RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
باشه آقا حامد
ما قبول کردیم که شما پای بساط هستید ، اما ........ تلویزیون می بینید ، چایی می خورید ، حرف می زنید . فقط بساطتت باید به راه باشه تا بتونی به بقیه کارات هم برسی :311: حالا پای بساط هستی و دود و دم نداری .... باشه قبول تو معتاد نیستی ..... خوبه ؟ ( همه معتادا می گن ما معتاد نیشتیم ها ! تفریحیه :311:)
چایی بیارم یا قهوه ؟؟؟؟؟
:82::82:
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
آقا حامد ما که میدونیم شما بی گناهی.
شما یه ربع یه بار سر میزنی و هر سر زدنت هم بیست دقیقه بیشتر طول نمیکشه. میدونم. اینجوری ادامه بدی خوبه. :)
روز به روز بهتر هم میشی.:311:
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
دستت درد نکنه فرشته جون
منو دختر مهربون اینجا شلغمیم دیگه:302:اره دیگه :302:
فقط چایی تعارف میکنی به این حامد معتاد؟
باشه،ما هم خدایی داریم در این نزدیکی ها.
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shayana
نقل قول:
از من میشنوی از جلسه اول خواستگاری آدرس اینجا رو بده بهش، ببین اینکاره هست یا نه :)
کدوم کاره؟
همین کاره دیگه.... همین موضوع اعتیاد به همدردی و اینا دیگه... باید ببینی قابلیتش توی اعتیاد به همدردی چقدره. اگه بالا باشه خوبه. یعنی از جهات دیگه پاکِ پاکه:)
اره جون خودت حامد خان میتونی ترک کنی؟اگه تونستی من یه ماه شارژت میکنم واسه انجمن ازاد،میدونم که خیلی اشتیاق داری بری اونجا رو ببینی،برو یه یه ماه نیا،نه بیست روز نه بابا زیاده ده روز اینجا پیدات نشه،اونوقت جایزتو میدیم
اینو خوب اومدی:)
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
میگم دختر مهربون پاشو بار و بندیلمونو برداریم و بریم،بگیریم بخوابیم،باشه؟
نقل قول:
اینو خوب اومدی :)
فدات شم ابجی:46:
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
پاشو پاشو که دیگه جای ما اینجا نیست..
بعد میگن چرا دختر مردم از خونه فرار میکنه!!
چرا میره معتاد میشه!!
همین کارا رو میکنید دیگه:302:
ما رفتیم...
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
به به، فرشته مهربان هم اومدند! :)
مثل اینکه فقط اومدید که من رو اذیت کنید، بله؟ :311:
جداً این همدردی خیلی بده!
شدیداً اعتیاد آوره!
آدم فکرش رو نمی کنه!
به قولی:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون؟ :311:
من در سنین نوجوانی اعتیاد داشتم به چت.
4-5 سال پیش کنار گذاشتم.
به خودم هم قول داده بودم که دیگه هیچ وقت وارد چت روم یا تالار گفتمان نشم.
پاک پاک بودم!!! :)
حالا می بینم که دوباره ... :(
آره داداش، ما برای خودمون کسی بودیم، برو بیایی داشتیم!
اینطوری به چشم حقارت به ما نگاه نکنید! :311:
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
ما که دیگه رفتیم،ولی حامد بالا بری پایین بیای تو معتادتر از مایی:311:
میبینم که از بچگی سابقت خرابه:311:،اره دیگه ادم باید پیشزمینه داشته باشه که الان به این حد از اعتیاد برسه.
خب دیگه اینجا تو ایران داریم میریم کم کمک به اسقبال اذان صبح به افق ِ......:163:،دیگه اون بلاد غربو نمیدونم
نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی:311:
مثل اینکه من دیگه زیادی قاط زدم،برم ولی صبح نیام ببینم با فرشته پشت سر من و ابجی نازکتر از برگ گلم سرکار علیه دختر مهربون خانوم:43:،حرف زدینا،چون
یوقت خدایی ناکرده صبح اومدیم دیدیم اها شارژمون نیست شده،نمیتونیم جوابتونو بدیم،حرفاتونم میشه غیبت
خوشحال شدیم از گشتزنی در باغ.
شب بخیر
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اساساً من شما دو تا رو ندیدم ....... البته حالا دیدم ....
چایی یا شربت ؟؟؟
دختر مهربون مهربونیت کجا رفته ، چرا هنرت رو به کار نمیگیری اینجا رو شلوغش کنی که همه بیان ، اصلاً تو و شایانا . بیاین دست به دست هم بدین یه جشن شعبانیه راه بندازیم . چطوره ؟
از حالا دنبال سور و سات تا نیمه شعبان . همه رو دعوت کنین ، کارت دعوت بدین ها .... از اون خوشگلاش ..... اگر این یاسا و بی دل و فرانک و آویژه و آریانا را هم به کار بگیرید عالی میشه .....
منتظرم ببینم چی می گید ....... اوکی ؟؟؟؟
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بابا! اومدید باغ رو بگردید؟مثلا!!!!!!!!!!!!!!!
ببینید این طرف باغ چه خبره!
http://www.hamdardi.net/imgup/3122/1...9c943a2723.jpg
واقعا! حیف نیست که کسی نمی یاد کنار رودخونه پاهامون رو بندازیم توی آب و یه کتاب سهراب سپهری هم بگیریم دستمون و شروع کنیم، " قایقی خواهم ساخت / خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاك غریب
كه در آن هیچ كسی نیست كه در بیشة عشق
قهرمانان را بیدار كند.":43:
چقدر رمانتیک! کاش گلم هم اینجا بود!:46:
اِ، بچه ها! بیایید دیگه!
آها! یادم رفت. ببین فرشته جان! من از وقتی کوچیک بود، توی محله ی دوران کودکیم، یادش بخیر! پایه واسه ی تزئین جشن نیمه ی شعبان کوچه مون بودم!:311:
نه! تعجب نکنید! من دخترم، پسر نیستم! :311:
اما چی کار کنم به خاطر مدیریت درست؛ :P علاقه به این نوع کارهای گروهی؛:D و همین طور هیجان و شور و حرارت این جور کارها و البته علاقه ی زیادم به آقا امام زمان(عج)، همیشه من تدارک این برنامه ها رو با یکی از پسرهای همسایه مون که البته بیشتر باید دختر میشد تا پسر(:311:) آخه! خیلی باسلیقه بود توی تزئینات؛ این جشن ها رو آماده می کردیم!
حالا! اگه دعوت کنید من در خدمتم!:227: