سلام خانم عشق آفرین گرامی :72:
سلام آقای باغبان گرامی.
خوب هستید ؟
خوبم. خدارو شکر.
اگر اشکالی نداره یه گفتگویی داشته باشیم :
خواهش میکنم. در خدمتتون هستم.
1 ) خانم عشق آفرین ، از نگاه خودتون ، شما چه شخصی هستید ؟
آشنایی با من مستلزم پذیرش پارادوکس های زیادی در کنار همه. من احساسات و منطق رو به غایت کمال در کنار هم دارم. یعنی در عین حال که شدیدا احساساتی هستم، شدیدا منطقی ام. اینه که زیاد درک نمیشم و تکلیف اطرافیانم در برخورد باهام زیاد مشخص نیست. :311: اما میتونم بگم در عین حال که بسیار مهربان و خوش برخوردم ، ظالم و نامهربانم، در حالی که با گذشت و بخشاینده ام، میتونم انتقام جو و بی گذشت باشم، شادم اما غمگینم، فروتن اما متکبرم، صادق اما مرموزم. پر هیجان اما محتاطم. پر از افراط و تفریط اما متعادلم. حالا اینکه چه کسی کدوم رومو ببینه بستگی به این داره چطور خوابیده باشم، چه مودی باشم، نفر قبلی چی بهم گفته باشه. :311: دیگران میگن وقتی خوبم از خودم بهتر نیست، وقتی بد میشم هم از خودم بدتر و مزخرف تر نیست. :311: ولی در کل رفتارم خالصه و هیچگاه هیچی تو دلم نیست. امیدوارم نگید دو قطبی هستم. :311:
1.1 ) تو زندگییتون چه چیزی ازهمه مهمتره؟
خب توی زندگیم هیچ چیز به اندازه عشق و خوشحالی خدا مهم نیست. فکرم تاییدش میکنه ، اما رفتارم اینو نشون نمیده. یه ناتوانی غریب دارم نسبت بهش. اگه بخوام دنبال هدفم باشم اصلا نمیدونم باید چیکار کنم. و اگر بخوام مثل قشر اعظم جامعه باشم اهداف ، عقایدشون، لذت هاشون تو کتم نمیره. نه تحمل دارم از احساسم ببرم، نه دست و دلشو دارم ادامه بدم. که عشق آسان نمود اول ولی....
1.2 ) به نظر شما عشق یعنی چی؟ و چطوری اون را بیافرینیم ؟ آیا باید آفریده بشه یا آفریده شده!!؟
خب این یک عقیده شخصی هست و نیاز به شهود داره. سیزده سالگیم عاشق شدم. به حد جنون، به حد پرستش. حسی بود مانند مستی. اون موقع فهمیدم چگونه میشه خارج از زمان و مکان بود. فکر میکردم اگر بره میمیرم. ولی وقتی رفت خوشحال بودم. چون رفت که خوشبخت بشه. بعد ها فهمیدم اون شخص هیچ کس نبود جز آیینه ی خودم! اما برای اولین بار خودم رو میدیدم و معنای خودم رو میفهمیدم. یه مدت بعد خواستم این احساس رو در یک نفر دیگه جستجو کنم، به خاک سیاه نشستم.:311: همه چیز رو تو زندگیم از دست دادم. چون سعی کردم جای اینکه به وسعت عشق بزرگ بشم، عشق رو با ظرفیت خودم منطبق کنم. امروز اما... عشقم به وسعت خشنودی خداست. عشق رو قراره کجا جستجو کنم؟ اگر قرار به جستجو بود حتما مکانی داشت و یکی پیش تر از من به یغما میبرد. من خالق عشق نیستم. ولی عشق خداوند در من و به واسطه ی من مجال تجلی پیدا میکنه. نه در گذشته نه در آینده، فقط در لحظه. به عبارتی از نظر من عشق اتفاق میوفته البته اگر آیینه شدن بیاموزم.
1.3 ) لذت بخش ترین رویایی که تا حالا داشتید چی بوده؟ به نظر شما رویاها زنده اند یا فقط یه تخیل اند ؟
خب رویا و تخیل با هم متفاوتن. رویا در لغت که خوابه، اما آن برداشت ما آرزوهای ایده آله. یه دنیا که توش عیب و نقصی نیست. اما تخیل یا خیالبافی اینجوری نیست. شاید تجسم اتفاقاتی باشه که ما دوستشون نداریم. یه تصویر از آینده ی نا معلوم. از نظر من رویاها ایده آل اما زنده اند. میتونن رفتار و منش آدم رو تحت تاثیر قرار بدن، هم اینکه خبری از حال درونی ماست. رویا و امید با هم پیوند تنگاتنگی دارن. محتوای رویای من این بوده که بتونم بدون جنگ و خونریزی آدم بد ها رو خوب کنم. :311:
1.4 ) درون گرائی یا برون گرا؟
در عین حال که برونگرا هستم و بسیار اجتماعی رفتار میکنم، احتیاج دارم دائم با خودم خلوت کنم.
1.5 ) روز برفی و بارونی رو بیشتر دوست داری یا روز آفتابی رو؟ چرا؟
روز برفی و بارونی. خدا و عشق واسم ملموس تره. روز های برفی و بارونی معمولا همه کارامو تعطیل میکنم تا لذت ببرم. از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم.
1.6 )
پیشنهاد شما در مورد کنترل احساسات ؟
با کنترلش موافق نیستم. اما با هدایتش چرا. احساسات سیل سد شکنه. به جای سد زدن مقابلش باید مسیر جویبار رو واسش هموار کنی تا به دریا برسه. هرگز با تخریب و سرکوب احساس موافق نیستم. احساس و منطق نه در مقابل هم، بلکه بایستی مکمل هم عمل کنند.
1.7 ) به نظر شما چطوری عقل و احساس را یکی کنیم ؟ ( مثلا در انتخاب همسر یا ....)
وقتی نوزادی به دنیا میاد، عقل و منطقی نداره. به تدریج شروع میکنه به کسب علم ، منطق ، احساس از بدو تولد در حد کمال همراه اوست. تا پا به این دنیا میذاره گریه میکنه، مادرش رو جستجو میکنه، خوابه اما لبخند های شیرینی میزنه. عقل و منطق او مدام در گذر زمان تغییر میکنه، گاه تکذیب میشه، اما احساسش هیچگاه تغییر نمیکنه. همیشه در حد کماله.نه یک بینهایت در درک محدود میگنجه، نه یک محدود عطش یک بی نهایت رو پاسخ میده. اینه که تقابلشون ویرانگره. اما میتونن با دموکراسی با هم تفاهم کنند. پیش از هر جنگی عقل با افزودن دانشش قلمرو احساس رو برای او ترسیم میکنه، تمام نیازهاشو برآورده میکنه، تا احساس با بینشش در قلمرو خودش فرمانروایی کنه و وارد تاریکی های جهل ناشی از کم کاری عقل نشه.
1.8) تعریف شما از دلبستگی و وابستگی ؟
دلبستگی وارستگیه. اما وابستگی زندانه و خلاف فطرت آزادی جوی بشره. دلبستگی بیشتر میشه گفت دوست داشتن و علاقه است. شجاعته، بی ترسیه، رهایی و انگیزست. جاری شدن در لحظه است، وابستگی اما مالکیته، ترسه، ترس از دست دادن، سیر در گذشته و آینده، نگرانی، رکود و تک انتخابی و تک بعدی شدن. لیکن هر دوی اینها با عشق متفاوتند.
1.9 ) آشپزیتون خوبه ؟ چه غذایی را بهتر از همه ، درست می کنید ؟
فکر میکنم خوب باشه اما زیاد تجربه آشپزی ندارم. میگن دستپخت دختر شبیه مادرش میشه و مادر منم دستپختش زبانزده. امیدوارم اینطور باشه. :43: عدس پلو رو خوب درست میکنم.
1.10)
بهترین سفری که داشته اید به کجا بوده؟چرا؟
سفر زیاد رفتم. اما معمولا تفریحی نبوده. منم یکم حافظه ام مشکل داره، بخشی از خاطراتمو از دست میدم معمولا. الان چیزی به خاطرم نمیاد. حتما خوب بودن.
1.11 ) وقتي يه موقعهايي از لحاظ روحي كم مياري اولين كاري كه مي كني چيه؟
بستگی داره. اگه ناراحت باشم آهنگ گوش میدم. خوب نشد یکم واسه خدا نق میزنم، گریه میکنم. اگه عصبی باشم میخوابم. خواب نرم دو حالت داره. اگه کسی حضور داشته باشه سر اون خالی میکنم، اگه کسی نباشه در ها رو محکم میکوبم، چند تا چیز پرت میکنم. اگه بازم خوب نشد میرم خرید. :311:
1.12 )
يه جمله در مورد زادگاهت بگو ؟
اونجا زندگی نکردم. باهاش احساس غریبی میکنم.
1.13 ) بهترین انیمیشنی که دیدی چی بوده؟
انیمیشن های سروش رضایی رو دوست دارم. اما کارتون ها تام و جری، شان د شیپ، پت و مت رو خیلی دوست دارم. چیزای دیگه نمیبینم.
.......................................
2 ) با کلمات زیر یه قصه تعریف کنید : ( ممنون )
باغبان – محمد رضا 164 – محمد 93 – دزدان دریایی – جزیره گنج
بار دیگری نقشه را از جیبش در آورد. به دقت به آن نگریست. در دلش تردیدی بود. اگر محمد 93 به آنها حقیقت را گفته باشد، بایستی جزیره ی گنج خشکی مقابلشان می بود. به یاد آورد آورد او باغبان، ناخدای دریاهای مواج و طوفانیست. ترسش را فرو خورد و یک دل شد، محمدرضا 164 را فرا خواند و گفت: مسیرمان همان ساحل ترسناک است. کشتی را هدایت کن تا بر آن ساحل پهلو گیریم.
خسته و بی رمق جزیره را به مقصد گنج میپیمودند. آن جزیره ی بی روح و خالی از سکنی ترس مرگ را بیش تر از لذت گنج به دل ها تقریر میکرد. باید همینجا باشد. محمد رضا164 اشاره اش به درختی کهنسال بود. بار دیگر سکوت وهم آلود جزیره را شکست و گفت: نقشه آن صحره ی هرمی شکل پشت درخت را نشان میدهد. جلو رفتند. هرچه آنجا را جستجو کردند چیزی نیافتند. خسته و بی رمق به صخره تکیه دادند. ناگهان سنگی از صخره سر خورد و اتفاقی دری از صخره باز شد. میان صخره صدها حیوان وحشی در خواب ناز بودند که رخنه ی نور خورشید به جنبش افتادند در حالی که خوراکی های خوشمزه ی مقابلشان را باور نمیکردند. باغبان دستور فرار داد و به سختی روانه ی کشتی شده از دستشان گریختند. هنوز مسیری نپیموده بودند که دزدان دریایی از هر طرف معاصره شان کردند. باغبان چاره ای نداشت. پرچم سفید را به احتزاز در آورد و گفت تسلیمیم و با شما جنگی نداریم. سرکرده شان گفت اینجا چه میکنید؟ باغبان گفت ما چیزی نداریم جز نقشه گنجی ارزشمند که به دنبال آنیم. دزدان دریایی نقشه را گرفتند و به سمت جزیره رفتند. الان دیگه همه حیوونا سیرن اونا هم نسلشون منقرض شده. :303: نتیجه اخلاقی: همیشه با مذاکرات مشکلات حل میشه و گنج واقع همینه. محمد93 هم همینو میواست بگه بنده خدا! :303: فقط حیف که زامبی نداشت.:303:
2.1 ) با کلمات زیر جمله بسازید :
قورباغه – قوری - چایی :
قوری چاقه، چایی باغه. :303:
یکم ناپیوسته بود، ولی از لحاظ ادبی خیلی غنی بود. :311:
.................................
3 ) اولین چیزی که به ذهنتان میرسه :
آقای مدیر همدردی :
متانت و وقار
خانم فرشته مهربان :
بینش و تیزهوشی
نقاشی :
رنسانس
رانندگی خانم ها :
شال، کفش پاشنه بلند
مدیریت خانم ها ( در خانه و محیط کار ) :
مکر و تدبر
سیاست :
آنتی عشق
فداکاری :
خط شکنان جبهه
بچه های مهد کودک :
محصولات خام کارخانه بنجل سازی
کلاه قرمزی و پسر خاله و آقای مجری :
آقوی همساده
کله پاچه :
کلسترل بابام
سوپ مورچه همراه با فلفل تند :
مورچه خوار
3.1 ) یه لطیفه ای که خیلی دوست دارید تعریف کنید؟
هوا خیلی سرده..... فردا برم ببینم دیوار مهربانی کار بافتنی چی آورده. :)
3.2 ) فکر کن سوار آسانسور شدی توی آسانسور هم پره آدمه ، ظرفیت تکمیل, یهو سر یه چیزی خیلی خنده ات می گیره حالا شما می خواستید طبقه 14 پیاده بشی آسانسور تازه رسیده طبقه 3 ،،، چیکار می کنی؟
اتفاقا واسم پیش اومده. با سرفه و صاف کردن گلو و اینا رفع و رجوعش میکنم. :58:
3.3 ) یک شعری که بچه گیات حفظ بودی برامون بنویس - اگه کامل یادت نبود هم اشکال نداره. ( مرسی )
اسب سفیدم خیلی قشنگه، وقتی که میدوه اینجور صدا میده: پیتیکو پیتیکو ، پیتیکو پیتیکو ، پی تی کوووو
شیپوری دارم خیلی قشنگه، وقتی که میزنه اینجور صدا میده، دودورو دودورو، دودورو دودورو، دو دو روووو
............................
4 ) نقاط قوت تالار همدری از نظر شما ؟
آدم تعامل و مشورت رو یاد میگیره، گاهی راه حل هایی میبینه که شاید اصلا به فکر خودش نمیرسید، انتقاد پذیر تر میشه، گاهی توی نسخه ی دیگران درس میگیره، از تجربیات دیگران در موارد مشابه بهره میگیره.
4.1 ) دو مورد از نقاظ ضعف تالار همدردی ؟
کلا ضعف دنیای مجازی هست که آدم شاید ناخواسته خود واقعیش نیست و یهویی میبینی به جای اصلاح دنبال تایید و توجه و رفع کمبود های شخصیتی از این طریق هست. این لایک و تشکر همچین معضلی داره ولی خب مزیتش در این تالار میچربه. آدم باید خودش هوشیار باشه. مورد دیگر اینکه وقتی شخصی رو نبینی و با جنبه های مختلف شخصیتی و ابعاد زندگیش آشنا نباشی معمولا یه سری راهنمایی ها ایده آل و غیر عملی هست.
4.2 ) دو مورد پیشنهادی برای بهتر شدت تالار همدردی ؟
خوبه تالار. بهتر بود اگر کمی تخصصی تر میشد.
4.4 ) بهترین ویژگی خانم عشق آفرین ؟
خنده رو هستم و نسبت به عقاید، علایق و اشتباهات دیگران اپن مایند! واسه همین اطرافیانم خیلی باهام راحتن.
4.5 ) فلسفه زندگی شما ؟
عشق
4.6 ) اگر تو زندگی به چیزی که دوست دارید نرسید چی کار میکنید ؟ ( در همه زمینه ها : کار – ازدواج و .... )
اصراری ندارم. تا حالا هم به هیچکدوم نرسیدم. ولی موفق تر شدم. به خود تلاش بیشتر از نتیجه اش اهمیت میدم.
.................................................. ..
نظر شما در مورد عکس های زیر :
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/i...GXLI1EBUguDwIe
ترقی از دیدگاه جامعه و عواقبش. (معمولا کسایی که واسه حرف مردم تلاش میکنند، واسه شهرت، پول، قدرت تلاش میکنند چنین سرنوشتی دارند. )
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/i...-yY_E4zfZnkb8A
منم فقیری نمیبینم! شخصی که مزین به شرافت های انسانیست و خداوند اونو انسان خلق کرده فقیر نیست. این عاقبت کسی هست که از شرافت های انسانیش استفاده نمیکنه و تسلیم ظلم و ستم ظالمان میشه. البته بحث یک فرد نیست. بحث یک جامعه است.
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/i...OgsrDcREhSVHyw
این چند تا بعد داره. ولی بعدیش رو که من دوست دارم اینه که تلاش نشانه زندگانیه، نه زنده مانی! و حضور مشکلات لازمه ی پویایی هستی هست.
..................................
باغبانم
از تبار ِ نو رَس ِ امیدوارانم ،،
عاشق هر ذره از خاک ایرانم
شما چه طور ؟
من یکی هستم، ولی یک از هزارانم.
...........................
ممنونم خانم عشق آفرین:72:
موفق باشید.:72: