نازنين جان
خداييش homa_59_25 راست مي گه
نمایش نسخه قابل چاپ
نازنين جان
خداييش homa_59_25 راست مي گه
واقعا بهترین راه رو homa_59_25 گفت........نه تو این مورد بلکه تمام موارد بله بله و لبخند رو فراموش نکن از اون ور کار خودت رو بکن....ارزش تو خیلی بالاتر از این حرفاس....اینقدرم نگو بزنم زیر همه چیز از خودت زشته از خودت خجالت بکش!!!!!!!!!!
متاسفانه الان امین تمام تکیه اش به منه. بهانه کاملا موجهش هم سرباز بودنشه. این دو ماه هم خواهد گذشت.نقل قول:
نوشته اصلی توسط homa_59_25
مامانش خودش گفت!!! " نازنین جون این دو ماه رو هم صبر کن ببینیم پادگان امین تمام شه چی می شه!!!!"
واقعا نمی دونم... . شاید از اول اشتباه کردم زیر بار همچین ازدواجی رفتم. ولی از اونطرف هم چاره ای نداشتم. پدرم اذیت می کرد. الانم اذیت می کنه.
همه چی قر و قاطیه. کارم- خونم- خانواده ها- همسرم...
برام دعا کنید:203:
نازنین جان صبور باش در جا نزن من از شما ها انرژی میگیرم یکم تونستم خودم رو جمع کنم بهمم نریز!
همه مشکلاتت رو دسته بندی کن می تونی مشکلاتت رو حل کنی چون امین دوستت داره و کنارته، نمیدونی چه گوهری داری؟! بهشت رو داری و نمیبینیش!!!!!!!!!
نازنین جان
باورت میشه اسفند پارسال مادر شوهر من زنگ زد گفت کمک مامانت که خونه تکونی کردی بیا اینجا کمک من!!!!!!!!!!!!!!!!
من حتی کمک مامان خودم هم نمیتونم بکنم. من هم خندیدم جواب ندادم . بعد هم میخواستم برم تهران پیش شوهرم زنگ زدم خداحافظی کنم گفتم کاری ندارید؟ گفت کار که دارم ولی عروسم میخواد بره مسافرت نمیاد کمک من!!!!!!!!!!!!!!!!
انگار کلفت گرفته. چند بار هم بعد از رفتن مهمونها از خونشون رفت تو آشپزخونه ببینه ظرفها رو شستم یا نه. من هم چند باریه که اصلا" نمیشورم .
به شوهرم هم گفتم من هیچ وظیفه ای در قبال کارهای بالا ندارم شاید گاهی بهشون لطف کنم.
خلاصه نازنین جان از من میشنوی گاهی یه کار کوچولو کن ولی عادتشون نده.
به قول معروف جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته . رویه ات رو عوض کن عزیزم . ازش بخواه بزار از پدر مادرش قرض بگیره بزار بفهمه که بزرگ شده تو همسرش هستی نه دوست دخترش . مجبورش کن برات خرج کنه پدر مادر اون از خداشون بوده که یکی زن پسرشون بشه و پول تو جیبش رو هم بده . از الان نکن دیگه خواهش میکنم ازت . من هم توی دوران عقد همین مشکل رو داشتم همسرم کارش رو تازه شروع کرده بود و هرچه که در می اورد هزینه کارگاهش میشد ولی مت طوری باهاش رفتار کردم که بفهمه من زنشم و احتیاجاتی دارم من خودم میتونستم برای خودم بهترین رو بخرم و موقع خرید سراغ ارزونترین میرفتم برای اینکه اون برام بخره.یه بار با همسرم توی دوران عقد رفتم خرید و شلوار خریدم شد 20 تومن مادر شوهرم گفت وای چقدر گرون خریدی و خلاصه غر زد من هم خندیدم گفتم مثل اینکه شما دستتون تو خرج نیست این که خوبه من شلوار میخواستم بخرم 35 تومن ولی خوب به همین بسنده کردم . و این شد که هروقت میخواستم با شوهرم برم خرید برنامم رو طوری تنظیم میکردم که بعد از خرید بریم خونه ما و اونا خریدهامون رو نبینن و غر بزنن.تو هم سیاست داشته باش بازهم میگم ماهی رو هروقت از اب بگیری تازه هستش . تا سر خونه خودت نرفتی درستش کن چون اگه مزش بره زیز زبونش دیگه سخت میشه . تازه طوری رفتار کردم که برای خرید عروسی هم پول ریخته میشد به حسابم و خودم میرفتم خرید تا روز پاتختی مادر شوهر من لباس پاتختی من رو ندید حتی لباس عروسم رو هم تا شب عروسی ندید ارزو داشت که یه روز زنگ بزنم بهش بگم بیا با هم بریم خرید .یه بار بهم گفت من بهش گفتم والا من به مامان خودم هم نگفتم که بیاد چون میدونم شما مادرا پاها تون درد میکنه و مندوست ندارم که شمارا عذاب بدم .
نازنين جان اين دوران مي گذره و امين هم بالاخره يه كاري پيدا مي كنه بهتر از كار قبلي اش (يادمه گفته بودي كارش برنامه نويسيه) تو مي ري سر خونه زندگي ات و ... دلخور نباش خانمي . اما يه كم فقط يه ذره استراحت كن و يه سفر چند روزه برو يا هر طور مي شه تفريح كن . موفق باشي
نازنین جان خیلی دلم گرفت از آشفتگیت . عزیزم اینقدر این مسائلو واسه خودت بزرگ نکن . بخدا اونا یه چیزی میگن این تویی که داری خودتو داغون میکنی و خود خوری میکنی . جواب هر سلامی یه علیکه . مگه نه اینکه به مادر شوهرت برنامتو گفتی خوب طبقه همونم رفتار کن دیگه چرا اینقدر با فکر کردن به اخلاق و برخورده اون خودتو اذیت میکنی عزیزم تو هزاریم که خودتو حرص بدی اونا یه ذره هم عوض نمیشن چون به اخلاقشو ایمان دارن باهاش خو گرفتن . پس قربونت برم تو خودتو اذیت نکن هر وقت چیزی ازت خواستن همون جواب دلخواهتو بده و دیگه هم به حرفاشون فکر نکن .
مراقبه خودت باش خانمی.
نازنین جان در چه حالی؟ هنوزهم داغونی یا شاد و سرحالی؟
نازنین جان رفتی مهمونی؟ خوش گذشت؟