من نگفتم که کسی رو به شما معرفی کنن، گفتم خودتون کسی رو پیدا کنید، منتظر این نباشید که کسی به شما سیگنال بده و بعد بررسیش کنید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
نمایش نسخه قابل چاپ
من نگفتم که کسی رو به شما معرفی کنن، گفتم خودتون کسی رو پیدا کنید، منتظر این نباشید که کسی به شما سیگنال بده و بعد بررسیش کنید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
خوب مسئله من اینه کسی رو پیدا میکنم....بررسیش میکنم ... و تفاوت دیدگاهم اینجاست که وقتی من یه سری سیگنال میفرستم اونم هر چند با ضریبی کمتر این کار رو بکنه یعنی عکس العمل مثبت نشون بده (منظورم این نیست که کله ملق بزنه....همه میدونن چی میگم و تا چه حدی...) یه جورائی مثل یه سطح که نور رو برمیگردونه حالا یه کم هم مات باشه و شدت سیگنال ارسالی منو کم کنه ایراد نداره ولی دیگه نقطه تاریک نباشه....چون من اینو به این شکل تفسیر میکنم که « طرف علاقه ای به من نداره» این علاقه بیشتر شامل احساسات و غرایز طبیعی و فطری میشه و اگر من مثلا پا پیش بزارم و بر فرض طرف هم جواب مثبت بده....به نظر من این جواب مثبت نه از روی اون غرایز فطری بلکه از روی سنجیدن شرایط دیگه و نه اون مسئله غریزی بوده...
من به این علاقه instinct (کلمه فطری-غریزی بار مذهبی داره و یه جورائی غلط اندازه) اعتقاد دارم. به عاشق شدن در نگاه اول اعتقاد ندارم که حتما باید رخ بده ولی علاقمند شدن دو طرف در نگاه اول به معنی هماهنگی این غریزه فطری هست. مثلا دخترای خوشگل یا دخترای با رفتار یا وضعیت خاص زیادی وجود دارند که از دیدگاه عمومی و حتی منطق خودم خیلی خیلی توپ هستن ولی من هیچوقت اون احساس غریزی رو راجع بهشون ندارم اما راجع به بعضی دیگه که شرایط پائین تری دارند این احساس رو (که آمیخته با شهوت هم هست) رو حس میکنم... البته این حسی که میگم با حس شهوت صرف یه مرد به یه تیپ خاصی از زن فرق میکنه منظورم اون نیست. گاهی دخترائی هستند که این غریزه فطری منو به سمت ازدواج باهاشون سوق میده و همین حس دخترای خیلی خوب و توپ دیگه رو رد میکنه....
من نمیدونم اشتباه میکنم یا نه ولی همیشه واسه انتخاب همسر دنبال این حس بودم. یکی از ملاکهائی که این حس به من حس دوستیه یعنی این حس که اون زن دوست خوبی میشه ... دوست تنی...مثل یه دوست پسر خیلی نزدیک.....این حس شامل شهوت هم میشه...چندان منطقی هم نیست ولی بهش معتقدم....میدونم شاید خودم واسه خودم ساخته باشمش ولی فعلا معتقدم که باید این حس باشه و مهمتر اینکه این حس دو طرفه باشه البته شاید روزی توی این دوطرفه بودنش شک کنم.... یعنی خوب اگه این حس رو واسه یه دختر داشتم و بعد عقلمو هم به کار انداختم و جواب مثبت گرفتم...یه نمه هم خونوداده اوکی داد....دیگه منتظر سیگنال طرفم نشم. بازم میگم منظورم از سیگنال فرستادن یه دختر به من ... چیزای عجق و وجق نیست که با غرور یه دختر منافات داشته باشه همین که مثلا وقتی من باهاش صحبت میکنم....سرد و بی تفاوت برخورد نکنه... و... کافیه. منظورم این نیست که عاشق بشه!
یه پی نوشت:
طرفی که این تاپیک رو روزی به خاطر بیتفاوتیش زدم...دیگه نسبت به من بی تفاوت نیست یه کارائی میکنه که دلم رو میلرزونه....اما من در مقابل تقریبا بیخیال ازدواج شدم.....به نظر میاد این رابطه منتظر یه جرقه است که برقرار شه ولی من چون هنوز راجع به خودم مرددم نمیخوام وارد این پروسه بشم.... از طرفی از اینکه ازم دلخور بشه و روزی دوباره بی تفاوت بشه میترسم ... با این حال دیگه بهش فکر نمیکنم...چند روز یه بار یادش میافتم....فصل امتحانا هم شروع شده و مشغولیم....
سلا دوست عزيز
بعد از اين همه مدت كه اين تاپيكو راه انداختي ولي من ميخوام يهچيزي رو بنويسم
اول اينكه با نظر آقاي حسين پور مخالفم كه ميگه ماهي زياد هست عجله نكن
نميدونم چرا جديدا پسرهاي ايروني اين طوري شدن كه به يه نفر ميرسن با هم هماهنگي و تفاهم دارن حالا دوست داشتن هم خب هست چه كم چه زياد (چون معتقدم عشق طي زمان و با ديدن فداكاري هاي 2 طرف بوجود ميياد ) ولي بعدا مرتب شك ميارن كه نه اگه يه موقع يه كيس بهتري اومد سراغم چيكار كنم....اين اشتباه محضه ...
به نظرم هم دختر هم پسر بايد يه سري فاكتور و معيار براي خودشون در نظر داشته باشن و زماني كه به شخصي ميرسن كه اينها رو تا 80% داره ديگه تو كارشون شك نيارن
همين شك هاست كه باعث شده انقدر سن اذدواج بالا بره و دوستي هاي بي سرانجام و در همين بين دل هاي شكسته دختر و پسرها روز به روز بيشتر باشه كه نكنه كيس بهتري تو راه باشه ...
البته اين كه تو ميگي الان آمادگيشو ندارم و خودمو پيدا نكردم خب ميتونه منطقي باشه
و در مورد سيگنال بگم منم تقريبا ميشه گفت شخصيتم مثل دختر مورد علاقته يعني روابط اجتماعيم خيلي بالا هست با استاد با بچه ها راحت و بدون اينكه نظري داشته باشم حرف ميزنم و بحث ميكنم البته حدو حددو رو كاملا رعايت ميكنم چون دختر تقريبا مذهبي و با شخصيتي هستم
ولي اگه موضوع عاطفي برام از طرف كسي پيش بياد كمي خودداري ميكنم و از روي كمرويي خيلي نميخوام اينو نشون بدم
فقط از روي كم روويي و خجالت با اينكه طرف مقابلم رو خيلي دوست داشتم و فكر ميكنم همين كم رويي ها و سيگنال نفرستادن ها باعث دوريمون شد خلاصه داستانش مفصله كه الان همه چي تموم شد ه
از اين حرفام اينو ميخوام بهت بگم به احتمال 90% سيگنال نفرستادن اين خانوم به خاطر كم رووييش تو اين مسائل هست
شايد دختري باشه كه تا به حال اين مسائل عاطفي تو زندگيش نبوده و خيلي زود نميتونه خودشو راحت تر باهات نشون بده و اينكه ميگي دوست داري قبل از اذدواجت عشق باشه مطمئن باش اگه دختري بدونه تو براي ارتباط باهاش هدف داري و به دنبال شناخت هستي بيشتر از تو عاشقت ميشه چون بهش ثابت شده كه انسان با شخصيتي هستي
و اينو مطمئن باش اگه حسي بهت نداشت و يا حتي مورد علاقش نبودي حتي كنفت هم ميكرد و روش رو بر ميگردوند مثل خيلي از دخترها مثل خودم :P
اميدوارم موفق باشي
سلام، پستی که پریا برات گذاشته باعث شد تاپیکت تو لیست بیاد بالا و من هم یه دور از اول تا آخرشو خوندم. راستش خیلی برام جالبه که ما چه قدر از نظر دغدغه و طرز فکر و شرایط سنی و این مسائل به هم شبیه هستیم، البته از نظر سابقه یه تفاوتایی داریم، تو هم مهندسی می خونی دیگه، آره؟...
پریا تا حد زیادی راست می گه، ببین اگه حس می کنی یکی گزینه خوبی هستش و شرایط ازدواج رو هم داری، بهت توصیه می کنم دل دل نکن، دست به عصا برو جلو ببین چی می شه، درست ماهی های زیادی توی اقیانوس هست ولی کلی باید تلاش کنی تا یه ماهی دیگه که به دلت هم بشینه پیدا کنی، ماهی گیری خیلی کار سختیه...
دیگه این که بیا و در نظر بگیر که مثلا دیدی یه بنده خدایی اومده و به خانم پیشنهاد ازدواج داده و ایشون هم رضایت اولیه رو اعلام کرده و تو موندی و حوضت، اگه حس خاصی از دونستن این مسئله بهت دست نمی ده، خوب پس زیاد هم قضیه اهمیتی نداشته بی خیالش شو، ولی اگه دیدی که شروع می کنی به فکر که کاش من رفته بودم جلو و دوباره شروع می کنی معیارها و ایده هات رو بررسی کردن و این حرفا... بهت توصیه می کنم یه حرکتی بکنی که بعد پشیمون نشی :305:
ممنون دوستان
من موقعی که این تاپیک رو زدم در واقع یه جورائی عاشق شده بودم....و ازون ور سیگنال نمیومد در حالیکه اوایل اون بود که با من متفاوت برخورد میکرد....بهرحال کلافه شده بودم و چون میخواستم غیر مستقیم بهش بفهمونم حرکتهائی کرده بودم که نگرانم کرده بود...
یه هفته ای گذشت و کم کم از حسش بیرون اومدم....و این بار اون بود که به نظر میرسید درگیر شده....ولی الان هر دومون خوبیم:311:
من نسبت به مسائل عاطفی خیلی محافظه کارم و نمیخوام به راحتی قضاوت کنم اما راجع به احساس این خانم تقریبا مطمئنم که علاقه هست ولی اون درست مثل من مردد هست....مشکل من همین تردید هست...الان اون زیبائی گذشته رو واسه م نداره هر چند به لحاظ اخلاقی و مرام خیلی به من نزدیکی و حس خوبی بهش دارم....ازین طرف شرایط خودم هم جور نیست یعنی اومدم دو تا گزینه پیش روی خودم گذاشتم: ادامه تحصیل و .... یا ازدواج.... دیدم اولی واسه م مهمتره ...
هرچند گاهی فکر میکنم ممکنه همچین موقعیتی واسه م پیش نیاد....هر چند گاهی حس میکنم ازدواجم با توجه به مشکلات خانوادگی که ممکنه پیش بیاد و دوری شهرها و ... عدم استقلال مالی من ... نداشتن کار ثابت و مشخص نبودن وضعیت و ... درست نیست ولی گاهی بهش فکر میکنم ... هنوزم واسه م مهمه...
من متاسفانه هیچ وقت نتونستم با داشتن دوست دختر کنار بیام مدتهاست که اصلا مذهبی نیستم ولی دلیلم این بوده که نمیتونم با دختری که دوستش ندارم یا به عنوان همسر نمیتونم بپذیرمش برم توی رابطه واسه همین گاهی فکر میکنم به این خاطر دارم به آب و آتیش میزنم که ازدواج کنم در حالیکه شرایطشو ندارم.....الان فعلا یه کم مشغولم کمتر راجع به این موضوع فکر میکنم و این باعث در برزخ موندن این مشکل بشه....
اینجوری نیست این موضوع اگر هم باشه در بین خانمها بیشتره ... و چون شما اینطوری فکر میکنین همین فکرو به پسرا هم تعمیم میدین ... در مورد پسرها دقیقا اتفاق مشابهی میافته ولی دلیلش این نیست میخوام ازون مواردی که پسر داره از دختر سوءاستفاده میکنه و دختر هم دل و باخته و متوجه نیست بگذرم چون در اون مواقع اصولا پسر قرار نبوده ازدواج کنه و دختر متوجه این موضوع نشده یا پسره گولش زده...اما در مواردی که هماهنگی اولیه ایجاد میشه دختر این دغدغه رو داره که آیا نفر بهتری هست؟ و پسر این دغدغه رو داره که آیا میتونم؟ مثلا وقتی یه لحظه از فضای عاشقی جدا میشه و فکر خونه و ماشین و کار و توقعات عروس و خونواده ش و خرج عروسی و کلی هفت خان رستم رو میکنه مردد میشه .... دلیل تردید اکثر پسرها اینه و وقتی با توقعات دختر یا برخی نظراتش آشنا میشن ممکنه این تردید زیاد بشه از طرفی بعضی از پسرا عاشق که میشن چشاشون کور میشه ... یه مدت که میگذره و از حالت ناپایداری در میان و پایدار میشن و کمی عقلشون مجال پیدا میکنه یه دفعه خیلی از معایب رو میبینن و پس میکشن....نقل قول:
نميدونم چرا جديدا پسرهاي ايروني اين طوري شدن كه به يه نفر ميرسن با هم هماهنگي و تفاهم دارن حالا دوست داشتن هم خب هست چه كم چه زياد (چون معتقدم عشق طي زمان و با ديدن فداكاري هاي 2 طرف بوجود ميياد ) ولي بعدا مرتب شك ميارن كه نه اگه يه موقع يه كيس بهتري اومد سراغم چيكار كنم....اين اشتباه محضه ...
در مورد اشاره به کمروئی منم باهاتون موافقم چون خودم هم تا حدی با این مسئله مواجه هستم...
من تا همین جاش دست به عصا تا لب حوض اومدم یه قدم دیگه جلو برم دیگه باید بپرم تو حوض و در این صورت نباید برگشتی باشه یا اگر هم باشه اون طرف یا من آسیب میبینن...:311:نقل قول:
پریا تا حد زیادی راست می گه، ببین اگه حس می کنی یکی گزینه خوبی هستش و شرایط ازدواج رو هم داری، بهت توصیه می کنم دل دل نکن، دست به عصا برو جلو ببین چی می شه، درست ماهی های زیادی توی اقیانوس هست ولی کلی باید تلاش کنی تا یه ماهی دیگه که به دلت هم بشینه پیدا کنی، ماهی گیری خیلی کار سختیه...
یه چیزی که واقعا ازش بدم میاد ولی به نظر میرسه توی جامعه ما باید بهش تن بدم اینه که در فرآیند ازدواج اون حس همکاریه نیست انگاری قراره داماد بره با یه شرکت قرارد داد ببنده...درحالیکه ایده آل من اینه که دو طرف نظرشون روی این باشه قرار با هم زندگی کنیم و زندگیمونو بسازیم...نه اینکه اومدی خواستگاری من دنده ت نرم...باید شرایط قراردادمو اوکی کنی....
البته به خانم ها هم حق میدم اونا هم طرف رو دوست دارن و خداخدا میکنن از پس هفت خوانه بر میاد ولی معذوراتی هست که نمیزاره این دیوار بشکنه...
متوجه نمیشم چرا آقایون تا میبینن یکی مایل به ازدواج با اوناست ازش زده میشن
شما همون کسی هستین که تا وقتی طرف مقابلتون نظرش مثبت بود ناز میکردین و قصد ازدواج نداشتین
تا دیدین به فکر یکی دیگه س و دلش با شما نیست و امکان داره از دستش بدین به چه کنم چه کنم افتادین
حالا که باز به ازدواج با شما مایل شده شما این حرفا رو میزنین؟؟؟؟؟؟:81:
مگه قبلا نمیدونستین قصد ادامه تحصیل دارین؟؟؟؟؟اگه مردد بودین چرا ایشونو بازی دادین؟؟؟؟؟؟
خیلی متاسف شدم برای اون خانم.خیلی زیاد
متاسفانه خانمها ارزش خودشونو نمیدونن و با این کارها باعث بازیچه شدن و تحقیر خودشون میشن:327:
:104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
این یعنی سلامت شخصیت ، یعنی عقلانیت . این سلامت و عقلانیت را حفظ کن و باید بگم توانش رو داری در ابعاد دیگه زندگیت هم تقویتش کنی
موفق باشی .
مهتاب جان
عزیزم ، آرام باش ، فکر کنم دوست عزیزمون در این فاصله برزخی که براش پیش اومده ، جدی و به دور از احساسات فکر کرده و بنا به دلایلی که ذکر کرده دیده که شرایط ازدواج رو نداره ، و فهمیده که قبلش داشته احساسی عمل می کرده .
پس بهتره ما هم تشویقش کنیم که عاقلانه بررسی کرده و دیده شرایط ازدواج رو نداشته نه سرزنش .
خودشم میدونه که اون اول احساسی با قضیه برخورد کرده .
هر کدوم از ماها هم در زندگیمون تغییراتی می کنیم نسبت به قبل ( تغییرات درست ) آیا باید سرزنش بشیم که چرا قبلش اینجور نبودی ، یا تشویق بشیم که خوبه که تغییر نگرش دادی و درست فکر کردی و عاقلانه تصمیم گرفتی ؟
مهتاب جان همه ما دوستان به ایشان رهنمود می دادیم که درست نیست اونجوری فکر کنه و احساسی باشه ، ایشون هم توجه کرد ، حالا خوب نیست خودمون سرکوبش کنیم که چرا اینجوری شدی .
ببخش عزیزم اگه صریح حرف زدم ، چون می دونم حرف منطقی رو می پذیری راحت باهات حرف زدم .
سلام دوست عزیز
به نظر من پیشرفتتون خوب بوده و کمی دارین نسبت به خودتون شناخت پیدا می کنید
من پیشنهاد می کنم که علاوه بر تمرکز بر روی خودتان روی خانوادتون هم کار کنید و کلا زیاد با خانوادتون صحبت کنید چون برداشت من از حرف هایتان با خانوادتون این هستش که (البته ممکنه دارم اشتباه می کنم) تمایل دارند آنها شخصی را که مناسب شما است انتخاب کنند و استقلال شما از خانوادتان کم است.
به نظر من در طول زمانی که دارین آمادگی ازدواج پیدا می کنید و شناخت بیشتری از خواسته های خودتان به دست می آورید از خانواده تان غافل نشوید و آنها را هم در جریان اعتقاداتتان بگذارید.
برزیل حذف شد:302::302: عیبی نداره ازونجائی که ایرانیم ازین به بعد طرفدار آرزانتین میشم اگر هم آلمان برد خوب طرفدار آلمانم:311:
فکر میکنم شما تاپیکو نخوندین و باعث این سوءتفاهم شده.....نقل قول:
مگه قبلا نمیدونستین قصد ادامه تحصیل دارین؟؟؟؟؟اگه مردد بودین چرا ایشونو بازی دادین؟؟؟؟؟؟
خیلی متاسف شدم برای اون خانم.خیلی زیاد
یکی از دلایلی که من ازشون خواستگاری نکردم و تا حالا هیچ حرفی بینمون در میون نبوده این بوده که نمیخواستم ایشونو بازی بدم وگرنه کاری نداشت بهش پیشنهاد بدم ... نه فامیله نه حتی همشهری و به احتمال زیاد مسیر زندیگمون هزاران کیلومتر بینش فاصله میوفته :323: پس اصلا مشکلی نبود باهاش وارد فاز آشنائی شم ولی چون مردد بودم همونطوری که قبلا گفتم لب حوض موندم
دیگه اینکه بحثی بین ما نبوده فقط یه سری سیگنال ها...به این علائم هم نمیشه گفت رابطه...متاسفانه نمیتونم جزئیاتشو بگم چون دوست ندارم دقیق بگم مثلا چه علائمی بهرحال هیچکدوم هیچ مدرکی در دست نداریم الانم رابطه مون خیلی عادیه و نکته جالب اینه که تقریبا مطمئنم اونم حال منو داره...عاشق نشده...مستاصل نشده...خودشو نباخته....به من فکر میکنه ولی کاملا مردده...منم دقیقا همینطورم....
خلاصه رابطه ای وجود نداشته که کسی بازی داده شه حتی همکلاسی ها هم روحشون خبر نداره یه بازی بوده بین من و ایشون که هر کدوم هر راجع به اون یکی مرددیم و مدرک مستندی نداریم:82: ضمنا معمولا همکلاسی ها اینطور شروع میکنن اگر پیش بره و اظهار بشه رابطه است ....
راجع به اینکه چرا آقایون اینجورین؟ من اینو قبول ندارم..اینجوری نبود....من عاشق شده بودم و الان میدونم کاملا احساسی بوده و دقیقا میدون چطور به این عشق دامن میزدم و آتیششو شعله ور میکردم...بعد در مقابل ایشون در مقابل اون نگاه کردنی که آغاز این تاپیک شد یه جورائی شاید ترسید...شاید منو تنبیه کرد....شاید تردید داشت بهرحال سرد شد...این کمکم کرد که توی اون سه روز بحرانی و در کل یه هفته داغ از تجارب زیادی کسب کنم تونستم خیلی زود خودم رو بکشم بیرون...حالا این خانم هم بعد از عادی شدن حال من ایشون هم به شکل نسبتا تابلوئی همون علائم منو نشون میداد بعد از یه مدت ایشون هم عادی شدن....ولی همه این اتفاقات توی ذهن ما افتاده و نمود خارجی نداشته ...الان من با این خانم رابطه همکلاسی داریم و نسبتا نزدیکیم ولی نه من در قلبمو بستم نه ایشون....نه من آسیب دیدم ... نه ایشون..... به خاطر حذف برزیل چند کم توضیح میدم تا خودمو تخلیه کنم.....
خیلی از آقایون همکلاسی رو دیدم (البته خیلی یعنی 4 5 مورد) که توسط دختر مورد نظر به اصطلاح و به شوخی تور شدن و پسره دل رو باخته درست مثل دختری که تشنه محبت بوده واقعیت اینه که خانم ها و آقایون خیلی خیلی خیلی به هم شبیه اند اینجور نیست که آقایون از محبت دیدن بدشون بیاد یا خانم ها از احترام گرفتن ...
مشکل جاهائی است که یکی از طرفین اصلا طرف رو نمیخواد (مثلا قیافه خانم افتضاحه...) یا خانم از یکی دیگه رو در نظر داره... یا دقیقا از اون تیپ مرد بدش میاد... در این جور مواقع هست که این مشکل آویزون و گریزون پیش میاد یا اینکه یکی از طرفین به قول فرنگی ها pushy هست ... کنه میشه و میچسبه به طرف و خفه اش میکنه... من خیلی دوست دارم اتقاقا یه دختر به من علاقه نشون بده ولی اون دختر نباید یه دفعه خودشو تمام و کمال به من تقدیم کنه...قدم به قدم بیاد جلو ..خیلی از دخترا یا پسرا به سمت طرف یورش احساسی میبرن!!!! معتقدم که از هر دو طرف نباید رابطه رو هول داد در این صورت اتفاقا آقایون اقبال خوبی هم به استقبال خانم ها دارن ولی باید اصولش رو رعایت کرد..به طرف فرصت داد و ازین جور چیزا..................من توی رابطه با دوستام (پسر) و فامیل و ... به این نتیجه رسیدم که نباید روی اونا و انتظارات و فکرشون تمرکز کنم توی رابطه باید تمرکزم روی خودم باشه....به چگونه بودن طرف کاری نداشته باشم....این منم که مسئولم و فقط مسئول خودم هستم نه اون...(تا اینجا برزیل حذف شد...به احترامش یک دقیقه سکوت! :302:)
خیلی ممنون خیلی انرژی مثبت به من دادین همیشه این تردید رو دارم که آیا داره کلاه سرم میره؟ آیا به قول پسرخاله xxxx ام که کیف نمیکنم؟؟؟ آیا ... ولی این به من قوت قلب داد که کارم درسته...جدی میگم همین یه خط شاید تردیدم رو به یقین بدل کرد (دیگه هم ناراحت برزیل نیستم.........زنده باد آرژانتین یا آلمان:311:)نقل قول:
این یعنی سلامت شخصیت ، یعنی عقلانیت . این سلامت و عقلانیت را حفظ کن و باید بگم توانش رو داری در ابعاد دیگه زندگیت هم تقویتش کنی
برعکس خیلی مستقلم و این یه کم از دید خونوادم بخصوص مادرم خوش نمیاد! مثلا من یه بار شوخی-جدی به مادرم گفته م یه روز میبینی از در میام تو میگم سلام مامان اینم همسرم فلانی...فلانی اینم مامانم:311: واسه همین یه نمه رفته تو لاک دفاعی.....نقل قول:
به نظر من پیشرفتتون خوب بوده و کمی دارین نسبت به خودتون شناخت پیدا می کنید
من پیشنهاد می کنم که علاوه بر تمرکز بر روی خودتان روی خانوادتون هم کار کنید و کلا زیاد با خانوادتون صحبت کنید چون برداشت من از حرف هایتان با خانوادتون این هستش که (البته ممکنه دارم اشتباه می کنم) تمایل دارند آنها شخصی را که مناسب شما است انتخاب کنند و استقلال شما از خانوادتان کم است.
به نظر من در طول زمانی که دارین آمادگی ازدواج پیدا می کنید و شناخت بیشتری از خواسته های خودتان به دست می آورید از خانواده تان غافل نشوید و آنها را هم در جریان اعتقاداتتان بگذارید.
اما در کل من همیشه از اعتماد خونوادم برخوردار بودم....پسر بزرگ خونواده هم هستم.....نظرم هم توی خونواده برش داره:104: متاسفانه نیاز دارم گاهی این اطمینان رو به خونواده بخصوص مادرم بدم که دوستش دارم و بی وفا نیستم هرچند ما آقایون یه کم تو محبت کردن لالیم:43:
یه مطلب رو حرف مهتاب خانم اضافه کنم که گفتن آقایون چرا اینطورین که تا یه دختر بهشون ابراز علاقه میکنه زده میشن:
من درست وقتی که این خانم واسه م مهم بود و بهش فکر میکردم...یه خانم توی دانشگاه به من پیشنهاد ازدواج داد ... طرف یکی از دخترای کلاسی بود که اونجا حل تمرین باهاشون داشتم ... هم اون موقع هم الان یه چیزائی راجع به alpha man خونده بودم....دخترخانم های جوان خیلی سریع جذب مردی میشن که به نظرشون آلفاست....نمونه شو توی جامعه زیاد میبینیم خیلی از دخترها هستن که مثل آهن ربا جذب آدم بدا میشن اونائی که نمود بیشتری دارن...حتی بعضا اراذل و اوباش:311: خوب این نوع خیابونیش بود ولی توی دانشگاه هم همینطوره .... من اصلا ازون خانم دلزده نشدم (قبلا هم به این موضوع توی این تاپیک اشاره کردم) ... هیچوقت فکر نکردم که اه چه دختر بدی بود...یا چه دختر جلفی بود... بلکه حس کردم خیلی خامه و خیلی احساسی... دلیل پاسخ منفیم به اون همین بود و مسئله دوم عدم شناختش از من بود خوب این یعنی آخر خام و ناپختگی.... پس:
1) وقتی یه دختر یه دفعه جلوی پسری سبز بشه و ازین پیشنهادها بده رد میشه دلیلش هم دلزدگی نیست (البته بگذریم از موارد سوءاستفاده و ...)
2)دختری که مثل کنه میشه و نشون میده یه دختر 15 ساله به تمام معناست
3)دختری که متاسفانه به لحاظ ظاهری مورد پسند واقع نمیشن ولی باز میخوان رابطه رو جور کنن
4) دختری که این کار رو میخواد با مردی که اعتقاد مذهبی داره یا به هر حال دوست نداره دختری ازش خواستگاری کنه مواجهه اینجا مسئله روانشناسی به نظر من نیست مسئله اعتقاد و فرهنگی است...خیلی از پسرای جامعه توی این فرهنگ بزرگ شدن و ممکنه دید خوبی پیدا نکنن البته کاملا بستگی به شخصیت دختر داره...
یه چیز دیگه: نه آقایون نه خانمها نمیتونن واسه مدت زیادی توی یه رابطه یه طرفه بمونن (البته اگه خانمها در این رابطه زجر بکشن واسه مدت قابل توجهی میتونن اما بی تفاوتی رو اصلا برنمی تابن:311:)... پس اگه قرار به این باشه که با محبت دیدن آقا ایشون دلزده بشن اصولا هیچ رابطه ای شکل نمیگرفت...
وقتی قفل و کلید با هم جوره...این محبت مثل روغن باعث میشه خیلی روون تر و سریعتر در زندگی عشقولانه باز بشه ولی امان از وقتی که ایندوتا با هم چفت نیستن...اونوقت کلید (کسی که پیشنهاد میده و زور میزنه) .. خم میشه و چه بسا بشکنه.... به نظر من قانونش اینه و دختر و پسر نداره....
اول اجازه بدین معذرت خواهی کنم بابت قسمتی از حرفام که نمیدونم چرا اونطوری گفتم و منظورم اون نبود.
من کاملا موافقم با این مسئله که خانمی نباید با خواستگاری از آقا جایگاه ذاتی خودشو بعنوان مطلوب نادیده بگیره و باعث تحقیر خودش بشه.منظورم تو سطر آخر از تحقیر خانما بوسیله خودشون همین عمل اشتباه بود.
من چرایی این موضوع رو میدونم و پست قبلی رو با عجله و اون قسمت رو اشتباه زدم.آقا طبیعطا طالبه و خانم مطلوب و نباید جاشون باهم عوض بشه.توضیحاتشو خوب دادین خودتون که چرا نباید چنین بشه.
در مورد تاپیکتون اگه یادتون باشه من از اول باهاتون بودم و هستم چند تا ارسال هم قبلا داشتم.و از اولین کسانی بودم که جواب دادم بهتون
فرشته جان
من هم واقعا برای آقای rroogg خوشحالم که تونستن بخوبی و به دور از احساسات صرف تصمیم عاقلانه بگیرن.خودم اول تاپیک بهشون گفتم که این ازدواج میتونه ریسکی باشه.
اما همونطور که گفتم واسه اون خانم ناراحت شدم.
اولا بخاطر اشتباه خودشون
دوما بخاطر اینکه دوست گرامی ما اول باید به نتیجه قطعی میرسید بعد از ایشون خواستگاری میکرد.اینطوری خیلی بهتر میشد
اما آقای rroogg حالا که میگین ایشون آسیب ندیدن و خیلی غرق شما نشده بودن و تردید داشتن جای شکر داره.
اما آیا شما بهشون گفتین که منصرف شدین؟
پیشنهاد میکنم هرچه زودتر بهش بگین.
منظورمو خوب نتونستم برسونم.نمیخواستم شما رو متهم کنم که چرا پشیمون شدین.فقط خواستم بگم بهتر بود قبل از دادن پیشنهاد ازدواج به نتیجه قطعی میرسیدین تا اون خانم هم آسیب نبینه.
منم خوشحالم که برادرمون تصمیم درست و منطقی گرفتن و معذرت میخوام اگه سوتفاهمی شده.
:72::72::72: