سوغاتی ؟ سوغاتی چی هست ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
ما که اصلا رسم نداریم :311::311::311:
شوخی کردم بابا . خب بذار چمدونمو بگردم ببینم چیزی تهش مونده .................آهان یافتم
بفرماید نوش جان
نمایش نسخه قابل چاپ
سوغاتی ؟ سوغاتی چی هست ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
ما که اصلا رسم نداریم :311::311::311:
شوخی کردم بابا . خب بذار چمدونمو بگردم ببینم چیزی تهش مونده .................آهان یافتم
بفرماید نوش جان
سلام،
می خواستم امشب یک تاپیک بزنم و سفره ی دلم رو باز کنم :311:
ولی گفتم تا وقتی این شعر هست، تاپیک می خوای چی کار :)
اصلاً این شعر لپ مطلب رو بیان می کنه :311:
کلی زحمت کشیدم این شعر رو اینطوری تنظیمش کردم ها! سرسری نخونید. دقت کنید! :311:
http://www.hamdardi.net/imgup/26486/...5aaaa70c8c.png
این شعر ظاهرش کوچه بازاریه، ولی کلی مطلب رو داره بیان می کنه و پر از تشبیه و استعاره های زیباست! در اصل خیلی شعر پیچیده ایه و شاعری ماهر داشته! :311:
از همون اول از تک درخت خونه شروع می کنه و اشاره به تک بودن و تنها بودن داره. این همونه که میگه
سینه مالامال درد است دریغا مرهمی ... دل ز تنهایی به جان آمد، دریغا همدمی
و بعد از زخم تیر صیاد صحبت می کنه. به نظر من صیاد همون روزگاره... همونطور که باز حافظ گفت:
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو؟
در بیت بعدی از این صحبت می کنه که یاکریم کلی صدمه دیده و یک ذره جون هم نداره... باز حافظ گفته:
این همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
و البته می رسیم به شاه بیت این شعر که شاعر با یاکریم همدردی می کنه و بهش امید میده و میگه که غصه نخوره. و همینطور به نکته ی مهم فلسفی اشاره می کنه که ناامید شدن و ناامید بودن مساوی با مرگ انسانه.
البته با توجه به وضع و حال یاکریم که در حال مرگه، شاید سوال پیش بیاد که این چه حرفیه و چرا ما به جای اینکه به زخم های یاکریم بتادین بزنیم و باند پیچیش کنیم، بهش می گیم غصه نخور؟!
خب دو دلیل داره. یکی اینکه همیشه حرف زدن راحت تر از عمل کردنه :)
بعد هم ما کارمون همدردیه...! ما راهنمایی می کنیم، مراجع خودش باید عمل کنه.
یکی هم این که به هر حال امید دادن هم خودش خیلی مهمه. و به هر حال اتفاقی هست که افتاده و کاریش نمیشه کرد و به قول حافظ:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای ... که بر من و تو در اختیار نگشادست
بعد اینجا دیگه شاعر کلاً دپرس میشه و یاکریم رو فراموش می کنه و یاد خودش می افته.
و البته آدم می فهمه شاعر در اصل چقدر زیبا با اشاره به زخم یاکریم و تنهایی او، به خودش و به شرایط نابسامان خودش میرسه. و اینجا واقعاً شاعر کارش محشر بوده!
میگه که من هم دلم شکسته و غم به دلم نشسته!! به به!
کسی تو این زمونه به عشقم دل نبسته.
و مشخص هست که شاعر زیاد همدردی می اومده! چون در اینجا از "دلبستگی" صحبت می کنه و انزجار خودش از "وابستگی" رو به گوش همگان می رسونه.
بیت بعدی در اصل تکرار همون بیت قبلیه. ولی به نظرم به خصوص وقتی از زمونه صحبت می کنه حتی یکم فراتر از عشق و عاشقی میره و به مسائل اجتماعی و شرایط جامعه می پردازه و اشاره هایی به اون شعر حافظ داره که میگه:
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد ... دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
باز شاعر یاد یاکریم می افته. ظاهراً تصمیم گرفته زخم هایش رو خوب کنه و این دفعه با جدیت بیشتری از روزی صحبت می کنه که یاکریم حالش خوب میشه و دوباره می تونه پر بزنه. ولی در همون جا که می گه به یار خود سر می زنی دوباره، من یک سوزی رو در این مصرع حس می کنم. انگار شاعر یک جورهایی با حسرت گفته که به یار خود سر می زنی دوباره. و این فرضیه ی من در بیت بعدی تایید می شه که شاعر می گه: منم که باید شب و روز بسوزم... یه عمری چشمامو به در بدوزم...
و بعد شاعر باز شاه بیت رو تکرار می کنه و به نظرم این دفعه این بیت کنایه ای از اون شعر حافظ داره که میگه:
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن ... وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
واقعاً دیدید چقدر این چند بیت حرف برای گفتن داره؟ :311:
تازه به نظرم این شعر خیلی جای بحث و گفتگو داره ولی در حوصله ی تالار نیست :)
شاد باشید.
وای آقا حامد چقدر خندیدم متنتون رو خوندم :311: دل من دست شکسته رو شاد کردین :311:
انصافا فقط یک تحلیلگر میتونه انقدر قشنگ یک شعر و بسط بده و به اشعار حافظ ربطشون بده!
نه مثل اینکه درد عمقیه. انقدر که زدین تو کار تحلیل شعر و اینا
بچه ها آخه این بنده خدا چطور بگه حالش خوب نیست. زود بیاین دورش مورد اورژانسیه.
البته در این پست خود مراجع بسیار ظریف به خودش مشاوره و امید داده و این یک نمونه تکامل یافته و پیشرفته از
مراجعان همدردیه که بسیار خوب درس هاش رو از بر کرده :) بسیار زیبا هم متن مشکلش رو طراحی کرده تا خواننده
خسته نشه :)
فقط بیت آخر درستش این نیست مگه؟
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن
ولی در کل خوب بود
من داشتم پست baby (کباب پوست مرغ) رو میخوندم بغض گلومو گرفت یاد غموغصه چندین سال پیش خودم
که دست کمی از این ماجرا نداشت افتادم.
میخوام یه پست راجب غم زندگیه خودم بزنم شاید برای خوانندگانی که این پستم روبخونند درس زندگی بشه .
دارم این تایپ رو میزنم لبهام از بغض میلرزه .
خیلی اون دوران برام سخت گشت .دراصل در تمام شهرمون در همسایگیمون از این مشکلات بی نهایت وجود داره.
مثل اینکه بحث یاکریم خیلی داغ شده
یه مطلبی خیلی سالها پیش در روزنامه خونده بودم ، خیلی تعبیرش زیبا بود ، هرچی گشتم پیداش نکردم
مضمونش این بود:
توی حیاط یاکریم ها دانه بر می چیدند از روی زمین
گربه ای زیرک در کمین یاکریم ها
تسبیح را برداشتم همه را پر دادم
یاکریم ! یاکریم ! یاکریم !
(اگه کسی متن اصلی رو پیداش کرد ، ممنون می شوم )
اما کم کم دارم برای خودم متصور کرامات می شما!!!
آخه بنا بود صندلی داغ باشه برای ما شده گلستان :)
اما حامد جدی خیلی دمت گرم بسی خندیدم.
بچه ها کجاید بدوید بیاید که عروسی افتادیم.
نازنین 1
من برم دنبال ماشین عروس رو گل بارون کنم آخه عروسی آبجیمه .هههههههههههههووووووووورا ااااااااااااااا.:227::227::227:
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...8ad0c5220b.JPG[/img]
نازنین 1 خانم ماشین عروس هارو کدومشو می پسندی .بگم بیارند
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...7f1b93bc0f.JPG[/img]
این چطوره شییییییییییکه.
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...7c56018783.JPG[/img]
حالا اینارو نگاه کن بازم ماشین هست میارم آبجی
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...33b169d758.JPG[/img]
دارم میرم نمایشگاه یه سر بزنم ببینم لیموزین برات پیدامیکنم. آخه یدونه نازنین 1 که بیشتر نداریم.
سلام پدر بزرگ :)
خوبی؟
می دونی هنوز هیچی معلوم نیست که من حتی بابام هنوز نمی دونه به مامانم هم نگفتم یعنی فقط شما میدونیدو خودم و اینکه هیچی هم معلوم نیست حالا میخوام به خونه بگم .
اصلا نمی دونم چه جوری بگم
به خدا من نمی خواستم یهو پیش اومد و خیلی سعی کردم نسبت بهش بی تفاوت شم ولی نشد....
راه زیاد داریم تا ماشین گل زدن
ولی گفتم چون حس کردم اینجا برای من شگون داشته خوش یمن بوده
یادمه خیلی مشکلاتم تو مراحل اولیه اینجا حل شده مثلا پدر بزرگم که مریض بود اینجا نوشتم خوب شد حالش.
می دونم این حرفاخرافاته
مساله ازدواج خوش یمنی وبد یمنی نمیشناسه و باید عقل داشت و احساساتی نشد
می خوام این جریان رو آزاد بزارم free
اخریه خیلی خاصه
اونخوبه
:)
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...4757e11982.jpg[/img]
البته این خنچه عقد روباید خانم مریم گلی میرفت دنبالشا .دیدم از خانمها خبری نیست سر راهم یه سر رفتم آلبوم خنچه عقدرو گرفتم ببینم نازنین خانم کدومش رو پسند میکنی.
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...9ce4907a39.jpg[/img]
اینم خوبه ها
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/41698/...b456601feb.jpg[/img]
اینم تالار فکرکنم همه بچه های همدردی جا بشند.
آی وآی من دست تنها چقدر کار انجام دادما .
سلام به همه
نازنینم راست میگی :46: واقعا داری عروس میشی؟ عزیزم مبارکا باشه :R:R:R:227: :227:
حالا کی هست این مرد خوشبخت؟ :43:
خیلی برات خوشحالم عزیز دلم
انشالا خوشبخت بشی و بهترین انتخاب رو بکنی
:72:
==============================
جناب مهاجر منم باز گشتتون رو تبریک می گم
==============================
پدربزرگ دست رو دلم نذارین که خونه...چون آتل بستن به دستم امضا نمیشه زد :( انقدر هم درد میکنه که بیچارم
کرده. تمام کارهام لنگ مونده :302: