-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز، میدونم در شرایط خیلی سختی به سر می بری، اگه نمی تونی فعلا به طلاق فکر کنی خوب عزیزم فکر نکن، اما ازت خواهش می کنم رفتارت رو با شوهرت تغییر بده، طوری رفتار کن که اون به سمتت کشیده بشه، تو که یک سال نازش رو کشیدی و همه چی رو تحمل کردی دو ماه هم سعی کن طور دیگه ای برخورد کنی، دو ماه سعی کن بهش وابسته نباشی، خوشحالی خودت رو در گرو خوشحالی اون نبین، می دونم غیر ممکنه اما نقش بازی کن... زندگیت رو بساز به شکلی که همسرت شاهد تمام تغییراتت باشه، تا می تونی اونو متعجب کن، تا می تونی به زندگیت نیرو بده، اما با دستای خودت، نیازمند همراهی همسرت نباش، به قدرت و خواسته خودت وابسته شو، کاری کن که همسرت بفهمه تو تغییر کردی و به کسی احتیاج نداری.
خواهش می کنم در مقابل همسرت حداقل ظاهرت و حفظ کن و تغییر رفتار بده....
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
bloom عزيز باور کن همه اين کارهايي که گفتي کردم.اون جلوي تلويزيون روي مبل ميخوابه.بارها بهش گفتم وقتي جاي خوابتو ازم جدا ميکني خورد ميشم.ولي اون کار خودشو ميکنه.کارهاش در حديه که مثلا اگه من روي کاناپه که اون هم روش نشسته بشينم ميره يه جاي ديگه ميشينه.توي خونه هم هميشه به خودم ميرسم.ولي اصلا نگاهمم نميکنه.يه وقتايي پيش خودم ميگم آخه مگه يه مرداز زندگيش چي ميخواد؟خونه اش که هميشه مرتبه.غذاش که هميشه آماده اس.هميشه بهش ابراز محبت کردم.هميشه گوش شنواي خوبي براش بودم.عاشقش بودم.دوسش داشتم.از نظر ظاهري هم به خدا نميخوام از خودم تعريف کنم ولي چيزي کم ندارم.اگر هم تا الان اشتباهي کردم مهم اينه که آدم مغروري نيستم که زيربارش نرم.اشتباهاتمو پذيرفتم و روي خودم کار کردم.همه اشتباه ميکنن.مگه خودش اشتباه نميکنه؟ما آدما خدا که نيستيم که بي اشتباه باشيم.
ديشب بهش ميگم نيما من زن توام.احتياج دارم به اينکه باتو حرف بزنم.باهات بيرون قدم بزنم.بهم ميگه برو با يه نفر ديگه قدم بزن.اصلا برام مهم نيست.هيچوقت دختري نبودم که اهل خيانت کردن باشم.توي اين يکسال خيلي فشارهارو تحمل کردم.شايد هر کس ديگه اي بود خيلي راحت توي اين مدت با کسي دوست هم ميشد.همه چيز فقط نياز جنسي نيست.گاهي وقتا يه زن احتياج داره که با يه جنس مخالفش فقط حرف بزنه و اون به حرفاش گوش کنه.فکر ميکنين براي من موقعيت نبود؟براي مني که وقتي توي خيابون ميرم خيليها باورشون نميشه که ازدواج کرده باشم.اونم 5 سال پيش.ولي هيچوقت به خودم اين اجازه رو ندادم.هيچوقت.ولي کاش اينارو همسرم ميفهميد.ميتونست يه فرقي بذاره بين من و خيلي خانومايي که با وجود داشتن همسر و حتي بچه به همسرشون خيانت ميکنن.کاش اينارو مي فهميد و يه کم به خودش مي اومد.
شاد عزيزم نوشته هاي شمارو هم خوندم. به خدا نه راه پس دارم نه راه پيش.اگه به طلاق فکر نکنم بايد به همين صورت زندگيمو ادامه بدم.ولي تا کي؟اميدي هست؟اگه هم بخوام به جدائي فکر کنم يه جواريي توانشو ندارم.مشکل من اينه که همسر و زندگيمو دوست دارم.اين نيمايي که من الان مي بينم فقط يک ساله که اينطوري شده.اونقدر خوب و مهربون بود که الان جدائي ازش برام سخته.يه وقتايي به خودم ميگم من بعد ازاون چه جوري زندگي کنم؟اصلا آيا ميتونم بعدها کسي رو جايگزينش کنم؟ميدونين کاش باش تنفر ازش جدا ميشدم.کاش دوسش نداشتم.اونوقت مشکل کمتر بود.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
من هم نگفتم به جدایی فکرکن عزیزم، گفتم روش ات رو تغییر بده، عوض شو، دیگه یه آدم وابسته و احساساتی نباش..
راستی بچه که ندارین نه؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خانومی فعلا اصلا به طلاق فکر نکن
میدونم سخت ولی سعی کن کم محلیاشو زیاد برا خودت بزرگ نکنی اینجوری باعث می شه فکر کنه تو به همین زندگی راضی هستی وبقول خودش ده سالم بگذره به همین منواله
اون موقع خودش کوتاه میاد بعدشم عزیزم شوهرت کلمه ی طلاقو برای تنبیه شما بکار می بره وگرنه اگه می خواست طلاق بده تاحالا اقدام کرده بود
اون خودشم توان طلاقو نداره ایجوری رفتار می کنه که شما کم بیارین و تقاضا بدین خانوادهی شوهرت طرف تو هستن یا اون؟اگه با تو باشن می شه یه کارایی کرد
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
bloom عزيزاون آدميه که باور کن 10 سال هم به همين منوال بگذره کوتاه نمياد.ميدوني نقطه ضعف دست آدم نميده.ديشب ميگفت از سرکار که ميام نه دوست دارم بيام خونه و نه بيرون بمونم.ميگفت تو که بري من هم به آرامش ميرسم.بهش گفتم من اصلا به تو کاري دارم؟پس چرا آرامشتو با رفتن من بدست مياري.ما که باهم حرف هم نميزنيم.ميگفت وجودت توي اين خونه آرامش منو بهم ميزنه.نميدونم چي بگم.خيلي سخته که اين حرفارو ادم از همسرش بشنوه.خودش هم از اين شرايط خسته شده ولي کوتاه هم نمياد فقط ميگه طلاق.البته اگه الان اصراي به طلاق نداره چون اينطور که ديشب ميگفت تعهد اخلاقيم اين اجازه رو بهم نميده که من براي طلاق اقدام کنم.البته اينو هم ميدونه که اگه اون براي طلاق اقدام کنه بايد کليه حق و حقوقم رو بده.و اين کار رو نميکنه تا طلاق توافقي انجام بشه.عزيزم گفته بودي کلمه طلاقو بکار ميبره تامنو تنبيه کنه.منم اول همين فکرو ميکردم ولي بعد فهميدم اينطور نيست.دو هفته پيش مرخصي گرفته بود که بريم براي طلاق.اين نميتونه تنبيه باشه.آخه تنبيه تا چه اندازه.تا اونجا که حتي خانواده هارو هم زير سوال ببره و يه جوارايي بهشون بي احترامي بشه؟و همه پلهاي پشت سرشو خراب کنه؟
shad عزيزم ما بچه نداريم.خدارو شکر که نداريم.عزيزم چه جوري خودمو تغيير بدم؟بهم بگو؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیزم بازم که شدی همون دختر خوب و حرف گوش کن.[یادت رفت باز!! اونی که طلاق میخواد شوهرته نه شما!!!پس خودشم اگه مرده راست میگه بره دادگاه بگه من میخوام زنمو طلاق بدم!!این هارت و پورتا فقط برای شماست برای امتحانم که شده بش بگو من که طلاق نمیخوام تو میخوای پس من چرا از این خونه برم بیرون؟چرا من باید برم دادگاه درخواست بدم؟چرا اصلا توافقی بریم ؟این فقط خواست یه طرفه توه!!!پس خودتم برو دنبالش من تو زندگیمم.هر وقت دادگاه منو خواستن منم چشم میگم می رم دادگاه!!!ببینم اون اینقد مردانگی تو وجودش هست که عین یه مرد بره حق و خقوقتو بده و قاضی رو قانع کنه که تو زن خوبی براش نیستی یانه؟!!اندازه موهای سرم از این موارد دیدم.ببخشید عزیزم ولی شوهرت داره با پنبه سرتو میبره خیلی زرنگه.میخواد کاری کنه که خودت تنگ بیای و از خونه بری بیرون و فردا هم تو دادگا بگه که زن من تمکین نمیکنه یا مهرتو ببخشی و حق و حقوقت ضایع شه.من برادرم وکیله و هزار تا از این موارد دیدم تا حالا.یه بار وقت بذار صب تا ظهر برو دادگا خانواده ببین چه خبره؟ و عشق و عاشقی این روزا شده کیلویی چند!!!اگه اینکارو کزد واقعا اونوقت بدون دیگه تو رو نمیخواد و قید هر چی زرنگ بازی بوده زده اون وقت تمام این عشق افسانه ایت میشه تنفر خودتم زیاد اذیت نمیشی!!!این قدم اول قدم دوم:سیستمو عوض کن تا حالا خونش تر و تمیز غذاش اماده خانم خوب به به !!!یه هفته غذا نپز به خونه نرس اصلا محلش نذار حتی سلامم نکن نزدیکش نرو بشو براش عین[/b] آینه دق بذار بفهمه جواب موشک موشکه و تو هم بلدی بد بشی ببینم همون رفتار خودشودوست داره کسی باش بکنه؟عزیز دلم زندگی میدون مبارزست و اگه جا خالی کنی بازنده ای خیلی سخته برات میدونم چون تا حالانکردی ولی امتحانش مجانیه عزیزم دیگه از اینی که الان هستی که بدتر نمیشی.مواظب سلامت جسمی و روحیت باش فقط عزیز دلم فکر کن اگه در اتر غصه هزار و یه درد و بلا بگیری کی دلسوزته؟؟پس خودت به خودت رحم کن!!این که داری عذابش میدی بدن نازنین جوون خودته خیلی ارزش داره عزیزم.قدر سلامتیتو بدون.دنیات که به آخر نرسیده!!
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
عزیزم تغییر رفتار یه کم سخته، اما سعی کن که انجامش بدی، از برخوردت شروع کن، سعی کن خیلی خونسرد برخورد کنی، تو هم باهاش زیاد صحبت نکن، خودت رو سرگرم کن، به توانایی هات اضافه کن مثلا کلاسهای مختلف برو و شبها هم سعی کن به کارهات برسی، سعی کن کم کم ازش فاصله بگیری، مثل قبل خودت رو شیفته هم صحبتی باهاش نکن، سعی کن در تمام مدتی که همسرت کنارت هست خیلی درگیر کارهات باشی، نقطه ضعف دستش نده، بهترین لباسها رو بپوش، بهترین آرایشها رو بکن، اونو در جریان کارهات قرار نده، یعنی کاری کن که کنجکاو بشه ببینه چی کار می کنی، اگه همسرت زود بر می گرده خونه کلاسهایی برو که ساعتش همون وقتها تموم بشه و یه نیم ساعتی دیرتر از همسرت برگردی خونه، بذار ازت بپرسه که کجا بودی! امکان داره اوایل به روی خودش نیاره اما مطمئن باش کم کم حساس میشه ببینه کجا میری و میای، سعی کن یه جورایی از موفقیت هات اطلاع پیدا کنه البته خودت مستقیم بهش نگو، یه طوری به گوشش برسون، یه طوری برخورد کن که در ظاهر فکر کنه راهت رو پیدا کردی و هیچ چیزی ناراحتت نمی کنه، یه کاری کن که بفهمه زیاده روی کرده و بهترین همسر دنیا رو داره از دست میده، البته برای همه مردها خصوصیاتی که الان شما دارید میشه گفت خصوصیات بهترین زن دنیاس اما برای همسر شما فرق می کنه چون دیگه عادت کرده که شما همیشه نازش رو بکشی و اون هم به طور بی رحمانه ای باهاتون برخورد کنه...
عزیزم شما به هیچ وجه مستحق همچین رفتاری نیستی، حساسیتی که شما نسبت به همسرت داشتی همه خانمها دارن، هیچ کس نمی تونه بپذیره که همکار خانم همسرش براش اس ام اس عاشقانه بفرسته! هیچ کسی نمی تونه بپذیره که همسرش به بهانه اینکه خانمش ناراحت نشه، به کسی درس بده و بعد بگه که مجرده!!!
تا وقتی که خودت رو تا این حد مقصر و گناهکار می بینی نمی تونی روی پای خودت بایستی و اعتماد به نفس داشته باشی، عزیزم تو گناهکار نیستی، اگه هم باشی تا به حال تاوان سخت ترین گناه ها رو پس دادی، به خودت بیا، انقدر در حق خودت ظلم نکن..
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط f_z
چکامه عزیزم بازم که شدی همون دختر خوب و حرف گوش کن.[یادت رفت باز!! اونی که طلاق میخواد شوهرته نه شما!!!پس خودشم اگه مرده راست میگه بره دادگاه بگه من میخوام زنمو طلاق بدم!!این هارت و پورتا فقط برای شماست برای امتحانم که شده بش بگو من که طلاق نمیخوام تو میخوای پس من چرا از این خونه برم بیرون؟چرا من باید برم دادگاه درخواست بدم؟چرا اصلا توافقی بریم ؟این فقط خواست یه طرفه توه!!!پس خودتم برو دنبالش من تو زندگیمم.هر وقت دادگاه منو خواستن منم چشم میگم می رم دادگاه!!!ببینم اون اینقد مردانگی تو وجودش هست که عین یه مرد بره حق و خقوقتو بده و قاضی رو قانع کنه که تو زن خوبی براش نیستی یانه؟!!اندازه موهای سرم از این موارد دیدم.ببخشید عزیزم ولی شوهرت داره با پنبه سرتو میبره خیلی زرنگه.میخواد کاری کنه که خودت تنگ بیای و از خونه بری بیرون و فردا هم تو دادگا بگه که زن من تمکین نمیکنه یا مهرتو ببخشی و حق و حقوقت ضایع شه.من برادرم وکیله و هزار تا از این موارد دیدم تا حالا.یه بار وقت بذار صب تا ظهر برو دادگا خانواده ببین چه خبره؟ و عشق و عاشقی این روزا شده کیلویی چند!!!اگه اینکارو کزد واقعا اونوقت بدون دیگه تو رو نمیخواد و قید هر چی زرنگ بازی بوده زده اون وقت تمام این عشق افسانه ایت میشه تنفر خودتم زیاد اذیت نمیشی!!!این قدم اول قدم دوم:سیستمو عوض کن تا حالا خونش تر و تمیز غذاش اماده خانم خوب به به !!!یه هفته غذا نپز به خونه نرس اصلا محلش نذار حتی سلامم نکن نزدیکش نرو بشو براش عین[/b] آینه دق بذار بفهمه جواب موشک موشکه و تو هم بلدی بد بشی ببینم همون رفتار خودشودوست داره کسی باش بکنه؟عزیز دلم زندگی میدون مبارزست و اگه جا خالی کنی بازنده ای خیلی سخته برات میدونم چون تا حالانکردی ولی امتحانش مجانیه عزیزم دیگه از اینی که الان هستی که بدتر نمیشی.مواظب سلامت جسمی و روحیت باش فقط عزیز دلم فکر کن اگه در اتر غصه هزار و یه درد و بلا بگیری کی دلسوزته؟؟پس خودت به خودت رحم کن!!این که داری عذابش میدی بدن نازنین جوون خودته خیلی ارزش داره عزیزم.قدر سلامتیتو بدون.دنیات که به آخر نرسیده!!
موافقم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
منم با نظر f_z موافقم تو که طلاق نمی خوای اون می خواد بگو هرکی طلاق می خواد خودش بره اقدام کنه
اون این کارو نمی کنه چون اگه می خواست تا حالا اقدام می کرد
نگفتی عزیزم پدر و مادر همسرت چی میگن ؟ اونا طرف تو هستن یا اون ؟ اصلا شدت رفتارای پسرشونو می دونن یا فکر می کنن فقط یکم بینتون شکر آبه؟
چکامه جان از اونجایی که گفتی شوهرت قبلا خیلی خوب بوده و این رفتار ها باعث تعجب همه شده من فکر می کنم ایشون یه معلم خوب واسه این کاراش داره که داره بهش خط میده
یه معلمی که از جزئیات زندگی شما کاملا با خبر داره کامل راه چاه و بهش یاد می ده که هم بهونه دست شما نده هم خودت از حق و حقوقت بگذری من فکر نمی کنم همه ی اینا داستانی باشه
شوهرت خودش نوشته باشه
فکر نمی کنی یکی این وسط داره از آب گل آلود ماهی می گیره؟
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
f-z عزيزم مرصي از راهنماييت.عزيزم درست ميگي.ولي به خدا همسرم از دادگاه رفتن ترسي نداره.5 ماه پيش هم همين کار رو داشت ميکرد.بهم ميگفت با وکيل هم صحبت کردم.ولي راستشو بخواين حس کردم که بخاطر مهريه ترسيد.ولي از طرفي هم ميدونست يه زني داره که اهل مهريه اجرا گذاشتنو اين حرفا نيست.ميدونين چون دوسش داشتم نميتونستم اين کارو بکنم. از طرفي هم چون خانواده اش خيلي خوب بودن و پشتم بودن براي گرفتن حقم هم ازشون خجالت ميکشيدم.باورتون نميشه حتي اون موقع اونقدر احساس گناه ميکردم که حتي اين مهريه رو هم حق خودم نميدونستم.چقدر احمق بودم من.واقعا احمق بودم.چقدر خوب شد که توي اون شرايط روحي که من داشتم از هم جدا نشديم.چون مطمئنا من کل مهريمو ميبخشيدم.يادمه اون موقع همسرم بهم گفت دادگاه رفتن مشکلي نداره.ميرم.ولي من که از خودم چيزي ندارم خودت ميدوني(اين خونه اي که الان توش زندگي ميکنيم ديگه اون موقع خونه خودش نبود شده بود خونه باباش!)خيلي بتونم ماهي يک سکه بهت ميدم حالا اين چه کاريه که خودمونو دو سال الاف دادگاه کنيم.ميريم توافقي طلاق ميگيريم و همون کاري که قراره از طريق دادگاه انجام بشه و يه مدت طولاني طول بکشه ازطريق طلاق توافقي انجام ميديم و من کتبا توي همون محضر مينويسم که ماهي يک سکه رو بهت ميدم.و من احمق هم داشتم قبول ميکردم.شايد کار خدا بود که تا الان از هم جدا نشديم و من يه کم به خودم اومدم و احساساتو گذاشتم کنار.من اگه همينجوري از زندگيش ميومدم بيرون فقط من ضرر ميکردم و در حقم اجحاف ميشد.سال بعدش نه دو سال بعدش اين خونه بنام آقا ميشد و من ميموندمو بدبختيهام.البته همين الانم که دارم اين حرفا رو ميزنم فکر نکنين دختري شدم که جرات دادگاه رفتنو مهريه اجرا گذاشتن پيدا کردم.نميدونم چون دوسش دارم نميتونم اين کارهارو انجام بدم.به خدا به اين چيزا فکر نميکنم فقط به ساختن زندگيم فکر ميکنم.
الان هم ميگه من بدليل تعهد اخلاقي که بهت دارم نميرم دادگاه.ديگه اصراري به طلاق ندارم.ولي اگه طلاق از هم نگيريم همينجوري بايد يه زندگيمون ادامه بديم.ولي آخه تا کي.مگه من آدم نيستم.مگه من احساس ندارم.حس ميکنم ميخواد منو به جائي برسونه که خودم بگم بابا غلط کردم بريم طلاق بگيريم.اون موقع ديگه عذاب وجدان هم نداره که من طلاقش دادم.پيش خودش و بقيه ميگه خودش طلاق خواست.
f-z عزيز گفته بودي سيستمو عوض کن.براش يه هفته غذا نپز.به خونه نرس و ....عزيزم متاسفانه همسرم به اين مسائل نقطه ضعف نشون نميده.از اين کارها زياد کردم.الان يه هفته است که آشپزخونمون تعطيله.ميدوني اهل غذا نيست.باشه ميخوره نباشه هم چيزي نميگه لباسش اتو شده باشه که هيچي نباشه خودش اتو ميکنه.اگه خونه تميز نباشه براش مهم نيست.يادمه يه روز 10روز خونه رو تميز نکردم.ديگه خودم داشت حالم بهم ميخورد.اصلا نميتونم بي نظمي رو تحمل کنم.اصلا براي اون مهم نبود.واقعا اينجور چيزا براش مهم نيست.از نظر سکس هم که هيچوقت نقطه ضعف نشون نداده.ما 5 ماه با هم هيچ ارتباطي نداشتيم.براي يه مرد فکر کنم خيلي سخت باشه.ولي اون تحمل کرد.دير هم بيام خونه هيچي ازم نميپرسه.حالا شايد توي دلش عصباني هم شده باشه ولي من که چيز متوجه نميشم.البته ديراومدن من نهايتش ساعت 8 بوده.اونم بخاطر کلاس زبان که اون هم ميدونسته من کلاسم.يعني ميخوام بگم يه وقتايي حس ميکنم اين آدم انگار هيچ نقطه ضعفي نداره.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
bloom عزيزم نميدونم.فکر نميکنم. چون همه حتي دوستاش هم با اين تصميمش شديدا مخالفن.بخاطر اينکه يکي از دوستاش توي مشکل ما سعي کرد پادرميوني کنه کلا رابطشو باهاش قطع کرد.با خانواده اش هم همينطور.همه دارن بهش ميگن اشتباه ميکني.همه.ولي اون حرف خودشو ميزنه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
shad عزيزم با حرفات موافقم. سعي ميکنم کارهايي که گفتي رو انجام بدم.البته بعضيهاشون انجام دادم و نتيجه نداده.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام
من هم ماجرای شما را با ناراحتی دنبال کرده ام.هیچ انسانی بدون نقطه ضعف نیست.برای من سوالی پیش آمده می خواهم بدانم شما چرا ایشان را دوست دارید؟ می دانم دوست داشتن یک احساس درونی است اما با چیزهایی که شما تعریف کرده اید این دوست داشتن غیر طبیعی به نظر می رسد مگر اینکه خصوصیات خوبی داشته باشد که شما بیان نکرده باشید.
در مورد نقطه ضعف هم فکر می کنم شما به ایشان خیلی نقطه ضعف نشان داده اید به همین خاطر نقاط ضعف ایشان را نمی بینید. به نظر می رسد ایشان شما را نمی خواهد و بزرگترین لطفی که شما در حقش می کنید این است که او را می خواهید.آیا او لایق این عشق پاک شما هست؟
این نظر شخصی من است با تمام وجود آرزو دارم که نظرم اشتباه باشد.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نرگس عزيز دوست داشتن همسرم شايد بدليل خوبيهاي گذشتشه.نميدونم.آخه اون الانم براي همه خوبه.حتي با خانواده اش هم کم کم داره رابطه اش خوب ميشه.اما فقط منو اين وسط مقصر ميدونه.حتي يادمه چون مامانش هم توي اين جريان شديدا پشتم بود با اونم يه دعواي حسابي کرد.ولي الان حتي با مادرش هم داره رابطه اش خوب ميشه.ولي فقط من اين وسطم که دارم له ميشم.به خدا خودم هم نميدونم چه جوري با وجود اين رفتاري که باهام داره هنوزم دوسش دارم.البته اينو بگم که به شدت قبل دوسش ندارم.چون خيلي دلمو شيکوند.خيلي زياد.نميدونم گير کارم کجاست.بايد پيداش کنم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
من تلاش چکامه رو تحسین می کنم
درسته شاید برا همه عجیب باشه که با این رفتار چطور داره تحمل می کنه ولی من کاملا می فهمم که چقدر شوهرشو دوست داره
به نظر من عشق پاک یعنی این یعنی عشقی که حتی با وجود بی محبتی ذره ای ازش کم نشده
من خودم چون مثه چکامه وابسته هستم و حاضرم هر کاری بکنم ولی عشقمو از دست ندم بهمین خاطر با تمام وجود درکش می کنم
شاید این رفتار اصلا از نظر بقیه درست نباشه یا ضعف تلقی بشه ولی باور کنین وقتی کسی رو دیوانه وار بخوای اگه بهت کم محلی کنه
بیشتر به سمتش کشیده میشی و بهش نیاز پیدا می کنی
باور کنین من روزی چند بار این پست رو دنبال می کنم و اصلان دلم نمی خواد به جدایی برسه
چون منم مثه چکامه از جدایی می ترسم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان این نظر شخصی منه
شاید من به اندازه ی بقیه دوستان تجربه نداشته باشم فقط احساس کردم از نظر شخصیتی خیلی به من نزدیکی بهمین خاطر فقط احساسمو گفتم
هر راهی هم که به ذهنم برسه بهت می گم تا زندگیت دوباره زنده بشه فقط تا اونجایی که می تونی کم نیار
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام. دو روز بود بهت سر نزده بودم. الان 3 صفحه آخر رو خوندم. چکامه باور کن سرم درد گرفت. تو رو خدا حرف گوش کن. چرا انقدر ذلیل برخورد می کنی؟ تو 5 سال حرف گوش ندادی سرت به سنگ خورد. حالا از اونور پشت بوم افتادی. ولش کن. همسرتو ول کن. در ظاهر محلش نذار. برو بگو من فکرامو کردم برو دادگاه واسه طلاق. یکی از بچه ها خوب حرفی زد. شوهرت داره با پنبه سر می بره. بذار بره دادگاه. تقاضای نفقه و مهریت رو بکن. محکم باش.
چکامه هرچی بیشتر به این رفتارت ادامه بدی بیتر داری با دست خودت پسش می زنی. تو رو خدا رفتارتو عوض کن. کمی بی محلی کن . فاصله بگیر . فوقش جدا می شی ولی این کار رو هم امتحان کردی. چکامه تو رو خدا حرف گوش کن
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
مردها اگه حوری بهشت رو بذارن تو طبق و بهش بدهند پس می زنند واگر میمون کم محلیشون کنه دنبالش می روند. این ذات مردهاست. خدا این طور آفریده . آفرینش زن نازکردن و آفرینش مرد ناز خریدنه. خواهش می کنم کمی فاصله بگیر عزیزم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نازنين جان ما اصلا با هم حرف نميزنيم که کارم به محل گذاشتن بهش برسه.در مورد دادگاه رفتن هم ميگه ديگه چون اصراري به طلاق ندارم نميرم دادگاه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه گلم کاش منم مثل تو کنارش بودم ولی از دستش نمیدادم عزیزم مقاومت کن تا ببینیم چی میشه همین که میگه دیگه اصراری به طلاق ندارم خودش جای امید داره خدایا مشکله چکامه گلمونو زودتر حل کن .........
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
باشه . کناره گیری فقط حرف نزدن که نیست. تو الان تو خونه پژمرده ای. ناراحتی. خب اینا یعنی چی؟؟؟ اینا یعنی به همسرت اهمیت می دی و اونم اینو می فهمه. من دارم می گم در ظاهر محلش نذار. وقتی می یای خونت شاد باش. با تلفن با دوستات شاد حرف بزن. مهمونی بگیر ( می دونم رفتارش بده ولی اهمیت نده ) وقتی متوجه این تغییراتت بشه باور کن نسبت بهت کنجکاو می شه. الان رفتی تو نقش یک زن مظلوم بدبخت. ببخشیدها. قوی باش. محکم باش. بخند سرزنده باش. تو که این همه راه رو امتحان کردی این یکی ام روش.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
باشه . کناره گیری فقط حرف نزدن که نیست. تو الان تو خونه پژمرده ای. ناراحتی. خب اینا یعنی چی؟؟؟ اینا یعنی به همسرت اهمیت می دی و اونم اینو می فهمه. من دارم می گم در ظاهر محلش نذار. وقتی می یای خونت شاد باش. با تلفن با دوستات شاد حرف بزن. مهمونی بگیر ( می دونم رفتارش بده ولی اهمیت نده ) وقتی متوجه این تغییراتت بشه باور کن نسبت بهت کنجکاو می شه. الان رفتی تو نقش یک زن مظلوم بدبخت. ببخشیدها. قوی باش. محکم باش. بخند سرزنده باش. تو که این همه راه رو امتحان کردی این یکی ام روش.
چکامه عزیز، این کارها رو بکن. حداقلش اینه که روحیه خودت خوب میشه.
:72:
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
باور کن نتیجه می گیری چکامه. خرید برو. لباس های قدیمی تو دور بریز. مهمونی های خانوادگیتو راه بنداز. اگه می تونی به اتفاق خانواده به سفر برو. دوباره با خانواده همسرت رابطه برقرار کن. مهم نیست رفتار اون چطور باشه . می دونم ناراحتت می کنه ولی به روی خودت نیار. دوست گلم من مطمئنم تو که انقدر صبوری و محکم می تونی. یک مدت به همسرت بی توجه باش. به زندگی روزمرت برگرد. از غصه خوردن چه نتیجه ای گرفتی ؟ گریه هاتو بذار وقتی اون نیست. رابطه ی سکسی ات رو هم گرمتر کن. فقط تو سکس باهاش گرم باش ولی در روابط دیگه اصلا محلش نذار. مطمئن باش جواب می ده این کارت.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چكامه جون
من داستان زندگيتون رو تازه امروز خوندم
متاثر شدم خيلي خيلي ..... بهتون تبريك ميگم كه قدرت تحمل خيلي بالايي دارين
از صميم قلبم براي شما خواهر خوبم آرزوي موفقيت ميكنم
موفق باشي عزيزم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان فقط مي تونم بهت بگم اي كاش مي شد كه به آدما دلبسته و وابسته نشيم تا وقتي كه مي بينيم دارن اينجوري تركمون مي كنن دل آزرده نشيم .
بقيه بچه ها راست مي گن حالا كه تلاشت نتيجه نمي ده تو هم با شوهرت مثل آينه برخورد كرد .هر حركتي كه او انجام مي ده تو هم عين همون رو تكرار بكن .حداقل هر دوتا تون زجر مي كشيد . خيلي خونسرد باش و اقدام قانوني رو هم بر عهده خودش بگذار .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
دوستاي عزيزم دارم گريه ميکنم و اينارو براتون مينويسم.حالم خيلي بده.خيلي.يکي از همکارام يه پزشکي رو براي کمرم بهم معرفي کرد که برم پيشش.ديروز رفتم پيش اون پزشک.خيلي رک حرفشو زد.گفت ستون فقراتت 10 درجه خم شده و ديگه نميشه کاريش کرد.فقط ميتوني پيشگيري کني.چون اگه به 30 درجه برسه يه عمل خيلي سنگين بايد انجام بدي.دوتا ميله ميذاريم توي کمرت.تازه امکان داره خوب هم نشه.ميگفت اين بيماري که اسمش فيبرومالژياست بايد توي سن کم تشخيص داده ميشد.الان ديگه استخوانها سفت شده و فقط ميتوني پيشگيري کني.ميگفت 90 درصد اين بيماري بدليل ناراحتيهاي روحي و استرسه.فقط خودت ميتوني به خودت کمک کني.ما فقط راهنمات هستيم.دکتر اينارو ميگفت و من اشک ميريختم.چقدر به وجود همسرم توي اون لحظه احتياج داشتم.ولي نبود.باز هم توي بدترين شرايطي که بودم اون نبود و چقدر براي من دردناک بود.از مطب که اومدم بيرون فقط گريه ميکردم.زنگ زدم به همسرم.براش تعريف کردم.اونم گفت حالا که چيزي نشده.بيا خونه صحبت ميکنيم.مطب اون دکتره کرج بود.تا رسيدم خونه ساعت شد 8 شب.رفتم توي اتاق .داشتم گريه ميکردم.بيشتر از هم بي توجهي هاش بهم زجرم ميداد.اونم توي شرايطي که دلم ميخواست باهام حرف بزنه.از ناراحتيهام براش بگم.دلداريم بده.ولي نکرد.هيچکاري نکرد.بجاي همه اين کارها اومد توي اتاقو بهم گفت چيه؟دوباره حسينيه راه انداختي؟گريه کردن نداره.خوب ميشي.بهش گفتم که دکتر گفته مهمترين دليل اين بيماري تنشهاي روحي و استرسه.گفت خودت بايد به خودت کمک کني.ولي اگه فکر کردي با اين شرايطي که الان داري من حرفمو پس ميگيرمو و شرايط خونه عادي ميشه و همه چي تموم ميشه اشتباه کردي.من چه جوري بهت بگم.من از تو خوشم نمياد.کارهايي که توي اين 5 سال کردي عشق منو به نفرت تبديل کرد.بهش گفتم چه کاري؟گيردادنها؟هيچ زني اين کار رو نميکنه.همش بخاطر دوست داشتن زياد بود.پس اگه اينجور باشه الان همه زن و مردها بايد از هم طلاق گرفته باشن.گفت ولي من مثل بقيه مردها نيستم.من اصلا نميخوام باتو زندگي کنم.الانم که بهت گفتم همينجوري زندگيمونو ادامه ميديم.بهش گفتم من اينجوري نميتونم.تو توي اين يکسال آنچنان فشاري بهم وارد کردي که حالا به اين روز افتادم.تمام اين بيماري بخاطر استرسها و ناراحتيهاييه که تو توي اين يکسال برام بوجود آوردي.من دارم تاوان کدوم گناه کبيره اي رو پس ميدم؟بهش گفتم خودت برو دادگاه تقاضاي طلاق بده.گفت من نميرم.بهش گفتم چون ميدوني اگه بري بايد تمام حقو حقوقم بدي.براي همين نميري.گفت چون تعهد اخلاقي دارم نميرم.چون محيط دادگاه براي خانوما خوب نيست که توش رفت و آمد کنن.بهش گفتم زنت از اينجا ميره کرج بخاطر دکتر اونقدر غيرت نداري که تنها نفرستيش اونوقت اينجورجاها غيرتي ميشي؟بهم گفت تو زنم نيستي.من شوهرت نيستم.من فقط دارم نقش شوهرو برات بازي ميکنم . الانم من ديگه مدتيه به شرايطمون فکر نميکنم و خودمو عادت دادم که همينجوري زندگيمو ادامه بدم.براي توهم بهتره که همينکارو بکني و ......به خدا ديکه حتي حوصله نوشتن هم ندارم.نميدونم ميتونين خودتون رو توي اون لحظاتي که داشتم جاي من بذارين.توي لحظه هايي که يه زن احتياج به محبت همسرش داره احتياج به نوازش همسرش داره اون داشت اين حرفارو بهم ميزد.من فقط اشک ميريختم.
دوستاي گلم اين زندگي فايده نداره.بايدازهم جدا بشيم.ديگه چاره اي نيست.من همه کار کردم.همه کار.از جونم مايه گذاشتم.ولي نفهميد.هيچوقت نفهميد.بايد با ترسهام روبرو بشم.ترس از جدائي.ترس از تنهاييهاي بعد از جدائي و ....
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه اشتباه تو اينه كه شوهرت رو خيلي قبول داري و فكر مي كني تمام ظلمايي كه داره بر سرت مي آد حقته . چون فكر مي كردي كه شوهرت دليل منطقي داره .ولي ماها كه تو جريان زندگيت قرار گرفتيم متوجه شديم كه خيلي از رفتاراش كاملا" خود خواهي و بي فكري و لجبازيه .
چرا منت 5 سال محبت رو بايد به خودت بگيري در حالي كه يكي از وظايف زوج به يكديگر محبت كردنه اگه انجوريه كه پدر من 30 سال به مادر من محبت كرده حالا مي شه كه به خاطر يه اشتباه مادرم رو به سيخ بكشه .( مثال زدم ) . به نظر من هنوز هم به شوهرت بي احترامي نكن ولي يه كمي به فكر غرور جريحه دار شده خودت هم باش .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام چکامه جان
به نظر من وسایلتو جمع کن و برو خانه پدرت و از پدرت بخواه در یک دیدار حضوری با شوهرت تکلیف تو رو روشن کنه
من اگه جای تو بودم دیگه خودم رو درگیر این ماجرا نمیکردم
این کار بزرگترهاست
عزیز دلم نه تنها تو که بیشتر اعضای این تالار مشکلات زناشویی خود را دارند البته نه به اندازه تو ولی همه ما به نوعی درگیریم
کمان نکن با جدایی دنیا به آخر میرسد تو هنوز جوانی و موقعیت پیشرفت داری و دوستانی در اینجا داری که همه نگران تو هستند
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
عزیزم گاهی جدایی بهتر از تحمل حقارت جدایی وطالق درست تو فرهنگ جامعه ما یه جورایی بد جا افتاده اما اگر خودت مراقب رفتارت بعد از طلاق باشی راحت میتونی زندگی کنی اما اینم بگم ممکن بعد از طلاق رفتار دوستان و فامیلای متاهل باهات یه جوری بشه شاید فکر کنند الان که میخوای شوهرشونو از چنگشون دربیاری این اتفاف اسفناک متاسفانه برای منم افتاده ولی تونستم باهاش کنار بیام تو محیط کارم همکارای مردم جور دیگه رفتار میکردند و خانمهاشون جور دیگه برخورد میکردند تازه من در دوران عقد متحمل جدایی شدم ولی خوشبختانه همه رو متوجه کردم که کاملا در اشتباها اینو بدون بعد از طلاق هم یه مدتی مشکل پیدا میکنی تا خودتو پیدا کنی اما بعد از اینکه اون بحران بگذزونی به آرامش میرسی البته اگر همه راهها رو رفتی و به نتیجه نرسیدی که با همسرت همزیستی کنی آخر کارت طلاق به این چیزا هم فکر کن
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
اينكه وسايلت رو جمع بكني و بري خونه بابات همون چيزي كه او مي خواد . به نظر من حالا كه از تو خوشش نمياد مشكل خودشه . وظيفشه كه تكليف خودش رو روشن بكنه . چكامه جان هنوز هم ازشوهرت انتظار محبت داري؟ يه كمي محكم باش .به هيچ عنوان تو اقدام نكن. خودت بايد به خودت كمك بكني كه روحيه ات رو نبازي . بسه ديگه اينقدر از او درخواست توجه نكن ديگه ازش هم هيچ توقعي نداشته باش .توكلت رو به خدا بكن و از بنده خدا انتظاري نيست . چرا اينقدر خودت داري زجر مي دي ؟ اون مشكل داره و او بايد عذاب بكشه نه تو .به حرفاي يك دكتر هم اكتفاء نكن .
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه به خاطر خدا حرف گوش کن. داری چیکار می کنی با خودت ؟؟؟؟
عزیز دلم تمومش کن. از همین الان فکر کن ازش جدا شدی. چکامه تمام نیازهاتو توی همسرت خلاصه کردی. به خدا دداری دیوونه می شی. ببین همه دارند بهت می گن خودت فقط می تونی به خودت کمک کنی. چکامه برگرد به زندگیت. روزهاتو که سر کار می ری. بعدش چار تا کلاس دیگه برو. مهمونی بگیر. چکامه یک مدت محل همسرت نذار. باور کن من مطمئنم اون هنوز انقدر دوستت داره که جرات طلاق نداره. فقط داره حرفشو می زنه. می بینی وقتی گریه می کنی بهت می گه حسینیه راه انداختی. یعنی از چکامه همیشه گریان متنفره. چکامه تو رو خدا به خودت بیا. با خودت یک تصمیم بگیر. به زندگی عادیت ادامه بده. تمام کمبودهای روحیتو با چیزهای دیگه پر کن.چکامه سعی کن یک مدت حضور همسرتو از ذهنت پاک کنی. می دونم خیلی سخته. ولی تو می تونی. چون خیلی بدتر از اینو تونستی. یادت باشه اگه تو خودت برای خودت دلت نسوزه اگه خودت برای خودت ارزش قائل نشی همسرتم نمی شه. اون الان از چکامه ضعیف وابسته متنفره. اینو بفهم . بشو چکامه زیبای طنازه محکم قوی. زنی که آرزوی هر مردی است. ذات مرد ناز خریدنه . خواهش می کنم چکامه به خودت بیا قبل از اینکه خودتم به نابودی بدی چه برسه به زندگیت. چکامه جان اگه می خوای شمارمو برات بذارم. اگه بخوای تمام ماها حاضریم روزهاتو پر کنیم. پیشت باشیم و کمکت کنیم. تو تنها نیستی ما همه پشتتیم. به خدا اگه بخوای هر کاری که از دستم بر بیاد برات می کنم. عزیز دلم ت تنها نیستی. به حرفام خوب فکر کن ماه من
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیزم من دیگه هیچی بهت نمیگم چون هر چی لازم بود و روش منطقیش بود خودم نازنین و اسما و بقیه عزیزان گل بهت گفتن و نیازی به تکرار نیست و دیگه تقریبا الان همه ما میدونیم که مشکل خودت و درونته نه شوهرت.چون اون هدفشو تعین کرده و داره خیلی آرام حساب شده و هدفمند به سمت هدفش حرکت میکنه بدون اینکه هیچکس و هیچ چیز اونو از راهی که میره منصرف کنه پس انسان قوی و محکم و با اراده و مستقلیه و با شمای وابسته و متکی وتو سری خور هیچ سنخیتی نداره طبیعیه که ادامه این روش شما هم روز به روز این اونو در تصمیمش مصمم تر میکنه چون یه همچین انسان پر اعتماد به نفسی شما رو میخواد چکار؟!!پس دیگه الان مشکل شمایی نه شوهرت.اگه دوست داری مشکلت روز به روز بیشتر شه به همین روشت ادامه بده آفرین.گل قشنگم من میدونم ناراحتت میکنه حرفام ولی واقعیتا تلخن و من فقط قصدم کمک بهته اما گل من چرا همبشه فکر میکنی این تجربه ها روفقط شما داری!اگه دوست داری واقعا بدونی من چه روزایی داشتم و چه تجربه هایی که مال شما به گردشم نمیرسه.فکرکن . یه توده سرطانی رو عمل کنی و عوارض شیمی درمانیش و شوهرت حتی بیمارستانم نیاد!!گل من بخدا من زندگیم یه کتابه و خیلی دردام از شما تلخ تر تنها فرق من و شما اینه که من خیلی زودیه سطل آشغال خریدم و شوهرم و خاطراتشو ریختم دورو خودمو از بندش رها کردم هر چند که هنوزم زنشم ولی برام مرده و حقوقمم با موندنم ازش گرفتم ولی شما زانوی غمتو کردی مونست.هرچند که عزیز دلم من میدونم که شما هم اینطور نمیمونی ولی نذار گذشت زمان اجبارا تغییرت بده خودت خودتو تغییر بده هم زودتر نتیجه میگیری و هم لذت بخش تره برات.یه خواهشم ازت دارم به عنوان یه خواهر اگه قابل بدونی البته؟قبل از اینکه کوچکترین کاری انجام بدی و کوچکترین قدمی رو فشار رفتارهای شوهرت متحمل بشی حتمابا وکیل مشورت کن اصلا همین الانم صحبت کن نه برای طلاق فقط برای اینکه آگاهت کنه یه وقت خدایی نکرده توی احقاق حقوقت دچار خطا نشی اگه دوست داشتی و تهران هستی من شماره و آدرس یه خانم وکیل خیلی خبره رو بهت میدم بری یه مشاوره بگیری ضرری که نداره و اصلا نگران هیچ هزینه ای نباش اون خانم زنداداشمه.چون من احساس میکنم و شک ندارم که رفتار شوهرت قدرت تصمیم گیریتو ازت گرفته یه جورایی هنگ کردی و نمیخوام شوهرت از این موضوع سواستفاده کنه .حتما برو و بزار ازتجربه های کاریش برات بگه اونوقت یه کم فکرت باز میشه .گلی خانم بخدا یه روز برسه که افسوس این روزاتو میخوری و به کارات میخندی دنیا خیلی بزرگه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه خوب. ازت خواهش می کنم حرف گوش کن. ببین همه دارند چی بهت می گن ؟!
باور کن اگه گوش کنی همسرت دوباره جذبت می شه.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نازنين مهربونم،f-zعزيزم مرصي.به خدا وقتي پيغاماتونو ميخونم اشک توي چشم جمع ميشه.بخاطراينکه خيلي خوبين.خيلي.
دوستاي عزيزم من به اين نتيجه رسيدم که اگه ازش جدا بشم بهتره.چون اين زندگي فايده اي نداره.من فقط زندگيمو دارم حروم ميکنم.همينجوري باهاش ادامه بدم که چي بشه؟2 سال،10 سال،15 سال؟چقدر؟اون رفتارشو تغيير نخواهد داد.من مطمئنم.پس فايده اي نداره.ميدونين من خوشبختانه بچه اي هم ندارم که بخوام پايبندش باشم.توي اين مدت به خدا هيچوقت به جدائي فکر نکردم ولي فکر کنم ديگه چاره اي ندارم.چقدر خورد بشم؟چقدر تحقير بشم؟چقدر محبتشو گدايي کنم؟چقدر؟به چه قيمتي؟سلامتيمو دارم از دست ميدم.اونوقت وقتي افتادم يه گوشه اون ميخواد هوامو داشته باشه؟نه.اون خيلي دلش سنگه.خيلي.براي خودم متاسفم.واقعا متاسفم.
f-zخوبم اگه امکان داره شماره رو بهم بده تا با ايشون هم يه مشورتي کنم.فقط چيزي که هست اينه که درسته اين خونه براي ماست ولي فعلا بنام همسرم نشده.عملا من دستم به جائي بند نيست.منم اهل زندان انداختن نيستم.از طرفي خانواده همسرم راضي بودن که تقريبا 000/000/30 بهم بدن.يعني بجاي 1000 تا سکه.اگر هم اين پول رو نخوام بگيرم و دنبال کار مهريه ام باشم ماهي يک سکه ميگيرم.اين يه جوارائي ميشه خرجي ماهيانه ام.من باهاش کاري نميتونم بکنم.چون من ميخوام مستقل زندگي کنم و احتياج به پول براي رهن خونه دارم.الان اون 000/000/30 ميليون بيشتر به دردم ميخوره تا اينکه تا آخر عمرم ماهي يه سکه از همسرم بگيرم.نميدونم چيکار کنم.شما راهنماييم کنين.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نازنين جان منم خوشحال ميشم با شما بيشتر آشنا بشم.اگه بخواي منم ميتونم شماره مو برات بذارم.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیزم دوستای گلمون راست میگن بیا از همین الان تصمیم بگیر که دیگه اون چکامه پژمرده قبلی نیستی میای خونه به خودت برس آهنگ های شاد گوش بده میدونم تا دل شاد نباشه آدم نمیتونه این کارارو بکنه ولی عزیزم به زور هم که شده این کارارو بکن مثلا همین امروز از سر کار که برگشتی اول شامتو درست کن بعد برو یه دوش بگیر یه کم به خودت برس یه لباس جدیدو خوشکل بپوش و خودتو به کاری که دوست داری مشغول کن تا شوهرت از سر کار برگرده بعد بشینین با هم شام بخورین انگار نه انگار اتفاقی افتاده ولی کاری بهشم نداشته باش اصلا باهاش حرف نزن غذاتو که خوردی برو پای تلویزیون اگه تخمه هم داشتی که چه بهتر جوری خودتو نشون بده که منم هیچ مشکلی ندارم با دوستات قرار بیرون بزارین خلاصه خودتو متفاوت از قبل نشون بده یه مدت این کارو بکن ببین چه جور خودش بیاد طرفت به امتحانش می ارزه گلم
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
nafas گلم اين کارهارو هم کردم.با هم شام ميخوريم.تلويزيون نگاه ميکنيم و .....بدون اينکه کاري به کار هم داشته باشيم.ولي من به آخرش فکر ميکنم.من فقط جوونيمو دارم حروم ميکنم.من يه زنم.احتياج به محبت،ناز کشيدن و عشق و علاقه همسرم دارم.به خدا اين محبتيها منو مريض کرد.
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جان خودت شرایطتو بهتر میدونی
نمیدونم ولی به نظر من ایشون احتیاج به یه شوک داره تا بفهمی تو رو میخواد یا نه؟
ولی با این شرایط زندگی کردن خیلی سخته
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به این سایت
http://www.eshia.ir/
یک دانلود کوچک
و وصل می شوی به دفتر ایه الله مکارم
با استاد مفیدی صحبت کن
روزهای تعطیل نیستند
ضمنا می تونی شماره 09640 را بگیری (به سوالات شرعی جواب می دهند) ولی من یکبار سوال خانوادگی داشتم جواب دادند
خیلی دوستش داری؟
تو کارهات نشان بده نه با لوس بازی، خانومانه، او را به دنبال خودت بکش قهر یک ابزاری باید باشد موقتی و زود گذرنه دائمی نیازهایش را بی جواب نگذار
نظر نازنین را گوش کن(مردها اگه حوری بهشت رو بذارن تو طبق و بهش بدهند پس می زنند واگر میمون کم محلیشون کنه دنبالش می روند. این ذات مردهاست. خدا این طور آفریده . آفرینش زن نازکردن و آفرینش مرد ناز خریدنه. خواهش می کنم کمی فاصله بگیر عزیزم. )
یک قانون وجود دارد:
معمولا زنان از مرد بي عرضه بي شخصيت خوششان نمياد،
و به عکس مردان زني را دوست دارند که تمام وجود و روح آنها را تصرف کند و نتوانند بدون او زندگي را تحمل کنند،
اين يک قانون است.
قانون دوم هم هردو نمي خواهند شخصيتشان بشکند
براي اين کار زن به عنوان همسر معمولا با شوهرش لج نميکند تا دل او را به دست بياره گوش به حرفش ميده اگر يک مسئله اي پيش مياد زود کوتاه مياد تا غرور مردش را نشکند.
قهر کردن هم يک ابزاري بايد باشد زود گذرنه طولاني مدت...استاد مفیدیهمون استاد مفیدی به من می گفت بگذار عطش شوهرت بیشتر شود
-
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به این سایت
http://www.eshia.ir/
یک دانلود کوچک
و وصل می شوی به دفتر ایه الله مکارم
با استاد مفیدی صحبت کن
روزهای تعطیل نیستند
ضمنا می تونی شماره 09640 را بگیری (به سوالات شرعی جواب می دهند) ولی من یکبار سوال خانوادگی داشتم جواب دادند
خیلی دوستش داری؟
تو کارهات نشان بده نه با لوس بازی، خانومانه، او را به دنبال خودت بکش قهر یک ابزاری باید باشد موقتی و زود گذرنه دائمی نیازهایش را بی جواب نگذار
نظر نازنین را گوش کن(مردها اگه حوری بهشت رو بذارن تو طبق و بهش بدهند پس می زنند واگر میمون کم محلیشون کنه دنبالش می روند. این ذات مردهاست. خدا این طور آفریده . آفرینش زن نازکردن و آفرینش مرد ناز خریدنه. خواهش می کنم کمی فاصله بگیر عزیزم. )
یک قانون وجود دارد:
معمولا زنان از مرد بي عرضه بي شخصيت خوششان نمياد،
و به عکس مردان زني را دوست دارند که تمام وجود و روح آنها را تصرف کند و نتوانند بدون او زندگي را تحمل کنند،
اين يک قانون است.
قانون دوم هم هردو نمي خواهند شخصيتشان بشکند
براي اين کار زن به عنوان همسر معمولا با شوهرش لج نميکند تا دل او را به دست بياره گوش به حرفش ميده اگر يک مسئله اي پيش مياد زود کوتاه مياد تا غرور مردش را نشکند.
قهر کردن هم يک ابزاري بايد باشد زود گذرنه طولاني مدت...استاد مفیدیهمون استاد مفیدی به من می گفت بگذار عطش شوهرت بیشتر شود
انشا الله مجرد يا متاهل، به خدا توکل کنيم
بعضي وقتها ما فکر مي کنيم اگر بعد از ازدواج همه شرايط را براي همسرمان در حد عالي فراهم کنيم، (و همسرمان هيچوقت نفهمد چه مشکلاتي هست و حل شده و پوست کنده در اختيارش بگذاريم و او نداند آن مشکلات به عهده او هم هست چون هميشه همسرش آنها را حل مي کند؛ زندگي خيلي شيرين مي شود.
فکر کنم اين اصلا خوب نيست چون انسان جايي که احساس وظيفه کند احساس تعهد و مقبوليت هم مي کند (هم محبوب مي شود، به خاطر خوبي هايش،و هم محبت مي کند) و چيزي را که برايش سختي بکشد قدرش را مي داند... نه هلو برو تو گلو...