RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
اينجاس كه ميتونيد "بيش از اندازه خوب بودن اين مرد" رو محك بزنيد....اگه ايشون مرد خوبي باشند بايد خواسته ي شما رو بي چون و چرا قبول كنن و از زندگي شما بيرون برن...
در ضمن دوست عزيزم بهتره شما به جاي عواقب ترك مرد مورد علاقتون( تنهايي و افسردگي و ...)به عواقب ترك نكردن ايشون (ابروريزي و بي اعتمادي خانواده و فرزندانتون به شما و در نهايت كيفر قانوني كه براي روابط نامشروع در نظر گرفته شده)فكر كنيد و متمركز باشيد!!
با توكل به خدا و بالابردن عزت نفس ميتونيد اين مشكل رو حل كنيد...
موفق باشيد
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
با سلام خدمت شما
به نظر من هم باید خیلی زودتر به خاطر حرمت زندگی و شوهرتون این رابطه زشت رو قطع کنید و دنبال توجیه نباشید که اون در حریان قرار بگیره و راضی بشه و غیره . همین که یه بار تلفنش رو جواب دادید کافیه بعد از این باید خیلی جدی برخورد کنید . امیدوارم که موفق باشید. :82:
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
اول ارتباطت را با اون ترك كن و بگو ديگه نمي خواي به اين خيانت ادامه بدي.
بعد بيا در مورد گناهت و عذاب خدا و ... اين كه چطور ارتباطت را با همسرت درست كني حرف بزنيم. :104:
اون مرد هم هر چي مي خواد فكر كنه، همين كه برات مهمه كه اون چي فكر ميكنه يعني هنوز بهش علاقه داري و هنوز از زير سلطه ي شيطان بيرون نرفتي.
هر چي مي خواد فكر كنه، به درك كه چي فكر ميكنه. :324:
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
سلام دوستان،يك دنيا تشكر از هر لحظه كه براى من گذاشتيد،وقتى صداقت و پاكى و مخصوصا ترس از گناه و avaghebesh رو در شما مى بينم،بيشتر از خودم بدم مياد كه چطور اين كار و كردم،چطور از خدا natarsidam،معنى كه از اقوام باهام تماس migirano ميگن ما نذر تو يا پدرخدابیامرزت كرديم كه به فلان حاجت bersesim ومى خوان براشون دعا كنم
(دوستان ميگن ته chehram نور داره)،واى كه چقدر من بدبختم،ببينيد با خودم چه كردم كه از آينه هم gorizoonam،
اين آقا امروز با من و تا الان تماس نگرفت،ولى فقط يه چيز كه داره مثل خوره نابودم ميكنه،اگر يه روز خواست حتما ببينيم همديگر رو و من نه گفتم،آيا به نظرِ شما اون نخواهد خواست آبروى منو ببره،تا الان اون بنده خدا هيچ وقت اين طور رفتار نكرده،ولى ميگم اگر روزى،اينكار رو خواست بكنه؛من چه خاكى بر سر بريزم،تو رو به خدايى كه miparastin فقط sarzanesham نكنيد كه تا به الان با بزرگوارى اصلا اين کارو نکردین،ولى ميدونم كه ضربالمثلی هست كه ميگه:هر كس خربزه خرد بايد..؛؛؛
و اون موقع من چه بايد بكنم،فكر اينكه خودم به شوهرم بگم رو هم ميكنم،خدا shahedeh كه قلبم درد ميگيره،يعنى مطمئن من رو mikosheh،پس بايد چى كار كرد،يا حتى اگر همسر ايشون بویی ببرد و........;
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
گرداب به خدا پناه ببر
خدا ستارالعیوب هست
خالصانه به سوی خدا برو
از ته دلت ازش طلب آمرزش کن
به وسوسه های شیطان توجهی نکن
سوره ی ناس رو زیاد بخون " من شر الوسواس الخناس
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ترجمه : از شر وسوسهگری كه واپس میرود ( اگر برای چیرهشدن بر او ، از خدا كمك بخواهی و خویشتن را در پناهش داری )
گرداب عزیز با اعماق وجودت به درگاه خدا برو
خدا آمرزنده است تصمیم بگیر به خدا نزدیک شو ازش بخواه و خودت رو به دستش بسپار
اون وقت ببین که چگونه هدایتت می کنه و نمی گذارد آبروی یک مومن بریزد
گرداب حس و حالت رو با نزدیکی به خدا تقویت کن
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
بالهای صداقت ِ عزيز،
چشم،آنقدر سورۀ ناس رو خوندم و ميخوانم كه گاهى جواب بچه ها مو كه ميخوام بدم،ادامه سوره رو ميخونم، .ولى با اين حال خيلى خيلى ميترسم.فقط خدا خودش بهم رحم كنه.
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
ګرداب جان،
ګفتی که اګر خواست آبروریزی کنه و ... چی؟
1- ادامه دادن این رابطه از ترس آبروریزی احتمالی ایشون اصلا اصلا اصلا درست نیست.
احتمال اینکه ایشون همچین کاری را بکنند خیلی خیلی کم است. به هر حال یک طرف این قضیه هم خود ایشون هستند که مجازات ( چه قانونی، چه عرفی ) کمی در انتظارشون نیست. عواقب رو شدن این قضیه برای هر دوتون وحشتناکه و احتمالا ایشون همچین کاری را نخواهند کرد.
2- اګر همسر ایشون تا حالا نفهمیده، بعد از قطع ارتباط که دیګه چیزی برای فهمیدن نمی مونه. اګر هم تا حالا فهمیده بود که حتما اقدامی می کرد.
3- به همسرتون اصلا چیزی نګید. این خطایی نیست که با اعتراف بهش بشه مجازاتش را کم کرد. چه خودش بفهمه، چه شما بهش بګید عواقب تقریبا یکسانی در پی داره. شما به همسرتون چیزی نګید و کاملا هم ارتباطتون را با اون آقا قطع کنید و توبه کنید و به خدا توکل کنید. انشالله که خدا کمکتون می کنه و همسرتون هم نخواهند فهمید.
به خدا توکل کن که من جاهایی دست خدا را دیدم که خودم بهش می ګم معجزه! من معجزه را تو زندګیم با چشمای خودم دیدم. جایی که دیګه هیچ امیدی به هیچ کس و هیچ چیز نبود. خیلی بزرګتر از اونه که در فکر من و تو بګنجه.
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Gerdab
و اون موقع من چه بايد بكنم،فكر اينكه خودم به شوهرم بگم رو هم ميكنم،خدا shahedeh كه قلبم درد ميگيره،يعنى مطمئن من رو mikosheh،پس بايد چى كار كرد،يا حتى اگر همسر ايشون بویی ببرد و........;
ببخشید، اگه ناراحت نمیشین، میشه بگین ارتباط شما فقط در حد کلمات عاشقانه بوده یا تماس بدنی هم بوده و یا ارتباط جنسی هم داشتین؟ حد و مرز ارتباط شما تا کجا بوده؟
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
سلام گرداب عزیز
اول ازهمه عذرخواهی میکنم اگه جوابم با جواب دوستان یکیه...چون فرصت نمیکنم همه نظرات دوستان رو بخونم و فقط نوشته های جدید شمارومیخونم...
گرداب جان باید بگم برات خیلی خوشحالم...راه درستی رو درپیش گرفتی اما دوست گلم باید بهت بگم تصمیمی که الان گرفتی و اینکه دیگه نمیخوای جواب این آقا رو بدی راحت ترین قسمتشه...روزهایی میاد که تو دلتنگ خاطرات قشنگ اون روزهات میشی...دلتنگ حرفای دلنشین و رفتارهای دلپسند اون آقا میشی...روزهایی میاد که یه لحظه پیش خودت فکری میکنی نکنه من اشتباه کردم! نکنه این تصمیم تصمیم غلطی بوده و من باید ادامه میدادم! نکنه یه روز چشمامو باز کنم و ببینم که پشیمونم!
دوست گلم خودت رو واسه همه این روزها و این فکرهایی که دیر یا زود به سراغت میاد آماده کن....از همین الان از خدا بخواه که توی روزهای سختی که درپیش داری بیش از پیش مراقبت باشه...هواتو داشته باشه و نذاره آینه قلبت دوباره تیره و کدر بشه
عزیز دلم تو همه چیز رو به خدا بسپار و بشین نگاه کن که چه طور کمکت میکنه تا آبرویی ازشما ریخته نشه...تو ازش بخواه و ببین که چه طور کمکت میکنه تا اون آقا یا همسرش نتونه به شما و خونوادتون لطمه ای وارد کنه...فقط قلبا بخواه
نگرانیت درمورد اون آقا هم کاملا طبیعیه...ولی باید با توجه به شناختی که توی این مدت نسبت به ایشون پیدا کردی سیاستی پیشه کنی تا نتونه شمارو حتی تهدید بکنه
فقط به هیچ عنوان هیچ نقطه ضعفی از خودت مبنی بر اینکه نگرانی و نمیخوای شوهرت چیزی بفهمه از خودت نشون نده...وانمود کن که اگه این تصمیم رو گرفتی واسه اینه که برای هردوتون بهتره و چیزیایی از این قبیل که خودت با شناختی که از ایشون داری بهتر میدونی...اگه فکر میکنی با جواب ندادن تلفنهای ایشون ...قانع نمیشه و سروکلش بالاخره توی زندگیت پیدا میشه تا حداقل بفهمه دلیل این رفتار وتصمیمت چیه...خب به نظر من بهتره یک بار برای اخرین بار باهاش صحبت کنی...فقط مواظب باش که احساساتی نشی و خودت رو مدیون اون ندونی...یه صحبت کوتاه که فقط بفهمه دیگه به هیچ نحوی مایل به ادامه نیستی...فقط در همین حد
سعی کن هرچیزی که ممکنه تو رو در آینده به یاد اون بندازه... همین الان ...همین الان ...ازبین ببری...چرا روی همین الان تاکید میکنم؟ چون ممکنه الان پیش خودت بگی" من دیگه فکرامو کردم و تصمیمم عوض نمیشه پس لزومی نیست که فلان چیزی که منو یاد اون میندازه رو دور بندازم ...حذف کنم یا به یه شکلی از بینش ببرم " ولی خب آدمیزاد به خاطراتش زندس پس ممکنه الان وسوست نکنه ولی بعدا که دلتنگ شدی ممکنه وسوسه بشی و به یاد اون روزها بیوفتی و....دیگه ادامش رو حتی دوست ندارم بگم
گرداب عزیزم نگران نباش که:
خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن
یک قدم باتو
تمام گامهای مانده اش با من
RE: خدا كسى را به درد من مبتلا نكند
tesoke جان،نپرس ازم كه بيشتر از خودم حالم به هم ميخوره و شما اى meral عزيز،حرفهاتون مثل مرحمى روى قلب شكستم نشست،اجر همتون با خدا.