RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
رهایی جان این مسائل کاملا شخصی است و خودت بهتر از هر کسی می دانی که چه موقعیتی داری و باید چه بکنی .
به هر حال زندگی در هر شهری یک سری معایب و محاسن دارد تو باید معایب و محاسن ها را در نظر بگیری ( برای تمرکز بهتر ، روی کاغذ بیاور ) و بعد هم نسبت به آنچه که در نیمه های لیوان خود داری ( داشته ها و نداشته و فرض احتمالات ) ببینی میل شخصی و توان و منافع دخترت و خودت واقعا چیست ؟
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
اگه من جای شما بودم:
(اولویت رو دخترم و بعد از اون کار و... قرار میدادم)
- جسارت تغییر (تغییر درمکان زندگی ، تغییر در کار و... ) رو در خودم ایجاد می کردم.
- اطلاعاتی درخصوص موقعیت جدیدم کسب می کردم.
- ابتدا از استخدام در شرکت جدید اطمینان پیدا می کردم بعد اقدام به استعفا از کار قبلیم می کردم.
- یه فرصتی (یک هفته ، ده روز ....) بطور موقت در موقعیت جدید قرار می گرفتم ، و واقعیات موجود رو لمس می کردم ، این فرصت خوبی برا تصمیم گیریه
- اقدام می کردم برا تغییر
- با شرایط جدید - محیط جدید ، کار جدید و... - سازگار میشدم
و ....:72:
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام خواهر بزرگترم تنهائي!:46:
شما انساني بيار صبور و با وقار و مادري بسيار مهربان هستيد ولي به معناي واقعي بگم از نظر مهارتهاي دفاعي و اجتماعي بسيار ضعيف . منفعل خورد شونده عمل كرده ايد .منو ميبخشيد كه اينقدر رك برخورد ميكنم چون به نظرم دوستان همه حرفهاي محبت آميز و اثر بخش را گفته اند:303:شما بدون اجبار خانواده ازدواج كرديد و همشه راه برگشتي وجود داشت حتي اگر موقت بود .سالها تنهائي و غربت و سختي و حتي گرسنگي را به خاطر غرور و خودشيفتگي يك مرد كه مشخصا از نظر روحي و رواني هم مشكل داشت تحمل كرديد حتي ادامه تحصيل داديد ولي هيچ وقت براي خودتان اين حق را منظور نكرديد تا از يك زندگي سالم و با احترام بهره مند شويد:163:
اين رفتارهاي اون همان 5 سال اول جوابي جز يك اقدام عملي كار آمد نداشت:160: ولي شما 13 سال و حتي با ورود يك دختر آنرا پذيرفتيد و تحمل كرديد براي يك طلاق بي جواب،بودن مهريه و نفقه و ...(من فقط كمي از قانون سر در مياورم ولي فكر نمي كنم مردي كه تقاضاي طلاق بدهد بتواند از مهريه و نفقه شانه خالي كند!)انهمه سكوت و انفعال هم در روحيه شما و هم در برداشتهاي آتي دخترتان از شما تاثير گذاري خواهد كرد.ولي به هر حال اين اتفاقي كه افتاده و تحمل انهمه درد بايد در شما اين تفكر درست را ايجاد كرده باشد تا لااقل با در ميان گذاشتن تجربياتتان ديگران را آگاه و روح خسته تان را آرام كنيد .:46:
من كه خيلي متاسفم شدم و براي شما و دختر گلتان آرزوي شادي وموفقيت ميكنم .اي كاش امكان انتقال به شهر پدري يا شهري ديگر را داشتيد تا اثر خاطرات بد گذشته كمرنگتر ميشد . به هر حال برايتان آرزوي موفقيت ميكنم و اميدوارم با همراهي دوستان همدردي و توكل به خدا روزهاي بهتر و آينده اي درخشان داشته باشد!:323:
موفق باشيد!:72:
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
نيلوفر جان سلام
با تمام مواردي كه از شخصيت من برداشت كردي موافقم اما من زن سر به زيربودن - سازگار بودن را با ضعيف بودن اشتباه گرفته بودم . من ضعيف بودم اما بالاخره اين قدرت را پيدا كردم كه از اين فرد خودشيفته رها شوم . شرايط من در آن زمان مناسب جداشدن نبود . چون نه شغلي داشتم و نه تحصيلاتي اما الان مي دانم كه ميتوانم حداقل براي خودم كاري دست و پا كنم . ضمناً طلاق ما توافقي بود اگر شما كل تاپيكهاي مرا خوانده باشيد متوجه مي شويد كه من گفتم كه از او خسته شده بودم وقتي پيشنهاد طلاق داد من هم پذيرفتم و به خاطر بچه مجبور شدم حق و حقوقم را ببخشم. اما علت طلاق را نمي دانم . هر چند در اين شهر به تازگي به موضوعاتي در موردش پي برده ام اما برايم اينها مهم نيست فقط مهم اين است كه به آرامش رسيده ام . دختر گلي دارم كه همه عشق من است. بالاخره حتي در اين مدت كم تا حدود زيادي توانستم عزت نفس - اعتماد به نفس - استقلال فكري و روحي و آزادي ام را به دست آورم. ميدانم هنوز هم مهارتهاي زيادي را بايد ياد بگيرم . خيلي خوشحال و خيلي خدا را شاكرم.:323:
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام
سلام رهایی، از اینکه بر تعارضات خود فائق آمدی و دست به انتخاب گری و تصمیم زدی و بر انجام مسئولیت های پیش آمده قوی ظاهر شده بسیار خرسندم و شما را تحسین می کنم. تحسین من به خاطر این نیست که طلاق گرفته اید، تحسین من به خاطر اینکه خود را حاکم سرنوشت خود دانسته اید. چه تصمیمهایی که مبتنی بر تغییرات زندگی و تحمل و سازگاری بوده است، چه تصمیمی که برای جدایی داشته اید.
کسی که تصمیم می گیرد همواره قوی هست و خدا هم کمکش می کند.
همچنین از همه اعضایی که در این تاپیک وارد شده اند تشکر ویژه دارم، حقا که بهترین راهنمایی ها و مشورت ها را داده اند. و بسیار خوب عمل کرده اند که حاوی درسهایی برای خود من هست.
به خاطر جمعبندی از مسائل و تکمیل کردن مطالب، جسارتا چند مورد را در ذیل مورد توجه قرار می دهم.
یکم:
اولین و مهمترین مسئله: « التیام بخشی به خودتون» در مورد مسائل گذشته اتون هست. تا وقتی که متاثر از زندگی قبلی هستید، تصمیمات شما واکنش به مشکلات قبلی هست، نه لزوما بهترین تصمیم گیری. به این منظور باید دقیقا این مقاله التیام شکست عاطفی را مطالعه و به کار گیرید.
دوم:
همانطور که baby عزیز اشاره داشته اند، مسئله اصلی شما خودتون، بعد فرزندتون و بعد کارتون هست.
برای ترمیم مسئله قبلی نیاز به شبکه اجتماعی حمایت کننده و دلسوز و همراه دارید. که خانواده و دوستان نقش بسیار مهمی دارند. شما باید ارزیابی کنید اگر خانواده اتان حمایت کننده و همراه هستند آنها را در اولویت قرار دهید.
برای مسائل کاری گفته های baby نکات انعطاف بخشی را ایجاد می کند که شما هم بتوانید به شهر خودتون برگردید و هم کار خودتان را داشته باشید.
سوم:
پرهیز از واکنش های افراطی
ببین اینطور نباشه به خاطر اینکه در زندگی از آن طرف بوم افتادید، حالا از این طرف بیفتید. شما اکنون مستعد این هستید که برای نشان دادن قدرت خودتون و اینکه قوی هستید همه چیز را دستاویز قرار دهید و حتی به استهلاک بکشانید.
مثلا ممکن است فشار زیادی برای موفقیت خودتون و یا فرزندتون بگذارید تا بدین وسیله به همگان ثابت کنید که بدون همسر سابقتون می توانید موفق تر بشوید.
فراموش نکنید اگر فرزند شما فوق تخصص بگیرد، شما در زمینه شغلی رئیس شوید و از نظر تحصیلات عالی بشوید و سرمایه اتان اندازه کوه بشود، هیچ کدام نشانه موفقیت بعد از طلاقتون نیست. به عکس نشانه شکست بعد از طلاقتون هست.(اگر با آرامش از درونتان نبوده و واکنش به بیرون باشد.)
یعنی چون آرامش و رضایت از زندگی نداشته اید به صورت افراطی افتاده اید دنبال اینکه شاخص های هنجارهای اجتماعی را بالا بکشانید. در واقع از بیرون دیگران را می کشید از درون خودتون را.
خلاصه این بند اینکه:
آرام و صبور باشید. و انرژی خود را روی آرامش خود بگذارید نه تصور کنید که این آرامش را با کسب چیزی می توانید به دست آورید.
چهارم:
نسبت به ارتباط فرزندتان با پدرش حساسیت زیادی به خرج ندهید نه بزور او را دور کنید، نه بزور سعی کنید پیوند را برقرار کنید.
دست از تلاش در این زمینه بکشید، اما ممانعتی هم ایجاد نکنید.
پنجم:
صبور باشید و سعی نکنید خیلی سریع تصمیمات مهم را پشت سر هم بگیرید. در این فاصله انرژی خود را روی گسترش شبکه اجتماعی خود و ارتباط با خانواده ات، دوستان و فامیل قرار بده. و سعی کن محور توجهت را از مسائل قبلی زندگیت به مسائل زمان حال بکشانی. خیلی هم در این شرایط به فکر زمان آینده نباش.
ششم:
به نظرم برای سازگاری با شرایط جدید جلسات حضوری مشاوره با یک مشاور مجرب خانواده داشته باشید.
طلاق خواه ناخواه عوارضی دارد که به صفر نمی رسد. لیکن ممکن است بهترین راه برای فردی باشد و نسبت به «یک زندگی آشفته غیر قابل ترمیم» بسیار اثرات مثبت را در کنار خود داشته باشد.
سعی نکن واقعیت ها را پنهان کرده یا وارونه نشان دهید. وضعیت فعلی خود را بپذیر با همه نقاط ضعف و قوتش .
و حالت سیاه و سفید به وضعیت فعلی خود نده.
اینطوری می توانی بر اساس واقعیات تصمیم بگیری.
هفتم:
سعی نکن تمرکز زیادی روی فرزندت داشته باشی. شما برای اینکه جای پدر او به او کمک کنی، به اشتباه ممکن است مادر بودن خود را دو برابر کنی. دقت کن اگر می خواهی جای پدر او را تا اندازه ای جبران کنی. باید مردانه برخورد کنی. قاطعیت، عقل گرایی، مقداری خونسردی، و جسارت آموزی
خلاصه و نتیجه گیری:
اولویت یکم: التیام مشکلات زندگی قبلی
اولویت دوم: پرهیز از تصمیم گیری ها ی مهم تا پایان مرحله قبل
اولویت سوم: انرژی گذاشتن روی شبکه اجتماعی و حمایت گر خود از جمله خانواده
اولویت چهارم: عدم افراطی گری در کسب موفقیت برای خودت و فرزندت
اولویت پنجم: صبوری، خونسردی، و حساسیت زدایی نسبت به رابطه دخترت با پدرش، و بگذاری زمان نقش مهم خود را ایفا کند.
اولویت ششم: در مورد وضعیت فعلی از جمله کارت با انعطاف پذیری و آرام تصمیم بگیر. کار اولویت آخرت هست.
اولویت هفتم: برای اینکه جای پدرش را پرکنی باید نقشهای مردانه را ایفاء کنی نه دو برابر مادرانه رفتار کنی.
رهایی واقعی، رهایی از خویشتن است. رهایی از احساس های آزارنده ای هست که داریم. چه احساسهای تنفر آمیز، چه احساسهای شیفتگی چه احساسهای ناامنی، چه احساسهای تنهایی و ....
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
[b][color=#9400D3]سلام رهایی جان
با این راهنماییهای عالی آقای سنگ تراشان دیگه فکر نکنم جایی واسه راهنماییهای دیگران مونده باشه:104::104::104:
فقط ما رو از تصمیماتی که میگیری بی خبر نذار
موفق باشی دوست خوبم
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
مدير همدردي عزيز و مهربانم تشكر تشكر تشكر بينهايت تشكر
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
عزيزانم سلام
ديروز دوستم بدون اطلاع من دخترم را به مغازه همسرم برد . همسرم خيلي خوشحال شده بود و به دوستم گفته بود باز هم او را به ديدن من بياور . دخترم را در آغوش گرفته و كلي نوازشش كرده بود . دخترم هم بسيار خوشحال شده بود .
سئوال من اين است آيا اين كار دوستم درست بوده آيا باز هم دخترم را به ديدن همسرم ببرد.
من عقيده دارم او پدر است اگر واقعاً دلش تنگ شده باشد خودش اقدامي مي كند . يا اينكه چرا در روزهائي آغازين جدائي يمان گفته بود كه دوست ندارد دخترش را ببيند و هيچ سراغي هم از او نگرفت.
دوستم عقيده دارد دخترم بايد پدرش را ببيند هرچند كه او بيان نمي كند كه دلش براي دخترمان تنگ شده ( غرور بيجا ) . اما اين يك نياز طبيعي براي دخترم است كه پدرش را ببيند.
به من كمك كنيد . به نظر شما آيا درست است كه دوستم باز دخترم به به ديدن همسرم ببرد يا نه ؟
ميترسم همسرم فكر كند اين ديدار هدفي به دنبال داشته باشد ؟
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام عزیزم
چه خبر خوبی و چه دوست نازنینی داری . به نظر من دوست شما کار بدی نکرده و این اتفاق هم بسیار خوب و عالی است .
من عمیقا خوشحال شدم که دختر و پدری توانسته اند به این روش یکدیگر را ببینند مخصوصا که واکنش هر دو طرف خوب و در حد عالی بوده .
اگر همسر سابق شما یا به عبارتی پدر فرزندتان در ابتدای طلاق چنین حرفی زده و چنین واکنشی داشته یک لجبازی از سر خشم بوده . ما نباید تمام حرفها را در شرایط بحران جدی بگیریم و تمبر جمع کنیم و دائما آن تمبر را خرج کنیم .
به هر ترتیب شما باید باور بفرمائید که همانطور که شما از طلاق آسیب دیده هستید که هستید .همسر محترم شما هم آسیب دیده است و دلیل ندارد که شما فکر کنید ایشان فرزندش را هم طلاق داده . بعد از مدتی همه چیز به وضع عادی در میاید .
پدر فرزند شما پدر خوبی است به این دلیل که با آغوش باز و خوشحالی دخترش و دوست شما را پذیرفته و می توانست این کار را نکند و درست برعکس رفتار کند و شما در آن صورت نگرانی جدی تری از اتفاق دیروز و کاری که دوستتان کرده داشتید .
پس بی دلیل برای خودت نگرانی و فکر درست نکن . من مطمئن هستم که پدر فرزندت عاشق دخترتان است و او هم یادمی گیرد که با او لج نکند ( همانطور که دیروز با رفتارش نشان داد) . به رابطه و محبت پدر وفرزندی آنها احترام بگذار.
رهایی جان
درلحظات فشار و در شرایط بحران انسانها خطای دیدو شناخت پیدا می کنند . عادی است و مسئله عجیب و غریبی هم نیست . به همین دلیل نازنین مادر مهربان ، یک کم مثبت اندیش تر نسبت به پدر فرزندت باش .
بگذار فرزندت و پدرش برای دیدن هم زحمت بکشند و قدر همدیگر را بدانند .
من با توجه به وضع جامعه مخالف حذف پدران از صحنه ی زندگی بچه ها خصوصا دختران هستم . تو در بهترین حالت و توانمندترین شرایط نیاز داری که به واسطه ی دخترت از پدرش کمک بگیری . امروز دختر تو 4 سال دارد اما شرایط دختران در کودکی و سنین بلوغ کاملا رابطه ی گرم با پدر را طلب می کند و مانع احساس نیاز دختر تو به جنس مخالف را به حداقل می رساند و این نیاز زمانی که رابطه ی دختر و پدری با هم خوب باشد کم خطر تر سپری می شود . حتی اگر دختر اقدام به ارتباط با پسر بکند خوب می داند که باید از این ارتباط چه چیزی دریافت کند و چه چیز دریافت نکند .
من بر حسب تجربه خودم دیده ام پدرانی که نقش خود را در زندگی فرزندانشان درست ایفا کرده اند ( چه طلاق گرفته و چه در حال زندگی ) کاملا فرزندان دختر آرامتر و راحت تر هستند .
موافق این قضیه هستم که گاهی شرایط خاص هم ممکن است اتفاق بیفتد ولی درست مثل سایر بچه هایی که پدر و مادرشان با هم زندگی می کنند و ممکن است حرف و حدیثی و...در سیستم خانواده ایجاد چالش کند و رابطه ها دچار بحران شود نباید به بچه ی خودت تلقین ( احساسی - فکری - عملکردی ) بکنی که خاص است و بچه طلاق است .
بچه ی طلاق و یا کلا افرادی که طلاق را تجربه می کنند شاخ ودم اضافی که ندارند . دارند ؟!
آنها هم انسان هستند . احساس دارند . فکر دارند و عملکرد دارند . شاید کمی بی مهارتی در آنها مشاهده شود اما مطمئن باش بی مهارتی آنها کمتر از کسانی که با هم زیر یک سقف زندگی می کنند ولی از صبح تا خود شب جلوی چشم بچه در سرو کله ی هم می زنند نیست .
به فرزندت فرصت بده نسبت به پذیرش شرایط زندگی جدیدش بزرگ شود و واقعیت را همانگونه که هست درک کند .
به لحظه ای فکر کن که دخترت با دیدن پدرش خوشحال شده و همینطور پدرش از دیدن او .این احتمال هم هست که همدیگر را برنجانند اما مهم نیست تا زمانی که میزان رنجش جدی نباشد .
کم کم این رابطه شکیل تر هم می شود صبر کن . پدر دخترش را فریاد می زند و به سراغ او می آید و همینطور دخترت یاد می گیرد که باید برای ارتباط با پدرش زحمت بکشد . برنامه ریزی کند . درخواست کند . نه بگوید . و....اینها هر کدام به تنهایی یک تجربه ارزشمند است .خصوصا که فرزند تو شرایط تک فرزندی هم دارد . او امروز برای دیدن پدرش وابسته به عوامل بیرونی مثل مامان و خاله ( دوست تو ) و پدرش است اما به مرور که بزرگ تر شود خودش برنامه ریزی می کند ( مو طلایی هر چند که پدر و مادرش از هم جدا نشده اند ولی تجربه های خوبی در این زمینه دارد )
و یک مورد دیگر اینکه تو برحسب باورهای خودت از پدر فرزندت توقع داری و این به نظر من درست نیست . چرا فکر می کنی اگر او برای دیدن بچه در ابتدای طلاق پافشاری می کرد و به دیدن بچه می آمد این یعنی درست و خوب و بی آسیب ؟!!! شاید این مرد هم نیاز به ترمیم روح و روان آسیب دیده ی خودش را داشته و البته شاید درست عمل نکرده باشد ولی ما شرایط روحی او را که نمی دانیم و نمی دانیم دلائل وی از این رفتارها و افکار و احساسات چه بوده .
شاید دلیل ، تو و واکنش های تو بوده . همیشه سعی کن از مناظر و دیدگاه افراد مختلف به ماجرا نگاه کنی .
امیدوارم هر چه زودتر ترسهایت را دور بریزی و بدانی و به این باور برسی که کائنات صاحب شعوری خاص است که کافی است که تو پیامی به آن مخابره کنی .
برای کائنات
پیام ترس به معنای مهیا کردن شرایط ترسیدن و رسیدن به زمینه های آن ترس است . خواهش می کنم در ارسال پیامهایت دقت کن .
موفق باشی نازنینم .
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهائي عزيز!:72:
خلي خوشحال شدم از اين خبري كه اينجا نوشتيد.من خيلي تند و صريح نظرم را راجع به زندگي قبل از جدائي شما نوشتم .چون عقيده تجربه شدم اينو نشون ميده شما اگه در همان مراحل اوليه يا بعد از اتمام تحصيلاتتون و در همون زمان با كمك از مشاوره و قانون ميتونسيد لااقل براي يه مدت كوتاه طعم ترك و تنهائي رو به شوهرتون بچشونيد شايد قدر شناس تر ميشدن و الان كارتون به اينجا نمي كشيد .ولي عنوان تاپيكتون واقعا برازنده موقعيتي كه داريد.:رهائي از ...
شما از اون زندگي جدا شدين وشايد هنوز مشكل شما با شوهرتون و يا اون با شما پا برجاست ولي
من با اينكه تجربه اي تو زندگي مشترك زير يه سقف ندارم ولي فكر ميكنم شما بعداز طلاق به نوعي خودباوري رسيده بودين ولي يكي از مشكلاتتون كه خيلي هم براش وقت و انرژي ميگذاشتيد دخترتون بود.چرا اين اتفاق را با ديد ترس و ترديد نگاه ميكنيد!:310:اين خودش يه موفقيته:104:
دخترتون نه از لحاظ ذهني و نه عاطفي از شوهرتان هيچ جدائي رو احساس نمي كنه و برخورد متقابل پدرش هم همين بوده(شايد اگه شما ميبردينش اينجوري نمي شد:303::316:) ولي اينو يه لطف خدائي بدونيد و اجازه بدين بدون هيچ ترسي يا فكراي ترديد آوري اين اتفاق تا مشخص شدن تكليف نهائيتون براي موندن يا رفتن به نوعي تكرار بشه:46:هيچ روانشناس يا جايگزيني به نظر من نمي تونه جاي مهر ومحبت واقعي پدري و دختري رو اونم تو يه همچين سني بگيره.پس جلوي اراده خدا رو نگيريد ولي تدبير رو هم از دست نديد.خيلي خوشحال شدم و در انتظار خبراي بهتر ي ازتون هستم:46:
موفق باشيد!:323: