نوشته اصلی توسط del
با سلام دوستان خوبم
ببینید من دارم اول سعی می کنم که معنی این جمله رو برای خودم و توی زندگیم تفهیم کنم که: " خوشحالی باید از درون خود من باشد." راستش گفتن این جمله خیلی آسون و راحته اما عمل کردن به اون خیلی سخت!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
دارم تمام سعیم رو می کنم که هضمش کنم، که کاربردش رو توی زندگی بفهمم!
اول باورش کن که توی زندگی ات کاربرد داره بعد شروع کن به هضم کردنش
مطمئن باش و لحظه ای شک نکن
اگر شادی از درونت تراوش کنه هیچ چیزی اون رو از بین نمی بره
دائم دارم توی ذهنم بهش فکر می کنم، و تکرارش میکنم، این چند روزه، احساس می کنم که کمتر به همسرم در مورد محبت هاش و نوع و روش اونها، و خلاصه بگم، کمتر بهش گیر دادم، نه اینکه کامل مساله رفتارهای محبت آمیز همسرم رو فراموش کرده باشم،
آفرین دقیقا درست هست
البته این که نوشتی کمتر بهش گیر می دهم جای تامل بیشتری داره
دل گرامی هدفت این هست که به خودت باز گردی و از وابستگی که دست و پایت را بسته رها بشوی
این هدفت را با تمام توان دنبال کن
و نکته خیلی قشنگی که عنوان کردی"نه اینکه کامل مساله رفتارهای محبت آمیز همسرم رو فراموش کرده باشم، "
دقیقا همون چیزی هست که باید بهش می رسیدی :104:
اما یه تغییری چند صدم درصدی داشتم و دارم سعی می کنم که ادامه اش بدم، آخه! خیلی برام سخته! احساس می کنم من باید از این وابستگی احساسی که نسبت به محبت همسرم دارم دست بردارم و این قدر خودم رو بابت این موضوعات اذیت نکنم،
مطمئن باش پاداش این صبر و تغییرت را می گیری
ولی احساس می کنم که همسرم هر چی من نسبت به این موضوعات سردی نشون می دم، اون هم خیالش راحت میشه!
نه اصلا این طور نیست
برداشت ذهن شما این طور هست سعی کن این برداشت را عوض کنی
اصلا برایت مهم نباشه عکس العمل هاش و سریع موضع گیری نکن
بلکه در کمال آرامش و احترام با همسرت برخورد کن
یعنی همه چیز براش عادی میشه و اصلا تلاشی در مورد روابط احساسی مون نشون نمیده!
نه اگه شما به خودت مسلط بشی و احساساتت را کنترل کنی شوهرت عاشق تر از قبل به سمتت میاد
شایدم هم این چند وقته اون قدر این کارها رو به قول شما با اجبار انجام داده، می خواد که یه نفس راحت بکشه!
این قدر فکرهای منفی توی ذهنت نگه ندار و بهشون اهمیت نده
کی گفته اون به اجبار بهت محبت می کرده تمام این تفکر برداشت ذهن شماست
اگه شوهرت دوستت نداشته باشه دلیلی نداره با تو زندگی کنه
یادت میاد وقتی با مشاور حرف زد خیلی باهات مهربون شده بود
عزیزم
شوهرت هم مثل خودت نابلد هست و داره کم کم یاد می گیره
نیاز به زمان و تلاش دارید تا هردوتاتون به یه تغییرات پایدار برسید
این قدر سخت نگیر و ریز بین نباش
نمی دونم! اما بچه ها برای رسیدن به این هدف اول به کمک خدا احتیاج دارم، بعدش هم به نکات و تذکرات شما عزیزان!
همه ما محتاج کمک خدا هستیم