-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
یادداشت من فکر میکنم توانست کمی شما را تکان دهد .
موضوع همین است دوست گرامی ، خواستن شما برای دل کندن ، تکاندن خود است .
خود را عاری از تمام الحاقیات کنید و بر چسب هایی که به واسطه این موضوع بر شما زده می شود را برکنید .
اگر کمی تندی بود برای انکه بدانید ، نه آنکه کوچک جلوه داده شوید و یا کوته عقل بوده باشید .
امیدوارم که منظور از یادداشت قبلی را حال بپذیرید .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
کمی هیجان را در خود کمتر کنید و بگذارید این نمودار زندگی خود ، ترسیمی متعادل به خود بگیرد .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله خانم اگر واقعا به ازدواج با ایشان فکر نمی کنید دل کندن از ایشان تنها یک راه دارد همان راهی که در همه پست ها با بیان های مختلف تکرار شده است . با ایشان تماس نداشته باشید همین...
کمی توکل داشته باشید اگر به قول خودتان آنقدر بزرگ شده اید . پس تصمیمی جوانمردانه بگیرید و بر تصمیم خود استوار بمانید . انتظار معجزه نداشته باشید.
معجزه اراده محکم شماست
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خانم غزاله لطفا با زندگي يه آدم بازي نكنيد.بهتره بريد و تاپيك منو در قسمت(درگيري و اختلاف زن و شوهر به اسم از قصد داره اذيت ميكنه )رو بخوني تو هم الان حكم آرميتا رو داري تازه 100 درجه بدتر چون خودت ميدوني طرف زن داره و اصرار ميكوني..اي خدا جامعه ما رو كي ميسازه!!! اصلا برام مهم نيست كه ناراحت ميشي يا نه ، اما اين برام مهمه كه يه كم به خودت بياي و بدوني داري چه خيانت بزرگي در حق اون زن ميكني.نزار وقتي از اين اقا جدا شدي و بعدها ازدواج كردي خدا يه زن با خصوصيات الان خودت رو بعده ها سر راه همسرت بذاره.ضمنا اگه حرف دوستان رو گوش بدي مطمئن باش ضرر نميكني.
يه چيزي ميگم ميدونم كه ناراحت ميشي اما به اين فكر كردي كه ممكنه اون آقا بخواد براي رسيدن به خواسته هاي كثيفش تورو وارد چه بازيهايي بكنه؟اين سوال منم جواب بدييد ممنون ميشم واقعا خونوادت قبول ميكنن همسر دوم بشي؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان خوبی؟ چه خبر ای عاشق جوان؟
دوست عزیز بخداوندی خدا ما اعضای تالار قصد توهین یا کوچک کردن کسی را نداریم. اگر لرد حامد جان هم حرفی می زند به قصد کمک به شما است. دوست عزیز درکت می کنم می دانم چه حسی داری می دانم حرف های بعضی از ما مانند تیری است که به قلب شما می زنند اما واقعیت است.
شما راه مناسبی را برای دلبستگی انتخاب نکرده اید. غزاله جان درسته که آن آقا به نظر شما فردی مومن و پاک است اما آیا هر مومنی می تواند شما را مجذوب خود کند . شما او را ند دیده اید و اطلاعاتی که از او دارید (ان هم اگر درست باشد چون در دنیای مجازی مانند اینترنت خیلی آسان می توان چهره خوبی از خود نشان داد) ساخته شده و پرداختی ذهن شماست. اما ذهن و احساس از درونیات است و فاصله زیادی با عوامل بیرونی دارد. من تنها توصیه ای که به عنوان برادر کوچکتر می توانم به شما بگوییم این است که کمی فکر خود را تغییر دهید و این تغییر فکر زمانی ایجاد می شود که شما در اجتماع باشید با افراد مختلف نشست و برخاست کنید و از تجربه افراد دیگر استفاده کنید. من اطمینان دارم با گذشت زمان شما او را فراموش می کنید اما نگذارید این گذشت زمان روح و جسم شما را تخریب کند. موفق باشی.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله خوبم منطقی فکر کن . با دلت پیش نرو با عقلت برو جلو . بشین فکر کن ببین آیا با این آقا خوشبخت میشی ؟ آیا بعدها شما دو نفر میتونین پدر و مادرهای خوبی برای بچه هاتون باشین ؟ بعد در ضمن عزیزم تو می خوای هوو بشی ؟ تا بحال به این مسئله فکر کردی ؟ تو میتونی به جز خودت زنه دیگه ای رو تو زندگیت ببینی ؟ نه نمی تونی همنطور که زن عقد کرده اون آقا نمی تونه تورو تو زندگیش ببینه . من یک زنم تمام احساس تورو درک میکنم .خواهشا منطقی فکر کن سعی کن از نو شروع کنی . تو فقط داری همین لحظ رو میبینی ولی 10 ساله دیگه رو پیش روت بیار که این آقای هوسباز ی 10، 12 تا زن صیغه کرده دار و تو هی باید این چیزارو ببینی و مثل شمع آب بشی . عزیزم خواهش میکنم منطقی فکرکن . در ضمن اگه زنی صیغه میشه بیشتر بخاطر اینکه از لحاظ مالی کمی تامین باشه مگر دنبال چیزه دیگه ای باشه .در ضمن تو هنوز اون آقارو ندیدی . حداقل ی جوری می تونستی ببینیش خوب بود .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان سلام
من ازت چند تا سوال دارم دوست دارم فکر کنی جواب بدی
من می دونم که تو به فکر ازدواج با اون آقا نیستی و فقط به هم صحبتیش نیاز داری و نمی خوای یه هم صحبت خوبو از دست بدی ولی ازت می خوام به سوالای من جواب بدی
فکر کن کسی رو دوست داشتی و نامزد کردی و الان عقد کردی وزن رسمی طرفی حالا همسرت شده هم صحبت یه خانومی و با حرفاش دل اون خانومو برده اون خانوم هم می خواد بعنوان یه خواهر کنار شما باشه و از هم صحبتی با همسرت بهرهمند بشه
آیا تو این موضوعو قبول می کنی اجازه می دی همسرت حتی چند کلمه حرف برای اون خانوم خرج کنه ؟؟
عزیزم درسته که تو قصد نداری زندگی اونا بپاشونی ولی ناخواسته داری این کارو می کنی
خانومی چرا نباید هم صحبتت کسی باشه که بهت عشق می ورزه ؟
تو تا بحال جملات قشنگ تری نشنیدی و با کسه دیگه ای رابطه نداشتی از کجا معلوم که یه پسر مجرد نتونه با حرفاش بیشتر دلو دینتو ببره؟؟
تو لایق یه زندگی پر از عشقی نه هم صحبتتی با یه آدم هوس باز
خواهرانه بهت می گم که فکرت رو آلوده ی این آقا نکن گلم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام غزاله جون
4 سال یه نفر دوست داشتم.با تمام وجودمم دوستش داشتم تازه من هر روز می دیدمش و باهاش حرف میزدم ولی از احساسم بهش چیزی نگفتم ولی خودش فهمید و به روش نیاورد.
با این حال یه مدت طول کشید و بالاخره فراموشش کردم.حالا من میدیدمش و باهاش حرف می زدم تونستم فراموشش کنم شما که ندیدی و مطمینن از این کارشم خوشت نیومده راحت تر میتونی فراموشش کنی.فقط به خدا توکل کن که از همه چیز مهمتره.
بعدشم این آقا به خانوم خودش رحم نکرده مطمین باش به دیگرانم رحم نمیکنه.
موفق باشی.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام غزاله خانم. كسي قرار نيست به شما كنايه يا زخم زبان بزند. هر واقعيتي كه مي شنويد با اون خيلي تند برخورد مي كنيد و در عوض اگر دوستان به شما بگويند كه مشكل از شما نيست و اله و بله و ... خوشتان هم مي آيد. راه شما كاملاً اشتباه است. در جايي گفتيد كه من با رضايت همسر اون آقا مي خواستم باهاش ازدواج كنم. بازم تأكيد مي كنم آيا شما حاضر بوديد شوهرتان را كه خيلي دوستش داريد اگر يه زن مي اومد و از شما اين درخواست رو مي كرد بهش مي گفتيد بفرماييد. بياين منم شاهد عقدتون مي شم. هنوز هم با زنگ زدن به اون آقا داريد اشتباهتون رو تكرار مي كنيد. خيلي قاطع و محكم و براي اينكه زندگي يه خانواده از هم نپاشه ديگه به اون آقا زنگ نزنيد و باهاش در ارتباط نباشيد. خدا خودش به شما خيلي كمك خواهد كرد كه زودتر اون آقا رو فراموش كنيد. ولي اگه بيشتر از اين ادامه بديد خدا هم جوابتون رو خواهد داد.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من نمی دونم چرا شما دوستان عزیز از حرفهایی که من صادقانه اینجا می زنم سوءاستفاده می کنید .
من میخوام دل بکنم اما نمیتونم.
میگید رهاش کن اما نمیفرمایید چطور ؟
آخه اگر برام اسون بود که به این همه فشار روحی مبتلا نمیشدم.
من نیاز دارم درکم کنید .
بدونید حالا که به یک مرد زن دار دل بستم و نمی تونم ازش دل بکنم دلیل نمیشه که آدم کثیفی باشم .
بهش نمیومد همسر داشته باشه من هم نمی دونستم .نمی تونستم بپرسمم .
دیگه توی ذهنم جا افتاده بود که اون همون مردیه که توی رویاهام دنبالش می گشتم.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من غصه دارم .........دارم میمیرم .
نمی تونم تحمل کنم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
من از همه دوستانی كه در این تاپیك با تمام وجود قصد كمك به شما را داشتتند و همچنین شما كه اینقدر مجدانه دنبال حل مشكلتون هستید تشكر می كنم.
ghazaleh
اساسا اشتباه در اینه كه می خواهی ازش دل بكنی
اشتباه اینه كه می خواهی فراموشش كنی.
محبت و عشقی كه انسان نسبت به یكی پیدا می كنه عمیق تر از اینه كه بخواهیم با تبر و چكش بیفتیم به جونش تا آن را ریشه كن كنیم.
پس چاره چیه!!!
بپذیر این را كه علاقمند به خصوصیات انسانی ایشون هستید.
و تجربه این عشق را در دلت پاس بدار.
اما برای ازدواج ،مسائل جنسی و تولید نسل بستر مناسبی انشاء الله پیدا خواهید كرد.
مغز یك حالتی داره كه وقتی به صورت امری و دستوری به او بكن و نكن می كنیم به عكس رفتار می كنه. شما سعی نكن بزور خود را مجبور به فراموشی كنی.
بلكه سعی كن بی نهایت علاقمندی های خود و متغیرهای اطرافت را دوباره فعال كنی.
راه نفس خود را متعدد كن تا بتوانی نفس بكشی.
شما سرت زیر آب است ،نمی توانی نفس بكشی جز با یك نی كه این نی هم این آقاست.
حالا كاری به نی نداشته باش، حتی او را دور نینداز. اما سرت را از زیر آب بالا بیاور.
حالا هم نی را در موقعیتی كه هست می بینی و همه بی نهایت جلوه دیگر در اطرافت.
در واقع دنیای بی نهایت تو به صورت افراطی فقط در یك شخص خلاصه شده است.
مانند اینكه یك انسان از همه وجودش مثلا بینی او 2 متر شده باشد. و این عذاب آور است.
هر انسانی باید همه وجودش را گسترش دهد.
خلاصه:
سعی نكن فراموشش كنی، البته سعی نكن هم كه مرتب فقط به او و خودت فكر كنی و اینگونه منجر به رشد بیش از حد و تومور وار این رابطه شوی.
شما كافیست مدتی در باغ زندگی بگردی و به سایر گلها ،نهال ها و درختهای وجودت آب دهی. تو در باغ بی نهایت وجودت ،پای یك درخت نشستی و خودت را به آن گره زدی و لذت بهره برداری از زندگی را از خود گرفته ای.
بحث سر این نیست كه این درخت خوب است یا بد.
موضوع این است كه زندگی وسیع تر از یك درخت ، یك نی و یك رابطه است...
تمرین عملی:
سعی كن كاری كه دیگر دوستان در این تالار با تو كردند، تو با سایر دوستانی كه مشكل دارند بكنی.
گشتی در این تالار بزن و به آنهایی كه تصور می كنی به كمك نیاز دارند و تو در مورد مشكلشان آگاهی داری كمك كن.
حالا متوجه می شوی ،برای تجربه عشق ، فقط مفعول بودن كافی نیست. گاهی باید فاعل عشق بود. یعنی محبت به دیگران و انتشار علاقه به همنوعان و اینگونه زندگی را گسترش بده.
تمام این افرادی كه به شما كمك كردند ، به خدا شاید از شما دردمند تر باشند. من شاهد اشك ها، ناله و رنجهایشان بوده ام. اما می بینی خود را فراموش كرده اند. و چه دلسوزانه در كنارت هستند. چون نمی خواهند تو رنجت افزون شود.
پس:
بسم الله...
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام اقای سنگ تراشان ممنونم از پاسختون .
اما من این تمرین عملی که گفتید از وقتی با اون اقا اشنا شدم دارم انجام میدم تا حالا باور کنید من و اون اقا دو تا از اعضای یک تالار گفتگوی مشاوره مثل اینجا بودیم که جواب مشکلات دیگران را می دادیم و من با توجه به حرفهای ان اقا که در مورد مشکلات دیگران توجهم به او جلب شد .من از طریق پیغام خصوصی سوالاتم رو از او می پرسیدم و او جواب مبداد .یادمه اولین بار که قرار بود به یکی از سوالات دینی من جواب بدهد احساس عجیبی داشتم .این پیغامها و سوالات ادامه داشت تا اینکه من وابسته شدم .
چقد عجیبه من دختری رو که می خواست با مردی ازدواج کنه که ان مرد از قبل تجربه ی جنسی داشت را نصیحت می کردم.من دختری را که قصد ازدواج با مرد متاهل داشت رو راهنمایی می کردم من برای زنی که شوهرش به او خیانت می کرد اشک می ریختم .
من نمیخوام زندگی کسی رو از هم بپاشم .من نمیخوام اون مرد رو از همسرش جدا کنم .
حالا این محبت شده همه ی زندگی من .......از همه ی دنیا بریدم و فقط اون رو می بینم بله اون اقا واسه من همون نی برای نفس کشیدنه ........
من حتی نمی تونم با مردی زندگی کنم که روابط متعدد داشته من حسودم نمی تونم اینکار رو بکنم .درکم کنید بدونید انقد این محبت بهم فشار اورده که حاضر شدم برای اینکه همسر یک ادم متاهل بشم التماس کنم .
بدونید انقدر بهش وابسته ام که با اینکه می دونم اون همسر موقت داشته بازم باهاش حرف بزنم .
من میدونم که تموم دوستان مشکل دارند و می دونم که قصد کمک به من رو دارند و از شما اقای سنگ تراشان و همه ی دوستان بی نهایت ممنونم .:72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
دوست عزیز گاهی لازمه ادم خاطره های قشنگ افراد را برای خودش نگه داره و درسته که شما از شخصیت اولیه ان اقا خوشت امده یک سری ارزش ها در این اقا دیدی پس به نظر من ان ها را انالیز کن و در خودت تقویت کن و به این دید نگاه کن که جه قدر خدا شما را دوست دارد که نمونه ان ارزش ها را همراه با یک سری زشتی جلوی روی شما قرار داد که شما از ترازو استفاده کنید و طرف خوبی ها رو در خودت تقویت کنی....روزی می رسد که فردی شایسته شیفته همین ارزش های شما بشود....توکل کن به خدا اون خیلی بیشتر از هر کس به درون شما اگاهه
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله عزيزم دوباره سلام....
احساس ميكنم حالت نسبت به ديروز بهتره.... اميدوارم هر روز بهتر بشي دوست خوبم.... حرفاي آقاي مدير خيلي خيلي ارزنده است و من بعد از خوندنش واقعا به ايشون احسنت گفتم كه واقعا كارشون رو بلدند... هميشه به موقع ميان و يه جواب ميدن كه روي همه ما كم ميشه... مخصوصا روي من...:73: بازم ازشون ممنونم....
غزاله جان قسمت مهم كار رو خودت انجام دادي ... همين كه ميدوني و قبول داري كه كاري كه ميكني اون چيزي نيست كه قلبت و ذات پاكت بخواد... براي همين هم هست كه ناراحتي...
عزيزم من واقعا حرفاي آقاي مدير رو قبول دارم .... سعي كن وقايع ديگه اي رو كه در زندگيت هست پررنگتر كني....
همه ما وقتي از چيزي منع ميشيم بهش حريصتر ميشيم..... اين ذات انسانه...
يادمه يه كتاب داستان داشتم به اسم كيمياگر حقه باز.... اون پولاي مردمو جمع ميكرد كه به طلا تبديل كنه و به همشون ميگفت امشب هيچكي به قورباغه فكر نكنه چون اگه اينكار رو بكنه پولاش تبديل به طلا نميشه .... آخرش چي شد؟
همه هر كاري ميكردند نمي تونستن به قورباغه فكر نكنن!!!!
اونا بيشتر از هر موقعي به قورباغه فكر كردند كه هيچ !!! همش قورباغه جلوشون سبز ميشد!!!!!
شايد به نظرت مسخره بياد ولي واقعيت به همين سادگيه عزيزم......
تو هم چون يه نه شنيدي بيشتر مصر شدي كه بهش نزديك بشي!!!! تازه از كجا معلوم كه اگه اون به تو نزديك ميشد تو ازش زده نميشدي....
حالا هم دير نشده عزيزم....
خب ديگه بهتره به من فكر نكني !!!! :227: شوخي كردم....
ميخواستم براي شروع منو به عنوان يه خواهر يا يه دوست كه واقعا دوستت داره قبول كني....
ما با هم شروع ميكنيم .... حالا ديگه تنها نيستي! گرچه ما هيچوقت تنها نيستيم .... خداي مهربون هميشه با ماست ... باور كن ديشب و امروز سركار همش به تو و مشكلت فكر ميكردم....
يه چيز كوچولوي ديگه : همه ما بايد همديگر و دوست داشته باشيم اما بهم وابسته نشيم....
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام شیرین جون و سارا جون
سارا جون ممنونم از کمکتون شما درست می فرمایید من هیچ وقت اون رو فراموش نمی کنم و اون ارزشها برای همیشه توی ذهنم میمونه.من می خواستم خیلی چیزها رو ازش یاد بگیرم اما .....
شیرین جون ممنونم ازتون که باز هم به من توجه کردید .
من خیلی وقته دارم سعی می کنم که به مسائل دیگری هم جز اون آقا بپردازم اما نسبت به هیچ چیز کشش ندارم و حوصله ی هیچکاری رو ندارم اما باز هم سعیم رو می کنم.
اون اقا هم دیگه حوصله اش از من سر رفته میگه ارتباط رو تموم کن میگه اگر ارتباطت رو قطع کنی .بری دنبال زندگیت و خوشبخت بشی من خوشحال میشم .
همش به این فکر می کنم که بعد از اون من چی میشم ؟دیگه برای حرف زدن با کی لحظه شماری کنم ؟
تموم لحظه هام به یادش باشم ولی نتونم باهاش حرف بزنم ؟
باید بشینم توی تنهایی خودم اشک بریزم .دیگه زندگی من به چه دردی میخوره ؟
تا اخر عمرم ندونم کجاست حالش چطوره ؟
مدام به این فکر می کنم که نکنه خدای نکرده روزی برسه که من زنده باشم و اون توی این دنیا نباشه .نکنه من ازش خبر نداشته باشم .
شیرین جون ممنون که تنهام نمیزارید از خدا هم بخواید دستم رو بگیره.باز هم ممنونم ازتون :72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله ی عزیز در چه حالی ؟ خوبی ؟
کمکی از دسته من بر میاد ؟
تو باید محکم باشی . نباید اجازه بدی یه احساس مسخره خوردت کنه خوردت کنه . ازت خواهش میکنم با احساست بجنگی .
همه چیو توی اون خلاصه نکن . تو هنوز جوونی . باید شاد باشی . خوشحال باشی . بخندی . نباید گریه توی زندگیت جایی داشته باشه .
اجازه نده کسیو که هنوز ندیدیش (و توی ذهنت یه غول ازش ساختی) به این راحتی روت انقدر تاثیر بذاره .
باشه ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
آقا محسن ممنون از توجه و پیگیریتون
سعی می کنم به حرفهاتون عمل کنم .... سعی می کنم ....
ولی احساس من مسخره نیست .
باز هم متشکرم ازتون
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جون.... ميشه واسه تاپيك گفتگو با خدا يه كم مطلب بنويسي....
نميدونم نوشته هاي دوستان رو اونجا خوندي يا نه ؟
راستي داستان هاي زيباي شاد عزيز رو تو قسمت تفريح يا سرگرمي ؟ خوندي؟؟
ميخوام ببينم نوشتنت چه طوره ؟ بهرحال درسته كه مديريت ميخوني اما يه مدير ميتونه نويسنده خوبي هم باشه!!
همش كه نميشه من واست نظر بدم خب تو هم نوشته هامو تو گفتگوي با خدا .... يا كتاب احساس بخون و يه نظري همونجا واسم بنويس.... البته دوستان يه وقت شك نكنين خداي ناكرده من دارم تبليغ ميكنم.... مطمئن باشين دارم همين كارو ميكنم....:227:
خب ديگه شيطوني بسه..... :305:
غزاله عزيزم اگه مطلب زيبايي داري برامون بنويس... و بگو چه هنرهايي داري خانومي؟؟
من به محض اينكه بتونم دوباره برميگردم ..... و حتما نوشته هاتو ميخونم .... فعلا.... باي باي .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من و همه ی دوستان منتظره روزی میمونیم که برگردیو به ما بگی که این عشق و این غولیو که توی ذهنت ساختیو شیکوندیو فراموشش کردی .
من منتظره اون روز میمونم و قسم میخورم که میتونی این کارو کنی . فقط باید بخوای و مطمئن هستم که میخوای .
موفق باشی دختر جون
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام غزاله عزيزم خوبي؟
راستش وقتي ماجراي تو خوندم ياد خودم افتادم
منم يه روز مثل تو فكر مي كردم يه زماني من با كسي دوست بودم كه عاشقانه دوسش داشتم و به هر دليلي رابطون خراب شد اون موقع ها من مشكلمون توي اين تالار مطرح مي كردم و بچه ها راهنماييم مي كردند همشون مي گفتند مواظب خودت باش چون راهتو اشتباه داري مي ري مي دوني به خودم چي مي گفتم مي گفتم بچه ها متوجه نيستند كه من چقدر دوسش دارم و نمي تونم ازش جدا بشم اوناي جاي من نيستند كه دركم كنند بين من و اون هر چي بود تموم شد حالا دارم مي فهمم كه حق با بچه ها بود اگه من ادامه مي دادم الان نابود ميشدم
تو كه قراره ديگه نبينيش برات بايد راحتر باشه كه فراموشش كني من چي كه با هم توي يك جا كار مي كرديم و هر روز مي ديدمش ولي با اين وجود تونستم با خودم كنار بيام روزاي اول خيلي سخت بود خيلي ولي الان راحت ترم الان وقتي از كنارم رد ميشه برام با يه آدم معمولي فرقي نداره الان مي فهمم كه لياقت من خيلي بيشتر از اين حرفا بود البته اون متاهل نبود مجرد بود ولي فهميده بودم كه با چند نفر ديگه دوست بود و اين چيزها بينمون رو خراب كرد اون موقع از بس دوسش داشتم به اين چيزها اهميت نمي دادم و مي گفتم درست ميشه بچه راهنماييم كردن كه دارم اشتباه فكر مي كنم و الان مي فهمم كه راست مي گفتند.اين چيزها بعدا" برات اهميت پيدا مي كنه فكر مي كني مي توني با قضيه كنار بياي چند وقت كه بگذره و همه چيز عادي بشه اون وقت نمي توني تحمل كني كه همسرت با چند نفره اينو مطمئن باش
ما آدمهاي زميني هر چيزي برامون ممكنه اگه بخواهيم بهش مي رسيم پس تو هم سعي كن همه چيزو رو. فراموش كني مي دونم سخته ولي غير ممكن نيست موفق باشي گلم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام دوست گلم آخه دختر خوب اين چه كاريه چراخودتو به خاطر اشتباهي كه نكردي اذيت ميكني خدا رو شكر كن كه طرفت قصد سوءاستفاده نداشته وگرنه خدا ميدونست چه آينده اي درانتظارت بوده خدارو شكر كن وازش بخواه كمكت كنه تا فراموشش كني تو لايق بهترينهايي عزيزم موفق باشي
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جون سلام
مطمئن هستم روزهای سختی رو گذروندی و نمیدونم الان چه حالی داری ؟
ولی تو باید مقاوم باشی . کاملا درکت میکنم
ببین خیلی از خانمایی که طرف مقابلشونو دیدن و مدتها هم باهاش دوست بودن و یه شناختی نسبی به طرفشون داشتن ، وقتی وارد زندگی میشن هزار تامشکل پیدا میکنن چه برسه به شما که نه اون آقا رو دیدید و نه با اون معاشرت کردید . ؟! ....
مطمئن باش اون به خاطر این تو رو طرد میکرده که دل مشغولی های زیادی داشته و وقت برای تو یه دختر 20 ساله نداشته تازه دوست شدن با تو براش خیلی دردسر داره تا اینکه با یه زن طلاق گرفته دوست باشه پس اون میره دنبال طعمه های درشتتر و راحتتر . امیدوارم متوجه شده باشی منظورم رو .............
در ضمن باید خدا رو شاکر باشی چون خیلی دوستت داشته که زود این روزا رو نشونت داده و نذاشته تا هزار تا بلای دیگه سر خودتو سرنوشتت بیاد بعد متوجه بشی ؟.....
حالا که رو پله های اول هستی مواظب باش ! بلند شدن از ارتفاع چند تا پله خیلی راحتتر از پا شدن از یه سقوطه .....
مواظب خودت باش .... قدر خودتو بدون ... روزای خوبی در انتظارت هست ... تو میتونی خیلی خوشبختتر و موفقتر از اینی که هستی باشی .
قربونت ساغر
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من پستتون رو خوندم به نظر:
یا دروغ می گه یا راست
اگه دروغ بگه که باید متنفر باشین از یه آدم دروغگو
اگه راست هم بگه که بوالهوسیش رو ثابت کرده.
صیغه کردن اشکالی نداره به شرطی که خانومش بدونه و قصد خیانت در کار نباشه.
حالا خودت می دونی خواهشا احساسات رو با منطق قاطی نکن. اگه باهاش ازدواج کنی و بعد مراحلی کارت به طلاق بکشه چطور تحمل می کنی. خب همون تحمل رو به اضافه چیزهایی که ممکنن بود از دست بدی و ندادی الان بکن (الان با این شرایط بی رحمانه بگو نمی خوامش) مطمئن باش می تونی. بیخودی هم به خودت تلقین نکن بدون اون می میرم و فلان تابحال تو دنیا هزاران بار این اتفاقات تکرار شده هیشکی هم نمرده.
هیچ کس به اندازه تجربه و فهمیدن واقعیات چشماتو باز نمی کنه. لطفا بعد از باز شدن چشمات اونارو دوباره نبند. تا دوباره مرتکب اشتباه نشی.
و هیچ کش هم به اندازه خودت نمی تونه به خودت کمک کنه.
به همین سادگی (بیخودی قضیه رو کش نده چون بیشتر عذاب می کشی) اگه اونم زنگ زد قطع کن یا شماره ات رو عوض کن.
منم یه دخترم می دونم همچین کارایی برا دخترا سخته اما می تونی.
موفق باشی بیخبرم نزار. اگه کمکی لازمه بگو انجام می دم برات.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
باز هم ممنونم از توجه همگی شما و اینکه سعی می کنید من رو درک کنید و به من کمک کنید .
راستش من و اون اقا در دو شهر مختلف زندگی می کنیم من ازش خواستم بیاد توی شهر ما تا همدیگه رو ببینیم بلکه اینطوری شاید از من خوشش بیاد و راضی به ازدواج بشه (البته اون موقع که خیلی اصرار داشتم برای ازدواج نه حالا) می خواستم ببینم خارج از پشت مانیتور اون چطوریه البته زیاد هم مطمئن نبودم که بخوام ببینمش.
اما این رو ازش خواستم گفت که اگه بیام خانواده ام بهم شک می کنند و از این حرفها ...... اما از شهر خودش برای دیدن زن موقتش میره تهران و برمی گرده .این موضوع هم خیلی دلم رو میسوزونه.اصلا احساس من براش اهمیت نداره .احساس حقارت می کنم .:54::54:
البته اون خیلی مهربونه و از روز اول سعی می کرد کمکم کنه و درکم کنه .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله گرامی احساستون بزرگ عمیق و وسیعه . من می دونم. هرچند یک پسر هستم ولی با تمام وجود حس می کنم چقدر کشش به اون مرد در درون شما وود داره چون من هم در این قضایا گیر افتادم. دنبال چی هستید؟ اولین سوال رو خودتون جواب بدید؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
من فقط اين رو ميدونم كه انسان بايد در زندگيش عقل و احساس رو با هم جلو ببره اگر هركدوم رو در نظر نگيري خيلي تو زندگي ضرر مي كني و به نظر من ادامه اين رابطه از نظر عقلي درست به نظر نمي رسه و پيامد خوبي هم نداره
ضمنا تقاضا مي كنم از نوشته هاي مدير سايت همدردي در مورد نصيحتهايي كه به دختران كرده حتما استفاده كنيد به نظرم خيلي جالب مياد.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام ghazaleh
لطفا به طور كامل ودقیق همه محتوای پاسخم را مطالعه كن، و زیاد دقت كن و به كار ببند. این حرفهای من نیست كه بتواند برای تو معجزه ای كند، این تو هستی كه با تصمیم و عمل خود برای رهایی از مشكلت معجزه ای می آفرینی. گزینش بخشی از مطالبم،آن هم در همان جهت مشكل زایی كه تا كنون دنبال كرده ای، می تواند وضعیت شما را پیچیده كند.
این هم لینك پاسخ:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4642&pid=44451#pid44451
این هم خود مطلب برای سهولت :
سلام
من از همه دوستانی كه در این تاپیك با تمام وجود قصد كمك به شما را داشتتند و همچنین شما كه اینقدر مجدانه دنبال حل مشكلتون هستید تشكر می كنم.
ghazaleh
اساسا اشتباه در اینه كه می خواهی ازش دل بكنی
اشتباه اینه كه می خواهی فراموشش كنی.
محبت و عشقی كه انسان نسبت به یكی پیدا می كنه عمیق تر از اینه كه بخواهیم با تبر و چكش بیفتیم به جونش تا آن را ریشه كن كنیم.
پس چاره چیه!!!
بپذیر این را كه علاقمند به خصوصیات انسانی ایشون هستید.
و تجربه این عشق را در دلت پاس بدار.
اما برای ازدواج ،مسائل جنسی و تولید نسل بستر مناسبی انشاء الله پیدا خواهید كرد.
مغز یك حالتی داره كه وقتی به صورت امری و دستوری به او بكن و نكن می كنیم به عكس رفتار می كنه. شما سعی نكن بزور خود را مجبور به فراموشی كنی.
بلكه سعی كن بی نهایت علاقمندی های خود و متغیرهای اطرافت را دوباره فعال كنی.
راه نفس خود را متعدد كن تا بتوانی نفس بكشی.
شما سرت زیر آب است ،نمی توانی نفس بكشی جز با یك نی كه این نی هم این آقاست.
حالا كاری به نی نداشته باش، حتی او را دور نینداز. اما سرت را از زیر آب بالا بیاور.
حالا هم نی را در موقعیتی كه هست می بینی و همه بی نهایت جلوه دیگر در اطرافت.
در واقع دنیای بی نهایت تو به صورت افراطی فقط در یك شخص خلاصه شده است.
مانند اینكه یك انسان از همه وجودش مثلا بینی او 2 متر شده باشد. و این عذاب آور است.
هر انسانی باید همه وجودش را گسترش دهد.
خلاصه:
سعی نكن فراموشش كنی، البته سعی نكن هم كه مرتب فقط به او و خودت فكر كنی و اینگونه منجر به رشد بیش از حد و تومور وار این رابطه شوی.
شما كافیست مدتی در باغ زندگی بگردی و به سایر گلها ،نهال ها و درختهای وجودت آب دهی. تو در باغ بی نهایت وجودت ،پای یك درخت نشستی و خودت را به آن گره زدی و لذت بهره برداری از زندگی را از خود گرفته ای.
بحث سر این نیست كه این درخت خوب است یا بد.
موضوع این است كه زندگی وسیع تر از یك درخت ، یك نی و یك رابطه است...
تمرین عملی:
سعی كن كاری كه دیگر دوستان در این تالار با تو كردند، تو با سایر دوستانی كه مشكل دارند بكنی.
گشتی در این تالار بزن و به آنهایی كه تصور می كنی به كمك نیاز دارند و تو در مورد مشكلشان آگاهی داری كمك كن.
حالا متوجه می شوی ،برای تجربه عشق ، فقط مفعول بودن كافی نیست. گاهی باید فاعل عشق بود. یعنی محبت به دیگران و انتشار علاقه به همنوعان و اینگونه زندگی را گسترش بده.
تمام این افرادی كه به شما كمك كردند ، به خدا شاید از شما دردمند تر باشند. من شاهد اشك ها، ناله و رنجهایشان بوده ام. اما می بینی خود را فراموش كرده اند. و چه دلسوزانه در كنارت هستند. چون نمی خواهند تو رنجت افزون شود.
پس:
بسم الله...
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نمی دونم چی جواب بدم دارم دارم ذره ذره اب میشم به خدا راست میگم دارم دیوونه میشم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
حاج خانوم هیشکی اندازه خودت نمی تونه کمکت کنه
اگه عاقلانه فکر نکنی تو هچل می افتی.... خودت می دونی.... اون به زن اولش نگفته حقیقت خودش رو تو انتظار داری وقتی با تو ازدواج کرد چیکار کنه؟ با نظر سورنا هم کاملا موافقم از صحبت های مدیر سایت هم واقعا لذت بردم.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقای سنگ تراشان من تموم حرفهاتون رو مو به مو خواندم .
اما من برای هیچ کاری انگیزه ندارم به سمت هیچ چیز کششی احساس نمی کنم .
چطور میتونه انقد نسبت به من بی رحم باشه ؟
اقای سنگ تراشان من فقط دلم میخواد بمیرم تحملم خیلی وقته تموم شده.
اقای سورنا من جواب سوال شما رو نمی دونم .
می دونید در بیشتر موارد اون اقا اون چیزی که فکر می کنم نیست ولی باز هم بهش وابسته ام .
دلم نمیخواد اون زنی رو صیغه کنه و با پررویی جلوی من از ارتباط با اونها ابراز مسرت کنه .من خیلی دلم می سوزه .تا به حال دلم برای خودم می سوخت حالا برای همسر اون اقا هم دلم می سوزه به هیچ وجه حاضر نیست اون زن رو ول کنه من نمیخوام اون چنین ادمی باشه.
اقا رامتین من دیگه توی عقل خودم شک کردم احساسم واقعا اونقد شدت گرفته که جلوی عقلم رو هم گرفته.
گلزار عزیز من دیگه نمیخوام که با اون ازدواج کنم میخوام اونو از زندگیم بیرون کنم ولی با این حال نمیتونم جلوی احساسم رو بگیرم.
خواهشا بیشتر درکم کنید .کاش بمیرم راحت بشم از این زندگی .......به خدا خسته ام .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله گل
من هم مثل شما درگیر همچین احساسی بودم. البته هنوز هم هستم.اما خیلی کمتره. قضیه به 1.5 2 سال قبل بر می گشت. من می دونستم دختر خوبی نیست. می دونستم کسی که منو تو بدترین شرایط روحی و جسمی تنها بذاره مناسب نیست. اما از زمانی که اون از من خواست باهاش بمونم و منو بی غیرت خطاب کرد روز به روز احساسم شدت گرفت جون می کندم لحظه ای که شنیدم به دلیل یه خواستگار بهتر من رو رها کرده.
غزاله جان الان هنوز دوستش دارم نه به اون اندازه. با وجود اینکه یک دختر دیگه رو مناسب خودم می بینم. اما هنوز به اون علاقه دارم. اما یه فرق کوچیک کرده.غزاله جان من نمردم!! من از ترس از دست دادنش (با وجود اینکه ابتدای رابطه برعکس بود) انقدر التماسش کردم که شاید یک روز مرگ خودم رو به تعویق بندازم!! غزاله من نمردم. من فقط می ترسیدم از مرگ روحی! از مرگ جسمی! اون خواسته یا ناخواسته همون آب شوری بود که نه عطشم رو بر طرف می کرد و هم از طرفی منو روز به روز وابسته و تنشه خودش می کرد. مثال آب شوری که زدم یادته؟ این آب هیچ فایده ای رو نداره می دونی ذره ذره وجودتو داره از بین می بره اما از بس تشنه نگه داشته شدیم از بس ترس مرگ وجودمونو گرفته باز هم با ولع می خوریم. بازم تشنه تر بازم تشنه تر....
همین جا باش نیاز نیست از چیزی بترسی. من بهت یک پیشنهاد دارم . ببین تنها مشکلی که داری این وابستگیه. چون این مرد به دردت که نمی خوره. ارتباط با اون رو از بین نبر! با یکی دیگه هم شروع کن. با یک نفر فقط یک پسر!به قصد هم صحبتی و نه چیز دیگه ای غیر از اون.. برای لحظه ای احساس گناه رو فراموش کن. چون گناهی مرتکب نمی شی. بهت قول می دم وقتی ابراز علاقه وصدای یک پسر رو می شنوی بسیار راحت تر می تونی ناخودآگاه خودتو قانع کنی که برای تو خارج از این ارتباط هم حق حیات هست .
بازم منتظر شنیدن حرفهای تو خواهر گلم هستم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام غزاله جان، ببین عزیزم حتما از دیروز تا حالا تایپیک من رو خوندی. احساسی که دیروز داشتم. خیلی شدید و ناراحت کننده و زجر آور بود! تا نیمه های شب بیدار بودم وغصه می خوردم. اما امروز خیلی بهترم. مطمئنم هستم که فردا و روزهای بعد هم از این بهتر خواهم بود. عزیزم یه چیزی می خوام بهت بگم. همه ما دخترا توی ذهنمون یک ایده آلی از همسر آینده خودمون داریم! در واقع همه ما عاشق همسر خیالی ایده آلمون هستیم. وقتی که با یکی اونم واسه اولین بار آشنا میشیم هی سعی میکنم اونو با ایده ال ذهنمیمون تطبیقش بدیم! رفته رفته اون ذهنیت تقویت میشه و ما حس عاشقانه فوق العاده ای رو نسبت به طرف مقابلمون که شاید یکی دو تا از خصوصیات مد نظر ما رو دارند پیدا میکنیم. اما اینا همشون سرابی بیش نیست. من دقیقا احساس تو رو درک میکنم. تو فقط دوستش داری و نمیدونی با دوست داشتنت چیکار باید بکنی؟ میدونم همه ذهن و وجودت دارند به سوی او پر میکشند! به نظر من بهترین راه اینه که یک دغدغه جدید حتی کوتاه مدت برای خودت پیدا کنی. حالا میپرسی مثل چی؟ دقیقا نمیدونم به چه چیزهایی علاقه داری یا چه چیزهایی توی این دنیای بزرگ هستند که تو رو کنجکاو میکنند؟ دنبال یکی از اینا برو، سعی نکن اون آقا رو یهویی از ذهنت پرتش کنی بیرون یا بخوای ازش متنفر بشی. چون نمی تونی. سعی کن آروم آروم ازش جدا بشی. مطالعه ات رو در زمینه روانشناسی افزایش بده این مورد برای من فوق العاده کمک کننده بوده! بعد از یه مدت خواهی دید که بدون اینکه ازش متنفر شده باشی دیگه بهش فکر نمیکنی! خیلی جالبه نه؟!
عزیزم توی دنیا آدمای زیادی هستند که تو میتونی دوستشون داشتی باشی! منظورم منحصرا خانواده و دوستان و آشنایان نیستند. این ثابت شده که انسانها فقط یکبار عاشق نمیشند و قابلیت اینو دارند که بارها عاشق بشند! منتها برای رسیدن به یک عشق واقعی بایستی بهای سنگینی رو بپردازیم تا وقتی که بهش رسیدیم ارزش و منزلتش رو کاملا بدونیم.پس به خودت و آینده ات یک فرصت خوب بده. مطمئن باش لحظات پر از شادی و عشق در انتظار تو هستند.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقای سورنا ممنونم ازتون بابت اینکه من رو درک می کنید . وقتی که گفتید درکم می کنید من باور نکردم اما الان می فهمم معنی حرفتون رو .
من هم شما رو درک می کنم و حرفتون رو قبول دارم .یادم میاد چقد با کمترین توجهش دلشاد می شدم چقد با بی اعتناییهاش واقعا به حال مرگ می افتادم .ولی اصلا حالتهام طبیعی نبود زجری سخت و طاقت فرسا با گریه هایی که خودمم دلم به حال خودم می سوخت .من فکر می کردم اون هم به من علاقه داره .وقتی توی تاپیکهای مختلف نظراتی مشابه یا ایده ال من میداد با خودم فکر می کردم خدا اون رو سر راه من قرار داده خیلی از حرفهای دلسوزانه و منطقیش خوشم میومد و خیلی هم با بقیه فرق داشت (البته حرفهایی می زد که الان تا حدی فهمیدم که خودش هم به اونها عمل نمی کنه.) به جز حرفهاش از برخوردش با من خیلی خوشحال می شدم هیچ وقت حرف بی ادبانه ای نزد هیچ وقت کاری نکرد که از ارتباط با اون بترسم و فکر کنم قصد سواستفاده داره حتی رابطمون کاملا رسمی بود .دلم می گفت این همونه که توی میخوای فکر می کردم واقعا مجرد هست چهره اش اصلا برام مهم نبود با خودم می گفتم این شخصیت اگه واقعی باشه با هر چهره ای می پذیرمش . وقتی گفت همسر داره نمی دونید چی کشیدم هنوز وقتی یادم به حال اون موقعم می افته وحشت زده میشم .
در مورد پیشنهادتون راستش من هیچ وقت اهل دوستی حتی در حد معمولش هم نبودم .منی که هیچ وقت با هیچ مردی خارج از ضرورت هم صحبت نمی کردم این اقا توی زندگیم پیداش شد و شدم تشنه ی حرفهاش و توجهش ...
ساحل عزیز از شما هم ممنونم بابت حرفهای دلگرم کننده اتون
تو راست میگی من توی وجود اون اقا به دنبال مرد ایده الم می گشتم گرچه اون خصوصیات خوبی هم داره اما اون مرد ایده ال من نیست از خودم تعجب می کنم که چطور باز هم به اون احساس وابستگی و علاقه می کنم .
البته واقعا خدا رو شکر می کنم که همسر اون نشدم فقط از این وابستگی در رنجم ...
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله جان به نظر می رسه که حالت کمی بهتر شده. از این بابت واقعا خوشحالم.:73:
خوشحالم که حقایقی برات روشن شده . در مورد این وابستگی که داری هم مطمئن باش که کم کم رفع می شه.
البته نه به این راحتی .سعی کن بیشتر با خدا درد دل کنی . سعی کن عشق به خدا کم کم جای خالی اون عشق و علاقه را برات پر کنه. این عشق دیگه سرخوردگی و پشیمونی نداره. و این معشوق هیچ وقت نا امیدت نمی کنه.:43: اگر برای او یک قدم برداری او برای تو صدها قدم جلو میگذارد.این راه , راه تجربه شده ای هست و جواب میده. همین الآن هم کاملا معلومه که خدا چقدر دوستت داشته.:72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ghazaleh
در مورد پیشنهادتون راستش من هیچ وقت اهل دوستی حتی در حد معمولش هم نبودم .منی که هیچ وقت با هیچ مردی خارج از ضرورت هم صحبت نمی کردم این اقا توی زندگیم پیداش شد و شدم تشنه ی حرفهاش و توجهش ...
خوب خدا رو شكر دليل وابستگيتو فهميدي
حالا مرحله بعد:72:
چي مي تونه همين محبت و نياز تو رو جوابگو باشه. ضمن اينكه سهل الوصول باشه و موجب آزرده خاطر شدنت نشه.از طرفي ضربه اي به تو نزنه؟
من به تو پيشنهاد مي كنم يك دوستي هرچند ساده رو شروع كني و كوتاه مدت ! .. خيلي خيلي ساده. من حرف نرگس رو قبول دارم خدا مي تونه كمكت كنه. ولي تا به اين باور برسي مدت زماني طول مي كشه. مسخ بودن رو مي شه به مرور از بين برد. در تمامي مراحل دوستيت آروم برو جلو. هر چقدر در فاز احساس با فرد جديدت جلو رفتي يك رديف از فرد قبليت از نظر احساسي فاصله مي گيري. به مرور متوجه مي شي تويي كه از تاريكي مي ترسي تنها نياز داري كه كليد لامپ روي سرت رو بزني. البته الان يقين دارم كه مي توني. من خودم هر چند تهران زندگي مي كنم ولي تنها هستم و خونواده من اينجا نيستند. شايد باورش سخت باشه چون برخلاف اون چيزي كه تصور مي شه واقعا ضربه هاي عاطفي آقايون هم دردناك باشه. من تنها به خونه مي رفتم از سر كار. نيم ساعت بغض مي كردم اشك مي ريختم. نوار مورد علاقمو گوش مي دادم و بعدش يه دوش آب سرد. كم كم آروم شدن رو ياد گرفتم. تو هم مي توني ياد بگيري. من وخيلي از دوستان تو اين مسير تنها بوديم. اما تو تنها نيستي. تيكه تيكه مسيرت رو بيا تو اين تالار بگو. كلي صحبت نكن. بگو حس امروزت چطوره. قول مي دم آرامش و شادي بهت بر مي گرده. قول مي دم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام غزاله پاک و ساده عزیز سعی کن با نزدیک شدن به خدا به آرامش برسی، درکت می کنم. سخته اما خودت باید به خودت کمک کنی از هیچ کس کاری بر نمی یاد. یادت باشه تا مالک چیزی نشدی عاشقش نشی، اینو همیشه به خودمم می گم.
تمام چیزایی که باعث می شه یادش بیفتی پاک کن مثلا آدرس ایمیل و ای دیشو پاک کن، شماره تماسشو از بین ببر و به خودت امتیاز بده بابت لحظه ها و روزهایی که بهش فکر نکردی تو ارزشت بیشتر از ایناست. مردای هوس باز بدرده ازدواج با زنهای پاک نمی خورن اونها باید به مثل خودشون باشن.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
غزاله ی عزیز
فراموشش کن
اولش سخته،خیلی سخته،ولی زمان که بگذره کم کم بهتر می شه.باید فراموشش کنی پس اراده کن و این کارو انجام بده.اگه می تونی خودت رو به یه کاری سرگرم کن و وقتتو کامل پر کن،این یه ذره تو گذروندن این روزهای سخت اول کمکت می کنه :)
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اینجا جوابای خوب زیاده که اگه بتونی عملیشون کنی حتما به نتیجه دلخواه میرسی.
فقط یه چیزی که باید بگم اینه که یاد خدا میتونه توی تصمیمات خیلی کمکت کنه.
اگه وسوسه شدی به اون پناه ببر. و سعی کن تو موقعیتی قرار نگیری که وسوسه شی. تنها نباشی.و برا سوالات یه مرجع مناسب پیدا کنی.
در ضمن هر از چیزایی که تورو یاد اون میندازه دوری کن مثلا همین سایت.
امیدوارم شادو سر بلند باشی.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
الا متوجه شدم تو شباهت زیادی به دوست دختر من داری. وقتی من با اون اشنا شدم تقریبا وضعیت تو رو داشت به یکی دلبسته بود ولی اون یه مدت زیاد بی خبرش گذاشته بود اونم غمگینو افسرده بود. تا اینکه وقتی با من اشنا شد خیلی صادقانه موضوعو به من گفت. ما اول فقط در مورد موارد مختلف (دینی علمی و حتا سیاسی) با هم حرف میزدیم. کم کم با کمک من تونست اونو از دلش بیرون کنه( از دلش نه از ذهنش) تا اینکه وقتی بعد از یه سال از رابطه ما اون فرد قدیمی برگشتو ازش خواست که باهاش صحبت کنه حتا حاضر نشد ببینتش. تا جایی که اون التماس میکرد.
حالا هم ما انقدر به هم دلبسته و وابسته شدیم که نمیتونیم از هم جدا شیم.
فقط یادت باشه شاید نفر بعدی که باهاش اشنا شی بخواد از موقعیتت سواستفاده کنه. پس حواستو جمع کنو عجله نکن.
راستی تو پاسخ قبلی اشتباه کردم این سایتو دوستایی که اینجا پیدا کردی میتونن خیلی کمکت کنن.
یه خواهش از همه دوستان دارم : به این ادرس http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4681 هم یه سر بزنیدو نظرتونو در مورد مشکل منم بگین مرسی