی احمقانه اعتقاد داشته باشند
باز هم آن چیز احمقانه خواهد بود.
-
RE: +خواهر شوهر
سلام من یه خواهر شوهر دارم که خیلی توی زندگیم دخالت میکنه و چون تک دختره شوهرم خیلی براش احترام قائله از بد روزگار 4 ماه بعد از عقد ما اون از شوهرش جدا شد و حالا شده بلای زندگی ما و دائم در زندگی من دخالت می کنه و عقده هایی که از شوهرش داره و نتونسته سراون خالی کنه انتقام اون عقده هارو می خواد از من بگیره من و شوهرم هفته ای هفت روز به خاطر خواهرشوهرم باهم دعوا داریم چون شوهرم شدیدا به اون احترام میزاره و میگه نه اون بد مارو نمیخواد هرچی میگی به صلاحمونه این باعث شده که مادر شوهرم هم آتیش بیار معرکه باشه و همش طرف دخترشو می گیره و شوهرم رو به جون من می ندازه واقعا نمی دونم چیکار کنم