دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود
هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست
نمایش نسخه قابل چاپ
دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود
هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست
تو آب روشنی تو در این آب گل مکن
دل را مپوش پرده دل را تو دل مکن
پاکان به گرد در به تماشا نشسته اند
دل را و خویش را ز عزیزان خجل مکن
نصیحتی کنمت بشنو وبهانه مگیر
هر انچه نا صح مشفق بگویدت بپذیر
زوصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمین گه عمرست مکرعالم پیر
راست رود سوی شه جان و دلم همچو رخ
گر چه کند کژروی طبع چو فرزین من
درگذر از تنگ من ای من من ننگ من
دیده شدی آن من گر نبدی این من
نه هر کلکی شکر دارد ، نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد ، نه هر بحری گهر دارد
در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل
دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر
ای پاسبان بر در نشین در مجلس ما ره مده
جز عاشقی آتش دلی کآید از او بوی جگر
روز نو و شام نو ،باغ نو و دام نو
هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نو غناست
تابش تسبیح فرشته ست و روح
کاین فلک نادره مینا خوشست
چونک خدا روفت دلت را ز حرص
رو به دل آور دل یکتا خوشست
تمام لذت عمرم در این است كه مولایم امیرالمومنین است
- علی در عرش بالا بینظیر است علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولایم نوشتم چه عیدی بهتر از عید غدیر است؟
تنت بناز طبیبان نیاز مباد
وجود نازکت ازرده ی گزند مباد
سلامت همی افاق در سلا مت توست
بهیچ عارضه شخص تو دردمند مباد