-
سلام،
امیدوارم با راهنمایی دوستان مقداری از دغدغه هاتون کم شده باشه. من این اواخر تاپیکی زدم با این محتوا که میشه به پیشنهادهای اینترنتی اعتماد کرد یا نه که 90% دوستان فرمودن نه و من هم پذیرفتم.........
من عضو فیس بوک نیستم چون اصلاً به مذاقم خوش نمیاد و خلاصه اهلش نیستم،گرفتین که ؟
اما در یک سایت علمی معتبر عضو هستم که چون در رشته خودم واقعاً کارشناس هستم اونجا کمکهای زیادی کردم، و البته خیلی چیزها هم یاد گرفتم، توی همین سایت شاید روزانه حداقل سه مورد پیشنهاد آشنایی برای ازدواج داشتم که خوب به هیچکدوم جواب ندادم و خیلی محترمانه نوشتم : "خیر آقای محترم" همین. به همین علت هم عکس پرسنلیم رو از اونجا برداشتم چون فکر کردم شاید به خاطر ظاهرم انقدر پیشنهاد دارم ولی همچنان ادامه داره:)
اینارو نوشتم که بگم شما درست میگین توی اینترنت هم دختر خوب هست و من خودم یه نمونه کاملش(این رو بدون حس خودشیفتگی گفتم واقعاً) اما امان از روزی که گیر ناتوهاش بیفتیم، اینه که من واقعاً دنبال ازدواج سالم در دنیای واقعی هستم ولی پیش نیومده تا حالا:(
از صمیم قلبم آرزو میکنم خوشبخت باشید و شاد،ببخشید اگه حرفام بیشتر رنگ درد و دل داشت تا راهنمایی..........
-
سلام تهمتن. روی صحبت من با تو نبود. چیزی که در رابطه با تو نوشتم آرزوی خوشبختی بود . پسر خوب ، شاید حقیقت رو نوشته باشی و شاید خیر. من بخاطر دنیای بیرحمی که در اون زندگی میکنیم لازم دونستم به دوستانمون گوشزد کنم که کمی با وسواس بیشتری به گفته های دیگران توجه کنند. جالبه که خودت در نوشته هات به این مسئله اشاره کردی. چطور برای خودت این حق را قائلی که به یک آی دی ناشناس اعتماد نکنی اما این توقع را از دیگران داری؟
خوب شد در رابطه با تهمتن هم منو از اشتباه بیرون آوردی.
از صمیم قلب آرزو میکنم که گفته هات حقیقت داشت باشه و به مراد دلت برسی. اما اگه خودت رو دنیا دیده میدونی و به اصطلاح اروپا رفته قبول کن که دنیای اطراف من و تو پر از گرگه و متاسفانه خیلی از جوونها طعمه اونا شدن.
-
چـــــی شد آقای تهمتن؟!!
چرا این تایپیک دیگه دنبال نمیشـــه؟!
فک کنم با مطرح کردن مشکلتون در این تالار به نتیجه ای نرسیدید که دیگه با اینکه اکثرا وقتا آنلاین میبینمتـــون اما ....
-
با سلام مجدد خدمت شما دوستان و باز هم تشکر از راهنماییها و نظراتتون. عذر می خوام که این مدت تاپیک رو آپدیت نکردم. دلیل اصلیش برمی گرده به افکار مختلف و کمی سردرگمی که داشتم و دقیقاً به تصمیم خاصی نرسیده بودم. ولی خب یک اتفاق جدید برام افتاده در این حین که خوبه از شما باز نظر بخوام. من در همین کشور با یک دختر خانمی(ایرانی) هم سن خودم آشنا شدم . یعنی قبلاً یه آشنایی مختصر داشتم اما سر یک سوء تفاهم هایی رابطه ی ما ادامه پیدا نکرد. تا اینکه باز اتفاقی سر راه هم قرار گرفتیم. خب ایشون از خیلی جهات گزینه ی مناسبی برای من به حساب میان. نظرشون هم برای ازدواج با من گویا مثبته. فقط چند تا نکته رو مطرح کنم. یه سری مسائل اوایل آشنایی رخ داد که چون من اون موقع قصد ازدواج نداشتم و رفتار ایشون هم کمی متناقض بود به اعتماد ما خدشه وارد کرد. یعنی خب من با اینکه تعهد جدی برای آشنایی منجر به ازدواج نداده بودم ایشون هم شاید اونطور که من توقع داشتم پایبندی رو رعایت نمی کرد و احساس می کردم دریچه ی ارتباطش با پسرهای دیگه رو کاملاً باز گذاشته و مثلاً آشنایی های اجتماعی خودش رو انکار نمی کرد ولی البته همیشه می گفت که آشنایی هایی که با همه داره در چارچوبه. این یه حس متناقض به من داد اون اینکه چرا متعهدانه رفتار نمی کنه ولی در عین حال هم حساب می کردم دیدم من اون موقع در نقش خواستگار نبودم و بیشتر به عنوان دوست پسر پا پیش گذاشته بودم و اینطور که خودش توضیح می ده اون تعهد رو در مقابل خواستگار یا شوهر جدی می دونه. حالا با این نکته ی کمی تاریک در گذشته ما باز سر راه هر قرار گرفتیم.
امتیازاتی داره که نمی شه خیلی راحت ازشون گذشت و دوست داشتم که اون مسائل هم اون اول اتفاق نمی افتاد تا کمی با ذهن آسوده تر دوباره در کنار هم قرار می گرفتیم. خلاصه ما حرفهامون رو زدیم و من قصد ازدواجم رو گفتم و همه ی بحث های ما دیگه در چارچوب خواستگار و خواستگاری شونده مطرح شد نه در غالب یک رابطه ی بدون هدف.
من تصمیم گرفتم با ایشون ازدواج کنم به همین خاطر ازم خواسته که اگر چنین قصدی دارم با خانوادشون تماس بگیریم. ایشون زیباست البته یکم با اون مدل اولیه که من در ذهنم داشتم متفاوته ولی خب در زیباییش شکی نیست و فقط کمی متفاوت از اون چیزی هست که من از نوجوانی در ذهنم به عنوان یک همسر ساخته بودم. من وقتی کنارشم و نزدیکشم از دیدنش خوشم میاد و جذب ظاهرش می شم اما وقتی که دور هستیم زیاد دلم تنگ نمی شه؟ آیا می تونه دلیلش همون اتفاقات اولیه باشه؟ شاید چون زمان های زیادی رو با هم نگذروندیم اینجوری باشه نمی دونم. خلاصه اینکه ظاهر زیبا رو داره، شرایطی هم که به من بخوره داره اما هنوز اون تپش قلب برای من به وجود نیومده. آیا امکان داره با نزدیک تر شدن به هم و جدی شدن مسئله ی ازدواج این عشق هم بیشتر شکل بگیره. خب وقتی من ظاهرش رو با خیلی ها مقایسه می کنم از خیلی ها بالاتره. اما نمی دونم چرا احساسات قلبیم رو قلقلک نمی ده. یعنی یکمی فعلاً. یعنی جوریه که خیلی در هنگام دوری دلتنگ نمی شم. شاید به خاطر اینه که اون گذشته ی کوتاه باعث بحث ما و توجیه های متقابل شده و هنوز هیچ حرف رمانتیکی بین ما رد و بدل نشده.
من با توجه به خیلی از شرایط و سبک و سنگین کردن ایشون رو گزینه ی مناسبی می دونم چون لااقل خیلی خوب حرف همو می فهمیم و از لحاظ فرهنگی به هم می خوریم. آیا شما این تجربه رو داشتین که اول رابطه فقط حس کشش و خوشایند داشته باشید و با پیش رفتن اون کشش شما تبدیل به عشق بشه؟
به نظر من اگر تو این رابطه عشق وارد بشه دیگه چیزی کم نداره. یعنی یک رابطه ی خیلی خوب می شه. حالا تصمیم بر اینه که خانواده ها تماس بگیرند با هم و آشنا بشن. با این اتفاق دیگه قضیه ی اینکه بری ایران و ازنقطه صفر بگردی دنبال کسی و بخوای منتظر بشی تا با مشکلات زیاد بیاریش خارج پیش خودت منتفی می شه. چون ایشون اینجا هستن و با زندگی اینجا کاملاً آشنایی دارن.
راستش یه خورده فکر می کنم بدنشون مثل دست ها یکم موی زائد داره. البته اون همیشه به خودش می رسه ولی آیا امکانش هست که در آینده بتونه مو های زائد رو به طور دائم از بین ببره؟ ببخشید که انقدر ریز بینی می کنم چون بحث زندگیه من هم اگر دل گرم باشم خیلی خوب می تونم از پس توقعات همسر آینده ام بر بیام.
حالا مو انقدر مهم نیست که بخواد باعث تردید من بشه. نکته اینجاست که چی کار کنم یا چی کار کنیم رابطه از فاز بررسی خطاهای گذشته یا کدورت به فاز محبت و صمیمت منتهی بشه؟ من خانواده ی این خانم رو در عکس و فیلم دیدم و خانوادشون خیلی گرم و خوب و دوست داشتنی به نظر میان جوری که احساس خیلی مثبتی حتی بدون ملاقات فیزیکی خانواده شون بهشون دارم.
می دونید من یکم از اول سفید پسند بودم ایشون سبزه هستند اما خب واقعاً یک سبزه ی زیبا. اینه که یکم فقط گیجم و ا
- - - Updated - - -
احتیاج دارم نظر شما رو به عنوان کسانی که از بیرون به ماجرا نگاه می کنید رو جویا بشم.
-
سلام دوست عزیز
ما نمیتونیم صد در صد به اون چیزی که تو ذهنمونه برسیم
به نظر من شما ببینید اگه این خانوم از 100 تو ذهن شما 70 به بالا میگیره رابطه رو اغاز کنین و پیش ببرین
خب این خیلی خوبه که در نظر شما ایشون زیبا هستن چون باید واقعا ادم طرف مقابل به دلشون بشینه که انگار نشسته فقط ترس از این دارین که مثلا دلتنگی و...ندارین که به نظرم با توجه به موضوع قبلی که داشتین و این که هنوز وابستگی و...به وجود نیومده طبیعی هست
به نظر من شما اگه با این خانوم و یا هر کس دیگه که شما به دلتون نشسته ازدواج کنین به خاطر این که بعد از ازدواج در یه فضای عاطفی و عاشقانه قرار میگیرین کلا مهر و محبت ...زیاد میشه و اون حس دلتنگی هم کم کم جلو میاد
اما قبل اون به نظرم من خوب وقت صر ف کنید تا همدیگه رو بشناسید.
خیلی خوبه که ایشون هم اون جا هستن...این هم یه نکته ی مثبیت...چون واقعا در شرایط شما به دنبال دختر ی که قصدش ازدواج باشه و تو فرصت یه ماه واقعا سخته...
موهای زاید دست هم راه و روش داره که مثلا لیزر یکیش هست...و اون خانوم هم حتما از روشش خبر داره
یه چیز دیگه در مورد رنگ پوست و....این موضوع رو کاملا با خودتون حلش کنین و این رو بپذیرین و خانوم رو با همین مشخصات ببینید
خودتون رو هم گول نزنین
ببینید ایا پوست مثلا روشن تر یکی از معیارهای اصلیتون بوده یا نه...اگه همین جوری میگفتین اینجوری باشه بهتره و مثلا اگه خصوصیات دیگش خوب باشه این موضوع رو میتونم نادید بگیرم که باز فرق میکنه
دست از مقایسه ی ذهنی هم بردارین...
این خانوم رو همین طوری که هست ببینید میتونید بپذیرید یا نه(وتمام شرایط رو هم در نظر بگیرید)
خلاصه ی صحبتم:
وقت بیشتر واسه شناخت بذارید....اگه خانوم ظاهرشون به دلتون نشسته بعد از یه مدت دلتنگی و...پیش میاد...بعضی چیزها رو میشه عوض کرد و تغییر داد مثل موهای دست که گفتید اما بعضی چیزها خیر مثل رنگ پوست...دیگه این جا بستگی به خودتون داره که این چیزهایی که نمیشه تغییر داد چه قدر براتون اهمیتن داره
که اگر من جای شما باشم(البته من خانومم و احتمالا نظر من فرق داره)سعی میکنم تو ذهنم حلش کنم و زیاد بهش پر وبال ندم و اگه طرف مقابلم از بقیه ی چهات خوب باشن و معیارهای منو داشته باشن جواب مثبت میدم.و فرصت واسه شناخت بیشتر ایجاد میکنم