RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام گلم
شاد عزیزم فکر نمیکنی بهتر باشه باهش صحبت کنی
اون الان احتمالا تحت تاثیر و فشار شدید خانوادش است و شاید به خواست اونها این تصمیمو گرفته
میتونی باهاش حرف بزنی ببین و از گذشته و تصمیمهایی که داشتین با هاش حرف بزنی
ببین شادی گاهی سکوت خیلی هم تصمیم درستی نیست
باور کن این کوچیک کردن تو نیست چون نمیخوای که التماسش کنی میخوای حالشو بپرسی و اینکه واقعا خواست خودشه یا نه
و اگه شوهرت دوست داشته باشه که میدونم اینطوری هست اون الان خیلی بیشتر از تو داره زجر میکشه تو این شک نکن.او هم رنج عظیمی میکشد از این تصمیم
خلاصه به نظرم حرف زدن باهاش خوبه
چرا سکوت؟...........
اون روش نمیشه باهات روبه رو بشه شاید اگه تو جلو بری بد نباشه
البته شما خودت بهتر از من میدونی که تصمیم درست چیه
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام شاد عزيز
تعريفه شما و خوبيتن از بچه ها زياد شنيدم
ببين شاد خانم عزيز بچه ها هر کدوم پيشنهاد ی دادن
ولی من فکر ميکنم يکم سخته شو هر شما اينجور بزرگ شده تقير ش
کمی سخته
مسه اينکه شما ها درد مرد سلا ری در ايران را فرمو ش کرديد هنو ز ما جا مه شنا س ها نتو نستيم
خيلی برا ش را هی پيدا knym
در اينجور مو ارد ها خيلی گذشت و صحبت کردن جو آب داده فقت آز لج کردن پر هيز کن
لج کردن فقت او اين هس را به او می ده که با يد درستش کنم
اما گذشتت با يدمقتی باشه و کوتا ه و در ايک خلوت زن شو هر ی با ش هر ف بزنی بری اينجور مرد ها اين جا ها تی سير
بيشتر ی دا ره
برای مرد سلا ری مشا ور هم به دليل نبو د يک درما ن مشخس ازمون ختا را پيش ميگيرد
خلوت زن شو هر و هرف و کلا م پيشنها د من است
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
فقط میتونم بگم براش متاسفم.
تا کی می خواد تحت تاثیر خانوادش باشه؟:97:
نمیدونم جی بگم...
برات ارزوی بهترین ها رو دارم چون میدونم لایقشی.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ممنونم دوستای خوبم :72:
من این چند وقته غیر از دو روز اول با همسرم حرفی نزدم، البته اون دو روز هم مثل الان نمی تونستم صحبت کنم هر چند الان هم دست و پا شکسته صحبت می کنم اما بهتر از اوایلم شدم.. اما مثل اینکه مهسا (روزن) سعی داشته با همسرم تماس برقرار کنه و متوجه شده که همه شماره ها رو تغییر دادن! پدر و مادرش هم مستأجر بودن و خونشون رو عوض کردن، خواهرش هم از مخابرات با خواهرم تماس گرفته بوده. هیچ راه ارتباطی وجود نداره، هر چند که تمایلی برای ارتباط برقرار کردن به این صورت ندارم.
فقط دارم به این فکر می کنم که مگه میشه من در مورد همسرم اشتباه کرده باشم، اون خیلی مهربون تر از این حرفا بود.. نمیدونم چه اتفاقی افتاده، دوست دارم حرفاشو بشنوم، اون بی دلیل هیچ کاری رو نمی کنه.
فعلا باید صبر کنم ببینم چی پیش میاد. امیدوارم خدا بهم کمک کنه تا بنده خوبی بشم، نمی دونم چرا به جای حس کردن جای خالی همسرم، جای خالی دلم رو حس می کنم... انگار دلم نیست، کاش بود، هر جوری که بود، حتی اگه بدترین مرد دنیا بود، کاش الان کنارم بود..................................
خدایا منو ببخش..
من باید صبر کنم...
:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیز منم دقیقا احساس شمارو دارم چون همسر منم بی هیچ دلیل منطقی زد زیر همه چی و هیچ ارتباطی هم نمیشه برقرار کرد میدونم خیلی دوران سختیه ولی دوسته خوبم اصلا خودتو اذیت نکن بزار زمان بگذره . دادگاه کی بهتون وقت داده ؟ میخای خودت بری؟
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیز قطعا باید به دنبال یک راه ارتباطی با همسرت باشی و به حرفهایش گوش دهی و خوب بشنوی که چه میگوید و علت این تغییر را در یابی . امیدوارم زودتر راهی هم پیدا کنی که دلت را پیدا کنی . خدا در یک قدمی توست به او توکل کن و از خودش مدد بخواه . او بینهایت تو را دوست دارد همیشه مورد آزمایش قرار ت می دهد و تو تواناتر و سربلند تر از قبل از امتحانات بیرون می آیی . خدا خیلی دوستت دارد خانمی ، چه کرده ایی که شان اینچنینی یافته ای ؟!
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ممنونم دوستان...:72:
مردمک عزیز به نظر من همسرم بی دلیل این کار رو نکرده و میدونم به خاطر بیماریم این کار رو کرده، هر چند از همون اول همه چیز رو می دونست، اما دونستن با روبه رو شدن فرق می کنه. با این قضیه روبه رو شد ودید که تحملش رو نداره. دادگاه برای دوشنبه اس، نمیدونم چرا انقدر زود! همیشه فکر می کردم یک ماهی طول بکشه.. میخوام خودم برم... چون میخوام همسرم رو ببینم.
:72:
آنی عزیز ممنون، نمی دونم چه راهی باید پیدا کنم، نگران پدر ومادرم هم هستم، اون بیچاره ها بیشتر از من شوکه شدن! فکر نمی کنم تا دوشنبه بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم............................................ ....
فعلا صبر می کنم ببینم چی میشه..........
:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیزم سلام همه چیزو خوندم....
نمی گم ناراحت نباش اما...اما صبور باش آروم باش امیدوار باش به خدا توکل کن هر چند که فقط گفتنش راحته اما میشه یعنی برای درست کردن همه چیز باید اول آروم باشی .
اصلا بیا اینجوری به قضیه نگاه کنیم چقدر خوب شد که زود عکس العملشونو رو نشون دادن از بلا تکلیفی که بهتره نه؟به قول خودت چقدر وقت دادگاه زوده؟شاید اینم یه نشونه باشه یه نشونه برای تلاش برای اینکه همه چیز زودتر معلوم بشه.....پس سعی کن آرامشت رو حفظ کنی
بیا با همدیگه همه چیزو از اول بررسی کنیم:
اول از اینکه تو همسرتو خوب میشناختی نکته ی مهم اینه که احتمال اینکه تو در شناختت اشتباه کرده باشی خیلی کمه پس همسرت همونیه که تو فکر می کردی اصلا شک نکن فقط الان که با واقعیت روبرو شده یه خورده جا خورده.
بعدش اینکه میگی تصمیمش به خاطر بیماریه در حالی که از اول می دونسته پس اینم نمی تونه دلیلش باشه فقط ممکنه خونوادش نمیدونستن که اصلا به اونا مربوط نبوده زندگی دو نفره س .
شادی جان یادت نره که پدر همسرت از اول با حضور تو مخالف بود اون موقع دنبال بهانه بود الان هم داره از آب گل آلود ماهی می گیره. خب با توجه به شخصیت و نفوذی هم که توی خونواده داره این عکس العملش طبیعیه.
عزیزم من فکر می کنم این تصمیم بیشتر از جانب پدرش باشه تا خود همسرت.درسته که همسرت باید قاطع تر برخورد می کرد ولی خب ببین یه تفکر قدیمی وجود داره که پدر همسرت متاسفانه دقیقا با همون تفکر زندگی می کنه سنتی روی خونواده تسلط داره در واقع ایشون با افکارش از توی تاریخ اومده در نتیجه الان که همسرت تعادل روحیشو از داده در واقع نمی تونه تصمیم درستی بگیره فقط دنباله رو پدرش شده.
اینکه خواهرش زنگ زده و گفته که حال برادرش اصلا خوب نیست منظورش چی بوده؟لازمه که حتما مشخص بشه که دقیقا از چی ناراحته؟که احتمالا از دوری توئه بعد اونا یه جور دیگه تعبیر کردن.... باید ناراحت باشه چون حس می کنه داره تو رو از دست میده همین حس داره ناراحتش می کنه....
این همه تغییر و تحول تو این فرصت کم (خونه و تلفن و...)همه با حمایت پدر انجام شده
شاد عزیز یادت نره همسرت دوست داره یادت نره که همینطوری کاری رو انجام نمی ده حتی یادمه که گفته بودی می خواد قول بده اول فکر می کنه بعد قول میده یادت نره که ایشون از مسئله بیماری مطلع بوده
پس راحت از کنار اتفاق ها نگذر قرار نیست تو کسی رو به انجام دادن کاری وادار کنی تو فقط از حقت دفاع می کنی تو حق داری که با همسرت صحبت کنی
شاد عزیزم یادت نره که:این نیز بگذرد...
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیز
می دانم که پدر و مادرمحترم شما با توجه به سختی های این مدت آسیب پذیر و شکننده هستند و ضمن نگرانی برای همسرت برای تو هم نگران هستند و غصه ی مضاعف می خورند . یک جوری مدیریت کن که خیالشان راحت باشد خون سردی تو به آنها خیلی کمک می کند . به هر حال برای سنین بالا غصه خوردن خطرناک است . خودت را خونسرد و مطمئن نشان بده و به آنها اطمینان بده که خوب هستی و به همسرت اطمینان داری . آنها وقتی آرامش و اطمینان تو را ببینند صبورتر خواهند بود .
برای سلامتی خودت و همسر نازنین و خانواده ات دعا می کنم و دعا می کنم که انتظارت به پایان برسد و انشالله همه چیز به خیر خواهد گذشت و چیز ی بدی اتفاق نیفتاده .خدا با توست .
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
اصلا باورم نميشه......به نظرِ من شما انقدر valai كه dashtanet براى هر كس بايد افتخار بوده....شايد همسرت درِ يه امتحان پس ميده امتحان اينكه قدرت اينو درِ كه مردِ شما باشه يا نه....ميدونم برات سختِ شايد حتى از توى خودت دارى mishkani ولى بشنو و باور نكن چون شما ghodratet خيلى زيادِ و خدا اونقدر شما رو عزيز duneste كه دوباره براى همه برت gardunde حالا اگر همسرت انتخاب كُنه كه كنار تو نباشه مشكلِ خودشه و خيلى زود پشيمون ميشه......اگر دست خودش نيست ولى درِ اين كار و به اجبار خوانوادش ميكنه پس بدون خدا باز خيلى دوستت داشته چون اين افكار و كارها براى شما haghire.....البته ببخشيد اينطور ميگم ولى برام روشنِ كه پشيمون ميشه و برميگرده...
يادته يه حرفى زدم كلى tashvigham كردى؟؟؟؟؟
گفتم راهش ميكنم اگر مالِ من باشه خودش بر مى گرده هر طور شده برميگرده اگر هم نياد پس از اول مالِ من نبوده يا شايد liyaghat نداشته.......شاد darune خودت رو از دست نده محكم vaista......من از شما اينو ياد گرفتم كه هر چيزى كه اتفاق افتاد ولى خودم رو نگاه دارم ....برات دعا ميكنم هر چيزى به salahete خدا جلوى پاهات بذاره.....