سلام رز زرد
نیاز است که بهانه های دیدن او را هر چه هست را رها کنی.
نیاز نیست چیزی بهش بگویی...
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام رز زرد
نیاز است که بهانه های دیدن او را هر چه هست را رها کنی.
نیاز نیست چیزی بهش بگویی...
سلام رز زرد
سال نو مبارك
قبل از اينكه بخام نصيحت كنم! :305: توي يكي از ارسالهات ازت تشكر كردم، راستش اشتباهي دستم خورد روي دكمه. سو برداشت نشه! :D
و اما رابطه شما ...
چند تا سوال ميپرسم اگه دوس داشتي جواب بده بعدش من نظرم رو ميگم.
آيا تو با اون خانوم سكس داشتي؟
و اگر جواب مثبته آيا اولين باري كه سكس داشتي (در تمام دوران 18 سال زندگيت) با اون خانوم بوده؟
درباره اين موضوع توي حرفات توضيحي نداده بودي، فكر كنم يه جورايي هم به عمد اين كارو نكردي.
اگر لطف كني جواب سوالاتمو بدي، با هم از يه زاويه ديگه اي به اين موضوع نگاه ميكنيم. قراره دو تايي از بالا بهش نگاه كنيم.
مرسي از همكاريت :72::43:
سلام
18 سال برای یک مرد یعنی نقطه صفر کسب تجربه
یک پسر 18 ساله که تستسترون تا خرخره اش اومده اساسا به یک خانوم که هیچ بلکه میتونه به یک هندوانه 37 درجه هم علاقمند بشه !!
اما چرا پسرها با زنان مسن تر رابطه برقرار میکنن اینه که راحتر بدست میان و دردسر یک دختر باکره رو در سکس ندارن .
زنان مسن تر هم ( مخصوصا زنانی که در دهه 30 عمر خود هستن ) به این علت این روابط رو با این تیپ پسرها انجام میدن که صرفا بدنبال سکس و لذت بردن هستن
خوب سکس اینگونه پسرها برای اونها ممکنه جالبتر باشه و علاوه بر این مسئله با اینکار احساس جوانی بیشتر کرده و دارن با دختران کم سن و سال رقابت میکنن و خودشون رو در سطح اونها فرض میکنن .
اون خيلي دوست داشت با من سكس داشته باشه ولي الان خيلي از من زده شه اينجوري فكر ميكنم به من ميگه بچه اي ولي ميدونم يه بهانه يه
به نظر من اين جاذبه جنسي و عدم تجربه در سكسه كه شما رو در اين رابطه نگه داشته.
توي نوشته هاتون هم هيچ حرف يا اشاره اي از هدف اين رابطه نگفته بودين (مثلا ازدواج يا دوستي).
فكر كنم موقعيتش هم پيش نيومده كه سكسي بطور كمال و تمام داشته باشين. اين عطش در ميل و جاذبه جنسي و عدم رسيدن به هدفتون (سكس) كه شايد اين هدف رو ضمير ناخودآگاهتون داشته باشه نه خودآگاه، باعث شده كه اينقدر توي اين رابطه دست و پا بزنين.
البته من به دليل رك بودن حرفام كاملا پوزش ميخام ولي بايد گفته ميشد.
خب حالا يه كم بازترش كنيم ...
سوال: آيا اگر اون خانوم حاضر به ادامه رابطه با شما باشن به شرطي كه هيچ تماس و رابطه جنسي بينتون نباشه (اصطلاحا يك رابطه كاملا پاك و شرعي - يك دوستي كاملا ساده) حتي دست همديگه رو نگيرين، و اون مهربوني ها و درد و دلها سر جاش باشه شما حاضر به ادامه رابطه هستين؟
خواهشا صادقانه جواب بدين
موفق باشين:43:
میدونم منظور شما چیه ولی اخه اون دوستی سالمی که شما میگید نیازی به جنس مخالف نداره مثال من که الان با این خانم رابطه دارم حداقل 30% رابطم برای نیازهای جنسیه ولی من نمیدونم اون خانم چه فکری در مورد من میکنه امروز غروبم رفتم خونشون قبلش بهش زنگ زدم گفتم تنهایی من بیام گفت اره وقتی رفتم دیدم دوستش پیششه چند بار این حالت برام پیش اومده بهش گفتم مگه نگفتی تنهایی گفت اره تنهام دیگه نمیدونم چرا این کارارو میکنه بعد دوستش گفت من بیرون کار دارم اینم گفت بریم من بهش گفتم برم دیگه دید که من تازه اومدم ضایعه برم گفت باش خونه ما نیم ساعته میایم رفتن (من میخواستم باهاش حرف بزنم که ببینم از ادامه رابطمون راضیه یا نه) 2-3 ساعت طول کشید نیومدن وقتی اومدن من با خودم گفتم دوستش الان میره منم حرفامو باهاش میزنم دیدم باز دوستش بهش گفت پاشو بریم شام خونه ی فلانی منم خیلی ناراحت شدم بلند شم اومدم موقع اومدن بهم گفت زنگ بزن . حالا نمیدونم منظورش از این کارا چیه ببخشید سرتونو درد اورم بازم اگه میتونی منو راهنمایی کن من بهش زنگ زدم چی بگم
اگه نظر منو بخواي تنها شخصي كه توي اين رابطه ضربه ميخوره خود خودتي
اون خانوم حالا چرا داره اين كارها رو ميكنه، خدا داند. ولي من از همين الان دارم انتهاي اين رابطه رو ميبينم.
حالا دوست باشين يا نباشين، سكس داشته باشين يا نداشته باشين، در آينده اي نه چندان طولاني، اون خانوم نسبتا محترم، شما رو خيلي راحت تر از اون چيزي كه فكرشو بكني ترك مي كنه و اصلا هم براش مهم نخواهد بود كه چه به سرت مياد. چون يكي بهتر از تو رو پيدا كرده يا خواهد كرد.
چي براي شما ميمونه؟
.
.
.
يه قلب پاره
يه وابستگي فوق العاده شديد جنسي
يه حس تملك كاذب نسبت به اون خانوم
افسردگي
وابستگي روحي - عاطفي شديد
و اون خانوم دقيقا به موازات اين بحران شما در چه وضعيه؟
داره كيف دنيا رو ميكنه و ككش هم نميگزه
پس بهتره به جاي اينكه دنبال اين بگردي كه توي تلفن بهش چي بگي، اين رابطه رو همونطور كه تمام دوستان فرمودن هر چه سريع تر ببريش:160:
اميدوارم به خاطر چاشني زياد رك بودن حرفام دلگير نشده باشي:72:
ببینم چه کار میتونم کنم
بلاخره امروز بهش زنگ زدم بهش گفتم دیگه نمیتونم طاقت بیارم چرا با من اینجوری میکنی گفتم اگه از من خسته شدی بگو گفتم اگه دلت میخواد با من نباشی بگو دیگه زنگ نزنم اونم خیلی ساده گفت دیگه زنگ نزن خیلی اعصابم خورده چه کار کنم خیلی تنهایم
حالا کمکم کنید چجوری فراموشش کنم