RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
سلام
به نظر من یک بار دیگه بهش فرصت بده. شیرین جان زندگیت ارزش این رو داره که تا جایی که میتونی برای حفظش تلاش کنی.اینجوری بعدا افسوس نمیخوری که برای زندگیت نجنگیدی.
پیشنهاد همسرت هم خوبه با هم پیش یک مشاور برید. این فرصت خوبیه برای بهبود زندگیت ازش استفاده کن برای جدا شدن و طلاق همیشه وقت هست. اما شیرین عزیز زندگی که همین اولش به دادگاه رسیده خیلی تلاش و صبر میخواد تا درست بشه. با این دید برو جلو و زود ناامید نشو. عزیزم برای زندگی منم همیچین اتفاقی افتاد نتیجه اش شد طلاق و کلی اعصاب خوردی و مشکلات روحی و جسمی برای من. نذار زندگیت به اونجا برسه.
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
پروانه عزيز . ممنون از پاسخت
دوست خوبم آخه وقتي به اين عقد يک ساله و مخصوصا" اين دوره 40 روزه فکر ميکنم به شدت نااميد ميشم . حتي تو اين دور روز که به قول خودش تماس گرفته بود تا از من حلاليت بطلبه نگفت که پشيمونه ، نگفت که اشتابهاتشو قبول داره . همش ميگه بايد در حضور يه شخص سومي حرف بزنيم که خوانواده تو هم نباشه اگه اون تائيد کنه که من مقصرم به پات هم ميافتم ولي من نميتونم حرفشو باور کنم !!!!
از طرفي خونواده من به شدت مخالف اين هستند که بخوايم همديگر رو ببينيم يا با هم جايي بريم . نظر اونا اينه که بعد از اين همه مدت اون اگه حرفي داره بايد بياد خونه ما و حرفشو بزنه ! اون هم از اين واهمه داره که بياد و دشنام بشنوه و تلخي ببينه و نشه که تمام حرفاشو به من بزنه:162:
از طرفي امروز بعدازظهر يک اس ام اس از دادگاه اومد که پروندمون به جريان افتاده:(
از نظر خانواده من اين آدم راهي براي برگشت نذاشته و به نظر اونا جدايي ما حتميه . از اونجائيکه تو اين مدت من مدام در برابر خانوادهام ايستادم تا از همسرم دفاع کنم ولي اون جلوي اونا حرمتو منو شکست واسه همين من ديگه جرأت نميکنم که بخوام حرفي بزنم .
نه دل اينو دارم که ببينمش (شايدم يه جورائي از خودش هم ميترسم ) ، نه اينکه بخوام دونفره صحبت کنيم ( چون ميدونم حتي اگه ما با هم صحبت کنيم مسائل خونواده ها هيچ وقت حل نميشه ) و نه اينکه بخوام به اين زودي وارد جريان دادگاه و جدايي شم :316:
امروز در حاليکه با من صحبت ميکرد تلفن ديگهاش زنگ خورد و من شنيدم که سفارش ارسال خريدهاي جهيزيه ( يخچال و فرشي که به عهده خودش بود ) رو داد !!!!!!
واقعا" تو بد برزخي گير افتادم :302:
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
shirin goli عزیز سلام .
من نوشته دوستای دیگرو نخوندم چون طولانی بود ولی چیزهایی که من از نوشته های فهمیدم .
شما خیلی نوشتی که قهر کردیم و آشتی کردیم .ولی اصلا ننوشتی که سر چه موضوعاتی همسرت قهر میکرده .
بیخودی که قهر نمیکنه حتما مشکلی وجود داره که شما 2 تایی نتونستین حلش کنین .
باید مشکلت رو از ریشه پیدا کنی تا ببینی که با این مشکلی که با هم دارین باید باهاش زندگی کنی یا جدا بشی .
خیلی از خودت نوشتی که با احترام باهاش صحبت میکنی و موقع عصبانیتش بهش میگی که آروم باشه .درسته.
آیا میدونستی که خیلی وقت ها موقع عصبانیت اگه بخوای این حرفا رو بزنی بیشتر طرفت رو عصبانی تر میکنی؟
بعضی وقت ها خیلی حرف ها در ظاهر خیلی قشنگ هستند ولی اصلا وقت زدنشون نیست و شخص رو بیشتر ناراحت میکنه .بهتر نیست به جای زدن این حرف ها سعی کنی متوجه بشی همسرت دنبال چی هست و از چی دلگیره .اگه بدونه که درکش میکنی شاید خیلی زود آروم بشه .ولی با زدن این حرف ها که آروم باش و با احترام صحبت کن اون بیشتر عصبانی میشه .
یک جا نوشتی که :
جالب اينجاست كه حتي در خانواده خودش 90٪ فاميل به ازدواج اون در حضور خودمون غبطه ميخوردند و خوش شانسي اونو به روش مياوردن ولي خودش تقريبا" در اكثر موارد بيتفاوت بود .
فکر نمیکنی که چون خودش رو از نظر مدرک تحصیلی یا میزان درآمد یا... کمتر از شما میدونه با زدن این حرف ها بیشتر احساس بدی میکنه و مسلمه که نباید هم به روی خودش بیاره .توقع داری چه کار کنه ؟اونم بیشتر بگه تا بیشتر احساس حقارت کنه؟
با نوشتی که :
وقتهايي كه از خونواده من دلخور بود من به اون حق ميدادم تا اونو آروم كنم و به خاطر اون تو روي خونوادم ميايستادم تا احترامشو نگه دارن ولي اون هيچ وقت اين كارو براي من نكرد . وقتي بياحترامي خواهراشو نسبت به من ميديد سكوت ميكرد و نهايتا" با ذكر يه جمله كه "فهم اونا در اين حده" سر و ته ماجرا رو هم مياورد .
عزیزم شما کارت اشتباه بوده توقع نداشته باش همسرت هم کار اشتباه شما رو انجام بده .نباید تو روی خانوادت بایستی .تازه خیلی هم دوست داره که که گفته فهمشون در همین حده که خیلی مردا اصلا نمیزنن این حرف هارو .
خيلي وقتها وسط خوشي الكي ناراحت ميشه و اخماش ميره تو هم و سكوت اختيار ميكنه طوريكه همه متوجه حالت اون ميشن .
چرا این کارو میکرد؟باید سعی میکردی بفهمی که مشکلش چیه.شاید الکی نبوده .
عزیزم فکر میکنم شما هنوز همسرت رو نمیشناسی .باید سعی کنی بشناسیش .از چی ناراحت میشه ؟برای چی قهر میکنه ؟ خیلی از آقایون وقتی میبینن که راه حلی برای مشکلشون پیدا نمیشه تو لاک خودشون فرو میرن .شما اگه این اطمینان رو بهش بدی که درکش میکنی و حرف هاش رو قبول داری (ابتدا موقع عصبانیت و دعوا ) اون دلیلی نمیبینه که قهر کنه .
عزیزم به نظرم شناختت رو از مردان بیشتر کن .
ببخشید فقط نظر شخصی خودم رو گفتم ، شاید به دردت بخوره .
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
سلام به همه دوستان خوب همدردي و ممنون به خاطر تمام پاسخهاتون
دوستان فرآنيد ما قدري تغيير کرده . بعد از اين قهر 40 روزه و انواع راه کارهاي خطا که پيش رفتيم ( مثل تهديدها و توهينها و بياهميتي همسرم و خانواده اش و همچنين به اجرا گذاشتن مهريه از جانب من ) وضعيت شکل ديگهاي به خود گرفته !
همسرم از راه مسالمت و آرامش وارد شد و بارها و بارها با من تماس گرفت . به خاطر همهاي رفتارهاش در اين مدت غذرخواهي کرد ، به اشتباهاتش اقرار کرد و باز از عشقمون حرف زد و از اهميت اين زندگي براش و از من خواست که ديگه بعد از اين مراحل قانوني رو دنبال نکنم . چندتا نامه برام ايميل کرده با مضمون پشيماني و اقرار به عشقش ... از من خواست که همراه هم پيش مشاور بريم يا کسي که من قبولش دارم . از من خواست که حضورا" همديگرو ببينيم تا با هم صحبت کنيم و اينطور شد که بعد از 45 روز جدايي همديگرو در بيرون از خانه ديديم . دو ساعتي با هم صحبت کرديم و همسرم به تمام اشتباهاتش اقرار کرد . از برنامه ريزيش واسه عروسيمون گفت و اينکه تمام فکر و ذهنش اينه که هر چه زودتر سرو سامان بگيريم و بريم خونه خودمون !
مثل همه وقتهاي صلح و آشتي پر بود از احساس و عشق و مهربوني و درک ... فرداش باز همديگرو ديديم و باز صحبت کرديم . دوباره به روال قبلي برگشته و تماسهاي هر روزهاش برقرار شده .
آخر هفته نزد مشاور قبل از ازدواجمون رفتم و همه چيز رو با اون درميون گذاشتم . گفت که هر دومون مقصريم و به خاطر حرمت شکنيهايي که شده بايد از صفر شروع کنيم . بايد وقت بذاريم تا ببينيم ميشه اين زندگي رو از نو ساخت يا نه ! گفت لازمه که با خانواده من ( برادر وکيلم و مادرم ) هم نشست و گفتگويي داشته باشه . فرداش هم به تنهايي با همسرم صحبت کرد که اون هم از اين ماجرا حسابي استقبال کرد و از تأثيراتش براي من گفت .
همسرم با خانواده اش صحبت کرده و قرار شده که تا آخر هفته براي عذرخواهي و ترميم رابطه پا پيش بزارن . البته من فعلا" در اين رابطه چيزي به خونوادم نگفتم ( اينکه همديگرو حضورا" ديديم يا اينکه قراره خانوادش براي صحبت بيان )
مشکلي که در حال حاضر تمام ذهنم منو به خودش مشغول کرده دل سردي من از ادامه اين زندگي و چگونه قانع کردن خانوادم به پذيرفتن دوباره اين ازدواجه !!! خانوادهام شديدا" گارد گرفتن که تحت هيچ شرايطي نميخوان اين آدم و خانوادهاش رو قبول کنن . به نظر اونا اين عقد بايد به جدايي ختم بشه نه عروسي .
به خاطر اشتباه من که تمام دشنامهايي که همسرم در اين مدت داد رو به خانوادهام اعلام کردم الان اونا ( مخصوصا" دو برادر من که مجرد هستند ) در فکر تلافي و جبران هستند . به نظرشون بايد اين آدم به شدت تنببه بشه . برادر وکيل من که فقط به زندان انداختن همسرم فکر ميکنه :163::exclamation:
حالا من موندم و کلي مسأله حل نشده و يه بلاتکليفي بزرگ که چه راهي رو انتخاب کنم . :316::302:
خواهش ميکنم که منو راهنمايي کنيد...
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
شیرین جان انقدر منفعل نباش
با حفظ احترام از برادرات بخواه که در زندگی شما دخالت نکنن و شما هم دیگه به هیچ عنوان اونا رو در جریان مسائل خصوصی خودت و همسرت قرار نده
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
به نظر من این شمایید که باید تصمیم بگیرید نه دیگری.زندگی شماست هیچ کس ، رو دخالت نده.
بشین فکراتو بکن اگر میخوای با همسرت باشی پس ببخشش و با هم از اول زندگی رو بسازید
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
نقل قول:
دل سردي من از ادامه اين زندگي و چگونه قانع کردن خانوادم به پذيرفتن دوباره اين ازدواجه !!! خانوادهام شديدا" گارد گرفتن که تحت هيچ شرايطي نميخوان اين آدم و خانوادهاش رو قبول کنن . به نظر اونا اين عقد بايد به جدايي ختم بشه نه عروسي .
دلسردی یه چیزه دخالت خونوادت یه چیز دیگه...
شیرین گلی جان قبلا هم بهت گفته بودم با خونوادت رک و راست صحبت کن و ازشون بخواه اجازه بدن در این باره خودتون تصمیم بگیرید..اما مثه اینکه شما اینکارو نکردی.شاید دلیلش دلسردی خودت باشه.اما حتی اگه شما دلسرد هم هستین از خونوادت بخواه فعلا دخالت نکنند و زمانی رو بهت بدن تا تو ارامش فکر کنی و تصمیم بگیری.
بهتره فعلا به همسرت بگی اومدن به خونتون رو عقب بندازن و زمانی بیان که خونوادت با مشاور صحبت کردن و اماده شدن..
اگه با شرایط فعلی بیان دوباره اختلافاتتون شروع میشه..یادت هست که همسرت ازرفتار مادرت ناراحت بود..
الان که اونا با قصد اشتی میان اگه با عکس العمل تند خونوادت مواجه بشن اوضاع بدتر میشه...
شما فعلا دوتایی به مشاوره رفتن ادامه بدید..مشاور هم با خونوادت صحبت کنه و بعد تصمیم بگیرید دو تا خونواده کی با هم روبرو بشند.چون واقعا نیازه دو طرف یه تغییری تو نگرششون به همدیگه بدن.
موفق باشی
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
توروخدا انقدر راحت نگید که در مورد ادامه زندگی مردد هستید.مشکل شما در مقابل مشکل خیلی ها از جمله خود من خیلی هم بزرگ نیست.من مطمئنم که شوهرتون شما رو دوست داره و هدفش از کاراش از تهدیداش اینه که شما باب میل اون رفتار کنید.اینم بگم هرچی بیشتر نازشو بکشید بیشتر واسه ادامه کارش انگیزه پیدا میکنه.
متوجهش کنید که با این رفتارش مشکلی حل نمیشه.واستون ارزوی خوشبختی میکنم.
RE: قهرها و تهديدهاي مداوم همسرم در دوران عقد
با سلام به همه ي دستان همدردي و تشکر از ابراز توجه و ارائه پاسخ
بهار عزيز ، تو اين 10 روز منو و همسرم چهار بار پيش مشاور رفتيم ، به اشتباهاتمون پي برديم و فهميديم که چي باعث شد تا اين دو ماه اينگونه بشه !!! همسرم هر روز تلاش ميکنه تا به نحوي خاطرات تلخ اين مدت و اشتباهاتشو از ذهنم پاک کنه ( هر روز برايم نامه مينويسه و کتبي اعلام ميکنه که کجاها اشتباه کرده و چه تجرابي به دست آورده ، از عشقش حرف ميزنه ، از دلواپسيهاش ) . حتي ديروز که اول ماه شعبان بود برام کلي خريد کرد تا به قول خودش کمي جبران گذشته کرده باشه . تو طول روز مدام باهام تماس ميگيره و صحبت ميکنه و در کل منو دلگرم کرده ... حال و هواي من هم عوض شده و کم کم به عشقم برگشتم و تنفر از کاراش و دلخوريهاي اين دو ماهه داره از ذهنم پاک ميشه ...
اما الان با مشکل ديگهاي درگيرم اون خانواده هاست . خواهر بزرگ همسرم و شوهرش از شهرستان به تهران اومدن تا براي صحبت با خانواده ما دسته جمعي بيان . با منزل ما تماس گرفتن که خبر بدن ولي مادر من به سردي تمام و با لحني تند اونها رو رد کرد . امروز هم از خونهاي اونها کلي به ما تلفن شد ولي هيچکدوم جواب ندادند نه پدرم ، نه مادرم و نه برادرهام . خواستم خيلي آروم باهاشون صحبت کنم ولي متأسفانه به من اين اجازه رو ندادند . حتي مادرم به من سيلي زد تا حرفمو تموم کنم :302:
حرف خانواده من اينه که به جبران اين دو ماه قهر همسرم و سکوت خانوادهاش حالا بايد تا دو ماه اونا منتظر بمونن و پشت در و بعد هم بايد براي جدايي از هم اقدام کنيم :302:
واقعا" نميدونم بايد چيکار کنم چون مادرم به من اولتيماتوم داده که اگه بخوام آشتي کنم و به زندگي با همسرم فکر کنم بايد قيد خانوادهام را بزنم . :316:
از طرفي همسرم مدام به دنبال راهي براي خاتمه دادن به اين وضعيت است چون به نظر اون اين وضعيت و ادامه آن باعث تحليل رفتن ما و فشارهاي روحي و جسمي جفتمون ميشه ( تو اين مدت چند باري خون بالا آوردم ):316:
در بدترين وضعيت ممکن گير کردم ... هر روز خسته تر از ديروز ميشم ... فقط با خواندن قرآن و دعا آروم ميشم که مادرم همين کارم رو هم به استهزاء ميگيره و مدام به من سرکوفت و طعنه ميزنه که براي برگشتن شوهرم مدام دست به قرآنم !!!!!!!!!!!!!:302:
دوستان به راهنمايتون احتياج دارم :325: