طراوت جان قشنگ نهایت استفاده رو ببر......به خودت خوب خوش بگذرون....جای منم خالی کن:D:227::shy:
نمایش نسخه قابل چاپ
طراوت جان قشنگ نهایت استفاده رو ببر......به خودت خوب خوش بگذرون....جای منم خالی کن:D:227::shy:
چشم خانمي به روي چشم.
طراوت عزیز بهت تبریک می گم، امیدوارم هر سال این روز رو در کنار هم جشن بگیرین :72:
مواظب خودت هم باش، خدا قلبت رو صحیح و سالم بهت داده بوده، باید سالم بهش برگردونیا :43:
:72:
آخي خوشحالم که مي شنوم آقا شايان مثله پروانه دورت ميگرده ، اما يه دوست دارم من که هر وقت مريض ميشه ، شوهرش عينهو شير دورش ميگرده و مواظبشه که يه وقت هوس دوا و دکتر به سرش نزنه ، !!!!!
بازم خوشحالم برات طراوت جون
ممنون دوستهاي خوبم.:72:
يه خبر ديروز آرميتا بهم زنگ زد :33:و گفت كه ديروز رحمان و شايان رو ديده كه بهش چراغ دادن و بوق زدن منم پرسيدم چه ساعتي گفت كه ساعت 2 ظهر.اين در صورتي بود كه شايان ديروز ناهار خونه مامان من بود بعد هم به خواهرم رفته بود مترو اون رو برسونه و ساعت 2 امد شركت دنبال من.
منم به آرميتا گفتم خجالت نميكشي دروغ ميگي!شايان 13 روزه كه خونه است و اون ساعتي كه ميگي اينجا پيش من بود.با وقاحت گفت شايد اشتباه ديديم:47:
منم هر چي از دهنم در اومد بهش گفتم واونم گفت كه شايان پسر خوبيه و ولش نميكنم.منم قطع كردم و ام اس دادم كه شايان از ....خوشش نمياد.:R:227::73:
شايان هم گفت ديدي دختره مريضه و مشكل داره:227::227::
تازه داريم به روال عادي زندگي بر ميگرديم اما مردم نميذارن.به خدا 5/1 كه عقد بوديم و 2-3 ماه اول زندگي زبون زد فاميل بوديم همه ميگفتن كه من چه شانسي آوردم كه همچين شوهري گيرم اومده اما الان نميذارن.
از فردا شايان بايد بره سركار و شب كاره :54: ميترسم بازم بي طاقتي و بهونه گيري هام شروع بشه.برام دعا كنيد:203:
طراوت جان
از چی میترسی عزیز من؟ تو دیگه متوجه شدی که آرمیتا بهت دروغ میگه و اصلا" خیانتی در کار نیست. سعی کن به شوهرت اعتماد داشته باشی تا اون هم با اعصاب راحت کارشو بکنه. سعی کن خوددار باشی عزیزم.<a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/0002012D.gif" border=0 ></a>
elina جان به خاطر پيگيريهات ممنونم عزيزم.تمام سعي ام رو ميكنم كه بازم عصباني نشم و دوباره همه چي شروع نشه.
دیدی بالاخره مشکلت اینه که زود به اون دختره اعتماد کردی بابا تو جامعه ما پر از گرگه چه زن چه مرد باید خودت عاقل باشی دیگه نبینم گیر بدیها بعضی چیزارو زیاد نباید بهشون گیر داد حالا هم که بهت ثابت شد ولی دختره چقدر عوضی بوده
سلام من برات دعا می کنم که خدا یه کم تحملت رو زیاد کنه.ولی تو هم یهکمی باید این پیش زمینه ذهنی رو از خودت دور کنی که همسرت وقتی می ره سر کار آی چطور می شه. حالا یکی پیدا می شه اونو برش می زنه و از من می گیردش.سعی کن یه کم مثبت فکر کنی
بای
دوستهاي خوبم از همتون ممنون كه تنهام نميذاريد.به يه نتيجه رسيدم كه قبول كردنش برام سخت بود.
نياز به يه مشاوره دارم ذهنم بيمار شده به همه و همه چي بدبينم....فقط نيمه خالي ليوان.خودم باور نميكنم يعني من همون آدم صبور و مهربون 2 سال پيشم ؟؟؟
الان حس ميكنم يه بيمار رواني ام....