-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
یادت باشه هر تصمیمی که می گیری مثل انسانهای متمدن رفتار کنی و روابط را مدیریت کنی و به هیچ عنوان همین دیدارهای جسته و گریخته ی همسرت را از بچه دریغ نکنی .
این کارها درست نیست که به بهانه ی آسیب و ... دیدارهای بی تعریف و نامشخص را از بچه ات دریغ کنی . بگذار شرایط رابطه و دیدار با پدرش را خودش درک کند و بفهمد . به هر حال او از این حداقل هم یاد می گیرد که حداکثر استفاده را ببرد و با دیدار پدرش شارژ خواهد شد . این حرف بهانه تو است نه دخترت !حتی اگر موطلایی به عدم تمایل به دیدار پدرش رسید که ممکن است آن را هم تجربه کنی تو باید او را به دیدار از پدر و رعایت احترام پدر تشویق کنی .
تو نمی توانی همسرت را تغییر دهی اما می توانی به موطلایی کمک کنی تا بنا بر واقعیت با شرایط رو به رو شود و پدرش را به همین شکلی که هست تعریف کند ،قبول کند و بپذیرد . نه تابوی پدرش را در ذهنش بشکن و نه از وجود پدر دیو درست کن.بگذار پدر برای موطلایی همان بابایی باشد که همیشه کادوهای خوب می خرد . موطلایی بابا را بیشتر از فرد هدیه دهنده نمی بیند . این در تمام حرفها و نوشته هایش مشخص است .
قبل از هر چیز هم باید با موطلایی صحبتی دوستانه داشته باشی . و صد البته جناب همسر . باید به او اطمینان دهید که هر شرایطی که پیش آید ذره ای روی رابطه و احساس هر یک از شما نسبت به او تاثیر نخواهد گذاشت و هر کدام از شما طبق همان چیزی که تا امروز از شما شناخت دارد و دیده و انتظار دارد عمل خواهید کرد .
یک چیزی هم مجددا تکرار می کنم که یادت باشه رابطه مو طلایی با پدرش به هیچ عنوان به تو ربط ندارد . تو تنها می توانی سعی کنی با روحیه سازنده ات احساس دخترت را با پدرش سالم نگه داری .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام بالهای صداقت
به خاطر در آمیختگی احساساتتان (به خاطر فشارهایی که در زندگی دارید)با مسائل منطقی زندگی به نظرم ، ظرفیت این تاپیک و تالار بیش از این اجازه کمک به شما را نمی دهد.
همانطور که بارها به این نکته اساسی اشاره کردم، راهنمایی ها و مشورتهای تلفنی و اینترنتی برای تصمیمات بسیار عمیق فقط یک استارت هست و هرگز به عنوان جایگزین مشاوره حضوری نیست.
شما نیاز هست که حتما جهت تصمیم گیری قطعی با توجه به همه جوانبی که رویتان اثر دارد، تصمیم بگیرید. به همین منظور نیاز ضروری به مشاوره حضوری دارید.
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
با سلام و تشکر خدمت مدیر محترم
و سپاس از حسن توجهتون
آمیختگی احساسی؟
چه احساسی؟
زندگی مشکلات داره
این مشکلات تمام ناشدنی است
در ابتدای امر به من توصیه شد صبر کنم
و روی خودم کار کنم
الان اصلا به شوهرم وابسته نیستم
از طلاق هم نمی ترسم
این دو مشکلاتی بودند که مانع از تصمیم طلاق من می شدند
الان این دو مشکل حل شدند
در تمام این ده سال فقط من بودم خودم و خودم
مگر طلاق چیست؟ همین شرایطی که من دارم
به دنبال چی هستم
بعد از دوماه دیگه چه اتفاقی می خواهد یبفتد
من و او تعلقی نسبت به هم نداریم
می خواهم برگردم به سمت خانواده ام
حتی اگر شوهرم هم بخواهد من دیگه نمی خواهم
چون او کسی نیست که همراه من باشد
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
مدت زیادی بود که به دلیل مشغله های خاص افتخار حضور در تالار را نداشتم.
دوست خوبم درک شرایط افراد کاری بسیار سخت است
اگر با تو همدردی میشود به معنای درک واقعی شرایط سخت تو نیست. من وسایر دوستان تا حدودی شرایط تو را درک میکنیم اما همگی به دلیل احساس تشریک مساعی سعی داریم از دیدگاه تجربی،عاطفی و تا حدودی فنی کمکت کنیم تا راه را بیابی.
اما نه تنها تو بلکه همه ما که در این تالار به دلایل مختلف حضور داریم نهایتا باید تصمیم گیرنده باشیم و کمک دیگران در این موقعیت افزایش ظرفیت روحی و روانی ما برای مواجه با این تصمیمات است.
بیقراری و دلتنگی تو طبیعی است. اما ایا صورت مساله با دلخوری تو تغییر میکند.ایا با اسیبهای شدیدی که از نظر روحی به خود وارد میکنی چیزی عوض میشود
دوست نازنین
فکر میکنم برخورداری از حمایت گرم خانواده ات میتواند دوباره تو را کمک کند تا جایگاه خود را بیابی و بتوانی این سختی ها را طبیعی طی کنی.
بهتر ه اگر تصمیم واقعی را برای جدایی گرفتی با حضور و حمایت خانواده ات اینکار را کنی و اگر هنوز مایلی تلاش بیشتری برای بهبود زندگیت انجام دهیبا در نظر گرفتن یک زمان معینی برای خودت در نظر بگیر اما در این مدت خیلی بیش از قبل روی خودت کار کن
به امید ارامش بیشتر تو
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام اریو جان
ممنون
دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست
من تمام تلاشم را کرده ام و این تصمیم از روی احساست نیست
بلکه منطق هست
این تصمیم را باید خیلی پیش از این ها می گرفتم
ولی اکنون خرسندم که 10 سال صبر و تلاش کردم تا به این نقطه برسم که بعد از طلاقم 5 سال دیگر که من 34 سالم هست هیچ گونه احساس پشینمانی و یاس ندارم و هرگز از تصمیم ناراحت و سرخورده نمی شوم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست
من تمام تلاشم را کرده ام و این تصمیم از روی احساست نیست
بلکه منطق هست
این تصمیم را باید خیلی پیش از این ها می گرفتم
ولی اکنون خرسندم که 10 سال صبر و تلاش کردم تا به این نقطه برسم که بعد از طلاقم 5 سال دیگر که من 34 سالم هست هیچ گونه احساس پشینمانی و یاس ندارم و هرگز از تصمیم ناراحت و سرخورده نمی شوم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
الان اصلا به شوهرم وابسته نیستم
از طلاق هم نمی ترسم
این دو مشکلاتی بودند که مانع از تصمیم طلاق من می شدند
الان این دو مشکل حل شدند
با سلام
اگر تصمیماتتون را جدا از احساسات، صبورانه و طی زمان، و به صورت منطقی و با مشاوره حضوری (که قبلا و هم اکنون هم توصیه کردم)، گرفته اید. پس چرا هنوز تردید دارید؟! باید سایر کارهایش را بسپاری به وکیل و مراحل قانونی را طی کنید.
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیزم
من هم با اقای مدیر موافقم و درستش هم همینه که کارو باید سپرد به دست کاردان .
این مسئله کوچیکی نیست که با مشورت دوستان تالار بشه حلش کرد البته منظورم خودم و امثال خودم هست .همه ما اینجا میتونیم نظر بدیم و رتهی که به نظرمون بهتره پیشنهاد بدیم اما تو باید با یه مرکز مشاوره خوب صحبت کنی و اگه تصمیم جدی برای جدایی گرفتی ، یه وکیل خوب بگیری تا در مورد صلاحیت نگهداری موطلایی بتونه کار درست رو انجام بده
برات آرزوی موفقیت میکنم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
اگر تصمیماتتون را جدا از احساسات، صبورانه و طی زمان، و به صورت منطقی و با مشاوره حضوری (که قبلا و هم اکنون هم توصیه کردم)، گرفته اید. پس چرا هنوز تردید دارید؟! باید سایر کارهایش را بسپاری به وکیل و مراحل قانونی را طی کنید.
چشم مدیر خوب تالار
دیگه صبر جایز نیست
الان دیگه سحر شده
دیگه سحر نزدیک نیست
ممنون از همه بچه ها
از همتون که همدردهای خوب من بودید
نمی دونید چقدر خوشحالم خیلی زیاد
شاید خندتون بگیره
به خاطر اینکه شهامت تصمیم گرفتن رو پیدا کردم :104::227:
به خاطر اینکه یاد گرفتم عنان زندگی ام فقط و فقط در دستان خودم باشه :227::104:
دارم بال در میاورم :310:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
دوست خوبم در هر شرایطی سعی کن خودت رو کنترل کنی حتی وقتی خیلی خوشحالی !
تا حالا همش حس بخشش و عشق و دوست داشتن زیاد بود اما حالا که تصمیمت عوض شده مراقب باش که باز
هم زیاده روی نکنی ، آروم دختر خوب
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
چشم
اخه اونقدر خوبم
اونقدر آرومم
نمی دونید
دنیا برام عوض شده
اصلا یه چیز دیگه شده
انگار تازه خودم رو پیدا کرده ام
بابای مو طلایی امروز نیست
اصلا نرفته سر کار
احتمالا قضیه میفته برای بعد از ظهر
خدایا دنیا چقدر قشنگه
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
چشم مدیر خوب تالار
دیگه صبر جایز نیست
الان دیگه سحر شده
دیگه سحر نزدیک نیست
ممنون از همه بچه ها
از همتون که همدردهای خوب من بودید
نمی دونید چقدر خوشحالم خیلی زیاد
شاید خندتون بگیره
به خاطر اینکه شهامت تصمیم گرفتن رو پیدا کردم :104::227:
به خاطر اینکه یاد گرفتم عنان زندگی ام فقط و فقط در دستان خودم باشه :227::104:
دارم بال در میاورم :310:
سلام
صبر همیشه نیاز هست چه نزدیک سحر باشد، چه سحر، چه وسط روز.
لطفا متوجه واکنش وارونه باشید.
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
بالهاي صداقت عزيز:72: بهتون پيشنهاد ميكنم كه اطلاعات حقوقيتون رو افزايش بديد
و تا اونجايي كه واستون ممكنه خوذتون درخواست طلاق نديد و حتما با چند تا وكيل و قاضي مشاوره داشته باشيد.
با آرزوي موفقيت:72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
الان اصلا به شوهرم وابسته نیستم
از طلاق هم نمی ترسم
این دو مشکلاتی بودند که مانع از تصمیم طلاق من می شدند
الان این دو مشکل حل شدند
در تمام این ده سال فقط من بودم خودم و خودم
یکسری مشکلات عدم وجود یک مرد در این پنج ماه داشتم
ولی خودم را وفق دادم
مگر طلاق چیست؟ همین شرایطی که من دارم
فقط الکی برای خودم زنجیر درست کرده بودم
به دنبال چی هستم
بعد از دوماه دیگه چه اتفاقی می خواهد یبفتد
من و او تعلقی نسبت به هم نداریم
می خواهم برگردم به سمت خانواده ام
حتی اگر شوهرم هم بخواهد من دیگه نمی خواهم با زندگی کنم
چون او کسی نیست که همراه من باشد
من و او خیلی فرق می کنیم
دلیلی نداره یه پیوند الکی داشته باشیم
دلیلی برای بودن نمی بینم
تمام دلایلم برای موندن در این زندگی همون دو دلیل بود
آن دو از بین رفتند
من خوشحالم که تونستم تصمیم بگیرم
هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
حالا تصمیم گرفتم تصمیمی به این بزرگی
دستانم هنوز هم به یاری شما نیاز دارد
می دونم که طلاق سخته
تلخه
مثل از دست دادن یه عزیز هست به نوعی مرگ یک رابطه هست
ولی میشه مراحل بعد از طلاق را هم پشت سر گذاشت
تموم میشه
هیچ اتفاقی نمی افتد
آره برای طلاق عزاداری هم می کنم غصه هم می خورم
سختی اش رو هم به جون می خرم
ولی از هیچ چیز نمی ترسم
من هستم
هنوز باورم سبز هست
من رابطه ای بی سر و سامون که ده سال تلاش کردم تا به جایی برسه را اکنون سر و سامون می دهم
برای تلاش کردن باید انگیزه داشته باشی
باید هدف داشته باشی
من اکنون انگیزه دارم
هدف دارم
طلاق سخته قبول دارم
ضربه ی سختی هم به من و دخترم می خوره
ولی با توکل به خدا و توانایی هایی که دارم و شناختی که از خودم بدست آوردم می تونم این مرحله را پشت سر بگذارم
هدفم
1- رسیدن به آرامش
2-تلاش برای رسیدن به اوون چیزهایی که همیشه می خواستم
استاد دانشگاه بشوم چون عاشق تدریس کردنم
برنامه زندگی ام پر از تکاپو باشه دیگه سکون نباشه
نمی دونم
کودکی هستم خرد پا که روی پایم ایستاده ام و نیاز به یاری شما دارم
نمی دونم چرا به جای اینکه دستم را بگیرید به زمینم می اندازید
یک نکته
من تصمیم را قاطع گرفته ام
و تحت هیچ شرایطی عوض نمی کنم
شاید یک سال طول بکشه تا من بتونم طلاقم را بگیرم
هیچ عیبی نداره
من یکسال تلاش می کنم تا طلاقم را بگیرم ...این خواسته من هست
گفته بودم پیوند زناشویی برای من خیلی بالاتر هست از یه سند و قباله ازدواج
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
به نظر من در هر تصمیمی،
باید مزایا و معایب رو در نظر گرفت و تمام جوانب رو برسی کرد...
و این دقیقا یعنی the art of decision making!!
حتم دارم خانوم بالهای صداقت در این ۵ ماه فرصت کافی داشتن که خودشون رو ریکاور کنن و به این نقطه برسن و از روی منطق تصمیم بگیرن...
اینکه انسان در هر زمینه ائی تردید داشته باشه و قبل از گرفتن هر تصمیمی تعلل کنه و خوب فکر کنه خیلی خوب هست...
اما اینکه مدت زیادی در تردید باقی بمونه خوب نیست، تردید داشتن تا جایی خوب هست که باعث تفکر بیشتر در هر فرد بشه...
بیشتر باقی موندن در تردید و حرکت نکردن، درست مثل آبه راکدی میمونه که در چالهٔای جم میشه و بد از مدتی میگنده...
به نظرم باید رو به جلو حرکت کرد...
پس اگه ایشون بدون احساس و تنها از روی منطق با همه جوانب این موضوع کنار اومدن، راجع بهش فکر کردن و الان به این نقطه رسیدن و تصمیم گرفتن، دیگه وقتش هست تا به جلو حرکت کنن و تصمیمشون رو قاطعانه اعمال کنن...
براشون آرزوی موفقیت دارم،:72:
کامران
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عزیز من حالا که تصمیم گرفتی با طلاق موافقت کنی ، منتظر پیشنهادش از طرف شوهرت باش .
همیشه تو پا پیش گذاشتی برای دوستی ، عاشق موندن و برای آشتی اما برای این مورد تو اقدام نکن و بذار اینبار
اون پا پیش بذاره و اقدام کنه.
فرصت برای اشتی کردن رو بهش دادی بازهم صبوری کن و فرصت برای این مورد رو هم بهش بده تا دیگه حجت رو بر اون تمام کرده باشی . تا دخترت بدونه که تو کوتاهی نکردی و طلاق پیشنهاد تو نبوده و اگر اتفاق افتاد ، بدونه که تو فقط قبول کردی و سعی خودت رو برای حفظ زندگی مشترک کردی و پیشنهاد طلاق هم از طرف پدرش بوده این برای ادامه زندگیش با یکی از شما خیلی مهمه و یکی از سوالاتیه که بچه ها بعد از جدایی از کسی که باعاش زندگی میکنن میپرسن.
پس با آمادگی برای تصمیمیت ، صبر کن عزیزم
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
حناب سنگتراشان دستانم
منتظر راهنمایی و دانش و خرد شما است
منتظر نگاه دلسوزانه پدر به طفلکی که تازه آموخته و تشنه آموختن است
به قول کامران
دیگه تردید ندارم
البته در این راه قدم به قدم پا به جلو م گذارم
در مورد وکیل
با وکیل صحبت کردم
خودش همه چیز رو می تونه درست کنه نیازی به نگرانی نیست
جسته گریخته هم یه چیزهایی از قانون بلدم
طلاق سخته
ولی طلاق هم حلال خداست
موعود جان
من صبورانه مراحل طلاق را طی می کنم
بابای مو طلایی خیلی فرصت داشت
اختیار زندگی من دیگه دست اون نیست
من خودم برای زندگی ام تصمیم می گیرم
و از این تصمیم قاطعانه می گویم بر نمی گردم
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
همانطور كه بافقط ازدواج حتما" آدم خوشبخت نميشه با فقط طلاق هم آدم بدبخت نميشه !اون چيزي كه آدم رو بد يا خوش بخت ميكنه فقط انتخابه! زندگي مثل يك سفره آيا براي گردنه هاي پر پيچ و خم ادامه سفر همراه داري ؟تنهايي و با يك همراه (نه همسفر ) چطور اونها را رد ميكني ؟ من موافق نيستم كه هميشه به جلو بريم برخي مواقع توي سفر بايد وايسي و برخي مواقع حتي برگردي (شايد چيزي رو جا گذاشتي يا از چيزي رد شدي ويا ...)باز هم فرصت براي رفتن هست ولي شايد فرصت برگشتن نباشه !شما خيلي منطقي و با تجربه هستي و ما خيلي حرفي براي گفتن نداريم ولي به رسم همدردي چند نكته بود كه عرض كردم :72:باز هم در مورد طلاق بيشتر فكر كن ضرر ندارد!
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز
همانطور که خودتون بهتر می دونید ، هر تصمیمی مزایا و معایب خودش رو داره ، بهتره اگه این لیست رو تهیه نکردید از همین امروز تهیه اش کنید - وقتی موارد وهدفهاتون رو ثبت می کنید از اون حالت ابهام در میان و برا خودتون هم شفاف و واضح میشن - وسعی کنید موضوعات آینده رو پیش بینی کنید و براشون از همین امروز راه حلی پیدا کنید.(البته نه اینکه خودتون رو هم خیلی درگیر مسائل آینده کنید،)
اون موقع می تونید مطمئن باشید که با درایت تصمیم گرفتید.
موفق و شاد وخوشبخت باشید :72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
به نظر من هم نباید انفعالی عمل کنی و منظر بمونی شاید یه روزی بابای موطلایی واسه تو تصمیم بگیره
من میدونم تو عاشقانه همه تلاشت رو کردی و وقتی خودت به این نتیجه رسیدی ،اونم بعد از این همه فرصت دادن
پس یه تصمیم منطقی گرفته ای
اگه خودتو باور داری ،بلند شو و فعالانه واسه زندگیت تصمیم بگیر
به خدا توکل کن و خودت رو به اون بسپر
من مطمئنم تو با این دل دریایی و صبر زیادت میتونی:72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omed
همانطور كه بافقط ازدواج حتما" آدم خوشبخت نميشه با فقط طلاق هم آدم بدبخت نميشه !
دقیقا
اون چيزي كه آدم رو بد يا خوش بخت ميكنه فقط انتخابه!
موافقم انتخاب ما
زندگي مثل يك سفره
آيا براي گردنه هاي پر پيچ و خم ادامه سفر همراه داري ؟
همراه ..
خدا که در بحرانی ترین دوران در اوج نیازهایم بوده و هست
جوانی خودم ...کلی شور ونشاط وشادی ....هر روز میتوانم یه روز پر از شادی بسازم
تحصیلاتم
کارم
درآمدم
خانواده ام
.
.
تنهايي و با يك همراه (نه همسفر ) چطور اونها را رد ميكني ؟
همین طور که الان 5ماه تونستم طی کنیم بقیه عمرم رو هم با توکل به خدا می تونم بگذرونم
من الان توی یه شهر غریب دارم زندگی می کنم
خیلی سخت هست
خیلی زیاد
ولی تونستم از پس مشکلات بر بیایم
من موافق نيستم كه هميشه به جلو بريم
دقیقا به خاطر همین مسیرم را عوض کردم
برخي مواقع توي سفر بايد وايسي و برخي مواقع حتي برگردي (شايد چيزي رو جا گذاشتي يا از چيزي رد شدي ويا ...)
کاملا
ایستادم و راهی را که ده سال رفتم را دوباره نگاه کردم
برگشتم به ده سال پیش
به خاطراتم
دیدم
خیلی چیزها رو جا گذاشتم
مهم تر از همه خودم رو ... خواسته هایم رو ... آرزوهایم رو ... من ده سال پیش خودم را در زندگی غرق کردم که الان بعد از گذشت ده سال می بینم ارزش زنده بودن من بیش از خیلی چیزهای دیگه هست
باز هم فرصت براي رفتن هست
درسته ..اما رفتن به سوی مسیر وراه درست
ولي شايد فرصت برگشتن نباشه !
برگشتن به کجا؟
به نقطه آغاز
به چه چیزی؟
دلیل این همه تلاش و دست و پا زدنم چی بود؟
ایا اون صداقت که برایم همیشه ارزش داد را بدست اوردم؟
ایا به عشق حقیقی و خالص رسیدم؟
ایا این زندگی همون زندگی بود که من ده سال پیش تصور می کردم وخواستار آ ن بودم؟
شما خيلي منطقي و با تجربه هستي
نه من اونقدر ها هم تجربه ندارم ... من تازه تصمیم گرفتن رو یاد گرفتم
تازه آموختم من خودم باید زندگی ام را در دست بگیرم تازه درک کردم نباید احساسی بود
باید منطق داشت تازه فهمیدم گذشت هم حدی داره
فنا شدن
خودفراموشی هم تا اندازه ای درست هست
و ما خيلي حرفي براي گفتن نداريم ولي به رسم همدردي چند نكته بود كه عرض كردم
چرا خیلی چیزها دارید که بگویید من تشنه شنیدنم
وقتی ریز می شویم به خیلی مسائل فکر می کنم و جوابشون را پیدا می کنم که واقعا به من کمک می کنه
:72:باز هم در مورد طلاق بيشتر فكر كن ضرر ندارد!
صد در صد باید طلاق را بیشتر بشناسم باید خودم را اماده این راه کنم
باید توشه ام را بردارم و نقشه ام را دست بگیرم
سفر هزار قدمی با اولین قدم شروع میشه
من اون قدم را برداشتم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
بالهای صداقت عزیز
همانطور که خودتون بهتر می دونید ، هر تصمیمی مزایا و معایب خودش رو داره ، بهتره اگه این لیست رو تهیه نکردید از همین امروز تهیه اش کنید -
چرا دقیقا تهیه اش کرده ام مزایایش از معایبش کمتر نیست
وقتی موارد وهدفهاتون رو ثبت می کنید از اون حالت ابهام در میان و برا خودتون هم شفاف و واضح میشن
من در ابهام نیستم
من از یه خواب بیدارم شدم
از خوش باوری بیرون اومدم
حقایق را دیدم
خیلی چیزها
جاهایی که غیرت مردم رو می خواستم نبود
جاهایی که نیاز داشتم ... نبود
وقتی حامی و تکیه گاه می خواستم نبود
وقتی نیاز مالی داشتم نبود
وقتی نیاز عاطفی داشتم نبود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
با عرض سلام خدمت مدیر محترم تالار
نمی دونم از احساساتم الان چگونه بهره برداری می کنم ولی بی شک به مراتب بهتر از قبل هستم
پست قبلی ام را که برایم نوشتید بارها و بارها مرور کردم خیلی
خط به خط را خواندم و می خواهم بگویم
دقیقا درست می گفتید من کلی منابع دارم که ازشون غافلم
منابعی عظیم که به زندگی من معنا می بخشد
حضور شوهری که نه تنها گوشه ای از مسئولیت این زندگی را بر عهده نمی گرفت چه از نظر احساس و عواطف و چه از نظر کمک مالی و چه از نظر کمک یدی
همانند یک غده سرطانی بود که روز به روز به دلیل محیط مساعدی که من بوجود می اوردم با گذشت ها و مهربونی ها و کم طاقتی های بیجایم
بزرگتر میشد
خوب اگر منطقی به این قضیه نگاه کنیم
زندگی من دچار تغییر خاصی نشده
باز من به سر کار میروم
باز به درس و مشق بچه ام میرسم
باز به کارهای خانه میرسم
باز به تنهایی خرج خانه را میدهم
باز به تنهایی به خرید میروم
باز به تنهایی بارهای سنگین را میاورم
باز به تنهایی بخاری نصب می کنم
.
.
باز تنهایی به مهمانی میروم
باز به تنهایی مهمان دعوت می کنم
البته قبلا دلیل نیامدن شوهرم داشتن کار و شلوغ بودن سرش بود
ولی الان شده "شوهرم رفته عسلویه برای پروژه پل سازی و هر یکماه یکبار برای دو سه روز میاد و میره"
الان دیگه من جدا شده ام
پس حالا که این شخص در زندگی من نیست که در حقیقت از ابتدا هم نبوده من نباید در گیر عواطف یاس و ناامید کننده بشم شاید الان گاهی اوقات آجری بر سرم میفتد ، می توان تحمل کرد درد دارد ولی سرم را نمی شکند
هرگاه احساس کردم آوار می خواد روی سرم بریزد که قطعا مرا از بین خواهد برد آن زمان است که
برای رهایی از یک امضا و قرارداد به اسم قرارداد ازدواج اقدام می کنم
مدیر محترم همانگونه که به من متذکر شدید و استعدادهای نهفته ام را دوباره به یادم آوردید باید بگویم آره من انعطاف پذیری ام زیاد هست الان کم کم دارم خودم را با شرایط جدید وفق می دهم
از خبرهایی که از طرف مقابلم میرسه او شدیدا عصبی و بی قرار هست حتی برای خانواده اش جای سئوال است که چرا تاکنون من هیچ اقدامی برای آشتی و برگرداندن او به خانه نکرده ام و این مطلب را از طریقی به گوش من رسانده اند
و اما پاسخ من سکوت سکوت و باز هم سکوت بوده است
چون الان به اهدافی میندیشم که برایم از تحمل آن زندگی به همان نحو با ارزشتر است
البته در اعماق وجودم دلم میخواد شوهرم برای حل این مشکل پیش قدم شود تا با همراهی همدیگه آن را حل کنیم در غیر این صورت من تمایلی به اون زندگی با اون نحو ندارم
و همین منوال هرچند بلا تکلیفی است ادامه بدهم
نه دیگه بس هست
مدیر ارجمند هرازگاهی دلم میگیره که در اینجا چند نت می نویسم و خودم را از عواطف و احساسات ناامید کننده خالی می کنم وبعد که خالی شدم خندان و سرشار از انرژی دوباره به سمت این دنیا بر می گردم
و حالا دوباره برخواستم برای آغازی جدید
پستی که آوردم برای تاپیک اگر بال داشتم بود
جالبه همه تشکر کردید؟
من همونم که گفتم برای رهایی از یک قرارداد اقدام می کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
وسعی کنید موضوعات آینده رو پیش بینی کنید و براشون از همین امروز راه حلی پیدا کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
بالهای صداقت جان حالا یواش یواش دارم میفهمم که چه بلائی سر دلبندتون!!! آوردین ، بنده خدا اگه تا حالا زنده مونده خیلی خدا باهاش بوده :103:
برای مسائل آینده
من او را دوست دارم
او هم مرا دوست
ولی تنها دوست داشتن برای پابرجا موندن یک زندگی کافی نیست
باور غلط و اشتباه من
(البته نه اینکه خودتون رو هم خیلی درگیر مسائل آینده کنید،)
آینده ؟
قبلا خیلی از آینده می ترسیدم
الان اون ترس را کشته ام
آینده هم چیز خاصی نیست
مثل همین روزها
آینده ده سال پیش من امروز من است
نمی خواهم ده سال دیگرم اینگونه باشد
اون موقع می تونید مطمئن باشید که با درایت تصمیم گرفتید.
من تصمیم را گرفتم
موفق و شاد وخوشبخت باشید :72:
....
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
به هر حال تصمیم به ماندن یا رفتن یه چیزیه که خود شما باید مسوولیتش رو قبول کنی و دوستان تالار فوقش به شما راهکارهای مناسب در رابطه با تصمیمات شما ارایه بدن. اما اکه تصمیمتون واقعا اینه و پای تصمیمتون می ایستید، به نظر می رسه که تنظیم دادخواست طلاق حداقل تلنگری باشه برای همسرتون که به فکر اصلاح اوضاع بیافته. اونوقت دیگه ایشون شاید یه خورده به خودشون بیان. که حتی اگه در این شرایط هم نخوان کاری کنن و شما طبق تصمیمی که گرفتید جدا شدید، توصیه اکید بنده این است که اصلا به رجوع فکر نکنید. حتی به خاطر بچه. پس لطفا بذارید فعلا یه خورده دیگه زمان بگذره و همه جانبه بررسی اش کنید تا تصمیمتون پخته تر شه.
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
شما مطمئن هستيد براي رهايي از يك امضا است ؟پس آن فرياد هاي همسرم دوستت دارم ! من واقعا" نمي توانم در مقابل استدلال هاي شما مطلبي عرض كنم فقط و فقط به عنوان يك همدرد يك دوست برخي از ابهامات را يادآوري ميكنم از روي عقل و تجربه دريافتم :عشق صبر و اميد عصاي سحرآميز من در زندگي بوده (ع-ص- ا):72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بی دل عزیز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
ذهنت رو آزاد کن. خودخواه شو به خودت جسمت و روحت و کندن وابستگی و تعلق از از هر آنچه غیر توست فکر کن! وقتی از هر چه تعلق رها شدی آزادانه و نه از موضع ضعف!
تصمیم بگیر ماندن یا رفتن از این زندگی.
اما عقل سلیم میگه اگه تا حالا 4 ماه از دوریتون گذشته باشه یعنی اینکه عده طلاق + یه خورده یا شاید 1 ماه. پس اگه طلاق گرفته بودی تا حالا باید دوران بحران بعد از طلاقو کم کم تموم میکردی و وارد دوران نقاهت میشدی.
ضمنا تا 4 ماه پیش که ایشون داشت با شما زندگی میکرد شما خواهان تغییر بودی. پس حالا این تغییر ارزشمند هزینه هم دارد از هزینه کردن نترس. ( هزینه اش می ارزه به نتیجه اینطور نیست؟)
به این فکر کن که اگه قرار باشه با همین وضعیت به دست و پاش بیافتی و برش گردونی دیگه باید خوب و بد قبولش کنی حق اعتراض هم نداری. ایشون الان با صبرش داره شما رو مستقیم یا غیر مستقیم مجبور میکنه که با هاش کنار بیای .
ببخش اگه صحبتهام به قشنگی و دلنشینی راهنماییهای دیگر عزیزان نبود.
لینک زیر جای تامل داره
هنوز راهی برای رفتن دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omed
شما مطمئن هستيد براي رهايي از يك امضا است ؟
آره تنها تعلقی که نسبت به زندگی قبلی ام مونده
پس آن فرياد هاي همسرم دوستت دارم ![/
گفتم و باز هم می گویم
دوست داشتن خصوصا یک طرفه اصلا برای پا برجا موندن یک زندگی کافی نیست
من واقعا" نمي توانم در مقابل استدلال هاي شما مطلبي عرض كنم
اگر استدلال هایم منطقی و احساسی است بگویید
من اومده ام اینجا تا با خرد جمعی در راه درست قدم بگذارم
فقط و فقط به عنوان يك همدرد يك دوست برخي از ابهامات را يادآوري ميكنم
بسیار هم مهم هست من باید از تجربه ها از ابهامات گذشته درس بگیرم
فقط از روي عقل و تجربه دريافتم :عشق صبر و اميد عصاي سحرآميز من در زندگي بوده (ع-ص- ا):72:
دقیقا
عشق با صداقت و راستی
صبر منطقی و پویا
امید به آینده ی روشن تر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
عرصه زندگی لحظه ایست که باید
تصمیم گرفت. شما تجربه ای را گذارانده اید و قطعا در این مسیر ناشناخته های زندگی را شناخته و واقعیات را لمس کرده اید.
می توان با درس گرفتن از تجربیات و ترسیم یک آینده روشن زندگی دوباره ای تشکیل داد.
بالهای صداقت گرامی عشق بزرگترین نعمت الهی است اما عشقی که دوطرفه باشد.
صبر
بدون امید به اینده و پیش بینی آن تنها در مواقعی کارساز است که بدنبال هدف و معیاری نباشیم و خود را رها سازیم. ولی شما هدف دارید.. و هدفتان در وهله اول تامین نیازهای فرزندتان و در وهله دوم تشکیل یک زندگی دوباره است.
زمان در حال سپریست.. و آن کس که حال را فدای آینده سازد ... مطمئن باشد که "اینده" را گذشته زندگی کرده است!
...
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز
اما این مطلب رو برای گرفتن پاسخ ننوشته بودم، به جهت این بود که اگه چند سال دیگه این تصمیم رو بخواهید ارزیابی کنید ویا برای موطلائی شرح دهید ، دانسته عمل کرده باشید و خدای ناکرده پشیمانی درکار نباشد:72:
خوشبختی همه دوستان تالار آرزومه :72:
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بی بی چرا در مقابل تصمیم من ایستادگی کردید؟
دلیلش خیلی برایم مهم هست
می خواهم بدون از چه چیزی غفلت کرده ام؟
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
دوست عزیز
من ایستادگی نکردم ، این خیلی مهمه که دلایل این تصمیم سالهای سال پابرجا باشه ،
قطعا وقتی می شنوم که یه زندگی داره به طلاق منجر میشه ، ناراحت میشم اگر چه یه طرف قضیه بگه که خوشبختی من در این جدائیه!!!
از اون جا که دارین تصمیم بسیار مهمی تو زندگیتون میگیرین جا داره که مواردی که تو ذهنتون هست روکاغذ بیارین با نوشتنشون خیلی چیزا برا خودتون روشن میشه ، شما می گید نوشتین ،
اگه دوست دارین دوتا از مزایا و دوتا از معایب این تصمیم رو بگید:72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
فیلو سارا توی تاپیک اولم نوشته
نقل قول:
بعد سعی کنید آینده رو پیش بینی کنید:
تباه شدن عمر شما؟ دختری که در این جو متشنج بزرگ می شه؟
اگر مسئله رو کاملا بررسی کردید و دیدید این زندگی که به قول خودتون 10 سالش صرف دویدن شما و فرار همسرتون شده، حاصلی جز حقارت نداره، به خالقتون توکل کنید و تمومش کنید.
به احترام اون کسی که شما رو شریف خلق کرد، عشقتون رو در قلبتون نگهدارید و به غیر او وابستگی نشون ندید و از غیر او نترسید. چرا که ترس از مشکلات طلاق برای کسیکه هم درآمد کافی داره، و هم زندگیش به آخر خط رسیده، یعنی ترس از حرف مردم!
اگر نتیجه بررسی های منطقیت، و مراجعه به مشاور این شد که این زندگی درست نمی شه، تمام تمرکزتون رو روی این بگذارید که حضانت دائم دخترتون رو بگیرید و برگردید به شهر خودتون تا بتونید زندگی جدیدی رو شروع کنید.
فراموش نکنید که پایان این زندگی، آخر خط نیست، شما 30 سال بیشتر ندارید!
و حرف آخر اینکه::
خیلی از ما در زندگیمون به کسی تکیه می کنیم و وابسته ش می شیم، اما فقط اونهایی شانس میارن، که طرفشون جا خالی می ده و می خورن زمین!
چون فقط اونهان که شانس این رو پیدا می کنند که تکیه گاه حقیقی رو پیدا کنند و از هر انسانی بی نیاز بشن.
موفق باشید.
الان با توکل برخدا می خواهم زندگی جدیدی رو درست کنم
.
.
.اما جناب بی بی
مزایای طلاق
1-تمام شدن این حس نوسان کننده و امید واهی به آینده ای که آن را روشن نمی بینی
2-بدون وابستگی به زندگی جدیدی می رسی ... نداشتن دلبستگی به این محبت و احتمال برگشت
3-عدم انتظار کشیدن تا ساعت 3 نصفه شب برای اومدن شوهر به خانه
4-نداشتن نیاز به یه مرد که در بحرانی ترین شرایط تنهایت می گذارد
داشتن مرد به عنوان شوهر ولی در واقع نبودن او در خیلی از جاها
از جمله بردن بچه به دکتر در نصفه شب
5-عدم اینکه مورد سوء استفاده مالی قرار بگیری
6-اجازه نفس کشیدن
7-اجازه اینکه اون طوری که هستی بدون ترس از رفتن شوهر زندگی کنی
مردی که با یه جر و بحث کوچک قهر می کنه میره بذار بره
8- به پایان رسیدن این تعقیب و گریز های الکی من و او
فرار او برای زندگی و تلاش من برای بازگردوندن او
معایب
1-خلا عاطفی
2-آسیبی که بچه ام می بیند
نقل قول:
سه ماه خانه پدرم بودم هر از گاهی میومدم به خونه سر میزدم اون رو هم گاهی توی خونه میدیدم
دلم برای بچه ام می سوخت دلم می خواست شوهرم بگه دوستم داره و بیاد دنبالم
نیومد
شوهرم نسبت به من و دخترم بی تفاوت شده بود نصفه شب من تنهایی دخترم را به دکتر می بردم اون همش خواب بود
مرتب بهم دروغ میگفت اعتمادم ازش سلب شده بود
خدایا یه سئوال ازت دارم چرا دوستم نداشت
چون اون هم مثل خودت بچه سال بود و احساسی عمل کرد
چرا از من فراری بود
از تو فراری نبود نمی توانست مسئولیت پذیر باشد
چرا به دعاهام جواب نمیدی
به وقتش جواب داد...ممنون خدا
خدایا من که دوسش دارم مثل همون اول
دوستش دارم؟ نمی دونم ؟ دوست داشتن یعنی چی ؟ چه چیزش رو دوست داشتی؟
قیافه اش؟ تیپش؟ صداش؟ رنگ چشماش؟دوست داشتن یعنی ظاهر؟
چرا از من متنفر هست
چون با تو خیلی فرق داره چون شما اصلا هماهنگی باهم ندارید چون هردوتاتون با بچه بازی هایتون و بیشتر اون با لجبازی اش نگذاشتید زندگی مشترک شکل بگیره
خداجون کاش شماره نفسهام دست خودم بود کاش گناه بچه ام گردنم نمی افتاد
اون وقت که هرکسی یه مشکل واسش پیش میومد زود خودش رو می کشت
چرا چرا چرا
دلم می خواد از اسمون بپرم بی وزنی خیلی حس قشنگی باید باشه
چرا از آسمون؟
الان که دیگه زیر فشار نیستی
الان بی وزن بی وزن هستی
پرواز کن
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز
نمی خوام خیلی تو تصمیمت خلل وارد کنم ، اما معایب 4و5و6و7 رو ، خصوصا 6 رو می بینم که از سر ناراحتی نوشتین ، آیا با شوهرتون اینقدر شرایط خفقان حاکم بوده که ایطوری توصیفش می کنید - اجازه تنفس- ، اونهم برای شما که تقریبا از ابتدا بار زندگی رو به دوش داشتین؟
تمایل دارم کمی بیشتر رو معایب طلاق تمرکز کنید و اونا رو مثل مزایا باز تر کنید، :72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بی بی
وقتی نتونی اونی باشی که هستی میشه نفس نکشیدن
چیزهایی که نوشتم شاید احساس باشه
ولی برای من الان مهم هست
نمی خواهم شرایط زندگی مشترکم دوباره پیش بیاد
از اون بالهای صداقت که اسیر شوهرش بود
مثل پرنده های قفسی که هرکی بریزه شادونه فکر می کنن خداشونه باشم
نه نمی خواهم برای خلاء عاطفی که یه روز هست و 10 روز نیست دوباره اون پرنده قفسی بشوم
نمی دونم
اولین تاپیکم خیلی گویا بود
الان با آرامش تصمیم گرفتم
جناب سنگ تراشان
امید
بی بی
اگر این راه من اشتباه هست
راه درست را شما بیان کنید
نه واقعا راه دیگری به نظرتون میرسه؟
5 ماه صبر کرم
روی خودم کار کردم
باهاش برای صحبت رفتم
حتی به اینکه تمام اموالم هم به نامش بشه رضایت دادم
ولی اصرار داشت که جدا بشویم
خوب جدا بشویم
راه دیگری هست
شاید هست و من ندیدمش خوشحال می شوم به من نشون بدهید
دوستان کجایی؟
نقل قول:
سلام اقا کیوان ممنون از راهنمایی های خوبت
پرسیده بودی ایا به این نتیجه رسیده ام که به طلاق فکر نکنم
اره دیگه به طلاق فکر نمی کنم چون
1-هنوز به ادامه این زندگی در صورتی که شوهرم رفتارهایش را عوض کنه امیدوار دارم
شوهرم تغییر نمی کنه
2-از کلمه طلاق و مطلقه می ترسم با اینکه تا حالا با سه تا مشاور خوب مشورت کردم که هرسه گفتند برگشتن به این زندگی سوختن در آتش هست و با توجه به تمکن مالی که دارم و استقلال و مسئولیت پذیری ام مشکلات بعد از طلاق من به مراتب کمتر هست حتی یکیشون به من گفت خانم شما معتادی ! معتاد به شوهرت- معتاد به ایثار کردن عشقت
من از طلاق نمی ترسم
نقل قول:
این یعنی چه که می گویی دوستش دارم ؟! این مرد یا به تو آسیب زده و آسیب زدنهایش جدی است که واقعا معنی دوستش دارم را نمی فهمم . یا آسیب نزده ؟!
اگر آسیب زده و تکرار هم خواهد کرد این چه دوست داشتنی است ؟!
شما برای اینکه در کنار کسی باشی و با وی زندگی کنی اولین نیازهای زندگی که احساس امنیت و آرامش است را نداری
پس چطور می توانی بگویی من فردی را که از من و بچه ام سلب آرامش و امنیت می کند دوست دارم ؟!
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
هیچ کسی نمی تواند جای تو باشد و به جای تو تصمیم بگیرد .در نهایت تصمیم گیرنده خودت و همسرت هستید که باید راه آینده را به تصویر بکشید و اجرا کنید .
شرایط زندگی ات و برخوردهای ریز و درشتی که باعث ایجاد این مشکلات شده خودت بهتر از هر یک از ما می دانی . اشکالی نمی بینم که آنها را بنا به توصیه بی بی روی کاغذ بیاوری و حتی چندین روز روی آن کار کنی .
یک سری مشکلات اولیه هستند و یک سری مشکلات ثانویه . ببین آیا راهی برای مرتفع کردن مشکلات وجود دارد و یا تو به عنوان یکی از طرفین ظرفیتهایت تا چه اندازه است و چه می خواهی .اگر مشکلات با کمی گذشت و تلاش قابل تغییر باشد خوب در جهت بهبود اوضاع تلاش کن . اگر هم دیدی که مشکلات از جنسی است که قابل تغییر نیست و فعل محال است در نتیجه باید بین دو گزینه ی بد و بدتر یکی را انتخاب کنی .
اما این همه صحبت و گفتگو و مشاوره به این دلیل است که به باور و یقین انتخاب راهی که در پیش می گیری رسیده باشی تا یک روزی سر جای اولت برنگردی و ببینی تنها عمرت هدر رفته و اشتباه کرده ای و خیلی چیزها را از دست داده ای .
نمونه ی این افراد را در تالار زیاد داریم و زیاد می بینیم.فرد تصمیمی می گیرد عمری را سپری می کند و حال به هر دلیلی می بینی بعد از چندین سال سر همان پله ی او ایستاده . همان جایی که یک روزی از آن فرار کرده بود !!!
این حرفها و مشورتها برا ی آن روز است . آن روز که با سربلندی بتوانی بگویی راهی به غیر جدایی و وجود نداشت نه اینکه پشیمان شوی و ببینی که .............!!!
حرفهای بی بی را در کنار سایر حرفها مورد بررسی قرار بده . عجله و شتاب نداشته باش . تو که 10 سال عمرت رفته یک هفته ی دیگر هم روش . اما یک تایم مشخص نه یک تایم ابدی روی 10 سال .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
مدیر همدردی
يكم:
همانطور كه دوستان تيزبين و ژرف انديشمان در اين تاپيك اشاره كردند. شما فردي قوي، صبور و با همتي هستيد. مصمم و مهربانيد و پويايي و انرژي گذاري شما براي زندگي قابل ستايش هست.
بايد نقاط قوتت را حفظ كني همچنين توسعه دهي، كاري كه تاكنون كرده اي.
من به مراجعاني مثل شما افتخار مي كنم كه چنين مصمم در حل مشكلات زندگي همه انرژي خود را مي گذارند، مشورت مي كنند و بر اساس خرد جمعي و تلاش خود راههاي برون رفت از مشكلات را جستجو مي كنند. و از همه مهمتر با توكل و صبري كه دارند ، گوهر مقصود را به كف خواهند آورد،انشاء الله.
جا دارد در گام نخست به ضعفهايي از شما اشاره كنم كه اگر آنها را بشناسيد، مي توانيد زندگي خود را به بهترين صورت بازسازي كنيد.
لف) توهم ترس، يا ترس از ترس
ب ) عدم جسارت، عدم قاطعيت، و داشتن وابستگي
ج) بي مهارتي و دلسوزي ها و حمايت هاي افراطي
د) احساس محوري و تمركز بر هيجانات به هنگام مشكل
هـ) فرار از تصميم گيري
شما به زمان نياز داريد كه قبل از زندگي مشتركتون، خودت را بازسازي كني و حتي المقدور ضعفهايت را كاهش دهي و قدرت تصميم گيري خود را تقويت و اعمال كني. در اين مرحله نبايد نه اين زندگي را ترك كني و نه اينكه به پاي همسرت بيفتي كه ادامه دهد. بايد صبور باشي. اما نه صبور منفعل ، نه صبور احساسي، نه صبور مستاصل، نه صبور نگران، نه صبور ترسو، نه صبور تنها و غمزده، نه صبور ضعفيف
بلكه صبور مصمم،صبوري كه در پي رفع ضعفهايش هست. صبوري كه انرژي روي آزاد كردن منابع رواني خود گذاشته است. صبوري كه با جسارت و منطق محور در صدد قدرت تصميم گيري و انتخاب هست.
آیا زمان کافی سپری نشده ؟ آیا من امروز در صدد تصمیم گیری و انتخاب نیستم؟
نتیجه گیری
حالا مي تواني توان و انرژيت را آزاد كني و براي زندگي ات تصميم بگيري و البته هزينه هر انتخاب را هم به راحتي بپردازي ،اينكه بماني و تغيير دهي،اينكه بماني و بسازي و اينكه بروي و زندگي جديدي آغاز كني.
آري هميشه راه وجود دارد، بايد جسارت تصميم گيري داشت.
نقل قول:
بالهای صداقت
فرشته مهربان دقیقا به عمق رنجهایم اشاره کردی
بار اولی که به این تالار اومدم وقتی که هنوز عضو نشده بودم مقاله التیام شکست های عاطفی را حوندم که سه مرحله داشت
1-خشم
2-گناه
3-رنجش
من حس خشم و انتقام را پشت سر گذاشتم والان بیشتر احساس می کنم صبوری ام خیلی کم بوده
در صدد هستم رفته رفته خودم را اصلاح کنم تا زندگی ام به ثبات برسه
باز هم ممنون از همفکری ها و راهنمایی های همتون
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام،
راستش من فقط خواستم بگم که با نظر دوستان تا حدودی موافقم...
هر تصمیمی که میخوای بگیری، تمام دلایلت رو بنویس روی کاغذ، با تاریخ،
تا اگر روزی ، به هر دلیلی پشیمون شدی از تصمیمت، برگردی و ببینی چرا چنین تصمیمی رو در چنین شرایطی گرفتی...
حداقل فایدهای که این کار داره، اینه که از تصمیماتی که میگیری پشیمون نمیشی،
این کاری هست که من هم بد از یه سری پشیمونی از کارهام دارم میکنم...یعنی تصمیماتم رو مینویسم...با تاریخ و دلیل...
درست مثل وقتی که تصمیم گرفتم بعد از ۱ ترم فوق رو در ایران رها کنم و برا ادامه تحصیل بیام اینجا...
اینجا برام خیلی خشن بوده، بعضی وقتا میگم این چه غلطی بود کردم...
خوب بعضی وقتا برمیگردم و دفترچه یاد داشتم رو نگاه میکنم...
و خدا رو شکر میکنم، میبینم، دلایلی که برای از ایران رفتن داشتم خیلی زیاد بوده و این انگیزه بزرگتری برام هست که سختی هارو، تنهایی هام رو تحمل کنم...
در مورد شما هم، فعلا توصیه میکنم،
فقط یک هفته...یک هفته رو اختصاص بدی به پیدا کردن دلیل...
از دوستان هم خواهش میکنم، هر مزایا یا معایبی که در این رابطه میبینند، بیان اینجا بنویسن...
بالهای صداقت عزیز شما هم، هر کدوم رو که به نظرت منطقی رسید، یاد داشت کنن...
بالهای صداقت عزیز، شما الان تصمیم رو گرفتی،
پات رو بلند کردی و میخوای یه قدم به جلو بذاری، خوب این بد نیست که قبلش ببینی جای پات محکم هست یا نه، بعد پاتو بذاری اونجا...
درست مثل بالا رفتن از یه صخره...کافیه یکم جای پات سست باشه...اگه یه تکه سنگ از زیر پات در بره میافتی ته دره...
میدونی جامعه ما یه مقدار نسبت به مساله طلاق کانسرواتیو هست...
که البته تا حدودی به نظر من خوبه...
اگر دوستان چیزی میگن، همش به دلیل اینه که تصمیمی که شما داری میگیری، تصمیم خیلی بزرگی هست، خیلی بزرگ...
خوب من خودم شروع میکنم،
از مزایا چیزی نمیگم،
فقط میخوام برات یه عیب رو بشکافم...اما دقت کن، نمیخوام بترسونمت...
میدونی، من از جامعه ایران هیچ جوره دل خوشی ندارم،
به هر حال، منو ببخش که مجبورم رک بنویسم...
معایب:
۱- شما فردا که از همسرت جدا بشی، به عنوان یه فرد مطلقه در جامعه سنتی ایران شناخته میشی...
این یعنی اگه حتا با یه بچه بخوای یه خونه ساده اجاره کنی، تو این جامعه یه جور دیگه نگاهت میکنن،
درست همونطور که به مجردها خونه نمیدن، وضعیت شما هم چنین مسالهای پیش میاره...شاید حتا کمی بدتر...
این رو به عینه دیدم...
وقتی خونه اجاره میکنی، باز هم تو همسایگیت پشتت پره حرفه...
دیگه لزومی نداره وارد فامیل و دوستان بشیم که اونها، ممکن حتا بدتر از غریبه پشتت حرف بزنن...حرف در بیارن...
متاسفم که اینو میگم، اما تو جامعه سنتی ما، هر زنی باید حداقل زیر اسم مردی پنهان باشه(دقت کن، نگفتم سایه، فقط اسم!) در غیر این صورت زندگی راحتی نخواهد داشت...
اینهارو برات ننوشتم که از تصمیمت منصرفت کنم، چون به نظرم تصمیمت منطقیه...نوشتم، که شاید برخی ابعاد رو برات باز کنه،
ابعادی که از نزدیک باهاشون در تماس نبودی...
اگر همسرت برای زندگیش ارزش قائل باشه، بدون شک با اقدام جدی تو از خودش عکسالعمل جدی نشون میده...
اگه نشون نداد، این به نظر من یعنی همون بهتر که جدا بشی...چون شاید این مرد نخواهد تا ۱۰ ساله دیگر هم فکری به حال زندگیش بکنه..
دلیل نمیشه که زندگی شما معلق باشه و وابسته به تصمیم ایشون! اما ازت خواهش میکنم، با توجه به تصمیم بزرگی که داری میگیری،
دلایل بزرگ برای تصمیمت پیدا کن، و ثبتشون کن...
دوستان خواهش میکنم، جدا از جهت گیری احساسی،
فقط مزایا و معایبی رو که به نظرتون میرسه، با توجه به وضعیت بالهای صداقت عزیز، که هممون کمو بیش در جریانش هستیم، در این تاپیک بنویسین...
از همتون ممنونم،:72:
برادرتون،
کامران
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
ممنون کامران گرامی
من تصمیم رو گرفتم و قاطعانه به دنبالش می روم
یه مدت از تالا دور می شوم تا برای خودم فکر کنم و تصمیم بگیرم
من منتظر معجزه نیستم
فکر می کنم 5ماه هم زمان کافی باشه
حرف مردم برایم مهم نیست
من نمی دونم همه می گویند دید اجتماع روی زن مطلقه بد هست
ولی من می گویم این من زن هستم که اجازه می دهم دیگران چگونه نسبت به من قضاوت کنند
من باید راه بدهم تا مردی به خودش اجازه جسارت بده
منی که بزرگترین ارزش در زندگی ام نجابت بوده
اگر زنی بخواهد به کارهای نادرست برود شوهر داشتن و یا نداشتن برایش تفاوتی نداره واگر زنی عفت داشته باشه توی یه گردان مرد هم بره با سربلندی خارج میشه
به هر حال ممنون
من تصمیمم را قاطع گرفته ام و الان نیاز به رسیدن به زندگی ام دارم می خواهم چند وقت به مرخصی بروم
سارا جان خانوم دکتر فیلم رازی که توصیه کردی بسیار خوب بود ممنون
مدیر همدردی
نقاب
کیوان
فرشته
انی
کامران
بی بی
موعود
مامفرد
امید
گل مریم
امریم
ارزو خانوم
بی دل
اریو
پندار
شیرین جون
فیلو سارا
غزاله
باران که نیستش
شوکان
محمد ابراهیمی
و همه اون هایی که به من راهنمایی دادید یه مدت به مرخصی می روم تا با انرژی بیشتری بر گردم
جناب سنگتراشان بی نهایت ازتون متشکرم
من امروز با خانوم دکتر اسماعیلی تلفنی صحبت کردم ایشون به من گفتند قاطعانه اقدام کن
الان که به این نتیجه رسیده ای و می خواهی که جدا شوی بدون کوچگترین تردید برو جلو
شوهرت یا
1-معترض میشه
بهش بگو برویم مشاوره
2- قبول می کنه
به من گفتند تا تو جدی نباشی او جدی نمی شود
و نیز گفتند افرادی مثل شوهر شما سخت تصمیم می گیرند ولی به تصمیم عمل می کنند
امکان داره شوهرت اصلاح بشه
به ایشون گفتم نگاه خوش بینانه این جوری هست
به من گفت نه تو جدی باش تصمیمت را گرفته ای اقدام کن ولی آهسته آهسته
دوستان تا دیداری مجدد خدا نگهدار
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
خانم با لهای صداقت نمی دانم چرا با اینکه هم من و هم دیگر دوستان شما را نسبت به اتخاذ تصمیمی که تلویحا به نوعی جدا شدن و طلاق گرفتن است تر غیب کرده ایم و ایضا از راه حل انتخاب شده شما هم بوی جدایی به مشام می رسد . دل نگرانم ، نه فقط برای شما و یا فرزندتان بلکه برای همسر تان هم دلشوره دارم . مبادا فکر کنید که قصد منصرف کردنتان از تصمیمی که گرفتید را دارم ، نه ، هر گز ، اما ماحرای همسر شما را به نوعی شبیه ماجرای زندگی خودم میدانم
شما می گوئید همسر تان بی مسئولیت است و همه آنچه که تا کنون از همسر تان گفته اید و همه هم بر مبنای آن گفته ها بر رهایی شما از این مخمصه نظر داد ند ، اما امروز وقتی در یکی از تایپک های اخیر تان از تحمل دو ماهه تان حرف به میان آورده بودید با خودم گفتم یعنی میزان تحمل پذیری یک زندگی ده ساله فقط دو ماه می تواند باشد ؟ و پس از آن ، همه چیز مثل باد خزانی که درختان را بی برگ و بار می کند ، باید در خت زندگی خشک گردد؟ این رواست ؟ به نظرم حتی اگر یکی از دو طرف معادله زندگی مقصر محض هم که باشد باز هم رو نمیدانم که ریشه درخت تناور ده ساله ی یک زندگی زناشویی را حشکاند آن هم فقط به خاطر کم تحمل پذیری یکی از دو رکن کانون خانواده .
میدانم این حرف ها به دلیل استفاده بی حد و اندازه اش در جامعه ما دیگر نخ نما شده اما واقعیتی است انکار ناپذیر
اگر تعریف واکنش وارونه را که اخیرا یکی از موضوعات بحث بر انگیز تالار شده است درست فهمیده باشم به نظرم شما خانم بالهای صداقت دچار همین واکنش وارونه شدید که به ظاهر عزمتان جزم جدایی است اما میدانم که در نهانتان به دنبال چیز دیگری جز جدایی هستید ( البته اگر معنای واکنش وارونه را درست فهمیده باشم ) چرا که همسرتان را دوست دارید و از همه مهمتر اینکه او نه تنها زمانی معشوق شما بوده بلکه امروز پدر فرزند دلبندتان است که جز با او به آرامش نمی رسد
می خواهم یک مثال از همان نوع مثال های نخ نما شده برایتان بزنم .
من زنی را می شناسم که ضمن تحمل 18 سال زندگی پر رنج و مشقت در طول 18 سال زندگیش دست از تلاش برای دوباره ساختن پدر فرزندانش نکشید تحمل همسری که اعمال و رفتارش به مراتب عذاب آور تر ازآنچه که شما از رفتار و کردار شوهرتان برایمان گفتید داشته است ، اگر چه آن زن هم عاقبت به همین تصمیمی که شما امروز گرفته اید رسید اما آن آشنا ی من ، پس از 18 سال ضمن تحمل شرایط نا گوار زندگیش برای بازسازی زندگی اش از هیچ کوششی ، چه مالی و چه معنوی کم نگذاشت به همین دلیل روزی که به پایان راه رسید ، هیچ یک از فرزندانش او را برای جدایی از پدرشان سر زنش نکردند . البته خوب میدانم ، تحمل پذیری آدمها با یگدیگر متفاوت است اما... اگر موطلایی در 20 سالگی از شما بپرسد چرا بیش از دو ماه برای پدرم تحمل نکردی چه میگوئید؟
خانم با لهای صداقت ما مرد ها به رغم همه ادعا هایی که داریم بسیار ترد و شکننده هستیم اما برای حفظ ظاهر هم که شده خم به ابرو نمی آوریم از این رو خانم ها ما مرد ها را انسان های بی احساس و چه و چه می دانند.
اما با این همه ، دخترم ، با لهای صداقت ما همه بیرون گود نشسته ایم و تو در درون گود زور آزمایی با مشکلات زندگی خودت ، و همه این حرف ها فقط بخاطر این است که قدم هایت را در راه تصمیمی که گرفته ای آنچنان برداری که برای هر گامش ، نه برای دیگران که در برابر پرسش های احتمالی دخترت در اینده و ایضا وجدان صادقت ، دلیل منطقی داشته باشی همین
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
بالهای صداقت عزیز هر تصمیمی که بگیری بیشتر از هر کس دیگه ای شما هزینه اش رو باید بپردازی. چه موندن و چه رفتن! لازم هم نیست که همه رو مجاب کنی. بالاخره هر تصمیمی ممکنه یه عده موافق داشته باشه یه عده مخالف. پس همونطوری که گفتی یه چند وقت به مغزت و روحت و بدنت استراحت بده و بعد دوباره راجع به این موضوع فکر کن بذار هر تصمیمی که میگیری به پختگی برسه و به قول دوستان از روی ترس و یا چه میدونم واکنش وارونه و ...و یا از روی خستگی یا استیصال نباشه. تصمیمت قراره زندگیتو از اینی که هست بهتر کنه و شما رو بهتر رشد بده.
موفق باشی:72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
چرا گذشته را مدام می جوری ؟!!!!!
گذشته هر چه بود گذشت و تمام شد .
وقت رفتن و مرور این خاطرات ؟!! رها کن .
حال خودت را به هم نریز .
درسی که باید از گذشته می گرفتی گرفته ا ی . همسرت را هم شناخته ای. ول کن این گذشته را . امروز را بچسب و برای آینده برنامه ریزی کن . فقط جوری که درست باشد . برگشت به عقب نباشد .
آخر دنیا نیست .
این همه زن با هر زیر مجموعه ای که زندگی آنها را تعریف می کند . یکی تصمیم می گیرد بماند یکی هم تصمیم می گیرد طلاق بگیرد .
هر کاری که می کنی و هر تصمیمی که می گیری درست . بچه تو هم یکی مثل همه ی بچه هایی که این مدل زندگی ها را تجربه کرده اند .
خواهش می کنم گذشته را زیر و رو نکن و شخم نزن . همین .
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
علامت سوال؟؟؟
بالهای صداقت عزیز با اتکا به نیروی درونی خویش تصمیم بگیرید.. سخنان من...او...و آن... تنها هدایت کننده و راهنمای راه هستند نه تحمیل عقایدمان بر شما.
تصمیم نهایی را شما می گیرد... در این راه تنها باید توصیه ها را شنید و پذیرا بود و تاکید بیش از حد بر نظر دیگران نیز صحیح نیست..
شما تمامی جوانب امر را بسنجید... و تصمیم بگیرید.
موفق باشید:72:
-
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
ممنون نقاب
من تمامی جوانب امر را سنجیده ام
و الان قاطعانه تصمیمم را گرفته ام
من برای طلاق می خواهم اقدام کنم دیگه حاضر نیستم به زندگی گذشته ام برگردم
می خواهم برای خودم و دخترم برنامه های شاد داشته باشم زندگی سراسر نشاط و آرامش
به همین خاطر می روم
نقاب نیروی درونی ام می گوید برو
میگه ساکن نمون
حرکت کن
چیزی که باید بشه شده
من با توکل به خدا تصمیمم رو گرفتم
انشاالله تصمیمم درست باشه
دوست دارم مدیر تالار و فرشته مهربان هم راهنمایی نهایی شون رو بدهند
لذا برای جمع بندی و تجزی و تحلیل تصمیم من لطفا دیگه توی این تاپیک پست نزنید
من فقط منتظر فرشته و مدیر تالارم برای راهنمایی شون
کیوان گرامی خواهش می کنم بعد از پست مدیر و فرشته
این تاپیک رو قفل کن
یا حق
به امید روسفیدی هممون در پیشگاه خداوند
-
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
اصولا تاکید بر این است که خارچ از مباحث اصلی تاپیک ها بحثی نشود... در غیر این صورت پست های نامربوط توسط مدیران حذف خواهند شد...
با سپاس از اعضا محترم:72: