RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
برای منبسط شدن خاطر طرفین درگیر در کل کل:
اعصاب چیست ؟ چیزیست که هیچکس ندارد وهمه توقع دارند تو حتما داشته باشي
آیا میدانستید که انسانها به جز کودکِ درون یک عدد خر درون هم دارند ! که گاهی زمام امور را به دست میگیرد !
آیا میدانید بعضی وقتها وجدان مانع ارتکاب گناه نمی شه، فقط گناه رو کوفت آدم می کنه!
معلم: 10 تاسيب داريم من 9 تاشو ميخورم ، چند تا سيب ميمونه؟ بچه: همون يكي روهم بردار بخور بدبخت سيب نخورده !
هرکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند هرکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند !
والدین گرامی اینقدر نگین "وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم" مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !
آيا ميدانيد ... قلقلك دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخى با اسلحه در حالت رگبار است..!
بــــچه پـــررو کیست ؟ موجودی بسیار محترم که حجم حرفهایش از دوبرابر مساحت دهانش نیز بیشتر است!
کچله میره آرایشگاه همه بهش میخندن بهشون میگه : زهر مار اومدم آب بخورم
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل جان
انصافا کم اوردم
اون ساعت مچیه خیلی باحال بود
پاک کن دوسر هم حرف نداشت :311:
دخترم دخترای قدیم
یاد بگیرین اینجوری کل کل میکنن
پای ناموس مردمو چرا وسط میکشین :)
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
:104::104::104::104::104:
سلام بی دل عزیز من خیلی از چیزایی که گفتید یادمه. ممنون واسه مرور خاطرات .کاشکی بچه میموندیم:302:
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
هیییییییییییی...:( یاد اون روزها بخیر:72:
جوانی کجایی که یادت بخیر: من بودم و مولوی بود و اثیر الدین اخسیکتی ...
اسم این بنده خدا رو مسخره کردم، عذاب وجدان گرفتم! :)
رفتم راجع به این آقا تحقیق کردم :)
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی از شاعران نامآور سدهٔ ششم هجری است.
اَخسیکَت (نامهای دیگر: اخسی، اخشی، خشیکت، اخسیکنت) از شهرهای فرارود در سرزمین فرغانه بودهاست که در دورههای گوناگون و از آن شمار در سده ۸ق مرکز این بخش بودهاست. ویرانههای این شهر اکنون در ازبکستان قرار دارد.
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
پیرو کودکی ها
بچه که بودم دفترچه های مشقم را تا پرمی شدند می دادم به مغازه دار نزدیک خانه مان و درعوض مقداری تنقلات می گرفتم . دفتری که جلدش پلاستیکی نبود. مغازه دار ورقهای دفترچه ها را جدا می کرد و به شکل قیف درمی آورد و تویش چیزی می ریخت و دست مردم می داد.
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
من این یه دونه رو یادمه که گوشه ی دفتر مشقمون تا می خورد؛ و ما بچه های تمیز گیره ی روی بند لباسها رو میذاشتیم گوشه اش که صاف بشه!:311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام دوستان عزيزم... در راستاي تغيير حال و احوالم اينبار آواتارم رو عوض كردم... بنابراين به اون خانم قبليه گفتم سرشو بچرخونه و يك لبخند بزنه :D ...آخه ديدم بگي نگي يكم ناراحته گفتم يه كاري كنم از اين حال و هوا دربياد و طبق نيروي جاذبه لبخند و شادي رو به خودش جذب كنه! چطوره؟ موافقين؟
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام خانم بی دل چند وقت غبیت غیر موجه داشتی فعا لیت در تالار کم شده است:311:
:72::72::72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سرافراز جان حالا اگه یه خورده بهتر تر شدی به این خانوم ژست مند بفرمایید که عنایت فرموده پلکشان را اندکی رو به بالا بچرخانند و نیم نظری از سر لطف ما را مهمان کنند.
بنمای رخ كه باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب كه قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ ، دمی زابر
كان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست
.................................................. ..........................................
آقا محمد خان ابراهیمی
اقا اجازه! مااااا یعنی مهمونی نه...آقا یعنی چیییییییییز آقا اجازه مامانمون چیز آقا ببخشید خیلی کارهای مهم و موجه داشتیم آقا بعد آقا اجازه نتونستیم بیایم آقا!:325: آقا اجازه ببخشید دیگه آقا:316:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
دوستان امشب حالم خیلی گرفته است!!! بدجوری بغض داره خفه ام می کنه!!!:302:
فکرش رو بکنید از یکی که باورش دارید،به سرش قسم می خورید،خلاصه بدجوری قبولش دارید یهویی حرفی بزنه که احساس تمام این مدت رو ببره زیرسوال! به هیچ وجه نمی تونم بپذیرم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!:47:
حالم خیلی خیلی بده،برام دعاکنید.:(