RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
خانوم فروزش اصولا نوع صحبت کردن شما نشون دهنده خیلی چیزهاست. شما در تاپیکی تحت تاثیر حرف دیگران بودن رو نقد می کنید و در تاپییکی دیگر نتیجه ای ارائه می دهید که زنی به این نتیجه رسیده که دیگران درست می گفتند!!حالا شما اگر تصورتون بر اینه که زمانی که یک مرد در 25 سالگی به کار می پردازه (احتمالا اون مرد یک مجنونه که باید کار کنه تا همسر آیندش از تفریح حالش نزنه!!!)یک زن باید تفریح کنه!!! خوب بحث چیز دیگریست. " گاها مردانی وجود دارند که این توقع برخی از زنان رو به خوبی جواب می دن!"من از اینکه در تمامی موارد مصرانه سعی در "بهینه کردن تابع منافع خود و یک زن"" در حالت کلی دارید تعجب نمی کنم که با توجه به رویکردهای دیگری که از شما دیدم خلاف این انتظار نمی رود.
نازنین خانوم درود
من نظر خودم رو می دم . اگر موافق نظر شما یا دوستان نبود به هر حال نظر من هست و امیدوارم تا حدی راهگشا باشد. . زنی که موقعیت مالی رو بتونه فراهم کنه و این کار رو نکنه یک انگل به حساب میاد در ذهن من!! و من این بزرگوارنه تلاش کردن شما برای زندگی مشترکتون رو می ستایم. فقط یک بحثی این وسط هست که آیا همسر شما توانایی انجام کاری رو داشته و دریغ کرده یا نه. که این سوال باید توسط خود شما پاسخ داده بشه.
a
اگر دریغی در کار بوده بایستی تجدید نظر اساسی در رفتار شما با ایشون صورت بگیره. در این شرایط شما بایستی ضمن سبک کردن کار خود از مسئولیتهای خود کم کم بکاهید تا ایشون متوجه بشوند و بار مسئولیت رو به دوش بکشند. به هر حال باید توجه کرد بیشتر بار مالی معمولا بر دوش مردان هست و کمتر مردی هم این رو قبول می کنه که بار مالی بیشتر بر دوش زن بیفته.
b
اگر ایشون دریغی نکرده اند و به دلایلی توان کار کردن رو ندارند به هر حال این انتخاب شما بوده . تا کی می خواهید ایشون و خودتون رو از درون مورد ملامت قرار بدین به این خاطر که ای کاش این رو می دیدید که ایشون سربازه!؟ شما نباید مردونگی ایشون رو به این خاطر که در شرایط فعلی توان کار کردن ندارند یا کاری ندارند زیر سوال ببرید و اصلا نادیده بگیرید. شما فقط افراط نکنید در مسئولیتهاتون. به ایشون یادآوری کنید به صورت مخفی!! به هر حال موقعیتهای کاری حتی برای سربازها هم وجود داره. شاید خیلی سخت باشه پیدا کردنشون. ولی تدریس خصوصی یکی از این موقعیتهاست که آقا امین می تونه انجام بده. سعی کنید حتما از مسئولیتهاتون کم کنید چون تاریخ نشون داده که یک زن نمی تونه به تنهایی بار مشکلات بیرون خونه رو به دوش بکشه بدون اینکه بعدها احساس پشیمانی و ضعف کنه و یک مرد هم نمی تونه وظایف درون خونه رو به دوش بکشه بدون همچین احساسی!!
دانه:
"اشتباه بزرگي كه داري توي زندگيت مي كني اينه كه زيادي داري مسئوليت زندگي رو به دوش مي كشي همين باعث شده كه احساس كني زيادي داري توي زندگي دست و پا مي زني و امين كاري نمي كنه. طبيعيه كه نبايد فراتر از اون چيزي كه بايد باشي عمل كني"
بدون اینکه توهینی بشه به امین بهش بگید که براتون سخته اینقدربار مشکلات رو به دوش کشیدن. بگید که فکر می کردید ابتدا که می تونید این قضیه رو تحمل کنید که بار مشکلات مالی رو به دوش بکشید ولی الان واقعا براتون سخت شده . بگید که این در توانتون نیست و از اون راهنمایی بخواید. مثل یک درد دل ساده! ولی اینها رو بگونه ای بیان کنید که باور داشته باشه با حسن نیت صحبت می کنید و نمی خواید ایشون رو و مردونگیشون رو تحقیر کنید. از کلماتی مثل ای کاش استفاده نکنید. به جاش مرتب از کلماتی مثل نظرتو چیه؟ تو چی فکر می کنی و... استفاده کنید تا ایشون رو به فکر وادارید.فکر تغییر نه فکر مقابله به مثل کردن. یک مقدار زنانه با ایشون صحبت کنید و از موضعی حرف بزنید که واقعا دارید. شما الان نسبت به مشکلات فراوان زندگیتون احساس درد و رنج و تا حدودی ضعف دارید. بدون اینکه بهش بگید "ای کاش تو هم مثل شوهرهای مردم .." "یا دلم خوشه شوهر کردم ..." که تمام روحشو دچار تحقیر می کنه فقط بگید ازش کمک می خواید همین سه کلمه
اصلا به این قضایا که ای کاش دیرتر عقد می کردم و... اشاره نکنید. هر دو شرایط سختی رو دارید تحمل می کنید . این تفکر هردوتون رو از بین می بره.
شما حق طبیعیتون هست که مقداری از زندگیتون صرف خودتون بشه و تفریحات خاص خودتون رو داشته باشید. اما سعی کنید از موضعی یکسان و دوستانه با امین وارد صحبت شید تا بدون کوچک کردن خود یا ایشون به نتیجه درست برسید. به هر حال امین باید تحریک شه.
این خیلی خوب بود که شما می تونستی تحمل کنی!! ولی این حرف همون قدری ایده آل گرایانه هست که بگیم خیلی خوب بود شما یک انسان کامل و معصوم بودی!! هیچ کس نیست! هر کس تحملی رو داره.
خوب مرد ایرانی ( و حتی خارجی) اندکی از کنترل کردن همسرش احساس غرور می کنه. این تا وقتی به صورت بی حرمتی در نیاد به نظر من چیز بدی نیست. و اگر به نظر شما بده باید دید نظر شما به چه علته
یعنی شما یا 1-ذاتا مبحث اینکه یک مرد بتونه در مورد همسرش محدودیت بذاره رو زیر سوال می برید که در این صورت انتخابتون اشتباه بوده و یک فرد open minded مناسب شما بود نه یک ایرانی
و یا اینکه
2-شما ایشون رو به دلیل اینکه نتونسته نقش مالی رو به شیوه مناسبی ایفا کنه شایسته کنترل بر زندگیتون نمی دونید که یکی از دو حالت a یا b پیش میاد. و شما با توجه به این فاکتور ها باید تصمیم بگیرید.
ببینید من بهترین راه حل رو براتون یک مرور کلی بر آنچه در درون خودتون و زندگیتون می گذره می دونم.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام عزيز جون
خيلي بي پرده جوابت رو بدم كه شما خيلي به توان 10 حساس هستي .با اين مطالبي كه خودتان نوشتيد چيزي دال بر بي معرفتي همسر شما وجود ندارد.من فكر مي كنم كه همسر شما علي رغم احساسات شديدي كه دارند سعي مي كنند كه خودشان را منطقي نشان دهند .سعي كنيد كه خودتان را درست كنيد از اينهمه حساسيت خود كم كنيد و براي خود خيالبافي نكنيد آنهم خيالات پوچ،منفي و بي اساس .
شما دلتان مي خواهدكه همسرتان از در كه وارد مي شود از سرو كله شما بالا برود و مدام بگويد دوستت دارم آن وقت فكر مي كنيد كه با معرفت است؟اصلا به اين فكر كرده ايد كه او هم خسته مي شود بي حوصله مي شود گاهي دلش نمي خواهد با كسي حرف بزند مگر اين حالات براي خود شما اتفاق نمي افتد؟سعي كنيد دركش كنيد.
كارهايي كه ديگران انجام مي دهندمثلا مهسا خانم ؛آنها را به حساب شوهرتان نگذاريد و از او حساب كتاب كشي نكنيد جز اينكه خودتان را تحقير مي كنيد كار ديگري از پيش نمي بريد.
به خدا توكل كنيد و از او بخواهيد كه ياريتان كند.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
آقاي sorena_arman من كاملا با نظرات سازنده شما موافقم.
خود نازنين هميشه اعتقاد داشت كه تعادل بايد در زندگي رعايت بشه اما در مورد زندگي خودش اين تعادل را دارد فراموش مي كند.
من زنهاي زيادي را ديده ام كه دوشادوش مرد و گاهي بيشتر براي زندگي تلاش كرده و خود را خيلي زود پير و فرسوده كرده اند اما نتيجه براي آنها نداشته جز اينكه مديريت زندگي بر عهده زن افتاده و مرد تبديل به يك موجود بي مصرف شده كه از خود هيچ حرفي براي گفتن ندارد و در كل اصلا اعتماد به نفس و يا انگيزه اي براي بهتر شدن ندارد.در اين جور زندگي ها اگر همه چيز هم مهيا باشد باز يك چيز لنگ مي زند و آن نداشتن تعادل در زندگي و حضور پر رنگ يك مرد است.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
ممنون از راهنمایی هاتون. کاملا موافقم.
دیشب از ساعت 7 خوابیدم تا امروز صبح. همسرم 4 بار زنگ زده بوده.
می دونید از از اول اردیبهشت همسرم سربازیش تمام می شه و می ره سر کار دوباره . حتما از همون موقع حساب هامون رو مشخص خواهم کرد. تا عید کاری نمی تونم بکنم. تمام وام هایی که گرفتیم به نام خودم یا پدر مادرم هستو اگه قسطی دیر بشه واقعا اعتبار پدر مادرم و حتی خودم توی بانک از بین می ره.
حتما از ولین حقوقی که همسرم بگیره این کاررو خواهم کرد.
ولی دوستان درد من خیلی رو مسئله مالی نبود. درد من این بود که بهم گفت تو هیچ وقت به حرف های من اهمیت نمی دی.
خیلی این دوشب فکر کردم ولی به نتیجه نرسیدم...
من همیشه به حرفاش اهمیت می دهم و تمام تلاشم رو می کنم . ولی ...
نمی دونم امشب هم باهاش حرفمی زنم یا نه ولی دلم خیلی شکست از همسرم ... .
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام خانومی احساس می کنم یکم آرومتری
نازنین عزیز خواهر خوبم بجای اینکه امشبم تو سکوت بگذرنی با همسرت حرف بزن حرفای دلت رو خیلی آروم بهش بزن اینجوری هم خودت آروم می شی هم اون
می فهمه که حرف دل همسرش چیه نزار دلخوری یا ناراحتی ازش تو دلت کهنه بشه گلم
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نمی دونم . بلوم عزیز از پریشب تا الان خیلی کرخت شدم. می دونی 6 ماهه از عقدم تا پریشب داشتم همه ناملایمات رو خیلی محکم و منطقی رد می کردم. می خندیدم و شاد بودم. ولی انگاریکهو فرو ریختم. همه و همه. خانوادم. خانواده امین و خودش هم تیر اخر بود.
می دونی گاهی از اینکه همیشه من باید رو پای خودم محکمه محکم بایستم خسته می شوم. ولی همیشه خدا رو شاکرم که انقدر بهم توانایی داده که خودمم.
خیلی کرختم. عقلم کار نمی کنه. واقعا بی حسم.
ممنون که باهام همدردین:72:
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان روي حرفهاي دانه بيشتر فكر كن.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنین جان میدونی تفکر مدها ا ما زنها متفاوته دقیقا" زمانی که انتظارش رو نداریم کارهایی میکنند که ادم شوکه میشه ولی یه مدت که بگذره برمیگردند همون حالت قبلی
کاش جایی بود که وقتی توانمونو از دست میدادیم میرفتیم و شارژ میشدیم
موفق باشی
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
اگر ایشون دریغی نکرده اند و به دلایلی توان کار کردن رو ندارند به هر حال این انتخاب شما بوده . تا کی می خواهید ایشون و خودتون رو از درون مورد ملامت قرار بدین به این خاطر که ای کاش این رو می دیدید که ایشون سربازه!؟ شما نباید مردونگی ایشون رو به این خاطر که در شرایط فعلی توان کار کردن ندارند یا کاری ندارند زیر سوال ببرید و اصلا نادیده بگیرید.
خوب مرد ایرانی ( و حتی خارجی) اندکی از کنترل کردن همسرش احساس غرور می کنه. این تا وقتی به صورت بی حرمتی در نیاد به نظر من چیز بدی نیست. و اگر به نظر شما بده باید دید نظر شما به چه علته
2-شما ایشون رو به دلیل اینکه نتونسته نقش مالی رو به شیوه مناسبی ایفا کنه شایسته کنترل بر زندگیتون نمی دونید
اقای سورنا ممنون از راهنمایی هاتون :72:
ولی اصل قضیه اصلا این ها نیست. من هیچ وقت همسرمو به خاطر این وضعیت سرزنش نکردم. چون از روز اول خودم اینها رو می دونستم و خودم انتخاب کردم با کمال میل.
دوما فکر می کنم همسرم هم مانند گزینه دو اشتباه فکر کرد. من اصلا این طوری فکر نمی کنم. من فقط می گفتم 1 ساعت تاخیر تا بیام خونه و منتظر آژانس بودم دلیلی نمی شد که به من بگه من به خاطر تو خانوادمو می ذارم کنار و یا اینکه تو به من بی اهمیتی و ...
من اگه با خانواده همسرم روابط رو کم کردم چون به این نتیجه رسیدم اونا عوض بشو نیستند. گاهی مادر همسرم زفتارهایی با دختر خودش می کنه که من گوشام سوت می کشه. من روابطو کم کردم تا تنش ها کمتر باشه. تا احترام ها از بین نره. 1 ساعت تاخیرم هم دلیلی نبود بر اینکه من به حرفش اهمیت ندادم.
می دونید از پریشب تا الان همش دارم فکر می کنم نکنه من دارم راه رو اشتباه می روم ؟؟؟ نکنه امین الان محجوب و ساکته چون راهی نداره. نکنه اونم فردا مثل مادرش باشه و هزار تا اما و اگه ...
آقای سورنا پریشب خیلی خیلی تند صحبت کرد.
الان گیجم بذارم به حساب خستگی یا بذارم به حساب اینکه گوشه ای از شخصیتش لو رفت؟؟؟ ...
به عنوان یک مرد چه تحلیلی می کنید؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين عزيز
نگران آينده نباش. اولا طبيعي است كه كمي شبيه مادرش باشد هر چه باشد دست پروده اوست و قرار نيست انساني جدا باشد اما تو روحيات همسرت را خوب مي شناسي و مي داني كه در اين مدت كه با هم بوده ايد خيلي تغيير كرده و خيلي از رفتارهايش مطابق ميل تو شده. به اين مي گويند وفق داده شدن با محيط و عادت.شما در طي ساليان كه با هم خواهيد بود تا حدي بهم نزديك خواهيد شد اما تغييرات اساسي و عمده را نمي توان انتظار داشت.
نگراني تو دقيقا شبيه همان نگراني هاييست كه من از شوهرم دارم. من مي ترسم ناخن خشك باشد، بي توجه باشد و ... اما دارم تلاش مي كنم او را همه جوره محك بزنم. با افسردگي كاري پيش نمي رود. بنشينم دست روي دست بگذارم كه چه شود؟!
اما به تو حق ميدهم كه الان احساس تنهايي و نااميدي كني . اما سعي كن اين حالت را از خودت دور كني. شايد دعواي آنشب به اندازه اي نبود كه بخواهد تو را دشارژ كند. به خودت نيروي منفي نده