RE: من شدیدا افسوس می خورم
جناب آقای اميدوار
اول از همه ازتون می خوام آرامش خودتون رو حفظ کنید. کلا زندگی مجموعه ای از اشتباهات و موفقیتهای ماست. وضعیت شما الان به نظر بحرانیه اما در واقع دل به این حقیقت بسپرید که هرچی پیش بیاد یقینا بهترینه و صلاحتون در اونه. بخصوص که گفتید همون شب از خدا خواستید که راهتونو مشخص کنه پس شک نکنید.
حرفهاتون خیلی جالب بود. یه جورایی شبیه حرفهای مورد منه. ایشون هم می گفتن باهم برای ویزا اقدام کنیم و باهم بریم خارج از کشور. برعکس شما که الان می گی من هیچوقت ناامیدش هم نکردم ایشون برمی گرده می گه من که هیچوقت صریح درباره ازدواج بهت حرف نزدم و هیچ چیز قطعی تا حالا نگفتم!! درحالیکه اکثر کارهاش دوپهلوئه. مثلا همین هفته پيش بی مقدمه سراغ پارچه شلواری دامادی رو می گرفت که مادرم از کربلا برای همه دخترهای خونه ما آورده. می گه چیکارش کردی؟بگذریم...
شما به این خانم گفتید اگر بخوام برم خارج چند ماه قبلش خبر می دم که با قضیه رفتنتون کنار بیاد!! می دونید قبول این حرف برای یه دختر چقدر سخته؟بی تعارف بگم ایشون درطی این چهارسال فرصت کافی داشته تا در ذهنش آمادگی رفتن شما رو هر روز و هرلحظه در ذهن ایجاد کنه و الان که این موقعیت پیش اومده براش راحتتره.
در مورد خودم من واقعا منتظر نفر بعدی هستم و اونو فقط به عنوان یه دوست معمولی کنار خودم می دونم. ما واقعا ابزاری نداریم که بدونیم توی سر شما آقایون چی می گذره!
ببینید کنار گذاشتن شما برای اون اصلا راحت نیست و اونم درگیری خاص خودشو داره. البته به میزان رنجش اون از شما بستگی داره که من از اون خبر ندارم. ولی متاسفانه یا خوشبختانه(نمی دونم) باید بگم درحال حاضر اون(با کمی بی رحمی) درباره شما و اون آقا دو دو تا چهارتا خواهد کرد و موقعیتی که به نفعش خواهد بود رو انتخاب می کنه. شما باید خودتون ببینید آیا داشته های شما در مقابل اون طرف رقیب قابل مقایسه هست یا نه.
من فکر می کنم برای اینکه توجیهی برای این سرسختی تون برای ازدواج با اون داشته باشید بهش بگید که حالت الانتون مثل ماهی هست که قبل توی آب بوده و قدرشو نمی دونسته. تا وقتی که از آب افتاد بیرون و دید که دیگه نمی تونه نفس بکشه. لطفا به خاطرات گذشته و کارهایی که براش کردید ارجاعش ندید چون مطمئنا کارساز نیست. درعوض، بعد گفتن این حرف رهاش کنید و دیگه سراغشو نگیرید. احتمال اینکه (درصورت مثبت بودن امتیازاتتون) دلش براتون تنگ بشه و بیاد به سمتتون خیلی بیشتر می شه ولی با اصرارهای بیجا خودتونو در نظرش کوچیک می کنید.
امیدوارم کمکی کرده باشم. باز هم به نظرم از راهنمایی بقیه افراد کمک بگیرید.ان شاا... موفق می شید.این موفقیت در هرچی می تونه باشه. در بودن با اون یا بدون اون. خودتونو تسلیم کنید.
با سپاس
RE: من شدیدا افسوس می خورم
اول دو تا سوء تفاهم رو برطرف کنم: ما چهار سال با هم نبودیم، کلا رابطه ما مال یک سال گذشته اس، از اون هم یه 4-5 ماهی اوایل حتی بیرون هم نمی رفتیم با هم. قبلش با هم فقط همکار بودیم و کاری به کار هم نداشتیم. دوم این که من بهش نگفتم اگه رفتنی شدم چند ماه زودتر خبرت می کنم. این چیزی بود که خودش پیشنهاد داد و من هم قبول کردم. اینم بگم که این حرف مال خیلی وقت پیش بود، همون موقع ها هم من بهش گفته بودم که دیگه جدی به رفتن فکر نمی کنم ولی اون دائم نگران بود شاید. بعد از این حرف، تازه رابطه ما شکل جدی تر و منظم تری به خودش گرفت، آخه چه طوری می شه از یه طرف به فکر این بود که این شخص رفتنیه از طرف دیگه همین طور رابطه رو بهش پر و بال داد؟ باور کنین یا نه کسی که داشت اون یکی رو دنبال خودش می کشید تو این رابطه، اون بود و نه من...
این حرفا رو به شکل دیگه براش گفتم، گفتم آدم تا چیزی رو داره قدرشو نمی دونه... ارجاع به کارایی که در گذشته واسه هم کردیم هم اصلا، ما با هم توافق کرده بودیم که هر کاری با هم یا برای هم می کنیم واسه اینه که هر دو قبول داریم و دوست داریم کاری واسه هم بکنیم و منتی سر هیچ کدوممون نیست. در مورد داشته های من که ایشون بعد این ماجراها می گفت اگه از بابت تو مطمئن بودم هرگز به کس دیگه فکر هم نمی کردم، و گفت به اون طرف هیچ دلبستگی خاصی ندارم و گفتم اون چیزی داره که خیلی به من ترجیح بدی گفت نه. راستش ما هم واقعا ابزاری نداریم که بدونیم شما خانوما کدوم حرفتون رو از ته دل و صادقانه دارید می زنید کدومش سرکاریه :)
من می دونم که غیر خدا کسی رو ندارم... و تسلیمم، ممنون.
RE: من شدیدا افسوس می خورم
آقای امیدوار ببخشید که بعضی نکات نوشته هاتونو درست متوجه نشدم. خوب پرسیدید که چرا رابطه رو ادامه و پروبال داده؟ خوب جواب من به شخصه اینه که این رابطه اونقدر برام بی ارزش نشده که بذارمش کنار. از حضورش در زندگیم خوشحالم. بودنش از تنهایی بهتره و بی ضرر. چرا یه دوست خوب رو که باهاش مشکلی ندارم از دست بدم؟ درضمن سعی می کنم اون چیزهایی که از یک رابطه تقاضا دارم برام برآورده کنه. مثلا به خاطر اشتباه قبلیش گفتم تا برام گل نگیره ازش راضی نمی شم و خوب اونم اینکارو انجام داد.اما لزوما همه چی به پیش بینی برای ازدواج برنمی گرده.
اگه امتیازهای شما با اون آقا فرق زیادی نمی کنه من حدس می زنم انتخاب اون خانم، شما باشید. ولی خوب یادتون نره که زیاد پاپی نشید، اصرار الکی نکنید و به عنوان یک شخصیت استوار و مقتدر در نظرش جلوه کنید.
امیدوارم خبر عروسی تونو به ما بدید:227::310:
با سپاس
RE: من شدیدا افسوس می خورم
حرفتون درسته، ولی من یه کم روی مسائلی مثل تعهد و بالاخره سلامت و نجابت طرف مقابل هم نظر داشتم که این سوالِ چرا پر و بال داده رو مطرح کردم. به همین سادگی یعنی گفته خیلی خوب، تا تو هستی با تو حال می کنم وقتی یکی دیگه پیدا شد می رم سراغ اون؟! خیلی معذرت می خوام ولی از من به عنوان یه موجود مذکر بیشتر انتظار می ره که از این فکرها بکنم تا اون! آخه پس عاطفه و وابستگی و این مسائل کجا می ره؟ اگه استدلال شما رو بپذیرم که این آدم حتی اگه برگرده هم...
مگر این که کاملا برام تشریح کنه جزئیات چیزی رو که تو ذهنش بوده. ایشون داشت ما رو به سمتی می برد که تنها انتظاری که از طرفین رابطه می شه داشت در اون حد، وفاداری و تعهد کامل و دراز مدته، حداقل به ذهن ایرانی من این طوری می رسه، مگه این که ایشون زیادی خارجی بوده و من نمی فهمیدم! در همین حد بهتون بگم که من به این فکر افتاده بودم که بهش بگم اگه فقط می خوای با هم دوست باشیم، نباید به این رویه ادامه داد و باید این وضعیت رو جمع و جورش کرد وگرنه باید بشینیم ببینیم که آیا می خوایم برای هم بمونیم و ببینیم چه کار باید کرد. آدمی که من ازش شناخت پیدا کردم ابدا این طوری نبود، یعنی من اگر بفهمم اشتباه کردم که به همه چیز باید شک کنم، کل ساختار ارزشیم نابود می شه!
در اون مورد هم من قول میدم ابدا دیگه جلوش ضعف نشون ندم و مطلقا بحث یا حرفی در اون زمینه ها باش نکنم، تا خدا چی بخواد.
RE: من شدیدا افسوس می خورم
راستش اون چيزي كه سرافراز جان مي گن تا حدود زيادي در بعضيخانم ها صدق مي كنه يعني تا وقتي كه فقط يه نفر در زندگيشون وجود داره زياد رو اخلاقا و رفتاراي طرفشون زوم نمي كنن ولي همين كه چند تا مورد ميشن خواسته ها و نظرهاشون پر رنگ تر نشون ميدن[/b] و ناراحتي هاشون را با وضوح بيشتري نشون ميدن و اين خصلتشون هم بر مي گرده به اينكه خانم ها هميشه دنبال تكيه گاه ميگردن و وقتي يكي فقط وجود داره چون اين نياز در مقايسه با ايراد هاي طرف هيچه پس به ايراد هاي طرف زياد بها نمي دن البته من گفتم [b]بعضي ها
RE: من شدیدا افسوس می خورم
والا تنها ایراد من در تمام این مدت این بوده که صراحتا بهش نگفتم می خوام باهات ازدواج کنم. ایراد دیگه ای نه از من گرفته نه به اون دوستمون گفته، فقط همین که تو دو دلی گذاشته بودمش!
RE: من شدیدا افسوس می خورم
البته من به هيچ عنوان با حرف ايشون كه گفتن"چرا یه دوست خوب رو که باهاش مشکلی ندارم از دست بدم؟ "را به شخصه نمي پذيرم چون به هر حال دوستي با جنس مخالف با دوستي ساده فرق مي كنه و چون اين روابط احساسات خاصه خودش رو به همراه داره بايد با فكر عميق تري دنبال بشه و صرفا اينكه يك سري خاصه كوچيك انسان برآورده مي شه دليل ادامه باشه به هيچ عنوان درست نيست
فكر مي كنم ترس از تنهايي مهم ترين دليل ادامه ي اين روابطه
ببخشيد فكر كنم يه خورده از موضوع اصلي دور شدم به هر حال ببخشيد
RE: من شدیدا افسوس می خورم
خوب فکر کنم موضوع جالب شده... از حرفهای آقای "نعمت یعنی ما" متشکرم. حق با ایشونه. معمولا انتخاب دخترها به دایره انتخابهاشون بستگی داره. منطقی هم هست. در مورد پسرها هم صدق می کنه. کلا آدمیزاد کمالگراست و به دنبال خواسته های خودش در طرف مقابل می گرده و هرچه طرف به ایده آلش نزدیکتر باشه از نظر شخص مطمئنا پذیرفتنی تر می شه.
آقای امیدوار. از نوشته هاتون برمیاد که براتون قبول مساله تعهد از طرف دختر خیلی مهم بوده. خوب این کاری بوده که شما در مقابل اون خانم انجام ندادید. من تو فکر اون خانم نیستم و درست هم نیست ایده های منو با ایشون مقایسه کنید. در ضمن من گفتم بعضی کارهای آدم به سمت ازدواج نیست نه همه شون.تصور کنید شریک شما مرتب ازتون می خواد که بحث ازدواج رو پیش نکشید خوب طبیعتا در ذهن آدم یه ترس دائمی شکل می گیره ولی اینطور نیست که صددرصد این قضیه در ذهن آدم مختومه بشه. هرچی باشه این خود من بودم که مساله تعهد رو پیش کشیده بودم نه ایشون.تصور من از دوستی با یک پسر فقط بعد جسمانی مساله نیست. من درکنار چنین دوستی تجربه های زیادی از صبر، محبت، همفکری و دیدن قضایا از دو بعد مختلف دارم و چون ایشون من رو در جریان فعالیتهای کاری زندگیشون قرار می دن خوب ما مشاورهای خوبی هم برای هم هستیم. ما هردو تحصیلکرده ارشد از دانشگاههای اول و دوم کشور هستیم و طبیعتا مشترکات زیادی برای گفتن باهم داریم.
من نمی خوام بحث خودم رو بیشتر از این باز کنم و قضیه خودم برام تعریف شده هست.
اما برای شما خواهش می کنم اگرهم این خانم برگشتند ایشون رو هرجور و باهرفکری که می کرده بپذیرید و به تجزیه تحلیل ماجرا قبل از پیشنهاد ازدواجتون نپردازيد. چون یقینا دیدگاه ایشون نسبت به شما پس از پیشنهاد ازدواجتون خیلی مثبت تر شده و بااینکار ممکنه ایشون رو فراری بدید. پس توصیه می کنم فقط در زمان حال خودتون صحبت کنید. چون درغیر اینصورت گلایه های ایشون از شما بیشتر خواهد بود.
با سپاس
RE: من شدیدا افسوس می خورم
سر افراز جان بنده خانم هستم البته به شما حق ميدم به خاطر اسمم اين جوري فكر كرديد
به هر حال ما هم رحمتيم و هم نعمت:311:
RE: من شدیدا افسوس می خورم
وای خانم "نعمت یعنی ما"! من واقعا ازتون معذرت می خوام:163::P