-
RE: مشاعره
والا چی بگم
یه جوری شما گفتید که هر کس بیاد بخونه فکر میکنه ما دو تا با هم دشمن خونی هستیم
در حالیکه من فکر میکردم یه دوست عاشق شعر پیدا کردم
اگر این پست من با وجود تقاضای بخششی که کردم موجب رنجش شما شده و فکر میکنید محتوای تالار خوبتون با وجود من دارای سطح پائینی شده و جو منفی پیدا کرده , خب فکر کنم این منم که باید برم نه شما
حضور چند روزه من توی فروم خوب همدردی موجب شد چیزهای زیادی یاد بگیرم. پس تا فرصتی دوباره که شاید نه چندان نزدیک باشه , خداحافظ.
-
RE: مشاعره
هرجا صدايي خسته بود
هرجا دلي شكسته بود
هر جا لب جاده ، كسي به انتظار نشسته بود
به ياد من باش...
-
RE: مشاعره
شبی که بوی خدا دادی
به جان شعر من افتادی
-
RE: مشاعره
یک قدم بیرون بنه از لاک خویش
تا که بینی حاصل اعمال خویش
-
RE: مشاعره
شر هم سبب خیر شود
نیتت گر خالص شود
-
RE: مشاعره
در آسمون دل من ، محبت پر نميزنه
به كلبه ي غم زده ام ، كسي سر نميزنه
يه مهربون ، يه همزبون ، حلقه به در نميزنه
هر چه غمه مال منه ، بدتر ز غم حال منه
-
RE: مشاعره
در برگ برگ زندگی هنوز
نور امیدی سو سو می زند
-
RE: مشاعره
می بخشید باید از «ه» بگویم
هزار خاطره از هر غزل به جا مانده
شبیه کودکی که با اشاره می خندد
-
RE: مشاعره
ديگه از دوستت دارم حرفي نزن
آخه عشقي نست ميون تو و من
من و تو بنده ي اين " ما " و " منيم "
اما عشق يعني با هم يكي شدن
-
RE: مشاعره
نفرین به بختت می کنی
لیکن تو خود رقم زدی
-
RE: مشاعره
یک نگاه به صبح انداز
که از گلوگه شب خسته پا شد
-
RE: مشاعره
در دیار عاشقان راهی ندارند
آنان که دل به دیوان سپارند
-
RE: مشاعره
دارد همين لحظه ، يک موج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
يادت میآيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
-
RE: مشاعره
یک صدا در گوشم طنین انداز است
که با صدای سحر هم صدا شو
-
RE: مشاعره
ور رسد اينجا خبر كافروخت شمعي رخ به شام
جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود
-
RE: مشاعره
دل گمراه من چه خواهد كرد
با بهاري كه مي رسد از راه ؟
يا نيازي كه رنگ مي گيرد
در تن شاخه هاي خشك و سياه ؟
-
RE: مشاعره
در این زمانه دگر ، دم ز شعار زدن بس است
به ذهنها باید سپرد، که وقت، وقته عمل است
-
RE: مشاعره
باز هم پوزش!!!!
همیشه در شعر گفتن می دوم
صبر را از من گرفتن ای خدا
-
RE: مشاعره
ببخشيد ، الان اين دومي هم شعر بود ؟!
حتي اگه شعر نبوده باشه اما شاعرانه بود ، پس من از انتهاش ادامه ميدم :
ازم نخواه با تو بمونم
تو هيچي از من ميدوني
اگه بگم راز دلم رو
تو هم كنارم نمي موني
-
RE: مشاعره
یا علی گو! کودکی پشت در است
تا بگوید کودک او هم حیدر است
-
RE: مشاعره
تو از آسموني و من
يه زميني حقيرم
دشت پرواز تو دنياست
ولي من موجي اسيرم
-
RE: مشاعره
مانده ام در کار خدا
فرق گذارد درشاه و گدا
-
RE: مشاعره
این یکی در کار دنیا می دود
آن یکی در کار خدا
-
RE: مشاعره
از این جهان پوچ و پوچ
تنها فقط نام خدا ماند به جا
-
RE: مشاعره
ای که می خوانی این خطوط
باید بمانی تو در سجود
-
RE: مشاعره
دمی بی یاد او سر نکن
از عشق او حذر نکن
-
RE: مشاعره
دمی بی یاد او سرنکن
از عشق او حذر نکن
-
RE: مشاعره
ببخشيد ، چيزي شده ؟!!!
__________________
نمي خوام بياي ، نمي خوام ميون تاريكي من تو حروم بشي
نمي خوام ازت ، نميخوام مثل يه شمع بسوزي تا تموم بشي
برو ، تو بزرگي
ميخوام كه فقط آرزوم بشي ...
-
RE: مشاعره
يار نازك دلي كه بي موجب ز من آزار داشت
عمري از تيغ تغافل خاطرم افگار داشت
-
RE: مشاعره
تیر مژگان رها شد ز کمان ابروی یار
دل ما را نشانه رفت هزار بار
-
RE: مشاعره
راز تلخی است در سکوت یاسها
گویا از غم زهرا خفته اند
-
RE: مشاعره
در نگاه آخر تو ، معنايي غريب نهفته بود
حرفي كه به من نگفتي ، نگاهت گفته بود
-
RE: مشاعره
دل تنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است .
-
RE: مشاعره
تمام شده است عطش درختان در تابستان
می سرایند دگر برگها ترانه پاییز را
-
RE: مشاعره
اشغال نکن فکرت را با هوای این و آن
پرکن ذهنت را به خالق هر دوجهان
-
RE: مشاعره
نباش هیچگاه دلواپس من
اوهست بامن همیشه همه جا
-
RE: مشاعره
اگر شعرا شعر مرا خوانند
با چوب و چماق حمله برند بر جانم
-
RE: مشاعره
من كه باورم نميشه ، تو نباشي ، عشق نباشه ، گل نباشه
پشت پنجره نباشي ، دلم از دلت جداشه
من كه باورم نميشه تو نموني ، تو نباشي ، من نباشم
مگه ميشه تو نموني ، من نميرم ، زنده باشم ...
-
RE: مشاعره
من میرم ولی باز تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی بی تو تک وتنهام
عزیزم ، اگه تو نباشی می میرم
-
RE: مشاعره
من آخرين رهگذرم ، تو اين خيابون بلند
دير اومدم كه زود برم ، دل به صداي من نبند