RE: >>>از عدم وجود تعادل در احساساتم بشدت رنج میبرم
سلام دوستان همدرد
به یه مشکل کاملا جدید برخوردم که خیلی بنظرم خطرناکه و آزارم میده
اخیرا هیچ تمایلی به حرف زدن با همسرم در راستای حل کردن مشکلمون ندارم
هرچی اصرار میکنه باهم در مورد مشکلمون حرف بزنیم دوست ندارم اینکارو بکنم
چون فکر میکنم وقت تلف کردنه
و مشکل ما باهم حل نمیشه
اشتیاقی بیان درد دلهام با همسرم ندارم
واقعیتش خیلی نقاط ضعفم رو تو سرم زده.بجای اینکه کمکم کنه
قبلا خیلی دوست داشتم باهاش در مورد مشکلاتمون حرف بزنم اما الان بدم میاد.
محبتاش اصلا بهم نمیچسبه اصلا.بدتر حرصم میگیره و عصبی میشم و فکر میکنم همش تظاهره و از ترس اینه که من ناراحت نشم
و اینم بگم فکرم درسته.حالا از کجا مطمئنم بماند
بازم کمکم میکنید؟
RE: >>>از عدم وجود تعادل در احساساتم بشدت رنج میبرم
عزیزم مهتاب جون .
احساست رو کاملا درک میکنم چون من حدود 6ماه یا بیشتره که اینجوری شدم.
عزیزم این اصلا اتفاق خوبی بین زن و شوهر نیست.البته اگه یه مدت زن و شوهر یه استراحت به هم بدن و از کل کل کردن با هم دوری کنن بد نیست تا ذهنت آروم بشه.
این باعث میشه که درک بهتری از خودت و شوهرت بگیری.
ولی بی تفاوت شدن به زندگی و مشکلاتش آثار جالبی نداره که من تجربه کردم.
بلاخره رن و شوهر باید همدرد هم باشن.اگه به اون نگی تو دلت تلنبار میشه و یه جور ناخوشایندی خودش رو نشون میده.
درهمچین حالتی یک شخص سوم بی طرف خیلی کمک بزرگیست و اون میتون یه مشاور باشه.
من اخیرا اقدام کردم و به نظرم تا حالاش خوب پیش رفته.
البته اگه شوهرت بیاد خیلی خیلی بهتره.
ولی اگه یه مدت هم فکرت رو آزاد بذاری بد نیست ولی نذار ادامه داشته باشه.
من هم دقیقا حالتهای تو رو داشتم ولی الان بهترم و واقعا تصمیم گرفتم به زندگیم کمک کنم.
سعی کن خودت رو بیشتر دوست داشته باشیو
فکر کنم از خودت هم کمی دور شدی گلم.
:72:
RE: >>>از عدم وجود تعادل در احساساتم بشدت رنج میبرم
مهتاب جان
شاید تعجب کنی اگه بگم به جای خوبی رسیدی اما درست درکش نکردی و نفهمیدیش . برای این که بهتر متوجهت کنم موضوع را باز تر می کنم .
شما مدتی در گیر هیجانات منفی بودی و نیاز به تخلیه داشتی ، از تالار همدردی بهره بردی و به نوعی با مرحله به مرحله بیرون ریزی اونچه باهاش در درون درگیر بودی ، تخلیه شدی . اکنون با این تخلیه ذهنی آشنا نیستی و نوعی خلاء احساس می کنی و این حالت عدم تمایل به گفتن از مسائلتون به همسرت را هم منفی تعبیر می کنی . اما به نظر من این نشونه اینه که مسائل برات کمرنگ شده ( و این خوبه ) و به نوعی ریشه ای نبودن اونها بعد از تخلیه شدنش در درون برات جا افتاده ، اما چون این حال جدید و غریبه ، تصوری منفی از آن داری .
اصلاً نگران نباش ، خودت را و این حالتت را با دید مثبت درک کن . البته چون مدتی عادت کرده بودی به این که همش مسائل منفی را ببینی و واکنش هیجانی ولو در درون داشته باشی ، کنار اومدن با این که دیگه ذهنت خیلی درگیر نشه سخته برات و چه بسا این حالت کمی کسالت روحی بهت بده و تصور کنی مشکل پیدا کردی ، اما بدان تازه رسیدی به این که قسمت عمده ای از مشکلت کمرنگ شده .
پس از این حالت استفاده کن .
به همسرت بگو میخواهم مدتی اصلاً به هیچ مسئله و مشکل و نکته منفی ای بین خودمون فکر نکنیم .
نسبت به محبتهای همسرت هم دید منفی را کنار بگذار و اونها را کاملاً طبیعی و صادقانه ببین ( حتی اگر مطمئن باشی تظاهره که البته مطمئن نباش ) تا ذهنت به نوعی دیگر و از جایی دیگر شروع به منفی بافی نکنه .
مهتاب عزیز به این نکته اساسی توجه کن :
در تاپیکی که بی بی اخیراً باز کرده بود ، با تصور این که بی بی منظورش از جک و جونور ، اعضاء از جمله شما هستی سریعاً ناراحت شدی و واکنش منفی نشون دادی ، این بیان گر ذهن خوانی از سوی شماست . عادت به ذهن خوانی ، آنهم از نوع منفی آن بسیار مخرب است ، چون باعث می شود ما رفتار و حرفهای دیگران را اغلب غیر واقع تعبیر و تفسیر کنیم و به خود آسیب بزنیم ، آسیب روحی و روانی ، که با واکنش نشون دادن این آسیب بیشتر هم می شود .
پس هر وقت از رفتار و گفتار کسی برداشتی منفی داشتی اول به خودت توقف بده و بگو از کجا معلومه چنینه و سعی کن بی اهمیت رد بشی ، اگر موضوع برات اهمیت داشت با بیان دوستانه و مناسب با یک سئول مناسب طلب شفاف سازی کن ، مثل نمونه ای که مدیر همدردی در آن تاپیک ارائه داد .
عزیزم این خیلی بهت کمک می کنه .
مشاوره حضوری هم خیلی خوب خواهد بود اگر اقدام کنی .
موفق باشی مهتاب عزیز
RE: >>>از عدم وجود تعادل در احساساتم بشدت رنج میبرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
مهتاب عزیز به این نکته اساسی توجه کن :
در تاپیکی که بی بی اخیراً باز کرده بود ، با تصور این که بی بی منظورش از جک و جونور ، اعضاء از جمله شما هستی سریعاً ناراحت شدی و واکنش منفی نشون دادی ، این بیان گر ذهن خوانی از سوی شماست . عادت به ذهن خوانی ، آنهم از نوع منفی آن بسیار مخرب است ، چون باعث می شود ما رفتار و حرفهای دیگران را اغلب غیر واقع تعبیر و تفسیر کنیم و به خود آسیب بزنیم ، آسیب روحی و روانی ، که با واکنش نشون دادن این آسیب بیشتر هم می شود .
پس هر وقت از رفتار و گفتار کسی برداشتی منفی داشتی اول به خودت توقف بده و بگو از کجا معلومه چنینه و سعی کن بی اهمیت رد بشی ، اگر موضوع برات اهمیت داشت با بیان دوستانه و مناسب با یک سئول مناسب طلب شفاف سازی کن ، مثل نمونه ای که مدیر همدردی در آن تاپیک ارائه داد .
:104::104::104::104::104:
فرشته مهربانم
کاملا درست متوجه شدی
خودم هم متوجه هستم اما دارم خودمو میزنم به اون راه
اما چند روزیه که تصمیم گرفتم با این روحیه ام مقابله کنم
ان شا ا... موفق بشم
حرفای زیادی دارم اما وقت ندارم
ممنونم:72:
RE: >>>از عدم وجود تعادل در احساساتم بشدت رنج میبرم
مهتاب عزیز من هم خوشحالم که بالاخره مشکل اصلی و وریشه ای رو شناختی و تمام سعیت رو داری انجام می دی که مشکلت هر چه زودتر حل بشه!
فقط خواستم به شما تبریک بگم بابت فارغ التحصیلی تون و همین طور سعی و تلاش و راه جدیدی که دارید در پیش می گیرید!:227::227::104: