RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
دانه جان چه کنم؟؟؟ ماهی فلان قدر از حقوقم بردارم برای خودم و بقیه اش رو بدم به امین و بگم این تو و اینم دفترچه اقساط . خودت می دونی و خودت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبه. ازصبح یک زنگ نزده به من.
واقعا می خوام یک مدت باهاش حرف نزنم. شاید دارم اشتباه می کنم شایدم نه.
مغزم تعطیله. حرف های بیخود دارم می زنم.
ببخشید امروز خیلی بهم ریخته بودم. نتونستم رو خودم مسلط باشم. دوستان مرسی که حرفهامو گوش کردین.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان
يادمه يه روز يه مشاور توي تلويزيون داشت مي گفت زن و مرد به خاطر هم نبايد از همه خواسته هاشون بگذرن و بيش از همه جانفدايي كنن
مثلا خانمي كه به خاطر شوهرش از ادامه تحصيل دست مي كشه به خيال خودش كار خوبي كرده ولي اگر فردا روز شوهر همان زن اين كار را براي زندگيش نكند زن متوقع مي شود كه چرا من به خاطر تو گذشتم از فلان چيز ولي تو نمي گذري؟؟! همين شروع يك اختلاف است.
الان هم تو زياد از حد داري براي زندگي مايه مي گذاري. درسته كه نفعش براي خودت هست اما ضررش بر روي زندگيت و تأثيراتش بر روي امين خيلي بيشتره.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
امين وقتهاي بيشتري داره كه مي تونه بيشتر ازش استفاده كنه.
درسته كه پدر و مادر آقا امين واقعا ندارن اما ببخشيدا بي چك و چونه دستشونو كردن توي جيبشونو در نمي آرنو عروس با پاي خودش با يه خونه اومد تو خونه؟!؟!
امين بيشتر بايد نگران و دغدغه اقساط رو داشته باشه نه تو عزيزم.
جاهاي شما دو نفر داره عوض مي شه
اگر اون بتونه مردونگي و غرورشو توي زندگي حفظ كنه ديگه لازم نيست كه گير به ساعت رفت و آمدت بده عزيزم
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
خب الان چیکار کنم؟؟؟
الان بعد همه این هایی که گفتین چه کار کنم تا این خستگی ها و تنش ها و دعواها تموم بشه ؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان
توي زندگي اينقدر به خودت فشار نيار
به خدا يه روز مي ياد كه وقتي مي گي من اينهمه براي زندگي تلاش كردم بهت مي گن مي خواستي نكني
اون موقع است كه از اينكه از خودت و جووني و لحظه هات گذشتي حسرت مي خوري
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
درسته كه پدر و مادر آقا امين واقعا ندارن اما ببخشيدا بي چك و چونه دستشونو كردن توي جيبشونو در نمي آرنو عروس با پاي خودش با يه خونه اومد تو خونه؟!؟!
از اول هم نمی یومدن. به زور اومدن. بعدشم دیدین که چه بلاهایی سرم اوردم. واقعا هنوز که هنوزه نمی تونم پدر و مادر امین رو ببخشم سر اولین مسافرتمون. آقا توقع داره یک شبه با یک لبخند تصنعیشون که از ته دلشونم نیست من همه چی رو بریزم دور. چقدر خودمو توجیح کردم. چقدر سعی کردم اروم باشم. چقدر اومدم تو تالار داد زدم بچه ها بیخیال!:302: ولی در کمال پررویی دیشب می گه : من اگه قبول کردم با خانوادم روابط کم باشه به خاطره تو هست!!! نمی گه به خاطر بیشعوری اوناست!!!!!!!!!!:160: واقعا یادش رفته مثل ابر بهار تو اتوبوس اشک می ریخت و می گفت تنهام نذاری. به من ببخششون...:302::302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
جاهاي شما دو نفر داره عوض مي شه
اگر اون بتونه مردونگي و غرورشو توي زندگي حفظ كنه ديگه لازم نيست كه گير به ساعت رفت و آمدت بده عزيزم
عوض شده دانه جان. می دونم. حالا چه کنم؟؟؟ تو این شرایط چه کاری کنم تا همه چی نرمال بشه؟؟؟؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان
در مورد ديشب سعي كن اصلا به روي خودت نياري و خيلي عادي رفتار كني
فقط توي رفتار ازش همكاري بيشتر بخواه طوريكه به خاطر كارهايي كه براي زندگيش مي كنه به سرت منت نذاره بلكه وظيفه خودش بدونه
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين عزيز
با زور و جبر نمي توني جاها رو سر جاش بياري
بايد با سياست و خنده باشه.
توي طرح دوستي مي توني به اهدافت برسي.
سعي كن اصلا براي امين از زبون تند استفاده نكني كه اگر اين كار را بكني به تحفته العيني جذب همون خونواده اش مي شه و روزگار تو بر مي گرده به همون روزهاي اول
پس اول از همه اونو توي مشت خودت بگير
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
چرا به روی خودم نیارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به روی خودم نمی یارم ولی می خوام چندروزی باهاش کامل حرف نزنم. اصلا حتی یک کلمه. تند رفت. خیلی.
منم آدمم. چرا همیشه من درک کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمی دونم...
می گم که الان تعطیلم...
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
يك شبه نمي شه همه چيز را درست كرد