دوست من آرش فقط به خاطر تو خونه و ماشین نخریده. این زندگی هر دوی شماست.
کاش بتونی دست از این همه دلسوزی بیهوده که نتیجه اش فقط خراب شدن رابطه اتون هست دست برداری.
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست من آرش فقط به خاطر تو خونه و ماشین نخریده. این زندگی هر دوی شماست.
کاش بتونی دست از این همه دلسوزی بیهوده که نتیجه اش فقط خراب شدن رابطه اتون هست دست برداری.
سلام نازنین جان
می دونی این همه وابستگی یه روزه کم نمی شه من اول باید سعی کنم یکم فکرمو به چیزای دیگه و کارای دیگه متمرکز کنم تا انقد نگران نباشم که آرش کجاست آرش چیکار می کنه رسید یا نرسید .....
این کارا هم اول برای خودمه بعدا برای آرش چون اونم از اینکه من بی خودی نگرانم یه موقع هایی شاکی می شه
من باید اول خودمو پیدا کنم اینجوری آرشم حس می کنه من یکم رو پای خودم هستم جالبه یه بار تو حرفاش بهم گفت من از زن وابسته خوشم نمی یاد دوست دارم تو جوری باشی که اگه من یه مشکلی برام پیش اومد بتونی منو بلند کنی ولی مثه اینکه بقول خودش من تو این رابطه غرق شدم
بازم ازت ممنونم خانومی
میبینی بلوم جان
اعتماد به نفستو تقویت کن کتاب اعتماد به نفس در ده روز رو بگیر حتما" بخون
زندگی با همه پستی و بلندیهاش ادامه داره و شیرینه
حتما الینا جون می گیرم
ممنون عزیزم بابت پیگیریت
[quote=bloom]
می دونی این همه وابستگی یه روزه کم نمی شه من اول باید سعی کنم یکم فکرمو به چیزای دیگه و کارای دیگه متمرکز کنم تا انقد نگران نباشم که آرش کجاست آرش چیکار می کنه رسید یا نرسید .....
این کارا هم اول برای خودمه بعدا برای آرش چون اونم از اینکه من بی خودی نگرانم یه موقع هایی شاکی می شه
من باید اول خودمو پیدا کنم اینجوری آرشم حس می کنه من یکم رو پای خودم هستم جالبه یه بار تو حرفاش بهم گفت من از زن وابسته خوشم نمی یاد دوست دارم تو جوری باشی که اگه من یه مشکلی برام پیش اومد بتونی منو بلند کنی ولی مثه اینکه بقول خودش من تو این رابطه غرق شدم
دقيقا همون مشکل شخصيتي که من دارم توهم داري.عزيزم فنر رو اونقدر فشار نده که وقتي پرتاب شد نتوني مهارش کني.منم اونقدر به نيما وابسته بودم که يادمه گاهي اوقات وقتي نيما بهم ميگفت چکامه برو با دوستات بيرون.برو خوش باش.با مثلا اگه يه مسافرتي پيش ميومد که بايد بدون اون ميرفتم خيلي تشويقم ميکرد که برم و بهم خوش بگذره.ولي من نميرفتم.اصلا حس ميکردم زندگي من فقط با نيما معني داره.هرجا که باشم بايد اونم باشه تا بهم خوش بگذره.ولي خوب اون هم خسته شده بود.همش ميخواست بهش وابسته نباشم.اونقدر بهش چسبيده بودم که باعث شده بود بيچاره احساس خفگي کنه. آزاديهاش گرفته شده بود.
ميدوني از گريه کردنام خسته شده بود.واقعا بدش ميومد وقتي منو دمغ و گريان و ناراحت ميديد.و من هيچوقت اينهارو نفهميدم.فکر کن بعد از 5 سال تازه تکون خوردم و خدارو شکر که اين اتفاقات منو به خودم آورد و داره از من يه دختر قوي و مستقل ميسازه.براي تو هم بايد همينطور باشه.bloom عزيزم کاملا ميفهممت.ميدونم چي ميگي.به خدا مشکلاتت دارن ضعفهاتو بهت گوشزد ميکنن.يه کم بهشون توجه کن.:72:
سلام بلوم جان. خوبي؟صبحت به خير. چرا اينقدر مي گي نمي تونم. دائم با خودت تكرار كن كه مي توني، مي توني، مي توني، اعتماد به نفس داري. همين نه گفتن خودش بدتره. نا اميد نباش عزيزم. كاري نكن كه شوهرت به خاطر وابستگي بيش از مورد بذاره بره. چكامه رو در نظر بگير. بارها شنيدي بازم مي گم. مردها از گريه به شدت بيزارند. از گير دادن بهشون بدشون مي ياد. مردها از زن مستقل و متكي به خودش رو بيشتر دوست دارند. عزيزم سعي كن تو مي توني. به خدا مي توني.:46::46:
چکامه جان ازت ممنونم خانمی
باید تکون بخورم وگرنه همه چیز خراب می شه یه موقع هایی آرش بهم می گه الان حوصله ی حرف زدن ندارم خودم بهت زنگ می زنم هر وقت بهتر شدم ولی من انقدر بهم بر می خوره که فکر می کنم دنیا به
آخر رسیده ولی الان که فکر می کنم می بینم شاید اگه اون موقع بزارم برای خودش خلوت کنه بهتر باشه شاید من دارم با این کارام خلوتشو بهم می زنم
یکم سخت هست ولی باید به خودم بیام چون می بینم چکامه جون تو داری ازش نتیجه می گیری شاید منم اگه رویه مو عوض کنم نتیجه بگیرم
حتما قربونت برم.حتما نتيجه ميگيري.ولش کن.اونم انسانه.بذار خلوت خودشو داشته باشه.به قول معروف اون غار تنهاييشو داشته باشه.چيزي که من هيچوقت نميدونستم.مثلا وقتي ميرفت پاي کامپيوتر و 2 ساعت سر اون بود بهم برميخورد که چرا به من توجه نميکني.از صبح تا حالا منتظرت بودم حالا هم که اومدي خونه يه راست رفتي پاي کامپيوتر.غافل از اينکه بابا مردها با زنها فرق دارن.اونها احتياج دارن تا يه مدتي توي خلوت خودشون باشن.حالا بعضيها ميرن پاي کامپيوتر بعضي کتاب ميخونن بعضيها جدول حل ميکنن و ........
خيلي خوشحالم كه چكامه به اين واقعيت رسيد و اميدوارم بلوم عزيز هم اين روش رو به كار ببره. مردهاي الان با بابا هاي خودمون كلي فرق دارند. مامان هاي ما هم همين كارها رو انجام مي دادند ولي مردها هيچي نمي گفتند سر خونه و زندگيشون مي شستند اما الان مردها ببينند يه كمي آزادي شون (در حد متعارف) گرفته شده ديگه نمي شينند فريادشون تا آسمون هفتم هم مي رسه. آزادش بزار ولي نه بيش از حد. موفق باشي
harfedelعزیز ممنون از پیامت
باشه حتما تمام سعیم رو می کنم که حرفاتونو گوش کنم حتما
bloom گرامی مردها به آزادی به شکلی متفاوت از اون چیزی که شما خانومها نگاه می کنید نگاه می کنند. آزادی برای یک مرد اولویت بسیار بالایی رو داره.
در رابطه با اولویت ها می خوام اینو بگم: یک مرد براش احترام به مردونگیش و اونو بالا بردن در کلامتون بیشتر از شنیدن عبارتهای احساسی (مثل دوست داشتن و...) ارزش داره و شاید برای خانومها این اولویت تا حدودی متفاوته.یک زن دوست داره بهش گوش داده بشه هرچند راهنمایی خاصی هم نشه ولی این گوش داده شدن به اون براش خیلی مهمه. مردها معمولا از جملاتی که براشون راهنمایی و نه نصیحت به همراه داره بیشتر راضی می شن .
تا زمانی که آزادی یک مرد به کانون خونواده ضربه نزنه و اونو نسبت به شما در کل زندگی بی تفاوت نشون نده اینو ازش نگیرید. بودن آرش خان یکی دو ساعت با کامپیوترش بسیار بهتر از اینه که اون عادت کنه به دوست داشتن های شما به شکل قفس نگاه کنه. چیزی که شما و اون هیچ کدوم نمی خواید.
اون می دونه شما دوستش دارید. اون هم شما رو دوست داره. از این گله منده که دوست داشتن شما داره آزادیشو از بین می بره. ببینید آقایون تودار تر هستند . وقتی دارند فکر می کنند عمدتا نیاز به آرامش دارند و نه نیاز به درد دل کردن. با این قضیه منطقی برخورد کنید.
bloom گرامی اعتماد به نفس رو می دونید دقیقا می شه اعتماد داشتن به خودتون. چیزی غیر از اینه که شما به دلایل بسیار زیادی مثل موقعیت تحصیلی -کاری و... مناسب لایق بالا بودن و بالا دونستن خودتون هستید. آرش فقط می خواد آروم باشه. اون شما رو دوست داره. داره فکر می کنه که چطوری می شه یک راهی رو پیدا کنه. اگر دوست نداشت که این قضیه احترام گذاشته شدن به شما براش اینقدر مهم نبود. شما اعتماد به نفستون رو باید حفظ کنید. مادر اون یا پدر اون با شما مخالفه؟ مخالف باشه. این چیزی از ارزشهای شما رو کم نمی کنه. شما رو هم کوچیک نمی کنه. دلایل اونها شاید اصلا به خود شما ذره ای ارتباط نداشته باشه. تنها نکته این وسط اینه که دید اونها به شما و این ازدواج مثبت بشه. به آرش اینو واگذار کنید. نه با این جملات که به من ارتباط نداره. برای اون زمانی که می خواد سنگ صبور باشید. زمانی که نمی خواد بذارید فکر کنه شاید راه حلی رو پیدا کنه. اون خودش هم مطمئنا می دونه کسی که از این ازدواج منتفع می شه شاید در مرحله اول خود اونه. بودن با یک همسر صیور و مهربون مثل شما کم موهبتی نیست.پس بدونید اون تحت این فشار نیست که فقط به خاطر شما این کار رو انجام بده.که شاید چندین مرتبه بیشتر از این نگران از دست دادن شماست. این که باید به شما اعتماد به نفس بده اتفاقا.
برای همه عمرتون تصمیم بگیرید هر لحظه ای که از شنیدن این جمله" می شه یخورده تنهام بزاری" دلگیر می شید. شاید تنها موندن اون تو اون لحظه به نفع هر دوی شماست. به نفع با هم بودن شما برای تمام عمر.
بانوی گرامی این نکته عجیبیه. افراد رو به صورت کلی بشناسید و نه با تغییرات لحظه ایشون . احساسات افراد معمولا پایه هایی رو داره که از بین نمی رن. پایه احساسات شما وآرش به اون و شما غرور می ده. امید ادامه. اون از بین نمی ره. فقط نوساناتی بر روی اون هست. همیشه هم هست. به زندگی این نوسانات جذابیت می ده. با این دید نگاه کنید.
خیلی ممنون از نظری که دادین حرفاتون کاملا درست بود برام دعا کنین که از راهنمایی هاتون بتونم استفاده کنم و نتیجه بگیرم
بهترین ها رو براتون آرزو می کنم امیدوارم بازم بتونم از نظراتتون استفاده کنم آقایsantatiyan
چشم
به خودتون اعتماد داشته باشید. نقشتون حتی اگر خیلی هم مشخص نباشه بسیار بسیار مهمتر از اونی هست که فکر می کنید.
کاملا با آقاي santatian موافقم.
البته بزارین من یه چیزی هم بگم من بیشتر از اون چیزی که وابسته به آرش باشم نگرانشم
مثلا مسیر کارش یه جوریه که تا برسه خونه من آرامش ندارم بخصوص این که وقتی می خواد برگرده خونه منو بین راه می رسونه و من می بینم که خیلی خسته است و اصلا نای
رانندگی نداره و همین باعث می شه من نگران بمونم تا 2 ساعت بعد که برسه گاهی اوقات زنگ می زنه که من رسیدم ولی اثر اوقات فراموش می کنه و من مجبور می شم زنگ بزنم
وقتی می گم نگران شدم چرا زنگ نزدی می گه نگرانی نداره تو چرا همش می ترسی که یه اتفاقی بیافته و....
الان چند روزه دارم سعی می کنم ساعت هایی که آرش تو راه خودم سرگرم کنم تا یادم بره و صبر می کنم خودش زنگ بزنه چون می دونم زمان هایی به من زنک می زنه که سر حال اگه زنگ نزنه
یعنی حوصله نداره دارم تمرین می کنم یکم آروم باشم
یا اینکه آرش یه کوچولو مشکل قلبی داره این برای من یکم نگران کنندست بخصوص زمان هایی که فشار روحی و فکریش زیاد دوست دارم بتونم این فشارو کم کنم
اما متاسفانه همیشه بیشترش می کنم
عزیزم
مردها خیلی با ما زنها متفاوتند من هم اوایل مثل تو بودم ولی شوهرم خیلی ناراحت میشد حالا دیگه سعی میکنم خیلی نگرانیمو بروز ندم
تو هم باید این کار رو بکنی از حساسیت هات کم کن بذار یه کمی تنها باشه و درست تصمیم بگیره
bloom گرامی جمله"نگران شدم" جمله مناسبی نیست.این جمله در واقع درخواست کمکیه از طرف شما به اون برای برطرف کردن نگرانی شما و اتفاقا فشار رو اون رو بیشتر می کنه. شما واقعا برای شرایط اون نگران هستید. اما این رو مرتب بهش گوشزد نکنید. می تونید این رو به این صورت بیان کنید"آرش جان خوبی گلم. حالت چطوره و..".با یک اس ام اس حتی. شما با این جمله هاتون تا بالاترین حد ممکن روح اون رو آرامش می دید. در عین حال استرس خودتون هم کم می شه.
باز هم می گم در زندگی رودر روی شما نقش بسیار مهمی دارید . از تاثیرگذاری خودتون لذت می تونید ببرید.
الینای عزیزم ممنون که همیشه همراهمی
آقای santatian
خیلی لطف می کنین که برام وقت می زارین چشب سعی می کنم جملاتم رو عوض کنم تا ناراحت کننده نباشه
بلوم عزيز من با نظر آقاي santatian موافقم. خيلي سعي كن. توكل به خدا هم يادت نره عزيزم.
مرسی harfedel
متاسفانه من چند وقته دیگه نه دعا می کنم نه نماز می خونم
احساس می کنم خدا اصلا منو نمی بینه این چیزایی که من تو این تاپیک نوشتم یک دهم اذیت هایی که دارم می شم
شما نمی دونید من تو این 4 سال چی کشیدم و هنوزم تموم نشده مشکلاتم
یه جورایی از دست خدا دلگیرم می دونم نباید این حرفو بزنم ولی حق من نیست اینجوری حرف بشنوم من همیشه سعی کرم احترام همه رو نگه دارم و همیشه
سنگین رنگین تو جمع برخورد کردم ولی....
بگذریم جالب چند شبه هی خواب می بینمم دارم تو خواب نماز می خونم با اینکه کامل نمازو گذاشتم کنار ولی یه چیزی ته دلم میگه انگار باید دوباره شروع کنم
bloom عزیز، بهت پیشنهاد می کنم یه لیست از تمام وابستگی هات تهیه کنی، تمام اون کارهایی که انجام میدی و باعث ناراحت شدن آرش میشه، بعد از کوچکترینش شروع کن، سعی کن چند روز تمرین کنی که یکی از اون کارها رو انجام ندی، بعد یه کار دیگه رو اضافه کن. اینطوری بهت فشار نمیاد و میدونی که داری چی کار می کنی. اگه هم دیدی آرش متوجه تغییراتت نمیشه ناامید نشو ادامه بده چون بالاخره به نتیجه می رسی. برای اینکه بتونی گریه هات رو کنترل کنی، اول سعی کن وقتی گریه ات می گیره یه جوری اون مکان رو ترک کنی، مثلا اگه تلفنی صحبت می کنید بگو بعدا تماس میگیری، یا اگه رو در رو هستین به یه بهونه ای برو یه اتاق دیگه، بعد کم کم سعی کن کنترلش کنی.
عزیزم سعی کن نماز بخونی، نماز رو نه فقط برای اینکه مسلمون هستی به خاطر خودت بخون، به خاطر آرامشی که بهت میده.
:72:
سلام Shad عزیزم
ممنون از راهنمایی هات خانومی دارم سعی خودمو می کنم می دونی مشکل من اینکه دیگه کم آوردم خسته شدم حاضرم هر شرطی رو قبول کنم تا اونا بیان جلو این وسطم دارم به آرش فشار می یارم
ولی آرش بر عکس منه حاضر نیست هر شرطی رو قبول کنه می گه صبر کنیم تا کوتاه بیان یکم اینجوری برخوردها بهتر می شه نمی دونم دیگه چیکار کنم
دیروز بهم میگه حالا که ما شرایطتمون جوریه که فعلا نمی تونیم رسمی کنیم سعی کن از لحظاتی که با همیم لذت ببریم اگه قرار باشه همش سر اینکه کی می خواد بشه چرا نمی شه چرا این جوری شد و .... این حرفا بگذره بعدا افسوس این روزها رو می خوریم
باید یه مدت رسمی شدنو این مسئله ی خاستگاری و مدام بهش گوشزد کردنمو بزارم کنار اجازه بدم هم اون خودشو پیدا کنه هم من یکم رو پا هام وایسم
من خیلی دختر شیطونو شادابی بودم ولی الان پژمره ی پژمردم انرژی و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم
در باره ی نماز خوندنم باید بگم خودمم دلم می خواد دوباره شروع کنم به خوندن چون شدیدا به آرامشش نیاز دارم شاید این بار دیگه خدا کمکم کنه
سلام بلوم عزيزم. من هم با نظر آرش موافقم . هر شرطي رو نمي شه عزيزم قبول كرد . شايد بعدها براي خودت بد بشه. آرش پسر منطقي هستش ولي يه كم ديگه بهش فرصت بده. فشار زيادي بهش وارد نكن. من در حدي نيستم كه بخوام تو رو نصيحت نكنم ولي اينو بدون خدا بنده هاي خوبشو بيشتر در معرض سختي مي ذاره تا امتحانشون كنه و تو داري از اين امتحان سرافكنده بيرون مي ياي. الان موقعشه كه بيشتر به خدا نزديك بشي هر چند كه آدمي در همه حال بايد به خدا نزديك باشه. عزيزم به خدا بيشتر توكل كن فقط اونه كه مي تونه بهت كمك كنه. نه من و نه هيچ كس ديگه. اون اين سرنوشت برات خواسته خودش هم برات درست مي كنه. پس توكل كن.
مرسی hsrfedele عزیز
شاید داری درست می گی چشم سعیمو می کنم خیلی ازتون ممنونم که امیدوارم می کنین
bloom عزیز، تو نباید به کسی اجازه بدی که بهت بی احترامی کنه، آرش هم به خاطر زندگی آیندتون اینو میگه.
اما عزیزم سعی کن بهترین باشی، یکی از دوستان من مشکل شما رو داشت البته خیلی بدتر، نمی دونی پدر شوهر و مادرشوهرش قبل از اومدن به خواستگاریش چه طعنه هایی که بهش نزدن، همیشه توی پیغامهاشون دوست منو کوچیک می کردن، البته پسر مال یه شهرستان خیلی دور بود و دختر هم تهران، خلاصه به هر روشی بود پسره خانواده اش رو راضی کرد اومدن خواستگاری، الان 5 سال گذشته و دوست من هم شهر همسرش زندگی می کنه، اما باور نمی کنی دوست من با اخلاقی که داشت باعث شده مادر شوهر و پدرشوهرش بیشتر از پسرشون دوستش داشته باشن، اونقدر باهاشون راحته که باور کردنش مشکله...
اینو گفتم که بدونی این روزها میگذره و برای خیلیها اتفاق افتاده اما سعی کن با رفتارت بعدها کاری کنی که خانواده همسرت به داشتنت افتخار کنن. فقط کافیه بدون اینکه به کسی کاری داشته باشی خودت بهترین باشی.
:72:
shadعزیزم ممنون
حرفت کاملا درسته ولی باور کن من تا حالا هیچ وقت به خانواده ی آرش بی احترامی نکردم و همیشه احترامشونو نگه داشتم همیشه
حتی حرفی که مامانش در مورد من زده به آرش نگفتم دلم نمی خواد شر به پا کنم تو اون خونه
هفته ی آیینده تولد خواهر آرشه باور کن من دارم آرشو وادار می کنم که برای خواهرش کادو بخره با اینکه این دختر خیلی منو اذیت کرده و بارها شده من تو جمع بهش سلام دادم حتس جواب سلام منو نمی ده
باور کردنش سخته ولی من هیچ کاری نکردم که بخواد اینطوری برخورد کنه اینایی که میگم بزار به عنوان دردودل ولی با وجوده این من اصلا به روی خودم نمی یارم باهاش حرف می زنم
شوخی می کنم و...
با تمام این چیزها دارم آرشو وادار می کنم به اون احترام بزاره و خودم هم احترام می زارم همین طور به مادرو پدرش
ولی بازم اگر ببینم دارم کوتاهی می کنم حتما جبران می کنم
bloom عزیز کاملا مشخصه که الان هم برخورد خوبی داری، اما برای چیزی که من میگم، شاید کلمه سیاست خوب نباشه اما باید بدونی که هر کاری و هر چیزی رو کی انجام بدی و کی بگی، یه کم دقیق تر به روابط نگاه کن، ببین چه کاری بهتره انجام بدی، در شرایط مختلف باید عکس العمل مناسبی نشون بدی شاید یه عکس العمل برای یک عمل مشترک در یه شرایط خاصی مناسب و در شرایط خاص دیگه ای مناسب نباشه. سعی کن بتونی این جور مواقع بهترین تصمیم رو بگیری.
:72:
بلوم عزیزم
چه خبرها؟
سلام الینا جان ممنون از پیگیریت
امروز قرار با آرش برم برای خواهرش کادو بیگیریم منم براش یه هدیه گرفتم می خوام بدم آرش بهش بده خودمم زنگ می زنم تولدشو تبریک می گم نمی دونم دارم کاره درستی می کنم یا نه ولی می دونم اگه زنگ نزنم و تبریک نگم اولا بی ادبی خودمو نشون می دم بعداشم بهانه دستشون می یافته نمی خوام جایی واسه حرف زدنن براشون بزارم
به نظرت کارم اشتباهه؟
راستش نمیدونم بلوم جان
بالاخره باید امتحان کنی ببینی نتیجه چی میشه
به نظر من زنگ نزنی بهتره همین که کادو میدی کافیه چون اونجوری ممکنه باهات خوب برخورد نکنه
نمی دونم شایدم دارم اشتباه می کنم
شایدم ارزشو نداشته باشن
هنوز مشگلت رفع نشده؟؟
نه عزیزم
هنوز درگیریم تو چی به پستات سر میزنم همیشه خبری شده یا نه؟
بلوم جان میخوای چه کار کنی عزیزم؟ زنگ هم میزنی یا فقط کادو؟
بلوم جان برای بار 1000ام می گم. وقارتو حفظ کن. شخصیتتو حفظ کن. چرا باید برای خواهرش کادو بخری ؟؟؟؟
اشتباه پشت اشتباه.
داری مثل دخترهای اویزون بدبخت رفتار می کنی. داری باج می دی به خانوادش ؟؟؟ بابت چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تورو خدا نکن این کارها رو.
ناراحت نشو. ولی این راهی که در پیش گرفتی به ترکستان می رود. خواهر خوبم من دیگه برات چیزی نمی نویسم چون حرفهام تلخه و ممکنه ناراحتت کنه.
از خدا می خوام قبل از اینکه سرت به سنگ بخوره خودش راهی جلوی پات بذاره عزیزم.
ولی این یک جمله رو از من داشته باش : وقارتو حفظ کن.
سلام بلوم جان. خوبي؟ نمي دونم بايد بگم چكار كني. اين اولين باره يا اينكه قبلاً براشون از اين كارها كردي؟ چه نتيجه اي گرفتي؟
سلام نازنین جان
عزیزم من اگه دارم کادو می گیرم برای اینه که اونا برای من تولد کادو گرفتن و همشون البته بجز خواهرش تک تک زنگ زدن و تبریک گفتن تنها کسی که بهم زنگ نزد همین خواهرش بود ولی بقیه تک تک زنگ زدن
حتی پدر مادرش من نمی خوام فکر کنن دارم تلافی می کنم همین ولی اگه همه بهم بگن نکن منم نه کادو رو می دم نه زنگ می زنم وگرنه نظر نمی خواستم
بلوم جان ناراحت نشو عزیزم
همه از سر دلسوزی حرف میزنن
کاریو بکن که دلت میگه
موفق باشی
بلوم خوبم. به خدا - به هر چی که فکر کنی ، من تمام این روزها رو گذروندم . به اندازه ی موهای سرم زندگی دیگران رو دیدم. عزیزم من هم به تو و هم به ماندگار گفتم چه کار کنید. بارها و بارها.
نمی خوام نظرمو تحمیل کنم ولی می دونم اخر کار چی می شه. عزیزم بازم هر طور خودت صلاح می دونی. امیدوارم موفق باشی همیشه.