این بار اول نیست که همسرم سر از دادگاه در می اره
تا به حال با التماس و گریه زاری سعی کردم منصرفش کنم
ولی اینبار پاهام یاری ام نمی کنند خسته ام
نمایش نسخه قابل چاپ
این بار اول نیست که همسرم سر از دادگاه در می اره
تا به حال با التماس و گریه زاری سعی کردم منصرفش کنم
ولی اینبار پاهام یاری ام نمی کنند خسته ام
[align=justify]اگر واقعا می خواهی همسرت برگرده به توصیه های من گوش کن. من از کسانی که در این مورد تجربه و تخصص ندارند درخواست می کنم نظر گمراه کننده ارائه ندهند. برای مثال همین خانمی که عنوان کردند رابطه جنسی رو حفظ کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! آخه مگر یک زن عزت نفس و شخصیت ندارد که با وجود در جریان بودن پرونده طلاق رابطه جنسی نافرجام داشته باشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!کمک کند.
عزت نفس و شخصیت خود را حفظ کنید. اگر وی خواستار طلاق است بدانید هر چه بیشتر مخالفت کنید او بیشتر به کار خود ادامه می دهد. به مدیر این سایت ایمیل بزنید تا به شما در جلوگیری از طلاق
www.stopdivorce.blogfa.com
[/align][/align][align=right]
مهرنازدار گرامی
لطفاً به تاریخ آخرین پست توجه کنید ، 20 روز است مراجع پست جدید ارسال نکرده ، تاپیکهایی ( مشاوره ای ) که از آخرین پست آن بیش از یک هفته گذشته باشد به روز نمی شود .
ممنون
با تشکر از فرشته مهربان و سایر دوستان که راهنمایی کردند
راستش یه سوالی برام پیش اومده من حکمت این وقایع که برای من اتفاق افتاده رو نمی دونم گاهی فکر می کنم شاید من کسی را اذیت کرده ام و شاید دل کسی را شکسته ام که همچین مسائلی برای من پیش اومده ولی از طرف دیگه اگه من کسی رو اذیت کرده باشم خیلی خیلی مسائل کوچک و قابل بخششی بوده و تا حد امکان در زندگی سعی کردم دل کسی رو نرنجونم ولی چرا این مساله برای من اتفاق افتاده ؟ به کدامین گناه نکرده ؟
من گناه کار هستم ولی نه در این حد که شایسته این زندگی و مسائلش باشم
آخه چرا خدا از من امتحان های سخت می گیره بچه ها من نمی تونم این امتحان رو قبول شم
سلام آناهیتای عزیزم
انسان باید دقت کنه اشتباه نکنه
اما اگر هم کرد باید دونست که انسان جایز الخطاس
مصائب و مشکلات هم مال انسانه سختی ها و تنها کسی هم که این اتفاق براش افتاده تو نیستی
بنابراین عزیزم این جوری به مسئله نگاه نکن!
به امید روزهای خوب باش..
آناهیتا خانم
ننوشتی الان در چه وضعیتی هستید. روابطتون بهتر شد؟ چیکار می کنید؟؟
من تقریبا همه اون مواردی که در مقاله ای که یکی از بچه ها زحمت کشیده بود رو رعایت می کنم جز یکی
من همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم خیلی خوب اینو می دونه من خیلی دل رحم هستم اون می دونه که من بعد از این همه مشکلات باز هم می بخشمش
نمی دونم چی کار کنم که دل سنگ بشم و اون بدونه که ممکنه من رو برای همیشه از دست بده
ولی دیگه رابطه جنسی رو ندارم ولی روابطمون همون طوریه گاهی همسرم ابراز علاقه می کنه ولی من می گم داره بازم بهم دروغ می گه و تحویلش نمی گیرم . گاهی هم فکر می کنم شاید باید بهش محبت کنم ولی توی اون مقاله نوشته نکنید نمی دانم گیج و منگ شده ام
خیلی خیلی سخته تحمل این وضغیت برای من همش دارم دنبال دلیل می گردم اخه چرا ؟
آنا خانوم نمی خوای بری مشاوره ی حضوری؟
الان چهار ماهه داری این مدلی زندگی می کنی. نذار به جاهای باریک بکشه بعد هی بگی خدایا چیکار کنم. به نظرم تا حالا هم خیلی طولانی شده. یه مشاور خوب پیدا کن و زندگیت را درست کن.
اینجوری ادامه بدی زندگیت از دستت می ره ها. بلاتکلیف نشستی و با یه مقاله داری زندگی می کنی؟؟
آناهیتا جان من متوجه نشدم پرونده طلاق رو پیگیری میکنید یا بهتون ابراز علاقه میکنه؟
الان دیگه خدا رو شکر پونده رو کنار گذاشتین؟