اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان

نام فیلم:ضد حریق
نام اصلی: Fireproof

محصول:2008 آمریکا

تهیه کننده و کارگردان: الکس کِندریک

بازیگران : کِرک کَمِرون- ارین بتیا- کِن بِوِل

این فیلم یه جورایی شبیه شماست:خانم می خواد طلاق بگیره و کاملا هم مصره توی تصمیمش ولی آقا اصلا تمایلی نداره و ...

شخصیت مرد تو این فیلم با یه پیشنهاد از طرف پدرش بالاخره موفق میشه همسرش رو مجاب کنه که به اشتباهاتش پی برده و می خواد که گذشته رو جبران کنه.
"***خیلی خیلی خیلی شبیه مشکل شماست و من فکر می کنم و مطمئنم اگه براتون مقدور باشه که این فیلم رو تهیه کنین و با دقت و حوصله ببینین حتما به شما کمک خواهد کرد.***"
من منتظرم ....(چون اسم و مشخصات فیلم یادم نبود خیلی گشتم تا پیداش کردم به همین خاطر خیلی مشتاقم تا شما این فیلم رو ببینید و نظرتون رو و تاثیرش روی خودتون رو بگید.)

دوستای خوبم
مادرم به مادر خانومم زنگ زد مادر خانومم گفتن که خانومم رفته دکتر بهش گفتن داره افسردگی میگیره
ولی خدا رو شکر هنوز به دارو نکشیده نظرتون در این مورد چیه؟

شايد از تصميمش پشيمونه و غصه ميخوره كه شما رو اذيت كرده!!!

دوستای خوبم
مادرم به مادر خانومم زنگ زد مادر خانومم گفتن که خانومم رفته دکتر بهش گفتن داره افسردگی میگیره
ولی خدا رو شکر هنوز به دارو نکشیده نظرتون در این مورد چیه؟

خب با این رویه ای که پیش گرفته ( و همینطور شما ) بایدم افسره بشه . بلاتکلیفی آدم رو داغون میکنه . اون الان سر دوراهی قرار گرفته .از یک طرف حرف از طلاق میزنه و از طرف دیگه هنوز شما رو دوست داره برای همین اقدام جدی نمیکنه . به روزهای خوشی که باهم داشتید ، به ارزوهایی که میخواسته بهشون برسه و فکر میکنه با شما هیچوقت نمیرسه ، به بی توجهی و کم محلی های گذشته شما ، به اینده ای که خودشم نمیدونه چی میشه ، به اینکه هنوز هم شما رو دوست داره اما لج کرده و تظاهر به تنفر میکنه و ...فکر میکنه و نمیدونه در نهایت تصمیم درست چیه .

برید دیدنش حتی اگه بهتون کم محلی کرد . اون لج کرده اما معنیش صد در صد این نیست که اصلا" به شما دیگه عاقه ای نداره . هر چی باشه شما شوهرش هستید . الان به همراهی و محبت شما احتیاج داره . ترس به خودتون راه ندید و برید دیدنش .ثابت کنید که حتی با وجود کم محلی هاش عاشقش هستید و تنهاش نمیذارید .

نترس ,با این سرعت هیچ اتفاقی نمی افته.
قطعا اون هنوزم با شما مقابله خواهد کرد ولی شما همون روند ثابت محبت آمیز اما متعادل و بدون توجه به کم محلیاش رو در پیش بگیرید حتما موفق خواهید شد.

بازم توصیه می کنم اون فیلم رو ببینید[i][u].
موفق باشید.

به جز دیدنش که این کارو میکنم برای درمان افسردگی که به حالت حاد نرسیده و دارو مصرف نمیکنه چه کاری باید بکنیم تا از این گرفتاری بیاد بیرون
بعد اینکه میشه شخصیت یه ادم افسرده بهم بگید اونم دخترها

hnv عزیز
بنظر من مدت زمان این دوریتون داره زیاد میشه ، یه سری به ابتدای تاپیکتون بزن ، بیش از سه هفته گذشته.
نظرات دوستان رو دوباره با دقت بیشتری مطالعه کن .
تلاش کن همینطوری که هستی (نگران مریضی وافسردگیش هستی) خودت رو بهش بشناسون. رنجیده خاطریش رو برطرف کن.دیگه نذارید اینقدر هم طولانی شه.
اگه بتونید خودتون دوتا ، با هم مدت زمانی رو با هم گفتگو کنید ومشکلتون رو (تاحدودی ) حل کنید - که ایشاالله حل می کنید- یه تجربه خیلی خوب برا ادامه زندگیتون خواهد بود.

برادر عزیز اگه برید دیدنش و باهاش صحبت کنید و رابطه دوستی تون دوباره شکل بگیره ، افسردگیش هم خوب میشه و انشاء الله کار به دارو و حاد شدن نمیکشه .نگران نباشید .شما هرچه زودتر برید دیدنش :305:

دوسته خوبم موعودbaby
میدونید پریروز بهم زنگ زد به خدا یه حرفایی میزد که اصلا از اون بعید بود کلمه های بد بود وقتی بهش میگفتم چرا میگی میگه من یه حرفی میزنم 10 دقیقه بعد یادم نیست میگفت من معتاد شدم میخواست منو بترسونه میگفت میخواستم خود کشی کنم اما خدا نزاشت یه سری حرفهای خیالی اخه من شنیدم کسی که داره افسردگی میگیره به اینده امید نداره همش نا امیده اخه خواهر گلم موعود به خدا صبر دارم ولی نمیدونم چرا من چرا منی که انقدر دوستش دارم مگه دختر ها اینطورین به خدا اگه میدونستم زن نمیگرفتم الانم پشیمون نیستم خیلی عاشقشم
بهش گفتم بیا بریم مشاوره نمیاد گفتم شرکت ویلا داده نمیاد همش توهم داره شبا گریه میکنه تا صبح بیداره اخه خواهر خوبم این افسردگی چیه
ببخش منو انقدر دلم پره نمیدونم چی جوری خالی کنم اگه خواهر گلم موعود ناراحت میشی یا دوستایه دیگه پستمو ببندم میخوام ببینم باید چی کار کنم؟

نه برادر گرامی چرا باید ما ناراحت بشیم شما که کاری نکردید ما هم هنوز برای شما کاری نکردیم.


ولی یه گلایه اساسی دارم از شما . همون حرف هر روز که شما بهش بی توجه هستید :305: رو تکرار میکنم بااااااااید بزرگترها کاملا" در جزیان مارجا قرار بگیرن و به اتفاق پدر و مادرتون برید منزلشون مسئله رو حل کنید

راستش من فعلا" جز این راه چیزی به نظرم نمیرسه .شما انجام بدید نگران چی هستید ؟
همه این حرفها رو میزنه که شما رو به خواسته خودش راضی کنه و ببینه ازش دل میکنید یا نه ؟
زندگی زناشویی که بچه بازی نیست بخواد شما رو بترسونه و تهدید به خودکشی یا اعتیاد کنه ؟

دوسته خوبم موعود
اگر من رو حرفم پا فشاری بکنم که من میخوامت ازت دل نمیکنم شما زات دخترهارو میدونید و دختر هم هستید به نظر شما هدفه اساسیش چیه امتحانه .طلاقه.یعنی یه کم خیلی کمم منو دوست نداره بهم بگید
چشم من حتما با خانواده در میون میزارم خیالتون راحت

سلام برادر گرامی
جدی با همسرتون صحبت کنید و بهش بگید نمی خواهید بحثتون عمومی بشه بگید دلتون می خواد خیلی خصوصی این مسئله حل بشه بگید من چن بار عذر خواهی کردم و اشتباه خودمو پذیرفتم و دارم هر کار می کنم واسه بهبود رابطه و قصد جدایی ندارم ولی اگه تو قصدت جداییه می تونی خودت اقدام کنی من به کاری که اعتقادی بهش ندارم دست نمی زنم
بگو اگه خودمون نتونیم تصمیم بگیریم مجبورم بزرگترها رو در جریان بزارم تا برامون تصمیم بگیرن
بعدشم چند روز نه بهش زنگ بزنید نه اس ام اس

دوست خوبم mamferd
از راهنماییتون ممنون میشه بالارو بخونید اونی که از خانم موعود پرسیدم جواب بدی

سلام
این طور که من از نوشته هاتون متوجه شدم همسرتون طلاق نمی خواد فقط داره به طرز افراطی شما رو تنبه می کنه البته این تنبیه افراطی به چه منظوره و چرا همسرتون اینطوری قاطی کرده خودش جای بحث داره شما هی اصرار نکنید چون اصرار شما اونو عصبانی تر می کنه من قبلا هم بهتون گفتم اگه شخصیت مستقلی ازتون ببینه ممکنه نظرش راجب به شما عوض بشه

یعنی شما میگید سکوت کنم یه مدت تنها باشه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mamfred

سلام برادر گرامی
جدی با همسرتون صحبت کنید و بهش بگید نمی خواهید بحثتون عمومی بشه بگید دلتون می خواد خیلی خصوصی این مسئله حل بشه بگید من چن بار عذر خواهی کردم و اشتباه خودمو پذیرفتم و دارم هر کار می کنم واسه بهبود رابطه و قصد جدایی ندارم ولی اگه تو قصدت جداییه می تونی خودت اقدام کنی من به کاری که اعتقادی بهش ندارم دست نمی زنم
بگو اگه خودمون نتونیم تصمیم بگیریم مجبورم بزرگترها رو در جریان بزارم تا برامون تصمیم بگیرن
بعدشم چند روز نه بهش زنگ بزنید نه اس ام اس

---

ببخشید جوابمو تکراری دادید

سلام،به نظر من یه مدت بزار با خودش خلوت کنه،زیاد بهش نگو دوست دارم و ... خودش پیشت برمیگرده

باشه این کارو میکنم فقط دعا کنید برامون بچها ازتون خواهش میکنم

خب چیکار کردید ؟ باهاش صحبت کردید ؟

سلام
آره باهاش صحبت کردم ولی تحویلم نگرفت مامانم با مامانش صحبت مامانش گفت باباش باهاش حرف نمیزنه سر سفره شام نمیاد باباش نمیزاره زیاد بیرون بره خودشم فقط خاطرات این 4 سالو خوب بالاخره شادی توش زیاد بوده و لی خانومم همش خاطراته بدو تو خاطرش میاره خودشم نمیره اقدام کنه بهش میگ تو برو اقدام کن میگه من برم تهدید میکنه ولی همش الکیه نمیدونم موندم به خدا

کار خوبی کردید که رفتید دیدنش حتی با وجود کم محلیش .
ببینید برادر خونواده همسرتون هم با این کارهاش مخالف هستند چون پای شان و منزلت خونوادگیشون در میانه .
شما خیلی عجولید . اجازه بدید اول خودشون با خودشون کنار بیان و به یه نتیجه واحد برسن بعد بهتر میشه شما وارد بحث بشید.
حوصله کنید و فرصت بدید اونها خودشون تا جایی که ممکنه جهت آروم و قانع کردنش اقدام کنن .
به نظرم حالا که پدرش هم از رفتارش ناراضیه و میخواد قانعش کنه شما دیگه حداقل چند روز یه هفته زنگ نزنید و آزادش بذارید بعد دوباره جویای حالش بشید. شاید دلایل رفتارش رو به پدرش گفت .

دوست عزیز hnv گرامی
لطفا توصیه های دوستان رو با دقت بخونید

مهمترین نکته ای که الان شما باید رعایت کنید (که اصلا نمیکنید) حفظ آرامشه.
شما به خاطر پریشونی خاطرتون فقط مشکلتون رو مطرح کردید اما به دنبال راه حل های ارائه شده نمیرید و دارید زمان رو ازدست میدین

با گذشت زمان جبران از دست رفته ها واقعا مشکل میشه

آروم باشید باور کنید مشکل شما حل شدنیه فقط درایت شما رو لازم داره....پس لطفا در نهایت آرامش نکات مطح شده رو بخونید و عمل کنید.

همسر شما داره شما رو تنبیه میکنه.
همسر شما لج کرده.
همسر شما داره شما رو امتحان میکنه
پس دوست محترم چراوقتی از طلاق حرف میزنه قاطعانه جواب نمیدین؟ چرا ازش می خواین که خودش بره در خواست بده؟ شما در اون لحظه فقط بهش بگین خیلی دوسش دارید و نمیتونید دوریش رو تحمل کنید.همین.

hnv گرامی ازش دور نشید. تنهاش بذارید اما این به این معنی نیست که بهش زنگ نزنید یا اصلا نبینیدش .
فقط مجبورش نکنید که با شما باشه ,تحت فشارش نذارید توصیه دوستان مبنی بر تنهایی به این معنیه که بذارید خودش تصمیم گیرنده باشه(امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم)


هر روز به دیدنش برید اما فقط دیدن, که بهش بفهمونید :دلتون براش تنگ شده
خیلی دوسش دارید
می خواین کمکش کنید
وجودش براتون مهمه و واقعا نگرانش هستید


نکته ی مهم:لطفا در برابر کم محلیاش کم محلی نکنید.همون رفتار محبت آمیز رو دنبال کنید.

یه بار دیگه:همسر شما داره لج میکنه .اولش تصمیم داشته شما رو تنبیه کنه ولی حالا خودشم کم آورده.


hnv گرامی ,دوست محترم لطفابهش فرصت بدید تا آمادگی صحبت کردن با شما پیدا کنه. الان فقط بهش محبت کنید حتی اگه گفت که دیگه به دیدنش نرید.

****این مشکل کاملا عاطفی و دو نفره س لطفا بزرگش نکنید.نهایتا از پدر و مادر ها بخواین که تو این روند به شما کمک کنن اما مداخله نکنن نصیحت نکنن .... .

شما مشکلتون رو مطح کردید پس به دنبال راه حل ها نیز باشید.

poune
به خدا به تمام راهنماییاتون گوش میدم ولی به امام حسین انقدر دوستش دارم شاید بی اندازه ولی نمیدونم خدا چرا با من این کارو کرد حتما حکمتی توش هست

فقط گوش کردن کافی نیست.عمل کنید لطفا.

دوستایه خوبم یه سوال
مساله ما خیلی حاده میشه یکی بهم بگه

بزرگترین مشکل شما همین استرس بی دلیلتونه
چرا انقدر بی قرارین با این روندی که پیش گرفتین هیچ وقت نمی تونید به خودتون مسلط باشید و شرایط رو مدیریت کنید
من احساس می کنم علت اینکه خانومتون قاطی کرده همین رفتارتونه
شما قدم اولی که تو این رابطه باید بردارید محکم کردنه خودتونه وگرنه تا زمانی که شما محکم برخورد نکنید و بترسید و التماس و اصرار کنید من به همسرتون حق میدم حاضر نباشه باهاتون زندگی کنه چون شما دارید منفعل برخورد می کنید
ببخشید اگه تند شدم

برادر عزیز اگه شما همینطور ادامه بدید بله حاد میشه اما اگه جدی با مسئله برخورد کنید و در جهت حل مسئله قدم مثبتی بردارید نه تنها حاد نمیشه بلکه خیلی هم ساده حل میشه .

پس یه خورده از اون اقتدار مردونه به کار بگیرید و به خانمتون ثابت کنید که مرد زندگیش هستید

دوستای خوبم mamfered *mouod
از راهناییتون ممنونم به خدا باهام با تنشم برخورد کنید ناراحت نمیشم حق دارید من شلم من ترسو هستم من خودمو باختم
از امروز به بعد خودمو میخوام محکم کنم حتما:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بچه ها فکر نکنید من بیکارم از صبح آنلاینم من تو محله کارم هستم کارمم با کامپیوتره به خدا بیکار نیستم:305:

برادر عزیزم hnvمن فقط یه نکته ناگفته می گم ،چون خودمم یه زمانی اینطوری بودم میگم
شما الان تو این تاپیک همه چی رو مو به مو توضیح میدی مثلا همین اخرین پستتون

"بچه ها فکر نکنید من بیکارم از صبح آنلاینم من تو محله کارم هستم کارمم با کامپیوتره به خدا بیکار نیستم "

ببین ما هیچ فکر بدی در مورد شما نمی کنیم ،فکر میکنم این نشون میده که شما اعتماد به نفستون پایینه ،من احتمال می دم که شما در مقابل همسرتون هم همینطوری رفتار میکنید و این خیلی بده و شخصیت شما رو شکننده نشون میده ،بهتره برای کمک به خودتون روی اعتماد به نفستون هم کار کنید

ببخشید ،قصد جسارت نداشتم ،فقط خواستم کمک خدمتتون کرده باشم

سلام گل مریم
میشه بگید به چه صورت اعتماد به نفسو بدست آوردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hnv

سلام گل مریم
میشه بگید به چه صورت اعتماد به نفسو بدست آوردی

---

سعی کردم خودم رو بشناسم ،روی خودم شناخت پیدا کردم و شخصیتم رو از یه صافی گذروندم ،البته این از صافی گذروندن شخصیت همیشه با من هست ،و هیچ وقت هم کامل نمی شم ولی این شناخت از خود خیلی به ادم اعتماد به نفس میده

سلام دوستای خوبم ببخشید من چند روز نیومدم
مادرم الان به مادره همسرم زنگ زد مادر خانومم به خدا انقدر گریه میکرد پشت تلفن که حالش خیلی خراب شد به مامانم گفت تلفن میزارم رو ایفون با خانومم صحبت کن مامانم انقدر نصیحتش کرد ولی اون اصلا حرف نمیزد مادرم به مادرش گفت شاید زیره پا نشین داره ولی مادرش قسم خورد همش تو خونه هستش گوشیشو گرفتن حتی تعقیبش کردن ولی هیچی خدا را شکر نبوده ولی فقط میگه طلاق .اخه مشاوره هم نمیاد یعنی امکان داره یه مشاوره خوب باهاش صحبت کنه برگرده ؟به نظر شما من ببرمش دادگاه از اونجا یه حکم مشاوره بگیرم چطوره یا اینکه بازم تنهاش بزارم اخه مادرش انقدر سرش داد زد که رفت تو اتاقش من نمیدونم اخه خانومه من عواقب طلاقو نمیدونه به خدا من با کمک شما خیلی اروم شدم ولی نمیدوم اختلال شخصیت پیدا کرده یا نه نمیدونم دادگاهم که بخوام برم چی میگه به خدا اهل هیچی هیچی نیستم حتی سیگار هیچ .کارمم دارم الحمدالله ولی نمیدونم دردش چیه اخه منم پرس جو کردم خیلی دادگاه ادمو اذیت میکنن نظره شما چیه

برادر من شما به زور نمیتونید همسرتون رو ببرید مشاوره . کسی مشورت می طلبه که قصد داشته باشه به توصیه های مشاور عمل کنه نه اینکه به زور بره مشاوره .خب نتیجه اش معلومه نه تنها موثر نیست بلکه بیشتر لجاجت میکنه و رو تصمیمش پافشاری میکنه .
گوشیش رو چرا گرفتن ؟ اون که تنها وسیله ارتباطی شما باهاش بود . یعنی میشد با وجود کم محلیش بهش زنگ بزنید و پیام بدید حتی اگه جواب نمیداد .

آخه شما وقتی هنوز خودتون نمیدونید مشکلتون چیه میخواید برید دادگاه چی بگید ؟ دادگاه هر کسی اول وجدان خودشه که بهش میگه چی درسته و چی غلط !
مشکل شما باید اول روشن بشه بعد در مورد حلش کار کنید و اگه نشد و حاد بود برید پیش مشاوره و اگه هیچ امکانی برای ادامه وجود نداشت برید دادگاه نه اینکه با کوچیکترین دلخوری زن و شوهر پاشن برن دادگاه .
خود دادگاه هم انفقد شما رو میاره و میبره تا شاید از تصمیمتون برگردید به این زودیها که تکلیف روشن نمیکنن.
شما تو این شرایط باید بیشتر روی شخصیت خودتون کار کنید ضمن اینکه از همسرتون غافل نشید .سعی کنید خصلتهای مردونه تون رو که هر مردی داره تقویت کنید چون هر زنی با هر اخلاقی در نهایت دوست داره شوهرش ضمن اینکه مهربان و با محبت باشه ، اقتدار هم داشته باشه و از خودش ضعف نشون نده خصوصا" در موقعیتهای حساس مثل حالا.
محکم باشید و خودتون رو کنترل کنید نه اینکه بی خیال همسر و زندگی بشید اما اجازه ندید مشکلات زندگی اونهم مشکلی اینچنینی شکما رو زود از پا دربیاره .

hnv گرامی چی شد؟
ما رو بی خبر نذارید.

سلام بچه ببخشید یه مدت نبودم
میخواستم بپرسم یه فرد دوشخصیته چه ویژی هایی داره
ممنونم

اتفاق تازه ای افتاده برادر گرامی ؟

همسرتون رو بردید مشاوره یا دکتر ؟

دوشخصیتی ........فکر میکنم یکی از انواع اختلال شخصیتی ست که در اون فرد در شرایطی رفتارهایی میکنه که که در شرایط عادی اون رفتارها رو نمیکنه . یعنی اینکه تحت شرایط خاصی کارهایی میکنه که با شرایط دیگه متفاوته و گاهی خودش به یاد نمیاره که فلان رفتار رو بروز داده !
من همکاری دارم که یه خواستگار داشت خیلی به نظرش عالی بود مدت کوتاهی برای اشنایی بیشتر یه صیغه محرمیت خوندن و گاهی با هم بیرون میر فتن .تو این بیرون رفتنها و تنها بودنها ، همکارم متوجه یه سری حرکات و رفتار از نامزدش شد که میگفت با موقعیتهای دیگه اش کاملا" فرق داره و اصلا" با هم جور در نمیاد .در ظاهر مذهبی بود و اجتماعی و ... اما خب با اشنایی بیشتر متوجه شد که رفتارهای دیگه ای هم داره و بعد معلوم شد ( مثل اینکه خودش گفته بود ) بیماره و مشکل دوشخصیتی داره .

سلام آقای hnv
مشکلتون به کجا رسید؟؟ با همسرتون صحبت کردین؟؟

سلام دوستایه خوبم شرمنده نیومدم خبر بدم
سه شنبه هفته پیش زنگ زدم به همسرم بهش گفتم میخوای چی کار کنی گفتش 5 شنبه بیا بریم دادگاه گفتش بهت زنگ میزنم ساعتشو بهت میگم ولی نیومد خبری نشد دیشب خواب بودم ساعت2:31دقیقه بود که با گوشی داداشش بهم تک زنگ زد منم پشتش یه تک زنگ به گوشی داداشش زدم هنوزم هیچ خبری ندارم نظرتون چیه