در تماس با تن نرم آیینه
می گسترد دایره ای نرم و مواج بر آب
نمایش نسخه قابل چاپ
در تماس با تن نرم آیینه
می گسترد دایره ای نرم و مواج بر آب
بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا صد ناله هاي زار داشت
گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
گفت ما را جلوه معشوق در اين كار داشت
:72:
تا در اين بوستان بهار و خزان
بسپـــــــــــارند جــــا به يكديگر
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش عشق تو سوزانم چوشمع:47:
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد، نثار
مکنش، عیب که بر نقد روان قادر نیست
تبي آن گونه هستي سوز و جانكاه
كه مغز استخوان را آب مي كرددددد http://qsmile.com/qsimages/40.gif
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شوق گریبان دریدن است
شعر : آیت الله خامنه ای
تا رسانيد نويد تو به گلزار ، نسيم
چشم نرگس به رهت ديده قرباني شد
دوش از شور عشق و جذبه شوق
هـــر طرف میشتافتـــــم حیــــــران
نغمه خاطر نواز مرغ شب ،
كاروان ماه را همراه بودددد