حالم خوب نیست
مریضم و دو روزه خیـــــــــــــلی درد دارم
شاید تا آخر هفته یه عمل جراحی روم انجام بشه
لطفا اگه یادتون موند برام دعا کنید
ممنون
نمایش نسخه قابل چاپ
حالم خوب نیست
مریضم و دو روزه خیـــــــــــــلی درد دارم
شاید تا آخر هفته یه عمل جراحی روم انجام بشه
لطفا اگه یادتون موند برام دعا کنید
ممنون
نمیری بی دل...خیلی خندیدم..باز منو یاد الاچیق کل کل انداختی.:rolleyes:
بهار شادی..باشه حتما عزیزم.
ضمناً خوشحالم مثل همیشه پرانرژی هستی.:)
اره...تعریفم میکرد تو اردو با پا!! برای بچه ها سالاد اولویه درست کرده.:disturbed: بعد با تعجب میگه مگه تو دانشگاه به شما اولویه نمیدادن؟ من :apologetic: اون :chuncky:نقل قول:
یه آقایی هم بود اسمش بچه مثبت بود ، اونم زنده نگه می داشت جنبش رو با سالاد ماکارونی هاش
ترانه جان انشاا... خوب میشی.
غرض از مزاحمت،گفتم این چند روزی که هستم یه تکونی به فضای تالار بدیم.اگه موافقید یه نفرو بذاریم روی صندلی داغ...انتخاب اینکه کی باشه با شما...فقط خیلی گمنام نباشه،منم بشناسمش.
سلام دوستای گلم.خوبید؟؟؟ من خوبم خداروشکر
ترانه جون چی شده؟:(
خوب بشی ایشالا.مواظب خودت باش دوسجونم
والا چند وقته نمیام بشینم پای سیستم.این چند روز یه مهمون داشتیم که همش با هم بودیم.بعدشم درس و اینا هم هست دیگه
هروقتم میام تالار فقط این تاپیک حال و احوالو میخونم
چقد خاله بودن مزه داره.یه نی نیه کوچولوی جیگر.انقده بوسش میکنم.خیلی خوشمزه اس :rapture:
بهار زندگی خیلی خوشحال شدم دیدم پررنگ شدی :)
سلام به دوستای گلم.
ترانه جان، حتما یادمون می مونه که دعا کنیم. مواظب خودت باش عزیزم. و ما رو از حالت بی خبر نذار. :*
بهار شادی چه خوب که کارای علمی اینقدر بهت انرژی می ده. منم به هوس انداختی:)
راحیل جان خوشحالم که داره بهت خوش می گذره. امیدوارم تو درساتم موفق باشی.
و اما بهار زندگی! تو رو باید دعوا کنم! منظورت چیه تو این چند روزی که هستم! چند روز فایده نداره:81: باور کن پررنگت خیلی خوشگل تره. برای صندلی داغ هم من خودتو پیشنهاد می کنم.:)
من دارم یه کارهایی می کنم که همه ازم انتظار داشتن .
دعا کنین دختر خوبی باشه
آقای ابراهیمی جا در تالار شدیدا خالی است!
ما دل برای اقای ابراهیمی خیلی تنگ است و اصلا نمیدونیم این آقای ابراهیمی با اون حضور پر شور و انقلابی و کمی هر از گاهی شورشی اش (مدیر فنی تالار و...) چی شد کجا رفت یهو؟ آهای آقای مدیر فنی تالار! نکنه سر ممد آقای مارو زیر آب کردی هان؟ هان؟
آقای ابراهیمی؟ کوشی برادر؟
بیا ببین که صندلی مدیریت ات به تاراج رفت. تا صندلی مدیریت به مذاقشون خوش نیومده و جا خوش نکردند بیا صندلیتو پس بگیر.
به یاد دارم، حدود دو سال پیش بود ، آقای سنگتراشان بهم گفت، ما به تو نمی رسیم؛ ولی تو به ما میرسی!
علامت سوال پشت علامت سوال؟؟؟ این جمله فلسفی یعنی چی؟
آقا فکر کنم، گذشته از اینکه بهت رسیدم؛ ازت رد شدم و گذشتم، الان جلو زدم!
خلاصه فقط فرصت برای نفس کشیدن دارم.
اینجاست که فقط میام اینجا و میرم، فقط همین، خنثی
در این چند روز گذشته بود در یکی از تاپیک ها یکی از دوستان نوشته بود، معمولا" آقایان نمی توانند روی دو موضوع باهم ،در یک وقت فکر کنن، ای قربان این نظـــــــــــــــــر. آخه فدات شم، فکر کنم هنوز در اندر خم پیچ اندر پیچ ، نپیچیدی که داری این رو میگی!
دقیقا" شدم جعبه تقسیم!
بگذریم..........
من میخواستم یه چیز دیگه بگم، بگم، بگم
هفت شهر عشق را عطار گشت؛ من هنوز اندر خم یک کوچه ام
خدا عاقبت شما را به خیر کند و عاقبت من با همه من را نیز
سلام...اندر احوالاتم بايد بگم حالت مستقري ندارم...نميدونم چرا اينطورم.خسته شدم ديگه دلم مي خواد احساس استقرار كنم.ولي چطور نمي دونم؟؟؟؟؟؟
خدا رو شكر بالاخره هم اينجا هوا خوب شد...مردم ديگه از سرما و پالتو...تو ايران سرما نكشيدم تلافيشو اينجا در اوردم...ولي حس دلشوره اي كه با من همراهه بعضي وقتا داره اذيتم ميكنه...
ولي باز هم خدايا شكرت بابت همه چيز...مي خوام بگم خدايا دوستت دارم:323:
ای بابا بی دل جون باز خوبه شما رو زن بابا زاییده مارو چی می گی که اصلا زاییده نشدیم ،
کاش اسم ما رو هم بدون عزیزم و نازنینی و ...می نوشتند بابا بهار جون داشتـــــــــــیم ؟؟؟!!!!!!
بی دل جان اگه تو دلگیری پس من چی هستم :sorrow:
نمی دونم چرا وقتی حالم خوب نیست نمی تونم بیام اینجا و از دردم بگم شایدم دردودل کردن برام سخته ...!!!
اما می خوام این بار بگم که چقدر ناراحتم نمی دونم چرا نیاز به تخلیه حرص و اعصاب دارم تا شاید تنش ها رو از بین ببرم یعنی فکر می کنید چجوری بشه ؟؟؟؟؟
جاتو خالی دیشب رفتیم ( با همسری ) شهر بازی تا شاید با ایجاد هیجاد و دست ااااا و جیغ اااااا و هورااااا همه چی حل بشه اما نمی دوم چرا یهو نا محلول شد !!!!!
یعنی می گید چیکار کنم ؟؟؟؟ اخه چرا اینجوری میشه ؟!!! :163: