+خيانت زن.من جرعت نميكنم به زن گرفتن حتي فكر كنم.

یک :
خط تماست رو عوض کن و تا اونموقع هر وقت تماس می گیره تماس رو قطع کن .

دو :
باید قاطع و جدی باشی و از عواقب تن دادن رابطه با او بترسی نه قطع ارتباط .

سه :
خانواده را در جریان ماوقع بگذار و از کمک و راهنمایی اونها برخوردار شو .

چهار :
آری باید خودشناسی را آغاز کنی
در این مورد کتابهای زیادی هست که می توانی استفاده کنی ، البته بعنوان یک کمک کننده نه به عنوان شناساننده . بلکه شناخت از خود را با تفکر بر حالات و احوالات و بررسی و آنالیز آنها و درک علل و عوامل ( خود کاوی ) به دست می آوری ، مطالعه کمک می کند آگاهی خود را بالا ببری تا این خود تحلیلی بهتر صورت گیرد .

نمونه کتابهایی که می تواند کمک کند و من حضور ذهن دارم.

1 - کتابهایی که در زمینه روانشناسی رشد و شخصیت هست

2 - انسان موجود ناشناخته از آلکسیس کارل

3 - این من کیست از لئو بوسکالیا

4 - کتابهای تامس هریس ( وضعیت آخر و وضعیت بهتر و ماندن در وضعیت آخر و.... )

5 - از حال بد به حال خوب ازدیوید برنز

5 - همچنین کتابهایی که در مورد مهارتهای زندگی و هوش هیجانی ، و شناختی است بهت کمک می کند .

اگر بتوانی با یک مشاور مطمئن در ارتباط باشی به همین منظور که خود را بهتر بشناسی خیلی مفید خواهد بود .

پنج :

با افراد خود ساخته و مسلط بر خود و موفق و با نشاط و با روحیه و مثبت اندیش و اخلاق گرا ، بیشتر ارتباط برقرار کن .

سلام به همه
فرشته مهربان ممنون از راهنماييت.
براي مطالعه نميدونم از كجا بايد شروع كنم.
نميدونم اصلا بتونم شروع كنم يا نه.
فعلا يه سري مشكلات تو خودم دارم كه بايد كشفشون كنم.
امروز واسه خريد كتاب رفته بودم جاي شلوغ شهر.نميدوني چقدر حالم گرفته شد.وقتي تو شلوغي راه ميرم انگاري هوا واسه نفس كشيدن ندارم.نميدونم چطوري توضيح بدم.خيلي خيلي خيلي سخته.
اصلا انگاري من از مريخ اومده بودمو همه واسم غريبه بودن.مخصوصا از ديدن دخترا و زنهاي بد حجاب بيشتر حالم گرفت.نميخوام فكر كنيد جانماز آب ميكشمو......ولي به هيچ وجه بد حجابي تو كتم نميره.به هيچ وجه.
دوستمم كه با من اومده بود ميگفت:بابا همه اينجورين.الان بايد تو جامعه اينجوري باشي.......ولي ....
به قول دكتر آزمنديان:هر باوري در ما مثل يك آجر ميمونه كه اين آجرا شخصيت و وجود يه آدمو ميسازه.فكر ميكنم اين ديوار شخصيتيم با يه بمب اتم خراب شده..........
من تو اين مكان ميتونم اين حرفا رو بزنم.اگه اين حرفا رو به خانواده يا دوستام بزنم اصلا باورشون نميشه!!!چون همه منو يه آدم شاد و فعال ميدونن.
بي خيال.به قول بابام :مرگ نيست كه علاج نداشته باشه!! درست ميشه.ميشه؟؟
از همه ممنون.شركت تو گفتگو تجربه خوبي بود.
انشا ا... وقتي تونستم خودمو پيدا كنم بازم ميام.
اين گفتگو رو من شروع كردم,اگه اجازه بدين پايانشو اعلام ميكنم.يا حق.......................................
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود وبه ماهی نگاه می کرد و می گفت:سقف قفست شکسته!چرا پرواز نمیکنی؟!؟!؟

پویای عزیز

حال و احوالت رو کاملاً درک می کنم .

واقعیت را باید پذیرفت . مهم اینه که در اعمال و رفتار ، واقعیت های منفی هرچند در کثرت ، معیار ما نباشد .

بگذار تجربه ای از خودم بگویم . من هرچقدر ناهنجاریهای بیشتری می بینم ، درسته متألم میشم ، اما متوجه شدم دقتم در پای بندی به آن هنجارها بیشتر می شود ، مثلاً دیدن بد حجابی ها یا بی حجابی مرا پای بند تر در حفظ حجاب کرده . شاید بشه گفت حکایت ادب از که آموختی گفت از بی ادبان شده . در هر حال همین آرامبخشه .

خدا را شکر کن که دچار شعار همرنگ جماعت شدن نشدی . خدا را شکر کن که عادی نشده برایت ، اما در عین حال باید روحیه ات قوی تر از اینها شود تا شادابی و نشاط درونت را از دست ندهی .

شادابی و نشاط عمیق که هیچ وقت کم نمی شود در این است که ما اعمالمان را بر مدار صحت تنظیم کنیم و از آن راضی باشیم . آنوقت است که در و دیوار برایت مظهر لطافت و نشاط می شود گویی با تو سرود رهایی و شادکامی می خوانند .

باید بگویم نشان داده ای که توان و قدرت واکاوی خود را داری . پس همانطور که خود گفته ای کمی به خودت و آنالیز خود بپرداز و در عین حال برنامه های فرحبخش متناسب با شأن و شرع را برای خود تدارک ببین تا افسرده حال نشوی .

برای موفقیتت دعا می کنیم

سلام فرشته
ممنون
واقعا دید من خیلی عوض شد
منم مشکلم مثل پویاست
سر گذشتمم کپیه پویاست ولی یکم جزئیات داره و تفاوت
که باید تعریف کنم
که فکر کنم خیلی طولانیه ولی امیدوارم بیای و به منم کمک کنی
منمی نویسم فردا منتظرم