غزاله جان
خیلی دوست داشتم تو تالار می موندی ولی اگه رفتنت به بهتر شدن زندگیت کمک می کنه بهتره بری
خانومی فقط یه چیزی بهت بگم اونم اینه که برای آیند ه ات زندگی کن و برای ساختن و بهتر کردن اش
نمایش نسخه قابل چاپ
غزاله جان
خیلی دوست داشتم تو تالار می موندی ولی اگه رفتنت به بهتر شدن زندگیت کمک می کنه بهتره بری
خانومی فقط یه چیزی بهت بگم اونم اینه که برای آیند ه ات زندگی کن و برای ساختن و بهتر کردن اش
سلام
خواهر عزیز فکر کنم تصمیم خوبی گرفتی ............ همه ما باید :
عادت کنیم که عادت نکینم
امیدوارم موفق باشید و منتظر برگشت شما هستیم .البته اگه خودم اونموقع باشم .
سلام دوست خوبم
هرچند کم شناختمت و کم از با تو بودن نصیبب شد ولی تورا مهربان دیدم
بدان هرجا که باشی زیر سایه حق هستی کافی است سرت را بلند کنی:72::72::72::::72::72::72::72::72::72::72:
غزاله عزیز
از نبودت احساس دلتنگی خواهیم کرد. اما اگه فکر می کنی برا زندگیت خوبه اینکار رو بکن. فقط می خواستم بدونی که :
"ميخوام برم توي كلبه ام كه بالاي يه كوه پر از برفه تنهاي تنها .....همه جا سكوت باشه و سفيدي.......بدون هيچ غم و غصه اي"
تو مسیر زندگی هیج جا نمی تونی بری که غم وغصه نباشه، باید نحوه واکنش به غصه هات رو پیدا کنی ... اگه بپذیریم که ناراحتیها وغصه ها هم بخشی از زندگیه دیگه از اونها فرار نمی کنیم ، با هاشون زنگی می کنیم و از آموزشهائی که به ما میدن برا ادامه مسیر زندگی بهره می گیریم ....:72:
سلام غزاله عزيز دوست خوب مهربان دلسو ز جا در تالار خالي است دلم تنگ مي شود اميدوارم هر چه زودتر به تالار بر گرديد اميدوارم هميشه سلامت باشيد:72::72::72::72:
سلام،
نمیدونم چند نفر از شما میدونین...
به هر حال از طرف مدیریت سایت جناب سنگ تراشان عضویت ۳۰ روزه به من اهدا شده بود که آخر هم عللتشو نفهمیدم...،
نمیدونم پیشنهاد کی بوده، اما ازش ممنونم...:72:
امروز ۱۵ روز میگذره، یعنی دقیقا ۱۵ روز دیگه از این عضویت باقی مونده...اما راستش من تصمیم گرفتم برای همیشه از همدردی خداحافظی کنم...
حدوده ۸ ماه از تاریخ عضویتم و از تاریخ اولین پستم ۵ ماه میگذره...
خوب من تو این مدت ۱۱۷ پست زدم که تلاش کردم تا جایی که میتونم بیانگر عقایدم باشه، خوب یا بد...
و البته تلاش کردم تا جایی که میتونم در برخی تاپیک ها، اگر تجربه مشابه داشتم، کمک کنم...
خوب در بعضی تاپیکها هم اصلا وارد نشدم، شاید چون هیچ تجربهای نداشتم، تجربه زندگی مشترک یا ...
اینجا میخوام از بعضی دوستانم تشکر کنم...
از همه دوستان همدردی، همدردی به من کمک کرد تا بفهمم همه مشکل دارن تو زندگیشون...کمک کرد تا بعضی دردها رو بفهمم که شاید قبلان هیچ درکی ازشون نداشتم...کمک کرد تا بعضی اوقات فقط بتونم خوب بشنوم به جایه اینکه حرف بزنم...
و البته کمک کرد تا کمی بزرگتر بشم...
فکر میکنم هنوز خیلی راه در پیش دارم...و فعلا یه پسر بچه بهونه گیرم که میخواد تمام دنیا رو به هم بریزه...
نمیدونم، اما فکر میکنم، امروز با ۲۴ سال سن، هنوز نسبت به ۲۴ سالههای دهه ۶۰ کشورمون خیلی بچم...
زندگی من ۲ سال هست که به یک باره دستخوش تغییرات زیادی شده که به من کمک کرده امروز احساس کنم کمی بزرگتر شدم،
و از همدردی ممنونم، که زمانی در بحرانیترین لحظهها کمکم کرد...وقتی گیج بودم و خودمو گم کرده بودم...که جا داره باز هم از خانوم فیلو سارای عزیز تشکر کنم...
خوب خلاصه میکنم، اینجا از بعضی دوستانم میخوام تشکر کنم...
خواهر خوبم، خانوم گل مریم عزیز،
که تو این مدت خیلی بهم کمک کردن...ازشون یک دنیا ممنونم...براشون آرزوی خوشبختی میکنم، خوشبختی که همچنان با عشق خداوند همراه باشه و در کنار همسری که لیاقت ایشون رو داشته باشه...:72:
از خانوم بالهای صداقت که سعی کردن به من امید بدن...با اینکه خودشون کلی مشکل داشتن...امیدوارم زندگیشون دوباره رنگی بشه...
از مو طلایی عزیز، راستی من هنوزم لاک پشتهای نینجا میبینم...بعد از ۱۵ سال هیچوقت برام قدیمی نشدن...:43:
از کیوان عزیز دوست خوبی که جدیتشون لازمه وظیفه سنگینی هست که بهشون محول شده...امیدوارم موفق باشن...
از خانوم دکتر سارا، که اگر من آخر از قند بمیرم، مسولیتش پایه ایشون هست،...:311:
شوخی کردم،
براتون آرزوی شادی و خوشبختی میکنم در کنار کسی که مدتها انتظارشو کشیدین...:72:
از خانوم موعود و امید عزیز،
راستش من هم مثل شما کشورمو دوست دارم، خیلی زیادم دوست دارم، بیش از آنچه تصورشو بکنین...
اما کمی متفاوت فکر میکنم...فکر میکنم خیلی باید کار کنیم به جای افتخار کردن به گذشتمون یا...
به هر حال متأسفم اگر باعث ناراحتیتون شدم و امیدوارم این پسر بچه شلوغ رو ببخشین و حلال کنین...:203:
خانوم بی دل،که هنوز سر درد عجیبی به خاطره ضربههای چکششون دارم، امیدوارم در کنار همسرتون خوشبخت باشین...:72:
و دوستانی مثل، فرشته مهربان، ارمان عزیز با کلیپهای زیباشون، کنجکاو ، انی،محمد ابراهیمی،خانوم غزاله با گربههای قشنگشون، گرد آفرید عزیز که فرصت آشنایی بیشتر باهاشون رو نداشتم و براشون از خداوند سلامتی میخوام...و باقی دوستان که حافظه من یاری نمیکنه اسمشونو اینجا بیارم و امیدوارم منو ببخشن...
برام دعا کنین که واقعا بهش نیاز دارم...
مشکلاتی دارم که در ابتدا میخواستم به عنوان یه تاپیک مطرحش کنم، اما راستش حتا نمیدونستم چی باید بنویسم،
آخر به این نتیجه رسیدم، که تنها باید کمی تنها باشم، تا خودم رو بهتر پیدا کنم...
شاید این هم یکی از تصمیمات عجیبی هست که تو زندگیم گرفتم اما فکر میکنم فعلا این تصمیمات عجیب و غریب هست که به حل مشکلاتم کمک میکنه...:160:
شاید یک روزی برگردم، اما تصمیم فعلی من اینه که...
برای همیشه از همدردی لوگ آوت کنم...
خدانگهداره همتون،
دوست و برادر کوچکتون،:72:
کامران
یه روزی هممون با مشکلی که داریم میایم و با این تالار و اعضا خوبش آشنا میشیم بعد وقتی مشکلات بقیه رو میبینیم ، و میفهمیم که ما تنها نیستیم هم سبک میشیم هم یاد میگیریم که چطور با مشکلمون مقابه کنیم یا باهاش کنار بیایم . و بقیه هم راهکارهاشونو میدن. اما چی میشه بعضا اعضا بعد از مدتی به این نتیجه میرسن که دیگه اینجا نمیتونه دردی ازشون دواکنه و حتی ابا دارن از اینکه مشکلشونو مطرح کنن. نمیگم قراره همه مشکلات اینجا حل شه ولی این شکل رفتنها یه خورده آدمو به فکر میبره که ای دل غافل بازم یکی رو نا امید کردیم یا رنجوندیم و ...البته من خودمم قرار نیست برای همیشه اینجا بمونم و قطعا تا زمانی اینجا خواهم موند که این تالار حد اقل بدون آسیب سرگرمم کنه و با گفتن بعضی حرفها حتی سربسته تخلیه بشم. اما وقتی یه نفر این شکلی خداحافظی میکنه آدم دلش میگیره. چون یه جوریه درست مثل قهر کردن و دل بریدن و...
چه میشه کرد!
به هر حال آقای کامران اگه تصمیم نهاییتون اینه که با مشکلتون از اینجا برین، براتون بهترین آرزوها رو دارم گرچه دلم میخواست حد اقل میتونستیم سنگ صبوری برای شنیدن صحبتهاتون باشیم:47:
دست حق به همراهتون:323:
این تالار و اعضایش نمونه کاملی از شعری است که همه ان را خونده ایم و خود من آن را از زبان مدید محترم تالار دوباره شنیدم شعری که معنای عمیقی دارد
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
واقعا وقتی در این تالار برای بار اول قدم می گذاریم ابتدا خود را تنها و پر از مشکل می بینیم گویی تمام مشکلات دنیا فقط مشکل خودمان است
اما قدم به قدم که جلو می رویم و با دردهای دیگران آشنا می شویم
خودمان را فراموش می کنیم و غرق در کمک به دیگری می شویم
ما یی که نه تنها صدا همدیگر را نمی شنویم حتی همدیگر را هم ندیده ایم و اسم همدیگر را هم نمی دانیم
ولی آنچنان برای یکدیگر دلسوزی و همدردی می کنیم آنچنان دلمان برای یکدیگر می تپد که گویی یکی از عزیزیمان یکی از بستگان خونیمان مشکلی دارد
من این تالار را سرگرمی نمی بینیم و برای درد و دل کردن هم نمی آیم
بلکه برای آموختن میایم آموختن شیوه درست زندگی شیوه درست ارتباط شیوه درست حرف زدن شیوه درست غصه خوردن شیوه درست تصمیم گیری
من اکنون با من روز اول متفاوت هست فکر می کنم همگی اینگونه باشیم
در کنار هم بزرگ می شویم و ازیکدیگر می آموزیم و در عین حال مواظبیم کسی به بیراهه نرود و یا اگر کسی زمین خورد دستش را می گیریم و دوباره ایستادن را به او می آموزیم و ا صبر و امید داشتن را به ما
کلبه همدردی است و صاحب این کلبه مدیر دلسوزی است که سعی کرده با گنجاندن مقالات زندگی در این کلبه همه ما را بازندگی آشنا تر کند
شاید خیلی سئوال ها در ذهنم باشد که چرا مدیر تاپکی را حذف کرد ... چرا قفل کرد... چرا حق عضویت داد...و چرا های بیشمار دیگر که با گذشت زمان معنی همه را درک می کنیم
.
.
.
از صبر و امید همواره در تمام لحظه های زندگی کمک بگیرید
خواهر کوچک همدرد شما
برادر گرامی براتون آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری دارم ،
بهترینها رو براتون از خدا میخوام ،
هر جای این دنیای کوچیک هستید ، مومن و سلامت و بهروز باشید ،
خواهر کوچیکتون رو حلال کنید و ببخشید که براتون احترام زیادی قائل بودم و هستم ،
خدا نگهدارتون و دست علی به همراهتون برادر گرامی :72:
:72::72::72:
آقا كامران :حتما" شما هم وطنت رو دوست داري و من هم هميشه به نظرات شما احترام گذاشته ام و فقط نظرات خودم رو بيان كردم اگر رنجشي بود شما ما رو حلال كن و مطمئن باش باز هم به تالار برميگردي چون با خاطره خوش از اون جدا ميشي اميدوارم كه هميشه سلامت و موفق باشي:72: