RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
سلام پریماه جان
می دونم که خیلی دوران سختی را داری می گذرانی ولی مقاوم باش.
دوست عزیزم من همیشه اعتقاد داشتم و دارم که یک پسر وقتی از یک دختر خوشش بیاید هیچ فرصتی را برای با او بودن از دست نمی دهد و به هیچ عنوان ریسک نمی کند.به اب و اتیش می زند و هزاران راه را برای رسیدن به آن دختر امتحان می کند و به هیچ عنوان حاضر نمی شود مرد دیگری در زندگی آن دختر وارد شود.ممکن است نتواند ولی همه ی راه های ممکن را امتحان می کند.
با توجه به صحبت هایی که بین شما رد و بدل شده است من فکر می کنم که این آقا خیلی محترمانه شما را رد کرده است.به نظر من به هیچ عنوان این کارت را ادامه نده چون دوست عزیزم بیشتر و بیشتر به احساساتت لطمه وارد میشه.
به نظر من نذار که ایشون کاملا با صراحت بهت بگه که شما رو نپسندیده(گرچه واضح گفته) و با این کارها شما ایشان را به سمتی سوق میدی که کاملا با صراحت این حرف را بهت بزنه و زمانی که ایشان این حرف را بزند شما بسیار از نظر احساسی آسیب می بینی.
پریماه عزیز خیلی وقت ها ما آدم ها اصرار به یک کار خاص یا یک فرد خاص داریم و خوشبختی را در داشتن آن می بینیم.اما ما تنها یک جزئی از آینده رو می بینم و از بالا و پایین های زندگی خبر نداریم.
من مطمئنم خیر و صلاحی در این مسئله ی شما است که بدین صورت جلو رفته است پس اصرار در خواسته ات نکن و رها کن و بگذار زمان همه چیز را حل کند.
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
ممنون از آقای امیدوار-مهساجون -بارانو همه دوستای عزیزم که دارین کمکم میکنین.دیروز عصر یدفه بهم اس ام اس زد:سلام.شرمنده.خواستی صحبت کنیم شبی ساعت ده زنگ بزن.
دیشب ساعت 45/11 بهش اس ام اس زدم که بیدارین ولی جواب نداد ......
میدونین یه جورایی موضوع برام عجیبه.من یه حسی در اون احساس میکنم که نظرش نسبت به من منفی نیست.این یه حس کاملا درونیه...حالا جدا از همه اینا .من فقط منتظر عکس العمل از طرف اون بودمو هستم....بازم صبرمیکنم و اگه امروز نتیجه ای دریافت نکردم برای همیشه تمومش میکنم.اینو هم به خدا ..هم به خودم...هم به شما قول میدم.
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
فکر کنم دوستان باتجربه تر باید الان جواب بدن، ولی به هر حال اگه قصد ازدواج داشت و جدی بود نمی گفت زنگ بزن، می گفت من بهت زنگ می زنم، اینم در نظر بگیر شاید تو اون تماس می خواسته چیزی رو بهت بگه که شاید ترجیح بدی نشنوی...
در مورد حست هم خوب همه کسانی که به هر شکلی درگیر این مسائل بودن، این حس رو دارن، کدوم درسته کدوم غلط، زمان ثابت می کنه. خود من هم با وجودی که تقریبا مطمئنم که کار از کار گذشته این حس رو اگه بخوام بهش پر و بال بدم، دارم، و دلایل زیادی هم دارم که تاییدش کنه، ولی خوب واقعیت چیز دیگه ای به نظر می رسه و زمان باید نشون بده چه حسی درست بوده. کار خوبی میکنی، منتظر عکس العمل بمون و اگه دیدی خبری نیست دیگه تمومش کن و برس به زندگیت... بهتره امروز برگشتن به زندگی رو شروع کنی تا مثلا چندین ماه دیگه با صرف هزینه روحی فراوون...
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
انگار ما هر حرفي ميزنيم شما اصلا عين خيالت نيست...خيلي جالبه شما هميشه اينقدر به مشورت اهميت ميدي؟؟؟؟
ما اين همه خودمونو كشتيم كه بابا اين اقا داره محترمانه ردت ميكنه بازم ميگي يه حسي ميگه نسبت به من منفي نيست؟؟؟؟:316:
متاسفم احساس ميكنم ديگه توي اين تاپيك كاري از دست من بر نمياد...
موفق باشي...
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
SANA جان. عزیزم میفهمم چی میگی .قبول دارم اما من باید منطقی موضوعو واسه خودم حل کنم .هرکسی یه اخلاقی داره .شاید اگه محکم میگفت نه من الان راحت تر فراموشش کرده بودم و همه چی تموم شده بود.شاید باورنکنی اما مخصوصا منتظرم بگه نه ...و شاید دنیال فراهم کردن محیطی که این حرفر با قاطعیت بزنه ..من خودمو بهتر میشناسم ...واسه همین هست که خودمم دنبال فراهم کردن این موقعیت برای اون هستم که حرفشو بزنه....حالا با این وجود من روی قولی که دادم هستم..صبر و اگه خبری نشد تموم..ممنون از آقای امیدوار.
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
شما الان دیگه میتونین با هم صحبت کنین و در این مرحله هستین راهکارتون هم به نظر من خیلی ساده است.
ازش بخواین بهتون راجع به ازدواج جواب قطعی بده و کار رو رسمی کنه (یعنی خونواده ها مطلع بشن) و برین واسه مقدمات خواستگاری و ... حالا اگر هم شرایط جور نیست ولی باید نیمه رسمی بشه....
حالا اگه اینکار رو کرد معلومه که نیتش خیره....
اگه من و من کرد و جواب مبهم داد و ... به عنوان یه پسر میگم که قصد ازدواج با شما رو نداره....
من اگه دختری رو واسه ازدواج در نظر بگیرم.....ولو اینکه نشناسمش به شکل جدی راجع به این موضوع باهاش صحبت میکنم ولو اینکه شرایطم هم جور نباشه باز راجع به جور کردن شرایط و موانع و ... صحبت میکنم....بهرحال قضیه رو جدی میگیرم....
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
سلام پریماه
عزیز دلم برفرض که ایشون تمایل به ازدواج با شما دارن.این ایشون هستن که باید پیگیر باشن نه شما.غرور خودتونو زیر سوال نبرین.
اگه ایشون هم تمایلی داشته باشن ممکنه با این پیگیری های شما دچار تردید و حتی منصرف بشن
دختر خوب
شما ولش کن.میگی الان سخته رابطتو یهو باهاش قطع کنی:
اولا شما رابطه چندان جدی باهاش نداشتی که با قطعش دچار ناراحتی خاصی بشی
دوما:این در صورت ادامه این رابطه هست که کار رو مخصوصا برای شما سخت تر خواهد کرد.ادامه رابطه خیلی کار اشتباهیه
خانمی
آقایون بیشتر جذب خانمی میشن(البته واسه ازدواج) که باهاشون سنگین تر برخورد کنه.و اگه کسی دنبالشون بیفته حتی اگه حور العین بهشتی هم باشه ازش زیاد خوششون نمیاد و براش ارزشی قائل نمیشن.
پس برس به زندگی عادی خودت.ایشون هم اگه تمایلی داشته باشه خودش میاد طرفت.نیازی نیست پیگیر بشی ببینی قصد ازدواج داره یا نه.ذهنت رو هم درگیر این موضوع نکن.انگار همچین کسی نبوده.بیشتر از این خودتو پیشش کوچیک نکن.
من خودم که اینجا نشستم به شخصه از این موضوع بابت خانم بودنم احساس بدی بهم دست داد.چرا باید بیفتی دنبالش آخه؟:72::72::72:
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
من تا بحال دنبال هیچ پسری نرفتمو نخواهم رفت.......و خدمت خانم محترم که گفتن چرا باید بیفتی دنبالش عرض کنم من دنبالش نرفتم و اصلا بهشون ابراز علاقه نکردمو نخواهم کردددددددد..... صحبتای ما تابحال بیشتر در مورد کار بوده....همین.
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
سلام پریماه جون من همین امروز مشکلتو خوندم والان خیلی از دستت عصبانی هستم که چرا اینقدر خودتو کوچیک میکنی؟مگه عیب وایرادی داری ؟بخدا زنای بیوه ی زیادی رو هم میشناسم که نازشون 10برابر تو بوده از دستم ناراحت نشیا چون دارم خورد شدن تدریجیتو میبینم عصبی هستم بسه دیگه چرا اینقدر به خودت امید الکی میدی؟برای کسی بمیر که برات تب کنه،تو اصلا از کجا میدونی که اون واقعا رفته بود چین اون خواست توی این موقعیت تنهات بذاره تا راحتتر تصمیمتو بگیری تو همه ی چیزهایی که به عین داری میبینی رو گذاشتی کنارو به اون %1 احتمال قلبیت اهمیت میدی؟اینکه اون گفته هرچی خدابخواد؟چرا نگفته هر چی خودمون و خدا بخوایم؟الان باز میگی چون خدا رو خیلی قبول داره آره؟بسه دیگه دختر خوب نذار اون به خاطر ترحم و احساسات تو بیاد طرفت این هیچ ارزشی نداره من اگر جای تو بودم اگر خودشم میومد سراغم دیگه سراغش نمیرفتم،بازم صلاح کار خویش خسروان داند، ما گفتیم
RE: باید چیکار کنم؟از وقتی برای اولین بار دیدمش...کمکم کنید
فکر کنم دیگه بسه، قبول کرده دیگه این قدر دعواش نکنین بنده خدا رو :)