تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
نمایش نسخه قابل چاپ
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
دل از کرشمه ی ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
دارم دلی همچون جهان تا می کشد کوه گران
من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا
گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد
من آردم گندم نیم چون آمدم در آسیا
ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
شراب و عیش نهان چیست؟کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان وهرچه باداباد
گره زدل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر مهندس چنین گره نگشاد
دیدی که یار جز سر جورو ستم نداشت
بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت
ترسم که اشک در غم ماپرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
خدا ان ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به ان ملت سروکاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت
بیاییم بیشتر بدانیم
کنجکاو عزیز {د} بده.
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم