-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
موعود محترم و gh.sana عزیزم بحث را خصوصی نکنیم بهتر نیست ؟!
هر کدام از ما اجازه داریم نظر و تجربه خودمان را داشته باشیم و در این اختلاف نظرها نباید دین و باورهای مذهبی همدیگر را متهم کنیم و انگشت اتهام به سوی باورهای هم بگیریم .صد البته که نگاه یک جنسی هم نباید داشته باشیم .
همیشه در هر مشگلی دو طرف مقصر هستند یکی کمتر و دیگری بیشتر یکی عامل است و دیگری معلول .
به هر حال برای اینکه از بحث آرش و مورد و مسئله او خارج نشویم خواهش می کنم ، قدری صبوری پیشه کنیم و به دیدگاه ها و تجربیات هم احترام بگذاریم و در راستای مشگل آرش متمرکز بشویم .
هر دو نازنین را می بوسم و به جهت صبوری که پیشه می کنید پیشاپیش تشکر می کنم .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
واقعا" از اینکه من و دوستمون خانمgh.sana باعث شدیم بحث اصلی به حاشیه کشیده بشه معذرت میخوام .
من فقط منظورم رو برای ایشون باز کردم .
ببخشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
ممنون از آني بزرگوار:46:.....و پوزش از آرش گرامي:72:....ترجيح ميدم فعلا جوابي به خانم" موعود" ندم تا بحث بيش از اين به انحراف كشيده نشه!!!!!!!!!....بازم عذر ميخوام از آرش.....:72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
آرش این کتاب را دارم و باید مجددا نگاهی به آن بیندازم و ببینم دقیقا منظور شما کدام مبحث کتاب است و در ضمن توصیه می کنم کتاب تحلیل رفتار متقابل را هم بخوانید و کتاب بعدی قدرت شگرف درون .
برادر یادت باشد بیرون خبری نیست و هر چه هست در درون خود شماست .
عشق را هم آنچنان که می دهی نمی توانی دریافت کنی . عشق را نمی توانی در کفه ترازو بگذاری و میزانش کنی .
عاشق که شدی درد عشق و هجران را هم باید تاب بیاوری . به دنبال افسانه های قشنگ قشنگ نباش اما عاشق حتما باش که بی عشق زندگی هیچ است .
حتی عشق به یک بوته ی خار را اگر تجربه کردی دیگر نمی توانی بی عشق زندگی کنی . درد شیرینی است .
سلام
چند سال که تهران بودم با یکی از انسانهای خوب که واقعا در پرسه تکامل اخلاقی من تاثیر داشت در ارتباط بودم شاگرد یکی از اعجوبه های قرن حاضر بود یه چیزی رو دائما تکرار میکرد که در دنیای اطرافتون چیزی رو پیدا نمی کنید هر په هست در درون شماست اینقدر باید قلبتون از اسرار پر بشه که گنجایشش تموم بشه و بترکه و شما را وارد عالم دیگری کنه احاطه عجیبی به شخصیت وکردار اشخاص داشت.
اینو بگم که ذاتا انسان عاشق پیشه هستم احتیاج به معشوق خاصی هم ندارم خودمو خدام وبه همه چیزم عشق میورزم وقتی با مردم همکاران خانواده وووووو بر خورد می کنم احساس می کنم همشون رو عاشقانه دوست دارم به خاطر همون اطرافیانم مثل پروانه بدورم می چرخند که منم همیشه بهشون می گم خیلی منو شرمنده میکنید .وخودمو مستحق محبت اونا نمی دونم چون در مقابل محبت هام توقعی ندارم واعتقاد دارم محبت ورزیدن و عشق ورزیدن که خریدنی یا فروختنی نیست که در مقابلش از کسی چیزی بخوام ولی شاید بشود گفت اینگونه ارتباطات صمیمانه وابسته به عکس العمل افراد مقابل هم هست اگر چه به اندازه اندک
واینو میدانم که درد هجران محصول خود خواهی انسان است اگر خودی در کار نباشد.وفقط او باشد حتما هجران به وصال تبدیل خواهد شد. اما یک سوال
--خدا چقدراز ما خواسته در زندگی زناشوئی که در آن با عشق مجازی البته از نوع مقدش سر و کار داریم دنبال درد فراق و هجران و جدایی باشیم آیا دین هم از ما اینو خواسته آیا زن و شوهر ازدواج می کنند که به درد هجران مبتلا بشند یا فراق همو تحمل کنن. درد و هجران و جدایی همه اش آرامشو از انسان سلب می کنه در صورتیکه قران ازدواج را مایه آرامش می داند.
در خواست من این است که عشق حقیقی عرفانی را با عشق مجازی ولی مقدس ازدواج تسری ندهید.
در ضمن هر چند انتظارم از عشق ورزیدن به همسرم باعث نشد که توقع افسانه ای برای من بوجود آورد ولی زندگی کردن به سبک گفتار شما زندگی کردن افسانه ایست
اگر انسان از روی محبت دست بر گلبرگهای گلهای قشنگ سرخ و صورتی رز می کشه به خاطر اینه که آنها زیبائی خود را به رخ تو کشیده اند. حتی عشق به خدا هم سبب می شود تابارقه های فرود آمده از عالم بالا را حس کنی چون درک اون رو به شما داده اند اگر چه به وصال کامل نرسیده اید
گرچه می گفت که زارت بکشم میدیدم.....که نهانش با من دلسوخته بود
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
اقا ارش بايد بگم واقعا زيبا و تاثير گذار نوشتيد ..دقيقا همينه كه ..گفتيد ....شاد باشيد :73:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
اون تستی رو که گفتم اینجا می نویسم
1-این شمائید که ازنظر فیزیکی مبادرت به ابراز محبت می کنید
2-این شمائید که می خواهید صمیمی و مهربان باشید ومهرورزی کنید
3-نهایت تلاشتان را می کنید که با او باشید وکارهایش را انجام دهید.در حالیکه او به ندرت در حق شما چنین کارهایی را می کند
4-در ابتدای رابطه این شما بودید که اول به خانواده خود درباره او سخن گفتید
5- ایم شمائید که بیشتر برنامه ریزیهای تفریحی را به عهده دارید در حالیکه نامزدتان فقط شرکت کننده است
6-این شمایید که در رابطه هیجان بیشتری از خود نشان می دهید ولی او هرگز به شما نشان نمی دهدکه رابطه برایش معنا و مفهوم خاصی دارد یا نه(بی تفاوت است)
7-در پاره ای از مناسبت های خاص هدیه های شما شخصی بوده وروی انها فکر شده است ولی اونه
8-وقتی که در رابطه آینده واحساسات تان صحبت می کنید نامزدتان یا سکوت می کند یا موضوع را عوض می کند
9-این شمائید که بیشتر تماسها را در رابطه شروع می کنید . تلفن صحبت هاو...
10- این شمائید که خود را بازندگی عادت ها و برنامه های او وفق می دهید در حالیکه او تلاشی برای این که خود را با زندگی وبرنامه های شما وفق دهد نمی کند.
برای هر سوال مثبت خود یک امتیاز را در نظر بگیرید
-2 امتیاز: رابطه شما متعادل است به همان میزان که عشق می ورزید عشق دریافت می کنید
-5تا3امتیاز: ممکن است بخواهید خود را متقاعد سازید که به شما عشق کافی می ورزد در حالیکه اینطور نیست .....اودر جهت علاقه وعشق شما تلاش چندانی نمی کند .او به لحاظ روحی تنبل است........
-5 تا 7 امتیاز:در چنین رابطه دردناکی چه می کنید.از اینکه خود را گول بزنید دست بردارید و با این واقعیت روبرو شوید که آن مقدار عشقی را نمی کنید مستحق آن هستید اعتماد بنفس شما به حدی پایین است که به خورده نانی دل خوش کرده اید ووانمود می کنید که برایتان کافی است( که البته من اینو بارها به خانمم گفته بودم)در حالیکه اینطور نیست در موقعیتی بسیار نا سالم قرار دارید و هر چه به این رابطه ادامه دهید لطمه روحی بیشتری خواهید دید فورا به همسر خود درباره رفتار و برخوردی که استحقاق آن را دارید التیماتوم دهید چنانچه موثر واقع نشد به رابطه پایان دهید سپس بیاموزید که چگونه خود را دوست بدارید. باز به نطر اساتیدم این گونه روابط قابل ترمیم است.
-8 تا 10 امتیاز: چه رابطه ای؟ شما در رابطه نیستید شما در وهم پندار خود زندگی می کنید شما مدام از خودتان مایه میگذارید این عشق نیست این یک خود کشی روانی است شما اصولا آمادگی ارتباط زا ندارید.....
علتهای محبت بیش از حد شماکه در همین کتاب عنوان شده:
1-به خاطر کم بود عاطفی در کودکی از جانب والدین که شما الگویی از دوران کودکی خود باز تکرار می کنید
2-نقشی را بازی می کنید که یکی از والدتان در قبال دیگری بازی می کرد
3- خود را تنبیه می کنید.هنگامی که اعتماد به نفس شما پایین باشد،کسی را به خود جذب می کنید که نظر انتقاد گونه شما را نسبت به خودتان تایید کند به این ترتیب که به شما عشق کافی نورزد.
(البته من فکر می کنم مورد اول در باره من صدق کنه)
احساسات شما در باره این رابطه:
1-احساس می کنید طرف مقابل قصد کنترل شما را دارد
2-خود راتشنه عشق می بینید
3-از اینکه به شما عشق نمی ورزند عصبانی خواهید شد
4-احساس خواهید کرد به شما خیانت می کنند
5-احساس در ماندگی خواهید کرد
چرا به شما کمتر عشق می ورزند:
1- از لحاظ روحی از خود محافظت کنید .(که بعد از یک مدتی من هم اینطور عمل میکردم برای محافظت روحی خودم یعنی بی تفاوتی به خرج می دادم)
2-تا والدتان را تنبیه کرده باشید: چون در کودکی از طرف یکی از والدین یا هر دو آنها طرد شدید و مورد محبت واقع نشدید بدین ترتیب شما نقش آن والدتان را بازی می کنید وهمسر شما نقش کودکی شما را این وارونگی نقش ها یک راه نا خودآگاه تنبیه آن والدتان است.
3- این گونه رفتار می کنید تا نقشی را که والدتان در قبال دیگری داشت بازی کنید.(که احساس می کنم همسر من هم در این مورد مشکل داشته چون پدر ایشون شدیدا بی تفاوت واصلا خنده تو صورتش ما که ندیدیم و....)
4-تا دیگری را کنترل کنید.
وقتی شما این گونه باشید (یعنی کمتر عشق می ورزید)احساس می کنید:
1-احساس می کنید که به تنگ آمده اید و به آزادی وفضای بیشتری نیاز دارید
2-احساس می کنید او بسیار متکی و محتاج است
3-وقتی بیش از آن چه می توانید عشق بورزید از شما مطالبه می شود. دلسرد می شوید ودچار سرخوردگی می گردید
البته منو می بخشید با اختصار وگاهی در کلمات تغییراتی ایجاد کردم
هیچ عاشق خود نباشد وصل جو.....تا نه معشوقش بود جویای او
تا که از جانب معشوق نباشد کششی......کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
مرسی آرش خان
همان دیروز که فرمودید من همین قسمت را در کتاب پیدا کرده و مرور کردم .
می دانید آرش گاهی ما آنقدر عصبانی و ناراحت هستیم که در تقسیم بندی های خود دچار اشتباه می شویم . یعنی به نوعی خطای ناخواسته .
من که در موارد بسیاری دچار چنین اشتباه برداشتی بوده ام . امیدوارم شما وسایر دوستان چنین خطایی نداشته باشید .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام قولا من رب الرحیم
در موردش بیشتر تامل می کنم منم خیلی برام پیش اومده
البته گاهی این وسوسه تو ذهنم جاری می شد که نکنه کسی دیگه رو دوست داره ولی سعی می کردم این فکر رو از خودم دور کنم یه بار یه اشتباه بزرگ کردم که از اون کارم ناراحتم مبایلش گرفتم زیرورو کردم که خیلی ناراحت شده بود
ولی واقعا پدرشون در حق همه خانواده ظلم کرده اصلا وقتی تو نخ این آقا میری احساس میکنی که از عواطف شاید مرده باشه من که ندیده بودم که با مادر خانمم یه حرفی که درش احساسات باشه زده باشه خیلی خیلی هم من من میکنه خیلی خودشو قبول داره احساس میکنه یه راست میبرنش بهشت و از جمله مردان خداست در حالیکه در گفتار بزرگان خوش رفتاری و محبت از اخلاق بهشتیان است وکسی که اخلاق خوبی داره مشخصه که عقل کاملی هم داره
دیروز خانمم پیامک برام فرستاده بود گر چه کمی توهین چاشنیش کرده بود ولی مشخص بود خیلی ناراحت و پشیمونه منم بهش گفتم اگر مطالبت مودبانه نباشه اصلا جوابتو نمی دم راستشو بگم یکم دلم لرزید وفکرمو مشغول کرد. منظورش این بود که وقت مشاوره بگیر تا با هم بریم تست بدیم البته حرف بی جایی نیست بلکه خیلی با جاست
باز به تردیدم اضافه شد واز این طرف هم مادرم میگه اگه بر گردی شیرمو وحلالت نمی کنم عاقت میکنم همش بخاطر اون بی عقلی که از خودش در آورده بود بودوبه مادرم بی احترامی و پرخاش کرده بود منم که زیاد به حرف مادرم در خصوص مسائل زندگیم نمی کنم به مادرم میگم اگه تونستم انجام میدم روی چشم ولی بعد فراموشم میشه ولی تو این مورد موندم چکار کنم ار عاق والدین می ترسم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arash11
دیروز خانمم پیامک برام فرستاده بود گر چه کمی توهین چاشنیش کرده بود ولی مشخص بود خیلی ناراحت و پشیمونه منم بهش گفتم اگر مطالبت مودبانه نباشه اصلا جوابتو نمی دم راستشو بگم یکم دلم لرزید وفکرمو مشغول کرد. منظورش این بود که وقت مشاوره بگیر تا با هم بریم تست بدیم البته حرف بی جایی نیست بلکه خیلی با جاست
باز به تردیدم اضافه شد واز این طرف هم مادرم میگه اگه بر گردی شیرمو وحلالت نمی کنم عاقت میکنم همش بخاطر اون بی عقلی که از خودش در آورده بود بودوبه مادرم بی احترامی و پرخاش کرده بود منم که زیاد به حرف مادرم در خصوص مسائل زندگیم نمی کنم به مادرم میگم اگه تونستم انجام میدم روی چشم ولی بعد فراموشم میشه ولی تو این مورد موندم چکار کنم ار عاق والدین می ترسم
سلام
با توجه به شناختی که از مادر دخترتون دارید اگه حس می کنید پشیمون شده فرصت جبران بهش بدید.
از صمیم قلب برای شما و دخترنازنینتون و همچنین خانمتون دعا می کنم .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام اقای ارش
اومدم اینجا که دو تا مطلب رو بهتون بگم
اول اینکه لطفا به خانم تون این سایت رو معرفی کنید تا بیاد اینجا من مطمئن ام بچه های تالار خیلی می تونند به خانم تون کمک کنند
دوم اینکه مساله شما منو یاد یکی از اشناهامون انداخت اقایی که از اشنا های من هست الان حدودا 50 سالشه
این اقا دو بار ازدواج کردن و من اصلا خانم اول این اقا رو ندیدم فقط شنیدم که دوباره ازدواج کرده
ولی این اقا از ازدواج اولش یه دختر و از ازدواح دومش یه دختر ویه پسر داره
حدودا یکی دو سال می شه که بچه های این اقا که از همسر دومشون هستند ازدواج کرده اند
ولی من می خوام از اون دختری براتون بگم که مربوط به ازدواج اول این اقاست این دختر خانم فوق العاده برای من محترمه و خیلی محاسن داره ولی چون فرزند طلاق است و پیش مادر بزرگ پدری اش زندگی می کنه کسی حاضر نمی شه با این دختر خانم ازدوواج کنه و هر کی متوجه می شه این فرزند طلاقی است که پیش مادر بزرگش بزرگ شده سریع پشیمون می شه در صورتی که به نظر من دختر دیگه این اقا که ازدواج کرده از هیچ نظر از این دختر خانم برتر نیست ولی اون زیر سایه پدر ومادرش زندگی کرده
حالا جالبه که بدونید که این دختر خانم ( مربوط به زن اول اقا) دانشگاه ازاد قبول شده بود ولی نا مادری ش به پدرش اجازه نداده که شهریه دخترش رو بده و عمو های دختر شهریه دختر رو می دادن و خود دختره هم مجبور بود هم کار کنه و هم درس بخونه
امیدوارم هیچ بچه ای قربانی ندانم کاری های پدر و مادرش نشه:203:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
آتنا جان با اینکه حرفتو تا حدی قبول دارم اما این مسئله رو نمیشه به همه ی کیسها بسطش داد .....گاهی اوقات زندگی ها اونقدر تنش دارن که برای فراهم کردن آسایش بچه ها و والدین بهتره که جدایی انجام بگیره ..... و زندگی کردن بچه با یکی از والدین یا مادر و پدر بزرگ ...براشون بهتره ..منم کسی رو میشناسم که دو تا بچه شو پدر ومادربزرگ .....:72: مادری بزرگ کردن ...و بچه ها الان آمریکا مشغول تحصیل هستند ...و هر دو موفقند ....پس ببین اصلا نمیشه یک نسخه رو برای همه پیچید .....در هر حال امید وارم برای آرش جان هم هر انچه که صلاحه و خدا براش خیر میدونه پیش بیاد ..و دختر گلش که تقریبا هم سن دختر منه .....عاقبت به خیر بشه .......شاد باشید ...
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آراش خان!
در مورد همسرتان و پیامک وی.
توصیه می کنم شما محکم باشید و زود پاسخ مثبت به روندی که داده ندهید ، بگذارید احساس پشیمانی در وی عمیق تر بشه و طلب و تمایل به اصلاح در وی شدید تر شود . و این ممکن نیست مگر به گذر زمانی بیش از این و تحمل شرایطی که کمترینش عدم استقلاله .
آرش عزیز !
خانم شما به مرور متوجه خواهد شد که استقلالی که تو زندگی با شما داشته را ندارد ، هرچقدر آنجا خانه پدری هم باشد ، چون با ازدواج از اون خانه کنده شده ، با بازگشت این گونه اش ، جایگاه قبلی ( یه دختر مجرد ) را نخواهد داشت . با اخلاقی هم که از پدرش گفته اید رفته رفته ، محبتهای شما را بیشتر به یاد خواهد آورد . نیاز به همسر را شدیداً پیدا خواهد کرد و خواهد فهمید با این شرایط و وجود فرزندی 9 ساله موقعیت ازدواج مجدد برایش راحت نیست و...... مسائل دیگر که همگی از عوارض بعد از طلاق برای یک خانم است .
بگذارید زمانی را بگذاراند ، امیدوارش نکنید به این که می شود باز گشتی باشد ، حتی بد نیست ترس این که شما به زودی ازدواج مجدد کنید به جانش بیافتد ، وانمود کنید با برخوردی که بعد از دعوت شما از ایشان برای مشاوره و... ،خودش و خانوادش نشان دادند از وی و تصمیمش برای اصلاح و باز گشت دیگه ناامید شده اید .
به نظر می رسد ، امکان آن هست اینها در همسرتان اثر گذار باشد و به تکاپو بیافتد برای راضی کردن شما و اینگونه با گذاشتن شرط مشاوره و درمان از سوی شما ، پیش از رجوع از وضعیت ایشان و امکان اصلاح و ، اینکه رجوع به صلاح هست یا خیر ، توسط مشاور آگاه خواهید شد .
فعلاً بگذارید او زمان طی کند ، خود شما هم در پی بازسازی روحی در این مدت باشید .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام بر برادر گرامی
من از اول صحبت های شما رو خوندم و می دونم که صداقت رو در حرف هاتون به کار بردین و نمی خوام خدایی نکرده به شما بگم که شما حرفی رو از قلم انداختین
ولی توجه کنید که ما حرفای شما رو فقط شنیدیم و مشکلات و کاستی هایی که شما در زندگیتون حس می کردین رو به ما گفتین و من واقعا برای شما برادر مهربان ناراحت و متاثر شدم
و امیدوارم که در ادامه راه زندگی به هیچ کردان از اون مشکلات برنگردین ولی با این حال اگر ما بخواهییم بدون اینکه حرفای همسرتون رو بشنوییم حرفی بزنیم یعنی یه طرفه به قاضی رفتیم
پس تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که از شما بخواهییم یه فرصت دیگه به زندگیتون بدین نه به همسرتون یه فرصت دیگه به زندگیتون بدین و با همسرتون پیش مشاور برین و تمام این حرفایی که به مازدین رو به مشاور هم بزنید و اجازه بدین همسرتون هم حرفای دلش رو بزنه اون موقع مشاور بهتر می تونه شما رو راهنمایی کنه
شاید اگر این فرصت رو به خودتون و زندگیتون بدین بعدا دیگه جای هیچ شک و شبهه ای در دلتون نمونه و بدونید که همه ی راه ها رو انتخاب کردین
اون موقع است که با همسرتون باید تصمیم بگیرید و ببینید می تونیید شرایطی که از هم انتظار دارید برای هم براآورده کنید یا نه
اگر بله که بسم الله و اگر نه اون موقع تکلیفتون مشخص میشه
نگران آق والدین هم نباشین نگران آینده ی خودتون و همسرتون و فرزند معصومتن باشید و راه درست رو خودتون انتخاب کنید نه تحت تاثیر حرف اطرافیان
مطمئن باشید اگر خودتون تصمیم بگیرید هیچ وقت پشیمون نمی شید
موفق باشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
متشکرم از همتون
البته فعلا میخوام یکم به خودم استراحت بدم وسعی کنم فکرم را مشغول این موضوع نکنم احساس می کنم باید بزارم کمی زمان بگذره بعد اگر دیدم حالم بهتر بود وقت مشاوره بگیرم البته فقط به جهت مشخص شدن تکلیف خودم فکر میکنم چند روز مرخصی بگیرم برم مشهد و......
خدا رو شکر مخابرات اینجا قراره یه چند وقتی سیستم پیامکشو قطع کنه.
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
برادر عزیزم لطفا ما رو از نتیجه نهایی کار بی خبر نذارین
ممنونم ،انشالله موفق بشید و هرچی به صلاحتونه همون بشه
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام بر همگی
ببخشید یادم رفت جواب سلامتون رو بدم با محبت هاتون منو واقعا شرمنده می کنید.واینو بگم هیچ مهره ماری بهتر از محبت کردن نیست.
کاش میشد لحظه ای پرواز کرد.-حرفهای تازه را آغاز کرد-کاش می شد خالی از نشویش بود-برگ سبزی تحفه درویش بود-کاش تا دل می گرفت و می شکست-عشق می آمدکنارش می نشست-کاش با هر دلی پیوند داشت-هر نگاهی یک سبد لبخند داشت-کاشکی لبخند ها پایان نداشت-سفره دل تشویش این و آن نداشت-کاش می شد ناز را دزدید و برد-بوسه را با غنچه هایش چید و برد-کاش دیواری میان ما نبود-بلکه می شد آن طرف تر را سرود- کاش من یک قناری میشدم- در تب آوازها جاری میشدم-بال در بال کبوتر(ملائک) می زدم -آن طرف ترها کمی سر می زدم-با پرستوها(ح-ه بهشتی) غزل خوان می شدم-پشت هر آواز پنهان میشدم-کاش همرنگ تبسم می شدم-در میان خنده ها گم می شدم-آی مردم من غریبستانیم-امتداد لحظه ای بارانیم-شهر من آنسو تر از پروازهاست- در حریم آبی افسانه هاست- شهر من بوی تغزل می دهد-هر که می آید به او گل می دهد-دشت های سبز وسعت های ناب-نسترن نسرین شقایق آفتاب(آفتاب گردان)-----باز این اطراف حالم را گرفت -می روم آن سو ترا پیدا کنم-در دل آیینه جایی وا کنم-شاید این حالم دوباره وا شود- از نشستن با تو بی پروا شود-من اگر سوی تو می آیم عزیز-قطره ای از عشق خود بر من بریز.................
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آقای آرش تصمیم خوبی گرفتید استراحت روحی و فعلا" فکر کردن به چیزهایی غیر از این مشکل در حال حاضر بهترین کار ممکنه که اگه با یه تفریح معنوی هم همراه باشه که دیگه عالیه ............پیشاپیش زیارت قبول :72:
طبع شعرتون هم عالیه و از همون اول مشخص بود که با شعر و شاعری میانه خوبی دارید خصوصا" این شعر آخری در حال حاضر توصیف خوبیه .
موفق باشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
دوست دارم باز مرغابی شوم ...همچو آب آبی و در(گوهر) دریایی شوم ....دوست دارم در کنار لاله بار گیرم... بار دیگر سرخ و شیدایی شوم دوست دارم باران شوم قطره ای در عمق دریایی شوم... دوست دارم چون عقابی در اوج آسمان اوج گیرم مست و سودایی شوم ...باز بر گیرم وجودم را زخاک و با تمام هستی ام ...آنقدر گردم به گردت دانی و فانی شوم..
بار دیگرسلام
از مسافرت مشهد که برگشتم خیلی حالم خوب شده بود و الان هم خیلی بهترم وتصمیم گرفتم دیگه به اون زندگی بر نگردم چون به قول روانپزشک برام سمیه دیگه اعصابم تحمل اضطراب و ناراحتیهای زندگی اینجوری رو نداره و.......
الان وقتی به درونم رجوع می کنم احساس می کنم به همسری احتیاج دارم که واقعا دید باز وواقع گرایانه ای به زندگی داشته باشه زندگی رو در سنگ و آجر و تجملات و در و دیوار و لباس و .... نبینه بلکه زندگی رو به ارتباط قشنگ و زیبای عاطفی همراه با تحمل تفاوتهای همدیگه وگذشت بجا و خردمندانه بدونه، دوست داشته باشه دائما به زندگیش عمق بده و از زندگیش چیز های بزرگ بخواد در عین حالی که اهداف کوچک در زندگیش براش جذاب باشه خودشو زیاد وابسته دنیا ندونه و مزه علم ومعرفت رو چشیده باشه احترام به افراد وبزرگواری براش خیلی مهم باشه بدونه از زندگیش چی می خواد وزمانی هم برای دل خودش وقت بزاره اگر بدونم که با آگاهی ورعایت جوانب داره در اجتماع قدم بر می داره من اصلا محدودش نخواهم کرد.بلکه مثل کوه پشت سرش خواهم بود من از شکست قبلیم اصلا ناراحت نیستم میدونم اگر چه سختی های زیادی کشیدم ولی خدا یه قلب پاک ومرتبط با خودش ویه صبر بی نظیر ویه دلی شاد بهم داده ومتوجه شدم با توکل بر خدااگر ازدواج کنم اینبار بهترین زندگی را خواهم داشت
محتاج همیشگی دعاهای خالصانه شما آرش کمانگیر
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
امشب هر کاری کردم خوابم نبرد
باز یادم از پی ایام رفت...باز جانم از پی اصنام رفت باز غنچه من را درون خود کشید باز جانم از لب او سرکشید باز دیشب شور دیگر داشتم باز امشب شور دیگر یافتم از سرم چشم نرگس باز شد بر دلم تصویر او احساس شد آفتاب آمد فروغش بی بدیل سر اورا من نداستم دلیل.....
اما یه سوالی که برادران و خواهران خوبم دارم اینه که با توجه به اینکه قطعا دیگه به زندگی قبلیم بر نخواهم گشت واولین شرطم در ازدواج بعدیم قبول فرزندم از طرف مقابلم خواهد بود.
خواهش میکنم با توجه به همه مطالبی که تو این پست از من دیدید وهمچنین در پست های دیگه به نظر شما حامل چه خصوصیات بدی هستم وحامل چه خصوصیات خوبی ؟ تا بتونم خوبی ها رو تقویت و بدیهامو کنترل کنم ؟ با توجه به فراز و نشیب هایی که در زندگی داشتم وقسمتی از اون رو در این پست عنوان کردم وبگید برای زندگی آیندم چه چیزهایی رو باید در نظر بگیرم
متشکرم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام آرش جان خوشحالم که حالتون خوبه ...و یواش یواش با مسائل کنار میاید ...مشهد یاد ما بودید که ؟ ایشاله ..این آقا رضا مدتیه منو صدا نکرده ..با اینکه دلم واسش تنگ شده ...بگذریم ....
خواستید با توجه به مطالبی که از زندگیتون نوشتید ..در مورد خودتون و ایرادهای احتمالی که دارید ..البته ببخشید ..جسارتا ..مطالبی بنویسیم ..من میخواستم بگم ...شما در زندگی گذشته به دلیل سن کمی که داشتید و بی تجربگی تون خیلی ..ببخشید شل عمل کردید ..یعنی خیلی ساده گذاشتید که شخصیتتون رو زیر سوال ببرن اون هم توسط ادمایی که خودشون فاقد شخصیت ثابتی بودند ...ببینید زنا اصولا دوست دارن مردشون دارای اقتدار باشه ...البته نه به صورت که اونو تحت فشار بگذاره واذیت کنه ..و موجبات نارضایتشو تو زندگی فراهم کنه ..نه اما یک اقتدار مردونه تو جاهایی که لازمه ..برش داشته باشه ...و کوتاه نیاد ...نه به این منظور که حرف حرفه خودش باشه ..نه ...اما یه جاهایی باید ...نشون بده مرد هستش دیگه ...دیگه اینکه ..باید بتونید بهنوان یک تکیه گاه ..برای همسرتون باشید ...وقتی مردی اقتدار لازم رو نداشته باشه ...به عنوان یک تکیه گاه هم برای همسرش نمیتونه ..مطرح باشه ...زنا در هر موقعیت شغلی ..اجتماعی ...یا تحصیلی ..و....که قرار داشته باشن ..از اینکه یک مرد قوی پشتشون باشه ..لذت میبرن ...و بهش افتخار میکنن...نه تحقیر کنید ..و نه بگذارید تحقیرتون کنند.........
و اینکه میخواهید با کسی ازدواج کنید که دخترتون رو هم بپذیره ....کار خوبیه ..اما باید خیلی دقت کنید ...اینکار خیلی سخته ...کسی رو پیدا کنید که هم شما باهاش بتونید کنار بیاید ..هم ایشون بتونن دخترتون رو بپذیرند ...
من فکر میکنم ...اگر شما برای ازدواج مجدد دنبال کسی اشید که ایشون هم یک بار ازدواج کردند و تجربه ی یک شکست رو دارن ...بهتر میتونن شما رو و موقعیت شما رو درک کنند تا کسی که تا بحال ازدواج نکرده ....
حتما ..حتما ..مدتی رو برای شناخت دقیق از هم و باز گو کردن نیازها ...و خواسته ها ..و رویا ها و آرزوها ...در نظر بگیرید ...
با عجله جلو نرید ....شما مرد بسیار عاطفی هستید ...و امکان داره که خیلی زود وابسته بشید و احساسی عمل کنید ..البته اینکه احساسی هستید ..خیلی قشنگه ..اما خوب ..بایدمواظب باشید ...که با دیده ی دل و عقل در کنار هم وارد زندگی مجدد بشید ...فکر کنید تازه متولد شدید ....البته در کنار اینکه تجربه ی یک زندگی 10 ساله رو هم دارید .....
در مورد اینکه دخترتون هم در کنار شما زندگی کنند باید خیلی محتاط عمل کنید ...خیلی کارتون سخت میشه .. اون دیگه با توجه به سنش یک بچه نیست ..میشه گفت یک خانم کوچولوی که خیلی نیاز به توجه داره ..در واقع باید حواستون باشه ..که 2 تا زنو تو خونه باید اداره کنید .....وبا توجه به اینکه ..دختر گلتون حتما با مادرش و خانوادش با اون فرهنگ خاص هم باید ارتباط داشته باشه ....امکان تاثیر گذاریشون روی اون زیاده ....
به نظر من حداقل 6 ماه رو به خودتون فرصت بدید ..و گاهی با دخترتون تنها باشید ..باهاش حرف بزنید ..و بدونید دختر ها با پدرشون راحتتر از با مادرشون هستند ووپدر براشون یک بت است ...سعی کنید همونی باشید که اون میخواد ...شاید بد نباشه یک خاطره رو از دختر خودم براتون تعریف کنم که ببینید دختر ها چه تصوری از پدر دارن ...من معمولا کل خریدها برای بپه ها رو انجام میدم از لباسو ووو براشون عادی شده و همسرم اصلا از این کارا نمیکنه ...یک بار که همسرم مسافرت رفته بود ...برای دخترم 2 جفت کفش کتانی اورده بود ..اون موقع دخترم 6 سالش بود ...وقتی اون کفشارو که باباش براش اورده بود پوشید ..من دیدم حس میکنه یک متر قدش بلند تر شده ..هی میدوه اینور ..و اونور ..و بعد گفت ....این کفشا رو بابام برام خریده ..من دیگه قوی هستم ...میتونم از همه جلو بزنم ......برام خیلی جالب بود ...بچه ها با کوچکیشون چه روح عمیقی دارن ...اون موقع من از یک طرف خندم گرفت که بابا دستم نمک نداره ..اما از یک طرف متوجه شدم ...چه بت بزرگی از پدرش برای خودش ساخته که حتی با پوشیدن کفشی که پدر خریده ..اون از همه قویتر ..میشه ........:305:.
بگذارید این خدای کوچک ..دختر بچه ها ..اول خودشو تثبیت کنه ..بعد با داریت به خودش بپر دازه ....البته حق طبیعیه شماست ...فعلا اینا به ذهنم رسید ...شاد باشید :72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آقای آرش زیارت قبول.......... خوشحالم از اینکه میبینم سرحالید انشاءالله که همیشه همینطور شاد و سرزنده باشید.:72:
من با نظرات خانم kimiakhaton موافقم و نظر من هم همینه.
ازدواج اول شما در حالی انجام شده که سنتون خیلی برای اداره یک زندگی کم بوده و در ضمن سن همسرتون هم از شما بیشتر بوده ! من فکر میکنم با روح لطیف و حساسی که دارید (این از اشعارتون مشخصه ) این باعث شده که شما مدام احتارم همسرتون رو بگیرید هم به خاطر اینکه از شما بزرگتره هم به خاطر شخصیت خودتون که مهربان و عاطفی هستید.اما برادر من همونطوری که خواهر مون گفتند هیچ زنی تاکید میکنم هیچ زنی دوست نداره شوهرش همیشه اینطور کوتاه بیاد و هرچی اون میگه قبول کنه .البته در ظاهر ممکنه خوشش بیاد اما در باطن اصلا" . راستش من همون اول تاپیک خواستم بگم به نظر من این رفتار شما که مدام کوتاه اومدید غلط بوده اما ترسیدم ناراحت بشید ....... پس در ازدواج بعدی این نکته رو در نظر داشته باشید .مرد در عین حال که باید مهربان و با محبت باشه باید اقتدار مردونه اش رو هم داشته باشه و زن به این خصوصیت مردش فوق العاده افتخار میکنه.
البته هنوز هم زوده برای ازدواج ...........اگر کسی رو در نظر دارید تا چند ماه رو بذارید برای شناخت دقیقش تا مثل اون دفعه نشید ................ دیگه کسی که از خودتون بزرگتر باشه رو انتخاب نکنید چون یه بارامتحان کردید................از همون اول هم بگید که دخترتون براتون از خودتون مهمتره تا اون زن بدونه که فقط شوهر نمیکنه بلکه مادر هم میشه همزمان
امیدوارم موفق باشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
برای همه کسانی که تو زندگیشون مشکل دارن دعا کردم
واقعا نمی تونم دیگه صبر کنم میخوام با همون خانمی که قبلا در موردش صحبت کردیم بیشتر آشنا بشم شاید مورد خوبی برام باشه
البته هنوز ندیدمش یا باهش صحبت نکردم تو این یه ماه که قرار بود یکم به خودم فرصت بدم وسعی میکنم حتما به مشاوره قبل از ازدواج اهمیت بدم وبریم تست بدیم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
براتون شکیبایی و صبر آرزو میکنم .....:72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آقای آرش برادر من شناخت کسی که قصد دارید باهاش ازدواج کنید بسیار عالیه اما همونطور که همه دوستان گفتند باید فعلا" صبر کنید و به خودتون فرصت بدید .این عجله ممکنه خدای نکرده باعث بشه باز هم اشتباه کنید و چون احساس نیاز شدید به ازدواج دارید باعث بشه نقاط ضعف اون خانم یا هر کس دیگه رو نبینید و تنها به ارضای نیازتون و اینکه شاید اون مورد خوبی باشه و نکنه از دستتون بره فکر کیند.
البته برای شناختش از همین الان هم شروع کنید خیلی خوبه و هر چه بیشتر بشناسید بهتر میتونید تصمیم بگیرید و انتخاب تون عاقلانه و از روی منطق و عقل باشه نه صرفا" احساس اماااااااااااا به نظر من سعی کنید به طور نامحسوس در موردشون تحقیق کنید و بشناسید طوری که با خودشون حداقل ارتباط رو داشته باشید نه اینکه برای شناختشون از همون اول با خودشون ارتباط داشته باشید .چون این ارتباط وابستگی رو به دنبال داره و در این صورت حتی اگه به چشم خودتون هم مشکلی ببینید چون بهشون وابسته شدید دیگه نمیتونید بذاریدش کنار .اونوقت هر طور شده باید باهاش لزدواج کنید . موفق باشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام برادر گرامی
شما شدیدا احساس تنهایی میکنید و با ورود اون خانومن به زندگیتون می خوایید این خلا رو پر کنید
من فکر می کنم نیاز دیگر که شما رو کمی آزار میده نیاز جنسی تونه البته می بخشید که انقدر رک صحبت میکنم
نیاز به یک همدم و هم صحبت و همچنین غریزه ی طبیعی ای که در هر مردی وجود داره شما رو به برقراریه یک رابطه سوق میده
اگه بعد از برطرف شدن این نیازها و پر شدن ای خلا دچار تردید دوباره شدین چی؟؟؟؟
پس لطفا احساستونو تحلیل کنید بعد تصمیم بگیرید
موفق باشید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
نیاز ج در من هست ولی بسیار طبیعی مثل بقیه آقایون بیش از حد نیست مثل بقیه پسرهای مجردی که 30 سال از سنشون گذشته شاید کمی کنترل شده و متعادل
وشدیدا هم احساس تنهایی نمی کنم بلکه گاهی احساس میکنم تنهایی برام یک موقعیت عالیه که به خودم بپردازم تو خلوت خیلی چیزها گیرم اومده
فقط دقدقه اینو دارم که دختر مورد توجه ام نکنه تو زندگی صبر گذشت و هوش هیجانی نداشته باشه
من خودمو خیلی نقد کردم وهمچنین خصوصیات رفتاریمو خیلی بررسی کردم واز تستهای شخصیت و.... خیلی استفاده کردم یه شخصیتی بین گروه آ و ب دارم کمی بیشتر تمایل به ب
خودمو خیلی می شناسم به موقع می خندم به موقع رک حرف می زنم خیلی کم ناراحت میشوم خیلی تسلط روی احساساتم دارم همیشه با مردم و همکاران لبخند می زنم تقاضاهام از اطرافیانم منطقی و سعی میکنم از توانشان بشتر نخوام توقع زیادی از افراد ندارمو......
تو خونه خیلی شادم خصوصا بابچه ها وقتی با خودم فکر میکنم مبینم با هر شخصی میتونم زندگی کنم که شرایط نسبی منو داشته باشه اما با افرادی که اخلاق و گذشت ودرک صحیح از زندگی ندارن نمی تونم
ولی حتما احتیاج به مشاوره قبل از ازدواج دارم تا اطمینانم بیشتر بشه
یادم میاد بردمشون مسافرت با کلی خستگی که داشت و کلی خرج موقع برگشتن یه تذکر کوچکبا لحن آرام بهش دادم شروع کرد به قهر کردن بین راه نگه داشتم چند تا جک براش تعریف کردم ومعذرت خواهی کردم.بین راه چقدر صحبت کردم تا از دلش در بیارم اما به کم محلی خودش ادامه دادوقتی دم خونه مامانش رسید شروع کرد به داد و قال کردنو وخراب کردن من پیش خانوادش واقعا وقتی به گذشته خودم و زندگیم نگاه میکنم با خودم میگم وای چقدر صبر داشتم همه برخورداش همینطور بود الان حتی یه خاطره خوش تو ذهنم ازش نمیاد با اینکه حدود پنج ماهه که ازش دورم. گاهی اشک تو چشام سرازیر میشه چون با خودم میگم 10 سال از جونیمو به پای چه کسی ریختم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
برادر خوبم
شما یک بار ازدواج کرده اید و یه دختر از ازدواج قبلی تان دارید با یه پسری که قبلا ازدواج نکرده کاملا فرق دارید
طبیعی هست که هر دختری دیگه به شما جواب مثبت نخواهد داد مگه دختری که خواستگار مناسب نداشته باشه
ببخشید که اینقدر رک گفتم ولی خواستم ذهن شما رو اماده کنم که دختران ایداه ال دیگه به شما جواب مثبت نمی دن
من باز هم تاکید می کنم شما یک سال باید به خودتون فرصت بدید
راستی یکی از ایرادهای شما اینه که خیلی عجول هستید و اصلا به راهنمایی های افراد با تجربه گوش نمی دید
و معتقدم شما درباره زندگی گذشته و خانم سابق تان کم لطفی می کنید
موفق باشید:72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
درسته کمی عجولم
ولی متوجه نمی شم چرا باید صبر کنم.وقتی علاقه به همسر قبلیمو کلا از دست دادم واحساس راحتی میکنم وقتی اضطراب ندارم وقتی قبل از ازدواج بنا رو بر مشاوره گذاشتم و.....
دیگه دلیلی نداره
وبعد یعنی هر دختری که خواستگار مناسب نداره بده؟
ودختر ایده ال چه کسیه؟ هر کسی که شرایط منوداشته باشه
و با من هم کفو باشه
در ضمن من کسی رو که واقعا شرایطمو داشته باشه اهمیت نمی دم که مجرد باشه یا قبلا ازدواج کرده باشه و حداقل 5 سال باید از من کوچکتر باشه
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
ولی من با این صحبت خانم آتنا موافق نیستم که تنها دختری که خواستگار مناسب نداشته باشه یا ایده آل نباشه ممکنه به شما جواب مثبت بده. چرا ؟ چون آقای آرش هم مثل هر انسان دیگه ای یک سری خصوصیات مثبت و عالی دارن که در هر کسی پیدا نمیشه و خیلی دختران خوب و نجیب یا خانمهای ازدواج کرده ای که مثل خود آقای آرش که تو زندگی قبلی بد آوردن ، هستن که همچین همسری رو میخوان و می پسندن .به نظر من مردی که یک بار ازدواج کرده باشه و خصوصیات مثبت داشته باشه بهتر از یه پسر مجرده که هیچی بارش نیست و مجرد بودن بشه امتیازش ! البته بدیهیه که یک پسر مجرد و دارای خصوصیات مثبت بهتر از دو مورد دیگه است این بحثش جداست .خیلی از آقایون هستن ( مثل خانمها ) که واقعا" بد آوردن تو ازدواج و طلاق تنها راه حل مشکلشون بوده اما این دلیل نمیشه بگیم دیگه همسر مناسبی نخواهند داشت و دختر یا زن مطلقه خوبی پیدا نمیشه که باهاشون ازدواج کنه.
آقای آرش اینبار در مورد هم کفو بودن خوب تصمیم گرفتید و اگه در ازدواج قبلی هم همین دقت رو داشتید کار به اینجا نمی کشید .چون یکی از شرایط هم کفو بودن همین هم سطح بودن فرهنگی هست که شما اصلا" رعایت نکردید .اما در مورد شرط سنی چون سن خود شما الان حدود 30 ساله و دیگه یک جوان 18 ساله نیستید به نظر من اگه خانم مناسبی با اختلاف سنی کمتر از 5 سال پیدا کردید صرفا" به خاطر این 5 سال رهاش نکنید چون اختلاف سنی در سنین پایین تر خیلی محسوسه اما در سن شما دیگه خیلی محسوس و مشکل زا نیست چون هر دو از مراحل اولیه جوانی گذشتید و هم تجربه کسب کردید هم پخته تر شدید.البته منظورم این نیست که شما دیگه جوان نیستید نه خیلیها هستن که حتی از شما هم بزرگترن و هنوز مجرد .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
الان حتی یه خاطره خوش تو ذهنم ازش نمیاد با اینکه حدود پنج ماهه که ازش دورم. گاهی اشک تو چشام سرازیر میشه چون با خودم میگم 10 سال از جونیمو به پای چه کسی ریختم
سلام اقا ارش
نمی دونم تاپیک من رو خوندی یانه
میگی 10سال از جونیتو پای چه کسی ریختی
این جمله را من هم یک ماه پیش میزدم که 10 سال از عمرم را فنا کردم (این را هم در نظر داشته باش که شما مردی من زن- مسلما برای یک زن سخت تر هست)
ولی الان که یه کمی زمان گذشته اعتقاد دام نه 10 سال عمرم را به پای اون نریختم تمام سعیم را کردم تا زندگی ام را حفظ کنم به خاطر
1-خودم : چون زندگی بود که می خواستم
2-دخترم:چون من مسئول به دنیا اوردنش هستم
3-شوهرم:چون دوستش داشتم و هنوز دارم
.
.
وقتی می بینیم چقدر راحت بعد از گذشت 5سال میگی هیچ خاطره خوبی ازش یادت نمیاد دلم درد میگیره
به هرحال مردها ذاتا شبیه هم هستند یعنی شوهر من هم الان مرا کامل از یاد برده
شوهرم اعتیاد داره اون باعث شد زندگی به اینجا برسه
میدونی به چندتا مشاوره رفتم همشون گفتند برگشتن به اون زندگی سوختن توی اتیش هست اگه میتونی تحمل کنی برگرد
گفتند شوهرت تا نخواد نمی تونی ترکش بدی و با شناختی که من ازش دارم اراده راسخی توش ندیدم
با این همه که هم خانواده اون اصرار به جدایی دارند و هم خانواده من
من دوستش دارم
می دونی وقتی به مشاور این را گفتم چی گفت
گفت خانم شما معتاد هستی معتاد به شوهرت تا خودت نخواهی هم نمی تونی از این وضعیت نجات پیدا کنی
شوهرت با اطمینان کامل که هرکاری کنه شما ترکش نمی کنی توی زندگی می تازونه
اینقدر نگو مشاوره قبل از ازدواج رفتم خودم را ساختم اینقدر عجول نباش فکر میکنی اگر کمی صبر کنی چه چیزی را از دست میدهی؟
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
واقعا به این عشق این ابراز علاقه به همسرتون تبریک میگم
وای من حتی تو زندگی ندیدم که حتی یه بار در مقابل کار اشتباهی که کرده اظهار پشیمونی کنه یا معذرت بخواد. و.... واقعا اون حرفی که شما به همسرتون گفتیدکه "میخوام زن ایده آل تو باشم" حتی تو مخیله من نمی گنجه که یه زن به همسرش میتونه همچنین حرفی بزنه.این حرف نشان هوش هیجانی وعاطفی واز خود گذشتگی شما رو میرسونه که همسر من نداشت
تازه همسر شما اعتیاد رو داشت که من حتی لب به سیگار تو عمرم نزدم
از دست کار هاش دو مرتبه افسردگی گرفتم دفعه دوم اینقدر اضطراب و فشار عصبی داشتم که از خدا طلب مرگ میکردم وخودمو آماده مرگ کرده بودم قرضامو صاف کردم.همیشه استغفار رو لبام بود سال 87 حتی دو سوم شبهاشو نخوابیدم تا صبح شده بود کارم گریه و...
با وجود این حالت باز ازم چیزهای عجیب غریب می خواست فوق العاده بی تفاوت بود حتی مجبورم میکرد که برم خانه پدرش در حالیکه خونه پدرش همون جایی بود که منو 5 نفری زده بودند اونم جلوی دخترم وقتی اون صحنه برام تداعی میشد حالم بدتر میشد و با این وجود از خودگذشتگی نشون میدادم و میرفتم تا اون خوشحال بشه
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
من به این معتقدم که شما و خانم سابق شما مهارت های لازم را برای برقراری رابطه سالم ندارید
ولی چون شما خواسته اید نظرمان را در مورد شما و خصوصیت های رفتاری شما بگوییم اینجا می نویسم
امیدوارم ناراحت نشید ولی بهشون منطقی فکر کنید
برادر خوبم:72:
شما می فرمایید برادران خانم تان شما را کتک زده اند ولی نمی گویید شما با خانم تون چطور رفتار کردید که اونها از دست شما اینقدر ناراحت شده اند
شما می فرمایید به خانم تون توی ماشین چیزی گفته اید که ایشون ناراحت شده اند ولی نمی فرمایید چه چیزی گفته اید و اصولا اگه شما می خواهید بعدش غذر خواهی کنید چرا اصلا مساله ای را عنوان می کنید
شما می فرمایید خانم تون با حالت عصبانی اومدن خونه شما و سرو صدا راه انداخته اند ولی یک لحظه خودتان را جای ایشان نمی گذارید که به واقع چه چیزی ایشان را اینقدر اشفنه کرده
شما می فرمایید دخترتان حاضر به صحبت کردن با شما نیست می فرمایید او را پر کرده اند ولی یک لحظه فکر نمی کنید که شما در حق دخترتان چه کار کرده اید که او حتی نمی خواهد با شما صحبت کند
شما می فرمایید که خانم شما بهتون اس ام اس دادن که شما برید مشاوره ولی دیگه صحبتی نمی کنید
شما یه روز می گید هنوز خانم تون رو دوست دارید یه روز می گید که توی این ده سال جوانی ام را هدر دادم و خاطره خوشی ندارم
شما می فرمایید خانم شما گفته اند تو خوب باش من هم خوب می شوم ولی از کنار پیامی به این مهمی ه اسانی رد می شید
یه روز بیان می کنید که یکی از شروط تون برای ازدواج مجدد پذیرفتن دخترتون است یک رو بیان می کنید ایا اگه دخترم رو پیش مادرم بذارم مشکلی پیش می اد یا نه
شما دخترتان را دوست دارید درسته ؟!!!!!پس چرا وقتی دوستان ازتون می پرسن شرایط بعد از طلاق شما چطور ؟فقط عنوان می کنید مشکل ج دارید و صحبتی از دلتنگی برای دخترتان نمی کنید ؟؟؟؟/؟
و ......
شما فکر نمی کنید یک طرفه به قاضی می روید و شرایط خانم تون - دخترتان - و خانواده همسرتان را اصلا در نظر نمی گیرید
نظرات شما خیلی خیلی متغیر شد ه اند آیا خودتان این مساله را درک کرد ه اید :72:
به m.moud
موعود جان حرفت را کاملا قبول دارم که یک نفر ممکنه در ازدواج اولش اشتباه کرده باشه باید بتونه دوباره ازدواج موفق داشته باشه
ولی خود شما هم حتما تصدیق می کنی اگه یک دختر خانم دو خواستگار با شرایط یکسان داشته باشه یکی مجرد و دیگری از همسرش جدا شده باشه عقل و منطق حکم می کنه که ریسک نکنه و به پسر مجرد پاسخ مثبت بده
البته من هم تصدیق می کنم که اون اقا ممکنه که واقعا بد شناسی اورده باشه ولی احتمال دیگه ای هم هست که مشکل داشته باشه
همون طور که می دونی هر زندگی یه سری مشکلات هم خواهد داشت حالا دختر با ورود به زندگی مردی که قبلا ازدواج کرده و صاحب فرزندی هست مشکلاتش خیلی خیلی بیشتر است
این طور نیست عزیزم ؟؟؟؟:72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
آرش عجول
کجا چنین شتابان ؟!
برادر شما در زندگی قبل خود مواردی را تجربه کرده اید و دختری دارید و زنی که قبلا همسر شما بوده و این زن قطعا آسیب دیده و روحیه و دیدگاه خاصی در مورد شما دارد .
بعد از ازدواج مجدد شما ، بنا بر آمار و ارقام و تجربه خیلی از خانم ها تازه یاد زندگی اول می افتند حالا یا با حس انتقام فردی و یا توسط بچه یا ادای عاشقی خارج از وقت وبی موقع یا دریافت پول و نفقه بچه و .......
برادر فکر کرده ای که بازتا ب اعمال و رفتار همسر شماکه دخترتان هم از قضا با ایشان زندگی می کند می تواند سایه سر همسر بعدی شما باشد ؟!
از آن طرف خود شما امروز حس ندامت را احساس نمی کنید و یا خیلی از حسهای دیگرتان که به علت آسیب دیدگی تازه فعلا از کار افتاده ولی اگر زیر نظر پزشک نباشی ممکن است روزی فعال شود و دست در دست همسر سابق و بچه ات به نفر بعدی آسیب بزنی ؟!
قبل تر خیلی سر بسته در یکی از پستهایم به این مطالب اشاره کردم و شما توجه نکردید .
یک نگاهی به کتاب زن دوم بیندازید این کتاب را هم قبل تر به شما معرفی کردم تا بخوانید ولی معلوم است که هنوز تهیه نکرده اید
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
اقا ارش سلام
خوب نوشته های انی عزیز را بخوان که دلسوزانه راهنمایی ات کرده و پیش وجدان خودت به اونها جواب بده
هیچ کدام از دوستان نمی گویند ازدواج نکن ویا ازدواج بکن فقط به شما گوشزد می کنند که با صبر بیشتری پیش بروی
باز هم می گویم "اینقدر عجول نباش فکر میکنی اگر کمی صبر کنی چه چیزی را از دست میدهی؟
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
نمی دونم چه بگم چرا باید رعایت احساسات یه خانمی را بکنم که در بدترین حالات من رعایتم نکرد.دخترم را که همین روزا ازش میگیرم پدرش که همینن روزها که قصد داشتم به آرامش دعوتشان کنم منو به باد فحش گرفتو.....به نظر شما چرا باید صبر کنم تازه انتقالم هم درست شد که برگردم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام برادر خوبم
آقای آرش کسی نگفت شما رعایت احساسات همسرتون رو بکنید
اگر همه ی بچه ها می گن عجولانه تصمیم نگیرید برای اینه که می خوان خدایی نکرده شما در انتخاب دومتون اشتباه نکنید
هیچ کس بهتر از خودتون نمی تونه بهتون کمک کنه اگر شرایط روحیه خودتونو می شناسید و میدونید که آمادگی برقراری یه ارتباط جدید رو دارید و برای قدم نهادن در این راه تردیدی ته دلتون نیست و اگر می دونید با صبری که دیگران بهتون توصیه می کنن بیشتر آسیب می بینید پس بهتره راهی که خودتون صلاح می دونید ادامه بدید
mamfred
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
سلام
آتنا باز از اول شروع کرده
جان من پرده بر انداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
یار خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی په
وخدمت همه دوستان خواهران برادران خودم بگم که
من یه آدمی هستم با یه خصوصیات معمولی که از بقیه هم چیز زیادی ندارم و گاهی افکارم به طرفم هجوم میاره ومحبت .پشیمانی .دلسوزی نسبت به همسر قبلیم بر من مستولی میشه که من با کنترل کردن وتکنیکهای دیگه اونها رو از خودم دور میکنم واصلا حاضر نیستم به اونها فکر کنم چون واقعا بهم حق بدین که چقدر سختی کشیدم حتی نزدیک ترین افراد بهم میگفت تو در سختی ها برام الگویی با خودم میگم که من که اینقدر در مشکلات عدیده و جور وا جور صبر کردم بعد از ازدواجم آگاهانه می تونم هر حالت ذهنی و فکردی را حل کنم تازه من یادم نمیاد کاری کرده باشم در زمینه کاری و تصمیمات مهم .پشیمان شده باشم چون قبلش خیلی فکر میکنم با خودم تو ذهنم با اتفاقات آینده شطرنج بازی میکنم یکی از علتهای موفقیت در مدیریت هم همینه خانم آنی خیالتون راحت باشه من اهل پشیمون شدن از کاری یا کسی نیستم وبدونید کسی که با من ازدواج کنه به احساساتش کمال احترام رو میزارم وحتما کاری میکنم که احساس نکنه من قبلا متاهل بودم آنقدر با محبتم که به خاطر محبت به خانم قبلیم 10 سال از عمرمو خراب کردم زندگی که وقتی فکر میکنم ضررش بیشتر بوده تا منفعتش جسمم.جانم.شخصیت وآبروم همه به بازی گرفته شد البته ازدواج قبلیمو بزاردید به حساب جوان بودنم
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
من براتون آرزوی بهترینهای زندگی رو دارم ...شاد باشید :72:
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
آرش صبر صبر صبر
من مطمئن هستم که شما به همسر آینده تان احترام خواهید گذاشت و حس امنیت و آرامش را به وی تقدیم خواهید کرد . اما از شرایط و تغییر آن غافل نباشید . به نوعی حساب احتمالات .
در اولین گام برای اینکه همسرآینده تان متوجه نشود و احساس نکند که شما ازدواج قبلی داشته اید دخترتان را چکار می کنید ؟! وجودش را انکار می کنید ؟!
فرزند شما واقعیت و ثمره همان زندگی است .
حالا گام بعدی از احتمالات .
خدای نکرده دخترتان بیمار شود به نوعی که نیاز باشد شما در کنارش باشید ودخترتان نخواهد همسر شما را ببیند . چکار می کنید ؟!
یک روزهایی در زندگی داشته ام که افراد باتجربه به من هشدارهایی را می دادند البته خودتان که می دانید در شرایط خاص شروع هرتجربه، هشدار را هر چه باز کنیم، باز هم اشارت است. برای یک شاگرد کند ذهنی مثل من هر مجموعه کتاب 1000 صفحه ای و ساعتها صحبت ، حکم همان اشارت را داشت چرا که گوینده از سر تجربه سخن می گفت و ضمن سخن گفتن شیرینی و تلخی تجربه اش را می چشید . به نوعی آرد را الک کرده بود و الک را هم آویخته بود . ولی من نه تا به آن روز آردی الک کرده بودم نه الکی اویخته بودم . پس هر چقدر ادعا کنم می فهمیدم طرف چه می گوید دروغی است بزرگ .
حال حکایت شماست . برادر شما باید به مشاور مراجعه کنید .
-
RE: ازدواج با مردی مثل من که از همسرم جدا شدم خوبه
برادر خوبم ارش
صحبت های انی با تجربه رو لطفا با دقت بخوان
من نخواستم که همه چیز رو از اول شروع کنم هدف من فقط این بود که به دخترتان کمک کنم چون من هم دختری دارم و میدانم محبت بین پدر و دختر چقدر مقدس است
صبور باشید و موفق :72: