RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
پس تا اینجا یه نکته مهم اینه که دیگه نباید منت کشی کنیم. البته واسه من خیلی سخته تو یه خونه با کسی باشم اما سرسنگین. دلم میگیره احساس خفگی میکنم ولی بالاخره باید آدم شم.
بیا با هم سعی کنیم تو این رفتارمون تجدید نظر کنیم. کار بدی نکنیم اما وقتی مقصر نبودیم معذرت نخوایم. اگه اونا حرف نمیزنند بگیم به جهنم. بود و نبودشون رومون تاثیر نذاره نه مثل من که شبیه بدبختا وقتی خونه نمیاد میشینم کنج دیوار و گریه میکنم.یا دیروز من همش گریه بود ولی اون باخیال راحت از ساعت3 تا 8 شب خوابید!!!!!!!!1به بی خیالیش واقعا حسودیم میشه.:302::302::302::302::302:روزی چند بار به موبایلش ز میزدم
دیگه تموم این کارا تعطیل.
تا خودمون نخوایم و این رفتارمونو عوض نکنیم هیچ کس نمیتونه کمکون کنه.
تو هم نتایجت بیا به من بگو تا بالاخره ببخشیدا ولی یه آدم عادی بشیم.راستی واسه تو هم قهر بقیه زجر آوره؟
لطفا دوستان خوب همدردی هم راهنماییمون کنند تا از وابستگی نجات پیدا کنیم.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
راستش من تومسائل جنسي خيلي هواي شوهرمو داشتم در مورد مسائل خونه هم همينطور ولي اون ذاتا آدم بي خياليه رومانتيك نيست توكار خونه بهم كمك نميكنه مريض ميشم تحويلم نميگيره پيش خونوادش بد باهام رفتار ميكنه
باهام روراست نيست بهم زياد توجه نميكنه .البته گاهي توخونه محبتشو زباني بيان ميكنه يا ممكنه چند بار توروز منو نوازش كنه ولي وقتي شب مريض ميشم هيچ محلي بهم نميگذاره يا تو كاراهاي خونه كمك نميكنه همش از خانوادش دفاع ميكنه به من بياحترامي ميكنن تازه طلبكاره من بهش ميگم بايد محبتو توعمل به من نشون بدي اينكه بگي دوستت دارم كافي نيست ولي اون اصلن توجه نميكنه .بيشتر راحتيه خودشو در نظر ميگيره تا آرامش وآاسيش منوبا اين كه نيازهاي منو ميدونه بهش بيتوجه .پيش مشاور هم رفتيم هيچ تاثيري نكرد اون نميخاد تغيير كنه
وقتي من به كاراش فكر ميكردم خيلي زجر وعذاب ميكشيدم همين باعث بيماري من شد ولي الان به اين نتيجه رسيدم غصه خوردن فقط باعث مريضي روح وجسم ميشه من كه نميتونم طلاق بگيرم بايد اين آدم بي احساس وبي عاطفه را تحمل كنم پس بهتره خودمواذيت نكنم منم مثل اون بي خيال باشم .يادم نميره شبهايي كه باهم بحثمون ميشد ومنوناراحت ميكرد من تاصبح خوابم نميبرد ولي اون راحت ميخابيد صبحبا چشم گريون وسر درد از خواب بلند ميشدم از شدت خستگي مرخصي ميگرفتم سرزكار نميرفتم من براي تغييرش خيلي تلاش كردم ولي اون نخاست چند ماه بدون هيچ انتظاري بهترين شرايطو براش توخونه فراهم كردم ولي آخرش با رفتارهاش منودلسرد كرد تلاش يك طرفه بينتيجس
حالا به اين نتيجه رسيدم كاري به كارش نداشته باشم به فكر سلامتي خودمباشم به فكر تفريح كردن استفاده از زندگي كلاس يوگا ثبت نام كردم كتاب ميخونم اون دير مياد من پياده روي ميرم ميخام كلاس نقاشي هم ثبت نام كنم .ميخام وابستگيمو بهش كم كنم .شايد راه حل خوبي باشه
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
آقای تسوکه بالهای صداقت عزیز bluesky و......
توروخدا از این سه روز تعطیلی میترسم. نمیدونم چی کار کنم؟؟؟؟؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام دوست عزيز .به نظر من بهتر بود شمامشكلتون را خودتون حل ميكرديد وخانواده شوهرتون را مطلع نميكرديد بحث واختلاف بين همه زوج ها اتفاق ميفته بهتره اختلافها باصحبت حل بشه بعدشم مسالتون خيلي كوچك بوده نبايد اونو پيش خانوادش مطرح ميكرديد .سعي كن پيش خانواده شوهرت به هيچ وجه باهاش بحث ودعوا نكني.من فكر ميكنم بين شما وشوهرتون سوئ تفاهمي اتفاق افتاده شايد با عكس العمل شما اون فكر كرده كه ميخاين جلوي رفتنشو بگيريد يا مخالف رفتنش هستيد .يك كم خونسرد باشيد .سعي كنيد رفتارتون باهاش عادي باشه.باهاش جروبحث نكنيد .بهش زمان بديد تابياد باتون حرف بزنه .وشما هم با آرامش باهاش صحبت كنيد .خيلي زود همه چيز به حالت عادي برميگرده. در مورد رابطه جنسي هم بهتره خودتون را تغيير بدين .علت سردي رفتارهاي شوهرتون ميتوني همين قضيه باشه .با تامين نيازهاي جنسي همسرتون،گرم كردن محيط خانه واحترام به خانوادش وخواسته هاش ميتوني اونوبه سمت خودت جذب كني . وزندگي شاد وموفقي داشته باشي .بهتره يك كم روخودت كار كني
مينا جان به نظرمن خونه مادر شوهرت برو طوري وانمود كن كه اتفاقي نيفتاده به همشون احترام بگذار .پيش اونا به شوهرت خيلي احترام بگذار وبهش محبت كن سعي كن هيچ وقت پيش اونا با هم بحث ودعوا نكنيد هيچوقت ...
يك كم صبور تر باش .تو زندگي همه مشكل وجود داره .منتهي بايد مشكلات را حل كرد همه مشكلات راه حلي دارن .مشكل شما هم همين طور راه حلش به دست خودته .مطمئنم با كمي صبر ودرايت وخونسردي مشكلت حل ميشه ويك عمر زندگي خوش در كنار شوهرت خواهي داشت
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
اما من واقعا دوست دارم بدونم چرا حتی زمانی که باهاش خیلی خوبم و واقعا بهش محبت میکنم بازم با من بده. براش پیاده رفتم داروخونه قرص گرفتم سوپ درست کردم تا صبح کنار تختش نشستم و دستمال رو سرش گذاشتم تبش بشکنه اما هیچ فرقی نکرد که .....
واسه روز عاشورا با هم پیاده رفتیم تو خیابون اما فقط به خاطر اینکه من چند قدم اون طرف تر تو آفتاب وایستادم تا اون شله بگیره باهام دعوا درست کرد. چرا مثل گاو رفتی اون طرف واستادی اصلا تو فرهنگ نداری .هرچی واسش توضیح میدم بدتر میکنه:316::316: و از همه عذاب آورتر اینه که یه دفعه برمیگرده و میگه من با تو هیچ قبرستونی نمیام و تغییر مسیر میده و من مجبور میشم دنبالش راه بیفتم و التماس کنم و عذرخواهی کنم به خاطر کاری که واقعا بد نبوده و بهانشه.پاهای من باید با اون هماهنگ باشه نه دو سانت جلوتر راه برم ونه عقب تر.
اینو گفتم فقط واسه این که بهونه گیریاشو بدونین در چه سطحیه.
خوشحالم که این سه روز تعطیلی تموم شد. هر وقت ما جایی رفتیم چه بیرون چه خونه اقوام من امکان نداشت با گریه برنگردم. من خستم
یعنی واسه آدمایی مثل من ونازیلا هیچ راهی جز اینکه ماهم مثل سنگ شیم و بهشون بی اعتنا باشیم و واسه خودمون تنها زندگی کنیم وجود نداره!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چ را جواب محبت باید حرف زشت باشه؟اونا چه برتری نسبت به ما دارن؟ شوهرمن کیش از کیشمیش میشه میگه واسه همیشه میرم چرا به من چسبیدی چرا ولم نمیکنی .مینا واقعا حالم ازت بهم میخوره. لباساساش میپوشه. توخیابون تو پرت ترین نقطه که اصلا نمیدونم کجای شهریم منو تنها میذاره و فرار میکنه!!!!!!!!!واقعا میدوه و من .................................................. ...............
اون از هیچ جنبه ای از من بالاتر نیست که پایینترم هست. همین چند روز دو بار رفتیم هردو بار با گریه خودم تنها برگشتم خونه.خوب به این میگن زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟اونم تازه من به خاطر اون هش گفتنش و بی احترامی به من جلو مامان باش ازش گذشتم و بخشیدمش.بهش محبت کردم.چراااااااااااااااااا ااااااا
اگه واقعا اهل این سایت و اهل همدردی واقعی هستین به ما یه راه حل بدین. آرزوی مرگ میکنم
مدیر همدردی از شما هم عاجزانه راهنمایی میخوام.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
عزیزم اون چیزی که من از این تاپیک وتاپیک های قبلیت متوجه شدم اولا که شخصیت وابسته واعتماد به نفس پپایینی داری دوما" در برقرراری ارتباط جنسی با همسرت مشکل داشتی.ریشه مشگلات زندگی شما به نظر من همین دو مورد میتونه باشه. تو با منت کشی ها ی پی در پی از شوهرت اونوشرطی کردی چون میدونه تحمل قهر برات سخته ونمیتونی تحمل کنی اون از این ضعف تو سوئ استفاده میکنه یک جورایی خودتو ضعیف نشون دادی ارزش واحترام خودتو از بین بردی .به نظر من شما آدم حساس وابستهای هستید واون هم بی تفاوت بی اهمیت وبیخیال به قول خودتون .این تضاد باعث به هم خوردن آرامش روحی شما میشه به نظر من اگه بتونی خودتو تغییر بدی کم کم اونم تغییر میکنه.برای اینکه این وابستگیرا کم کنی باید برای خودت مشغله ایجاد کنی مثلا وقتی از سز کار برمیگردی به یک کلاس هنری یا ورزشی بری .با دوستات بیرون بری برای خودت وقت بگذاری یعنی به مرور وابستگیتو بهش کم کن این به معنای تنها زندگی کردن نیست این یعنی توبرای خودت ارزش فایلی سعی کن اون به تو زنگ بزنه وحالتو بپرسه یادت باشه به وظایفت توخونه هم برسی وگم نگذاری مطمئنم اگه این کارو بکنی بعد از یک مدت اون میفتاده دنبالت.
یک نکته دیگه شاید اون طوری که باید رفتارت به عنوان یک زن براش جذاب نبوده که شما را تنها میگذاره میره یک شخصیت وابسته ضعیف شخصیت جذابی نیست .اینکه وقتی مریض شده بود ازش پرستاری کردی خوبه ولی این کار و مادرش هم خیلی بهتر براش انجام میده .آیا بارفتارت حرف زدنت لحن صحبتت راه رفتنت خندیدنت نگاه کردنت اونو جذب خودت میکنی تا چه حد تو خونه از ظرافتها وعشوه های زنانه استفاده میکنی تا چه حد براش طنازی میکنی ؟ شاید رفتار خشک وجدی داری با توجه به اینکه قبلا گفتی از رابطه جنسی ذیذ منفی داری نتونستی شوهرتو جذب کنی اونو از خودت سرد کردی اگه تشخیص من درسته باید به فکر چاره باشی باید با همه توانت تو خودت تغییر ایجاد کنی اول خودتو درست کن بعد از شوهرت انتظار تغییر داشته باش
عزیزم محبتی که ما به شوهرمون میکنیم با محبتی که به برادر خواهر یا دوستمون میکنیم خیلی فرق داره رابطه زن وشوهر یک رابطه خاصه جذابیت این رابطه را زن ایجاد میکنه به دلیل جذابیتهای خداددی که تو وجودشه رو این جذابیتها کار کن سعی کن از اونها استفاده کنی شوهرتو جذب خودت وخونه کنی نیازهای مردها را باید بشناسی
مرد به زن نیاز داره نه مادر لازمنیست تا صبح کنارش بیدار بمونی ازشگردهای زنانه استفاده کن صد برابر جوات میده
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ناهید جون مرسی عزیزم اما من مشغلم خیلی زیاده تا وقتی از سرکارم برمیگردم خونه میشه ساعت 6.اونم 7.5 میاد خونه.
ولی دست خودم نیست دوست دارم از همون لحظه ای که میاد با من باشه و باهام مهربون برخوردکنه.وگرنه ناراحت میشم و خیلی زودرنجم.
درمورد اعتمادبه نفس پایین و وابستگی شدید دقیقا حق با شماست.ممنون میشم راهنماییم کنید وابستگیمو کم کنم.
اما مطمئنم اون دنبال من نمیفته.چند بار تا حالا تونستم چند روزی باهاش حرف نزنم ولی اون بهیچ عنوان کوتاه نمیاد و من بالاخره مجبور شدم پا پیش بزارم حتی اگه اون مقصر بوده. ازم سوئ استفاده میکنه
راستی شما ازدواج کردین؟
اگه با شوهرتون قهر کنید و اونم اصلا اعتنا نکنه چی کار میکنید؟
میشه برام لطفا بیشتر توضیح بدی.ازت ممنون میشم
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا جان؛ عزیزم؛ من احساس می کنم شما در تشخیص اینکه کجا باید رفتار درست و زنانه داشته باشید یه مقدار مشکل دارید؟! من فکر می کنم شما در جایی که همسرتون به حضور شما نیاز داره؛ بهش بی اعتنایی می کنید یا با رفتارهاتون باعث میشید که ایشون احساس سرافکندگی و سرخوردگی کنند و یا شاید نسبت به خودش احساس بدی داشته باشند و در جایی که واقعا نیازی نیست شروع می کنید به محبت کردن های افراطی و خیلی از مواقع هم نالان و گریان هستید و ناراضی از همسرتون!
و همه ی اینها باعث شده که دید همسرتون نسبت به شما عوض بشه و خودبخود به شما به چشم یه زن ضعیف و بی سیاست نگاه کنه که یه جاهایی که نیازه که غرور داشته باشید و ناز؛ دوباره شروع می کنید به منت کشی های افراطی و همه ی اینها از شما در دید همسرتون یه شخصیت متزلزل ایجاد کرده که نمی دونه واقعا باید چه جوری با شما رفتار کنه؟!
من پس عزیز دلم من مطمئنم که همیشه در یه رابطه ی دوطرفه هر دو طرف مقصر هستند و همسر شما هم حتما مقصره؛ اما اگر شما بتونید روی خودتون کار کنید و در اولین مرحله احساساتتون رو کنترل کنید؛ یعنی نیازی نیست که اونها رو سرکوب کنید تنها باید حالت اعتدال برقرار کنید!
ببین برات یه مثال کوچولو می زنم؛ فکر کن امروز از سر کار برگشتی خونه؛ لباسات رو عوض می کنی؛ به خودت توی آینه نگاه می کنی و میگی؛ مینا عاشق خودشه، چه شوهرش باشه چه نباشه! بعد به خودت می رسی! به شوهرت زنگ می زنی با روی خوش که عزیزم؛ امروز دلم واست تنگ شده؛ منتظرتم که زودتر به خونه برگردی؛ قربانت خداحافظ!
می ری توی آشپزخونه که به کارهات برسی؛ همسرت که رسید؛ با روی گشاده میری استقبالش و خوش آمد میگی! بعد هم برای نیم ساعت الی 45 دقیقه می ذاری توی حال خودش باشه! اگه حرفی زد یا موضوعی رو برات تعریف کرد یا مساله ای بود؛ باهاش هم حسی می کنی؛ بعدش هم حالا شام رو آماده می کنی یا کتابی چیزی میگیری دستت تا شروع کنی به خوندن!
اگه همسرت صدات کرد تا پیشش باشی؛ با مهربونی میری کنارش می شینی؛ بدون هیچ حرفی، فقط بعد از چند دقیقه آروم آروم بهش نزدیک میشی و دستات رو میندازی دورگردنش یا یه بوس کوچولو میکنی! یا با دستات نوازشش میکنی؛ یادت باشه که باید لباسی پوشیده باشی که بتونی همسرت رو تحریک کنی؛ (این رو بخاطر این میگم که شما در زمینه ی رابطه ی جنسی که مهمترین رابطه در یه زندگی زناشوئی هست؛ یه کوچولو مشکل داری!) با خنده اگه همسرت حوصله داشت یه 5 دقیقه ازش وقت بگیر و براش حرفی رو که دوست داری بگو؛ حرف های امیدوارکننده؛ نه غرغر!
گلم؛ بعدا می آیم برات می نویسم؛ فعلا باید برم کار دارم! یادت باشه شما زن توانایی هستی؛ پس حتما می تونی!
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خواهش میکنم این موضوع رو واسم مطرح کن.
پسرم.24 سالمه.به شدت درونگراو خجالتی هستم.بسیار معتقد بودم.مادرم رو خیلی خیلی دوست دارم.با پدرم غریبم،تا حدیم ازش شاکیم،اگه بهم محبت بیشتری میکرد شاید مثله امروز از زندگی سیر نمیشدم.واسه یکی از دوستام می مردمو زنده میشدم،رفت دانشگاه فردوسی،منو فراموش کرد.سال بعدش منم تو دانشگاه ... قبول شدم.با یکی از همکلاسیام بدجور رفیق شدم،واسش میمردم!از هر لحاظ دوستش داشتم.من رویاهام تو اون بود.بعد یه ترم هم اتاق شدیم.کارمون به س ک س کشید.الان هفت ترمه که باهاشم،رابطمون ادامه داره،نذاشتیم کسی بویی ببره.من جز اون به کسی فکر نمیکنم.س ک س با غیر اون چه با همجنس چه با جنس مخالف واسم غیر قابل تصوره.ولی اون نه!به جنس مخالف گرایش داره.ولی تابحال موفق نشده کسی رو پیدا کنه،چون خجالتیه.
من خیلی نگرانم،اگه من زنده باشمو زید بزنه یا ازدواج کنه چی کار کنم؟
یا خدایی نکرده یه مویی از سرش کم بشه،اونوقت چی؟
خدایا بحق همین ماه عزیز جونمو بگیر،بین منو اون من بدجور دارم تلف میشم!
اگه اون نباشه من یه لحظه هم نمیتونم دوام بیارم واسه همین موقع تعطیلات عید یا تابستون که میرم خونه معتاد به شیره میشم.
من چی کار کنم؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
مینا جان؛ عزیزم؛ من احساس می کنم شما در تشخیص اینکه کجا باید رفتار درست و زنانه داشته باشید یه مقدار مشکل دارید؟! و خیلی از مواقع هم نالان و گریان هستید و ناراضی از همسرتون!
دقیقا همین طوره. ممنونم ازتون.
من یه فردی هستم ضعیف وابسته نسبتا افسرده که نمیدونه کجا باید چه رفتاری داشته باشه .پس من منتظر میشم تا شما بیاین و یادم بدین.بازم ممنونم.
درمورد رفتار با بقیه هم اگه میشه بهم بگین منظورم خانواده هاست.بازم مرسی:310::310::310: من منتظرتونم.
آقای underdog لطفا موضوعتون تو تاپیک جداگانه ای مطرح کنید:324::324::324: