خاررررررررررررررررررپشت ؟!
من عمرا چنین جسارتی نکردم عزیز و نمی کنم .
من منظورم سگ و گربه ی خودم بود عزیز دل .
جدی جدی جدی من یک سگ و گربه دارم که هر از گاهی هوس می کنند با هم بروند خونه ی کیوان مهمونی و با مرغ عشق های کیوان بازی کنند ! :311:
نمایش نسخه قابل چاپ
خاررررررررررررررررررپشت ؟!
من عمرا چنین جسارتی نکردم عزیز و نمی کنم .
من منظورم سگ و گربه ی خودم بود عزیز دل .
جدی جدی جدی من یک سگ و گربه دارم که هر از گاهی هوس می کنند با هم بروند خونه ی کیوان مهمونی و با مرغ عشق های کیوان بازی کنند ! :311:
اه........ آني جون..... شدي مثل مامان بابام .اونوقتا تا ميديدن من نصفه شب پاي كامپيوترم نق ميزدن دختر جون مگه خواب نداري؟فرداش هم ميگفتن ميخوايم جمع كنيم كامپيوترو ،ولي هيچ وقت هم اينكارو نكردن. ولي شوهرم الان پايه است همش ميگه از همدردي چه خبر:Dنقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
چقدر دلم گرفته
اَه این دلتنگی چه چیز بدی هست ها
نمیشه دلمون رو بندازیم دور .............
دیگه حالم از هرچی دل و احساس هست بهم میخوره ........اَه تُف
ببخشید پست چرندی زدم ولی نمیدونم چرا یهو دلم خواست بیام اینجا
این هم از دست دل هست دیگه
چی کارش کنم اسمش دل هست گِل که نیست :325:
اومدم بگم دلم بدجوری واسه مامان و بابام تنگ شدهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
آخه از عید غدیر تا حالا ندیدمشون
دیدم آنی این جوری نوشته
می گم باز هم خدا رو شکر که اگه امروز نه ... فردا و یا فرداهای دیگه می تونم اونها رو ببنم
انی عزیزم خدا روح پدرت رو قرین رحمت خودش کنه و از خیرهایی که با راهنمایی هات در این تالار به دیگران می رسونی به روح پدر ثواب ( صواب) برسونه
قربون بالهای صداقت عزیزم برم ، صاف بیا بغل خودم ، درسته بغل آنی اینجور مواقع یه چیز دیگه هست:43: ، ولی خب فعلا نقد رو بچسب:311:
به هر حال این دل گرفتن هم جزو خصلت های انسانی هست دیگه ، اگر دلت هیچ وقت نگیره اونوقت باید به سالم بودنت شک کنی ،تو نیز انسانی با همه نیازهای طبیعی یک انسان
مهم این هست که تو این حالت ها نمونی و دل گرفتن افسار دلت رو بدست نگیره که می دونم نمی گیره:46:
به نظرم بهترین کار در این جور مواقع پناه بردن به کودک وجودت هست
پاشو برو یه بستنی بخر ، عین بچگی هات لیس بزن ، یا با موطلایی جون گرگم به هوایی ، قایم باشکی چیزی تو این مایه ها که هیجان داشته باشه ، بازی کن
پس چرا حالم خوب نمیشه؟
چرا مو طلایی سرماخوردگیش بهتر نمیشه
چرا جناب آقای شوهر پای عهد و قول و قرارش نمی مونه
چرا این فشار کاری از روی من برداشته نمیشه ؟
چرا جلسه ساختمون برگزار نمیشه؟ تا حساب کتاب ها رسیدگی بشه و تموم بشه؟
چرا بخاری ماشینم درست نمیشه؟
چرا هر روز باید غذا بپزم
اصلا به من چه که من غذا بپزم
چرا مو طلایی میان ترم هاش شروع شده؟
اصلا برای چی من باید به درسش رسیدگی کنم
وای چقدر من دارم غر میزنم :302:
غر بزن عزیزم! غر بزن که سبک شی! می خوای منم باهات همراهی کنم؟ خیلی غرغر دارم ها! :311:
گل مریم عزیز :72:
به خدا اگه می شد همین الان میومدم توی بغلت
اصلا اگه تلفنت رو داشتم بهت زنگ میزدم های های بی دلیل گریه می کردم :316:
میدونم که نباید در این حالت ها بمونم ولی نمی دونم چرا یه مدت زیادی هست که سنگین شدم یه حال رخوت پیدا کردم
انگار بالهام شکسته
می خواستم تاپیک بزنم با عنوان شکستن و بیام مرثیه سرایی کنم
شاید دلم آروم بشه
بعد گفتم اون وقت به عاقل بودن خودم باید شک کنم:302: (آیکون اشک ریختن مثل سیلاب)
بچه ها! دلم میخواد قوی باشم اما ضعیف شدم! میشه شما جای من از خدا بخواهید کمکم کنه؟ آخه من خودم روم نمی شه! خودمو شایسته دعا کردن نمی بینم...:302:
با توجه به روند این تاپیک در چند وقت گذشته، فکر می کنم نام این تاپیک باید از "حال و احوال یاران همدردی" به "مرثیه سرایی احساسی یاران همدردی" تغییر داده بشه :311:
راستی، میلاد مبشر عشق و دوستی، مسیح (ع) و فرا رسیدن عید بزرگ کریسمس به شما و سایر مسلمین هیچ ربطی ندارد! :311:
(باورتون میشه این sms ها به دست من هم می رسه؟! :)
پدر گرامی زحمتش رو می کشه)
حالا جدا از شوخی، میلاد حضرت مسیح مبارک :)
اخه این که رسمش نیست حالا که دل من باز شده و از حالت گیر دادن به تنهایی و بهونه مامان و بابا نداشتن دست برداشتم چرا دل شماها گرفته:302::302::302:
بخدا با وجودی که شماهارو ندیدم اگه دلتون بگیره دل منم میگیره اونوقت بدجوری میشه ها
الهی قربون دلتون بشم نذارید بگیره من کلی با خودم کلنجار رفتم از تکنیکهای روانشناسی و حرفای شماها مخصوصا آنی جون و داملا جون استفاده کردم و دلمو باز کردم
بیاید شماها هم دلتونو باز کنید بخندید و شاد باشید.
بعدشم جمله حامدخانو کامل کنم که:
راستی، میلاد مبشر عشق و دوستی، مسیح (ع) و فرا رسیدن عید بزرگ کریسمس به شما و سایر مسلمین هیچ ربطی ندارد! شماها به عزاداریتون برسید:311:
بعدشم بگم که نمی دونم چرا حاممدخان احساس نمی کنم که ایران نیستی؟
شاید بخاطر اینکه همش اینجایی:163: