خواستگاری غیر رسمی- آیا رسمی کنیم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

Flag ِ عزیز...
خوبه که تو با خوندن سرگذشت بقیه آروم میشی اما من بیشتر ناراحت میشم و غصه ی اونا رو هم میخورم.......

---

نه اتفاقا با خوندن سرگذشت بقیه بیشتر از ازدواج میترسم،درس عبرت میگیرم و نکات مفید وفتار درستو یا میگیرم ولی ایرادش همون ترسشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

Flag ِ عزیز...
فکرنمیکنم هم اشکالی توی رابطه مون وجود داشته بوده باشه بجز خودِ ماهیتِ رابطه!

---

گفتم که زمان بگذره متوجه میشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

این دو شب همهش بخاطر گرما از خواب میپریدم و همهش هم دارم خواب بد میبینم!

---

منم چندبارم خواب دیدم یه جایی هستم و منتظرشم :311: ،طفلک روحمم در عذابه،بمیرم واسه خودم!


ضمنا خیلی خوش به حالته فرشته مهربان چندین بار راهنماییت کرده،واسه تاپیک من یه بارم نیومدند :( ،ولی توی تاپیکت خیلی از راهنمایهاشون استفاده کردم:72:


یه توصیه دیگه:اهنگای غمگین گوش نده
موفق باشی خانمی ؛مطمعنم که تو میتونی :72::46:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام

دقيقا به خاطر همين هست كه به نظرم تغييرات مثبت و آرامش بخش و حل مشكلات به مراجع خوب و قوي نياز دارد نه لزوما به مشاور خوب.

يعني ، هر انرژي كه بگذاري و نتيجه بگيري، خودت مسئول موفقيتت در زندگي هستيد.
به قول معروف ما فقط چراغ را روشن كرده ايم. اما اين تو هستي كه بايد از پاهاي پرتوان، قلب پر اميد ، افكار منظم و انرژي مستمر خود بهره بگيري و راه صحيحي كه هم اكنون در پيش روي خود مي بيني بروي.

ما چون تماشاچيان مشتاق هر لحظه از پيروزي هاي تو به هيجان مي آييم و تشويقت مي كنيم. و وقتي خسته مي شوي، باز هم تو را به ادامه راه مي خوانيم.
دوست داريم اين انتخاب را قوي و انتخاب هاي ديگرت را در زندگي قويتر انجام دهي.

ما قدرت انسان را در شدن ديده ايم. و آزموده ايم
و مطمئن هستيم عليرغم سختي هاي جانكاه دل كندن، تو هم مي تواني چون مي خواهي .....

:104::104::104:

---

راستی؟؟؟
اوکی!
من به همهتون قول میدم که خوب شم!
من دوباره همونی میشم که همه از انرژیش و شادیش تعجب میکردن و به خاطر ارادهش آفرین میگفتن بهش...همونی که رویاهای بزرگ تو سرش داره...رویای پرواز... من به گلها میرسم...به گیتارم...به نقاشیم...به قهوه درس کردن و شعر نوشتنم...به زبان فرانسه و آلمانی...به کلیپ سازی و فوتو شاپ!
من بهتون قول میدم به زندگی عادیم برگردم و اون عشق جاودانهمو هم به خدا میسپارم...خدا هم ولیِ منه و هم اون...پس اگه بخواد ما رو به همدیگه می بخشه... سعی میکنم به این باور برسم!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

راستی؟؟؟
اوکی!
من به همهتون قول میدم که خوب شم!
من دوباره همونی میشم که همه از انرژیش و شادیش تعجب میکردن و به خاطر ارادهش آفرین میگفتن بهش...همونی که رویاهای بزرگ تو سرش داره...رویای پرواز... من به گلها میرسم...به گیتارم...به نقاشیم...به قهوه درس کردن و شعر نوشتنم...به زبان فرانسه و آلمانی...به کلیپ سازی و فوتو شاپ!
من بهتون قول میدم به زندگی عادیم برگردم و اون عشق جاودانهمو هم به خدا میسپارم...خدا هم ولیِ منه و هم اون...پس اگه بخواد ما رو به همدیگه می بخشه... سعی میکنم به این باور برسم!

---

:104: :104: :104: :104: آفرین!

اولین قدم خواستن هست!

اگه میتونی حرفایی که خودت تو این پست نوشتی رو بنویس یک جا و هر روز بخونشون!

تا یادت نره و اثر بگذاره روت!

کسی چه میدونه شاید سال بعد چنان اتفاقات بهتری برات بیافته که از تصور تو و فکر تو خارجه

به شرطی که امسال رو درست بری!

موفق باشی

نه! سال بعد همون چیزی میشه که من میخوام! محمد(مجتبی) میاد! من مطمئنم! چون من اینو میخوام از خدا! نمی خوام به چیزِ دیگه ای فک کنم چون هرفکری غیر از این آزارم میده! پس میاد! من مطمئنم محمد منو همونطوری میخواد که بودم! پرانرژی! لبریز از روحیه! مملو از امید! سرشار از شور و شوق و سراسر اشتیاق! یه دخترِ شادِ شادِ پرهیجان و مثبت اندیش، باهوش، پر استعداد و خلاق، مغرور اما لطیف، خونگرم و دلنشین! جذاب ولی دست نیافتنی! کسی که ساعت ها حرف زدن باهاش خستهت نمیکنه و بودنش برات آرامش و دلگرمی میاره! کسی که محمد در کنارش احساس میکنه به سه چیز میرسه! آرامش! شادی! موفقیت! محمد مال من میشه! اگه نشه یعنی لیاقتمو نداشته!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

نه! سال بعد همون چیزی میشه که من میخوام! محمد(مجتبی) میاد! من مطمئنم! چون من اینو میخوام از خدا! نمی خوام به چیزِ دیگه ای فک کنم چون هرفکری غیر از این آزارم میده! پس میاد! من مطمئنم محمد منو همونطوری میخواد که بودم! پرانرژی! لبریز از روحیه! مملو از امید! سرشار از شور و شوق و سراسر اشتیاق! یه دخترِ شادِ شادِ پرهیجان و مثبت اندیش، باهوش، پر استعداد و خلاق، مغرور اما لطیف، خونگرم و دلنشین! جذاب ولی دست نیافتنی! کسی که ساعت ها حرف زدن باهاش خستهت نمیکنه و بودنش برات آرامش و دلگرمی میاره! کسی که محمد در کنارش احساس میکنه به سه چیز میرسه! آرامش! شادی! موفقیت! محمد مال من میشه! اگه نشه یعنی لیاقتمو نداشته!

---

قدم اول قطع ارتباط بود.قدم بعدی تعدیل احساساتته.با این ترز فکرت من بعید می دونم 1سال دووم

بیاری.اگر م بعد از 1سال اومد خاستگاری تمام فکرت اینه که زودتر عقد کنید بدون اینکه شناخت درستی از هم

داشته باشید.همه چیزو بسپار دست خدا هر چی به صلاحت باشه همون می شه.

مرسی فرهنگ جان.
اما! من دقیقا با همین طرز فکره که یه سال دووم میارم! اتفاقا تمام فکرم هم این نخواهد بود که زودتر عقد کنیم چون خودتون گفتین باید چشمامو وا کنم و انتخاب عاقلانه=زندگی عاشقانه! پس میدونم که انتخاب عاشقانه=زندگی ناعاقلانه(نمیدونم چه کلمه ای باید بگم)
دقیقا منم سپردم به خدا! گفتم که میاد و اومدنش به این معنیه که به صلاحم بوده! چون من اینو از خدا خواستم که هرچی به صلاحمه پیش بیاد! اگرم نیومد یعنی لیاقتمو نداشته! پس نیومدنش هم به صلاحم بوده!

سلام سلام!!!سلاااااااامممممم!
جستارِ Bahar.Shadi رو خوندم! همون که نوشته بود چطور دووم بیارم...
اول که کلی گریه کردم! بعدش که کلی خندیدم! بعدشم رفتم سراغ اون یکی جستار! همون که نوشته بود یه آقایی اومده به قول derek دماغشو کرده تو زندگی بهار جون :311: خلاصه یه عالمه روحیهم عوض شد!
اول اینکه اگه جسارت نباشه دوس دارم بدونم دماغ اون آقائه بالاخره چی شد:D دوم اینکه باید بگم ن احساس میکردم گام به گام با بهار که مطالبشو میخوندم ..همون احساس ها تو دلم به وجود می اومد! میخوام از امروز هر روز بشینم یه بار از اون بخشش که رو به مثبت شدن رفته بخونم تا هر روز این احساس بهم دس بده و... بهتر و بهتر بشم!
الان حس میکنم خیلی خوبم! فقط...
فقط درست وسط خنده هام به محض اینکه یک ثانیه محمد به ذهنم می اومد یهو بغض میکردم! نمیدونم باید با این بغضِ ناگهانی چیکار کنم!

آفرين كه راه درستو انتخاب كردي.:104::104::72::72:



ولي عزيزم صبر كن كم كم بايد فراموش كني تا اين
بغض هاي گاه و بيگاه هم تمام شه.
:72:يه جا از بهارشادي خوندم كه ميگفت پروسه دلتنگي
واسه من يك سال طول كشيد. پس صبر كن و سر خودتو گرم كن



موفق باشي اينم از طرف من بخاطر تصميم عاقلانت:

http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...a75d093136.gif

خدایا....الان تازه 3شنبهس...من ساعت 16:30 شنبه آخرین حرفامو بهش زدم...وااااای خدا! خدایا چقد سخته1 چقد سخته! چقد سخته دارم متلاشی میشم! من هیچوقت صبوری نکردم تو زندگیم!اینو به صراحت میگم! اولین باریه که انقد جدی خدا منو تو بوته ی آزمایش گذاشته برای صبر! من همیشه مقابل زندگی واستادم!مقابل همه کس و همه چیز! هیچوقت هیچکس نتونسته سد راهم بشه و مجبورم کنه انتظار بکشم....وای خدا! زیر بارِ این فشار دارم نابود میشم!اگه دقیق حساب کنم...3 روز و 7 ساعت و 35 دقیقه گذشته فقط! باورم نمیشه ایییییینهمه صبر کردم و ایییینهمه بهم سخت گذشت و عذاب کشیدم الان میبینم فقط و فقط سه روز! هنوز به 4 روزم نکشیده!

امشب اما سعی کردم راجع به توکل یه چیزایی بخونم! ایمانم ضعیف شده اینو با یقین میگم! من کسی نبودم که اینجور چیزا آرامشمو به هم برزه! نمیدونم باید چیکار کنم...
خدایا! کجا دنبالت بگردم؟! خدا سراغِ عشقتو کجا بگیرم؟؟؟!!!
فقط میدونم که دلیل تمام این بی قراری ها خداس! من اونو کم دارم! کمش دارم! کم دارمش اینو مطمئنم! اگه اونو داشتم تماااااااام اتفاقات دنیا به بدترین شکلِ ممکن اگه برام میفتاد، برام از صدای زوزه ی یه گرگ که توی یه شب تاریک تو بیابون از دوردست ها به گوش میرسه بی ارزش تر بود!
من میدونم چیو کم دارم...فقط نمیدونم کجا باید بگردم دنبالش! گم شدهم!
فردا میخوام برم امامزاده! فردا صب! قرار بود بریم خرید اما...به خلوتِ کنجِ امامزاده بیشتر نیاز دارم! اینجا تو خوابگاه نمیتونم با "الله" خلوت کنم!
امروز محمد برای تبریک روز ولنتاین بهم اس.ام.اس داد! ای خدا! خیلی خودمو کنترل کردم که آروم باشم و رودخونه ی کوچیکِ وجودمو به اقیانوسِ بیکرانِ ذات اقدسِ الوهیت وصل کنم....
میگن دریا باش که اگه سنگی به طرفت پرتاب کردن...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

میگین جوابش ندم؟ بدم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی من فرایند رو به بهبودِ هار رو برای خودم یادداشت کردم و قراره طبق برنامه ریزیم سرِ 3ماه به اون برسم!

اگر بخوای روز شماری بکنی سر ماه نشده با پای خودت بر می گردی پیشش.

گفتی20 سالشه.شغلشم چند مرحله استخدام داره.برای همچین شغلی حداقل لیسانس لازمه یه پسر 20 ساله چطور

می تونه لیسانس داشته باشه؟

نه شغلش ربطی به لیسانس و اینا نداره... گفتم که خیلی خاصه! نمیخوام هم بیشتر از این توضیح بدم چون مشخص میشه!
وای خدایا چطوری بگم؟! ببینید یه چیزیه مثه کلاس های آزاد! مثلا کلاس زبان که هرکسی میتونه بره!
...........................
روزشماری نکردم! اومدم تو سایت دیدم اه همهش سه روزه! آخه خیلی بهم سخت گذشته بود بارم نمیشد سه روز باشه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

وای وای وای دارم می میرم! ایمیلم باز بوده و اون فک کرده من آنلاینم اما جوابشو نمیدم.همین الان رفتم چک کردم! اینم حرفاشه:

نقل قول:

---

"بهم گفتن انحراف بینایی داری! دارم منفجر میشم(یعنی تو تست پزشکیشون رد شده! و استخدام فعلا منتفیه!)
من که میدونم آنلاینی! به مامانم گفتم!باید بابام از سفر بیاد تا با هم صحبت کنن(باباش شغلش جوریه که تو سفره--قبلا گفته بود این هفته میره سفر)
باشه!جواب نده! به هم میرسیم!فقط بدون خیلی اوضاع روحیم خرابه!داغونم!
اوکی! فراموش کن اصن!
خدانگهدارت"

---

--------------------------

نقل قول:

---

اینا رو هم بعد از اینکه اس.ام.اس تبریک داده بود نوشته:
"سلام دمت گرم!حتا انقد معرفت نداشتی که لااقل جواب تبریک ولنتاینو بگی!اوکی! اوکی! به هم میرسیم!فک میکنی با یه اس.ام.اسِ تشکر وابسته بشی؟خیلی نامردی!نامرد! اقلا جواب سلاممو میدادی(منظورش تو یاهو هستش) خدافظ!"

---

-------------------------
خانم ها! آقایون! دوستان! جونِ من یکی پیدا شه بگه چیکار کنم!

همچنان سر موضعت بایست .

اگر خواهانت باشد ، همین محکم بودنت بیشتر او را ترغیب می کند که زودتر خواستگاری بیاد . اگر هم نه که اینجوری محک خورده و معلوم میشه که علاقه و خواستنش احساساتی بیش نبوده .

به هم می رسیم اگر نشونه ای از خواهان بودنش باشد ، یعنی ازدواج . پس محکم باش و همینجوری ادامه بده که بیش از پیش ارزشمند می شوی . شما برایش دقیق روشن کرده ای چرا رابطه نباشه ( می بینی که گفته ترسیدی وابسته بشی >>> یعنی برداشتش اینه که وابسته نشدی تا حالا و نمیخواهی وابسته شوی و این اگر ترا خواهان باشد او را در بدست آوردنت مصمم می کند وگرنه میره و پشت سرشم نگاه نمی کنه و اینجوری شما در یافتی عشقی در کار نبوده و بهتر برای شما ).

می دونم الآن می ترسی که ای وای از دستش میدهی ، باید جواب می دادی و ...... اینها همه از احساس و هیجانه ، اما عقل حکمش چیز دیگری هست اونم اینکه همینجوری محکم و بی پاسخ ادامه بده . چون اگر خواهان است او تا یک سال اینگونه را طاقت نیاورده و اقدام رسمی خواهد کرد .


موفق باشی


.

من فکر میکردم ممکنه چونکه جوابش ندادم فکرکنه دیگه دوسش ندارم :(
تازه تست پزشکی هم رد شده یعنی باید دنبال یه کار دیگه بگرده... من اما فک میکنم اینا همهش مصلحته خداس چون هم اون سنش بیشتر میشه تا موقعی که کار جدید پیدا کنه و هم من به آرزوهام میرسم تا اون موقه....
چقد جالبه که درست وقتی من برای خدا نامه نوشتم(عادتمه در اینجور مواقع نامه مینویسم) و گفتم خدایا همه چیو به تو میسپارم یهویی اینجوری کن فیکون شد!
بازم میگم...خدا من راضی ام به رضای تو! هرچی به صلاحمه پیش بیار...
راستی دوستان من روحیهم خیلی خوب شده از دیشب که نامه دادم به خدا! خیلی خیلی خوب! درسته که به فکر محمد هستم و دوسشم دارم و به آینده فک میکنم اما دیگه انتظارش مخرب نیست! بلکه دارم سعی میکنم خوب و خوب تر بشم و زندگیمو قشنگ و قشنگ تر کنم و به وظایفم برسم تا خدا هم آیندهمو رقم بزنه....
حرفای بهار خیلی خیلی روم تاثیر داشت(تو تاپیک خیلی وقت پیشش) الان فک میکنم پروسه ای رو که اون در طول 4-5 ماه طی کرده، من دارم در طول 4-5 روز طی میکنم! من فهمیدم که جای خودمو با خدا عوض کرده بودم تو زندگیم!خودم میخواستم کارگردانی کنم و نویسنده باشم! خودم هم بازی کنم! و خدا اون وسط فقط تماشاچی بود!اما حالا فهمیدم اشتباه کردم! حالا همه چیو سپردم دست خودش! میخوام خدا بهم نقش بده تا بازی کنم! هرچقدرم سخت باشه! من سعی میکنم به بهترین وجه بازی کنم! میگن کارگردان نقش های سخت رو به بازیگرای خوب میسپاره! خدایا بنویس...من آماده-م!

دوستان! اون داره بیشتر و بیشتر بی تابی میکنه! توی انجمنی که عضو هستیم، من یه جستار دارم که عکسهای مورد علاقهمو از یه پرنده توش میذارم و مدام از اون تعریف و تمجید میکنم. اومده پست داده و توش نوشته:

نقل قول:

---

"عشق به پرواز قابل توجیهه اما عشق به یه پرنده....نمیدونم!!!چیزای مهم تری هم هست......................"

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق پرواز

[b]من فکر میکردم ممکنه چونکه جوابش ندادم فکرکنه دیگه دوسش ندارم :(

---

از این فکر ها نکن لطفا! تو بهترین کار رو کردی! خودش میدونه که شما به خاطر خودش این کار رو

کردی! باید ازت ممنون هم باشه!

خوبه که مطالعه می کنی!!! روزهای سختیه اما قول میدم نه میمیری و نه طوریت میشه!!!

انسان رو خدا در رنج آفریده تا بتونه مصائب رو تحمل کنه!!!

پروسه من چندین ماه طول کشید چون عمق احساسات و داستان من از شما ریشه ای تر بود!

اگر الان متوقفش نکنی احساساتت رو ، حال گذشته من رو ای بسا بدترش رو تجربه کنی!

پس برای اینکه آینه عبرت نشی از تجربیات دیگران که این راه رو رفتن استفاده کن!

همیشه پیشگیری بهتر از درمان هست!!!

سخته ولی میگذره!!

فقط توکل ، توکل ، توکل!

:72:

اوهوم میدونم. اتفاقا صب داشتم به همین فک میکردم. با خودم گفتم بهار اگه براش 4-5 ماه طول کشید به خاطر این بود که رابطهشون جدی تر(نامزدی) و رسمی تر(زیرنظر خانواده) و طولانی تر(یک سال) بود. من قرار نیس اونقد طولش بدم!
گفتم که...راجع به توکل یه عالمه مطلب پیدا کردم و خوندم . الان دقیقا احساس میکنم که کاملا سبکم...مثل همون پرنده ای که دوسش دارم....کتابهای "تو، تویی؟!" رو که قبلا برای خودم به مناسبت تولدهام خریده بودم(من هر هفته دوشنبه براخودم کادوی تولد میگیرم) دوباره خوندم. داستانهای خیلی قشنگی توش هس که آدمو از این رو به اون رو میکنه...
من تمام ناراحتیها و غصه هامو تو وجودِ مطلق و بیکرانِ خدا ذوب کردم...
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟!

دوستان همدردی...
بازم اس.ام.اس داده
این بار فک میکنم لازمه که جوابش بدم
فقط بهم بگید چه جوابی عاقلانه و منطقیه و چطوری میتونم با حفظ موضعم بهش جواب بدم. چندتا جواب رو هم خودم انتخاب کردم.
گفته که اگه به این اس.ام.اسش جواب ندم دیگه هیچوقت انتظار نداره جواب بدم بهش.گفته بهم نیاز داره و گفته الان که به مامانش گفته فقط انتظار داره کنارش باشم چون داره زیر فشار له میشه. قسم خورده که هیچ ابراز علاقه ای نمیکنه و ازم خواسته کنارش باشم و میخواد کمکش کنم تا آینده رو باهم بسازیم اما بدون ابراز علاقه.گفته داره خفه میشه و اگه هنوز برام ارزش داره میخواد که جوابشو بدم. گفته الان جوابشو بدم تا یه عمر جوابم بده...و گفته منتظر جوابمه!

من میخوام بهش بگم من نمیتونم بدون هیچ تعهدی کنارش باشم و اگه منو میخواد باید همون کاری رو انجام بده که ازش خواستم(بیاد خواستگاری) اونوقت میتونیم آینده رو با هم بسازیم.
خوبه؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

تو رو خدا سریع بهم بگید باید چیکار کنم...میترسم خراب بشه همه چی!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دیدین چی شد؟؟؟!!!:302: :((جوابش ندادم و یه اس.ام.اس خیلی نوستالژیک نوشته:
گفته مغرور و خودخواهم و باید بدونم خیلی دوسم داره و این روزا یه چشش اشکه یکی خون.لحظه های سختی که کنارم بوده رو یادم آورده و گفته الان میبینه معرفتشو خرجِ بی معرفتا کرده(یعنی من) گفته که بهترین غمخوار خداست و بازم مثل همیشه تهنا خدا رو داره. گفته حلالش کنم و....(بقیه پیامش نیومده SOME TEXT MISSING!)
منم خیلی ناراحت شدم. منو ببخشید دوستان. منو ببخش بهار! منو ببخش فرشته مهربون! من جوابش دادم. به خاطر اینم از همهتون معذرت میخوام اما فک میکنم لازم بود جوابش بدم...منو ببخشید! فقط دو جمله نوشتم. ازش خواستم بهم فرصت بده و گفتم تا آخر شب جوابشو میدم.
نمیدونم کار درستی کردم یا نه. نمیدونم باید چه جوابی هم بهش بدم...فقط خدا باید کمکم کنه.... و بعدم شماها...بهم راهنمایی بدید...میشه؟!!! میشه کمکم کنین؟

اون داره از پله اول میفته بزارید بیفته نزارید بیاد روی پله های بعدی افتادنش شکستن های شدیدی داره

دختر جان،دیدی؟گفتم یه کاسه ای زیر نیم کاسه ست.کسی امروز سر یه موضوعی بهت خودخواده می گه فرداش می گه

حرفت منطقیه حتمن یه ریگی تو کفشش هست.به این امید که چند روز بعد خودت بر می گردی و پیشت عزیزتر بشه

خواستتو قبول کرد ولی وقتی دید رو حرف وایستادی می خواد با قلقلک احساساتت به برگشتن تحریکت کنه.

نمی دونم فرشته به شما گفته بود پیام هاشو نه بخون نه جواب بده یا کسی دیگه.در هر صورت پیام هاشو نه بخون نه جواب

بده.اگر می تونی خطتو عوض کن.

نمیدونم! میدونم که میخواد من پیشش باشم چونکه قبلا همیشه از روحیه من تعریف میکرد و وجودم براش آرامش بخش و امیدوار کننده بود. الانم میخواد من باشم پیشش به خاطر شرایطِ کارش که خراب شده(چونکه تمام امیدش به این بود که استخدام بشه) میدونم که الان دلتنگی ونبودن من داره خفهش میکنه خودشم اعتراف کرده! من همیشه راهنماییش میکردم، آرامش و روحیه میدادم بهش(حتی قبل از اینکه ابراز علاقه کنه) و االان میخواد مثه قبل بشم براش! من میخوام از این احساسش استفاده کنم و حالا که فهمیده نبودنم چقد براش گرون تموم میشه بهش بگم اگه منو میخواد باید همون کاری رو انجام بده که خواستم. اما نمیدونم چطوری باید از این برگ برنده(دلتنگیش) استفاده کنم! این درست نیست که همهچیو از بیخ و بن نابود کنم! باید با سیاست رفتار کرد!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 1majid

اون داره از پله اول میفته بزارید بیفته نزارید بیاد روی پله های بعدی افتادنش شکستن های شدیدی داره

---

میشه واضح تر توضیح بدید؟

شما صرفا روی خواستگاری تاکید کنید.
نهایتش چیه؟؟؟؟؟ بره خودکشی کنه؟؟؟؟ این دوست داشتن نیست ....است(گفتید که بد نگیم ازش)
بزارید هر طوری هست یا شرایط خواستگاری رو فراهم کنه یا بی خیال شما بشه.اگه وارد پروسه همراهی باهاش بشید اون وقت چند ماه دیگه تاپیک های به مراتب بدتری خواهید زدااااااا
خواهشا قدرت خودتون رو حفظ کنید. من مرد هستم میدونم بودن شما بهش روحیه میده ، آرامش میده ولی باور کنید دیگه تمام قدرتش رو نمیزاره برای رسیدن به شما
بزارید از تمام توانش استفاده کنه.
در پناه امام زمانمون باشیم



مهم:این نظر کارشناسی نبوده و صرفا نظر شخصی است

دوستِ مهربون و دلسوزم منم میخوام همین کارو کنم(روی خواستهم مبنی بر خواستگاری رسمی تاکید کنم) نه اینکه به حرفش گوش بدم و برگردم کنارش! من دارم میگم چطوری باید سر حرفم تاکید کنم؟ چی بنویسم در جوابش که هم بفهمه هنوز دوسش دارم و هم بفهمه من سرحرفم هستم و کوتاه نمیام. همون جمله ای که گفتم خوبه؟ این:
من نمیتونم رو حسابِ احساسم کنار تو باشم در حالیکه هیچ تعهدی به من نداری و حتی اونقد اقتدار نداری که خواستهتو رسمی اعلام کنی! من فقط و فقط در یه صورت میتونم کنارت باشم اونم اینکه کاری رو انجام بدی که ازت خواستم.
خوبه؟

این رو میگم ولی نمی دونم درست باشه یا نه ولی به نظرم بهش بگید تنها کمکی که میتونید بهش بکنید اینه که اگه هر وقت بیاد خواستگاری جواب شما مثبته. اینطوری هم بهش گفتید که نظرتون چیه هم اینکه روی خواسته تون پافشاری کردید.ولی باز عرض می کنم این فقط پیشنهاده.

عزیزم همینجوری محکم ادامه بده

بگو :

من درکت می کنم ، احساست رو می فهمم ، علاقه ات رو درک می کنم ف همانطور که خودم را درک کرده ام . اما نمی توانم روی اصول و عقاید و اخلاق و روش درست پا بزارم . من بی عاطفه نیستم . اما جلوی عاطفه خودم هم ایستادم . بگو کنارت هستم ، با دعا کردن برات ، نه با ارتباط . در هر صورت ما به هم احساسا داریم ، مهم نیست که ابرازش نکنیم ، و حرفهای احساسی نگی م ، نفس ارتباط با این احساسات اشتباه است . اگر عشق و علاقه ما الهی باشه و درست باشه ، پرهیز خللی در آن ایجاد نمی کنه ، بلکه پخته اش می کنه و من این پختگی را می خواهم ، اگر بیقرارمون کنه و تن به ارتباط دهیم یعنی ضعف . تو تلاشت را برای آماده کردن شرایط بکن . منم تلاشم را برای آموختن مهارتهای همسرداری و زندگی می کنم تا وقتی که رسمی اقدام می کنی و آنوقت به شکل درستش کنار هم خواهیم بود . صبر داشته باش اینو برات می پسندم . قدرت و صبوری و تلاش را از همسر آینده ام انتظار دارم .

بعدش هم هرچه پیامک داد جواب نده . اینها برای رشد او بسیار عالیست .


.

.

همینجوری محکم ادامه میدم!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی توی اون سایته که گفتم، توی گالری من به طور غیرمستقیم داره باهام حرف میزنه و اظهار نظر میکنه! و منم غیرمستقیم جواب هایی دادم اما از این به بعد دیگه جوابشو نمیدم.

:54::54::54::54::54::54::54::54::54::
خدایا... من فقط و فقط به خاطر اینکه مطمئنم خدا منو میبینه و مواظبمه دارم اینجوری خودمو کنترل و احساسمو خفه میکنم!!!! یعنی اگه به خاطر حرفای شما و توکلم به خدا نبود امکان نداشت اینجوری بی تفاوت باهاش حرف بزنم! خدایا...دلم خیلی براش میسوزه! تمام حرفای فرشته مهربونو بهش گفتم و در جواب نوشت:
تو خوبه خوبه خوبی!باشه!انسان جایزالخطاست...اشکال از من بود. از ریشه از من بود!
بعدم نوشته که نمیفهمم دارم چه بلایی سرش میارم و دیروز تا توی دانشگامونم اومده حتا ولی....
بعدم گفته دیگی هیچی واسش مهم نیس و سعی میکنه همهچیو فراموش کنه و تنهاییاشو با خدا پرکنه و خودشو به سرنوشت میسپاره! گفته نه اس میده نه تو تالار پیام خصوصی میده و نه حتا تو جستارام نظر میده! بعدم نوشته دوسم داره و خدافظ
------------------
چند ثانیه بعد:
تو هم سعی کن فراموش کنی! اصلا منو Shift+Del کن!
-----------------
چند لحظه بعد:
امیدوارم هیچوقت نفهمی چی شده
-----------------
چند دقیقه بعد(کمی انگار آروم شد):
خیلی نامردی! بی معرفتی!سنگدلی!بی احساسی!خیلی خیلی خیلی!
بعد میگه بهش گفتن که همینجا می مونه(قرار بود محل کارش شهری دیگه باشه) و با خودش گفته چه خوب! فقط به خاطر اینکه پیش من باشه اما الان میخواد بره دوباره بگه همون شهر بندازنش!(من نمیدونم آخر پذیرفته شده یا نه!!!)
بعدشم نوشته:تو که پا رو قلبم گذاشتی!
------------------------------------------------------------
این واکنش هاش نشونه ی چیه؟
اینم بگم کلا آدم احساساتی-ایه! پسر تا این حد احساساتی ندیده بودم! وقتی یه چیزی بهش میگی کلی داغ میشه حرف بهت میزنه بعد میشینه فک میکنه آروم میشه و میاد حرفای منطقیشو میزنه! عادتشه! اول یه حرفی میزنه که بعدا عوضش میکنه! حرفای اولش از سر احساسه! منتظرم ببینم بعد از اینکه فکرشو به کار انداخت چی مینویسه اما جوابش نمیدم!
میخوام بفهمه اگه منو میخواد باید کاری رو که گفتم انجام بده!

آفرین :104::104::104:

شما در اون سایت فعالیت طبیعی خودت را داشته باش و در جواب ایشون کاری نکن ، چون همین هم خودش رابطه هست و خیال ایشان را راحت کرده و به تلاش و تکاپو نمی افتد و نگران از دست دادنت نمی شود اگر ترا واقعاً بخواهد .

ضمناً در آن سایت کمتر حضور پیدا کن . و جاهایی که خبر از حال و برنامه های خود دادن است پستی ارسال نکن و از خودت هیچ اخباری ارائه نکن .


موفق باشی

.

مهم نیست

به حرفهاش فکر نکن

همانطور که تو ساخته میشی اونم باید رشد کنه و ساخته بشه . از احساسی بودن بیرون بیاد و مرد باشه و همینم راهشه .

میدونی اگر تنهائیهاش رو با خدا پر کنه چقدر خوبه ؟ تو هم همین کار را بکن تا از این بعد با هم رشد کنید .

نکنه نگران میشی وقتی میگه میخوام تنهائیهامو با خدا پر کنم ؟

خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد .

وقتی دل با خدا یکدله کردید ، به او توکل محض خواهید کرد ، در سایه اعتمادی که بهش می کنید . و هرکس دل با خدا یکدله کرده و به او توکل کرده ناراضی نشده و هرچه از سوی خدا براش رقم خورده را با کمال میل پذیرفته . و البته این خدای مهربان چشمش را به روی حکمتهایی مقدرات هم باز می کند .

با خدا باشید و غم میدارید .

این راهی که در پیش گرفته ای مقبول خداست ، رضایت او را در پی دارد و همین هم به او نزدیکترت می کند .

برای او دعا کن و از خدا بهترینها را برایش بخواه حتی اگر به هم نرسید .


.

دقیقا خیلی دقیق داره پروسه احساسی کردن شما رو اجرا می کنه ! خلاصه خوب بلده این کار رو. پیشنهاد من اینه اگر اون حرفهای فرشته مهربان رو بهش زدی پوشیت رو خاموش کن.خیلی راحت.

درسته من احساساتم برانگیخته میشه اما مجید عزیز، من میتونم خوددار باشم و اونقد رو خودم مسلط هستم که کم نیارم و جوابشو ندم! شاید باورتون نشه اما وقتی پیاماشو میخوندم، لم داده بودم به پشتی،پامو انداخته بودم رو پام و آروم آروم سیب میخوردم! اونقد ریلکس که حتا خودم هم خندهم گرفت به خودم! گفتم محمد اگه منو تو این حالت ببینه خفه میشه!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خمن که میدونم همه این حرفا رو میزنه که من جوابش بدم! یادتونه گفتم خودش میدونه من اونقد کله شق و مغرور هستم که اگه به رگ غیرتم بربخوره کوتاه نمیام؟ الان همون وقته!خودش میدونه که هیچی نمیتونه منو منصرف کنه و واسه همین داره از راه احساست وارد میشه تا شاید قلبم به عقلم چیره بشه اما کور خونده....الان دیگه احساسم هم تحت سیطره ی منطقمه! خودش میدونه منطق من مقابل همه چیز وایمیسه اگه بخوام! و حالا هم مقابل عشق ایستاده! من اگه خودمم متلاشی بشم غرورمو از دست نخواهم داد!

احسنت ! همینطوری باشید. به هر حال اگر حرفتونو زدید همون طوری لم بدید و سیب بخورید(من دوست ندارم البته ) پیشنهاد من میوه ای مثل پرتغال هست اونم از نوع تامسون !
بزارید آقا محمد هم توی دنیای خودش باشه.اونم خدایی داره که همه جوره مواظبشه. به خدایی که بالا سرتون هست اعتماد کنید که اگه شما ها برای هم باشید برای هم میمونید. الان هم برید بخوابید با یه دل خوش که پیروز دارید از یک امتحان سخت 4 واحدی بیرون میاید :دی

4واحد؟ داداش من انصافتون کجا رفته؟! از تمام 54 واحدی که تا حالا گذروندم سخت تره! لااقل خوبه مسئول آموزش(خدا) و همکلاسیها(شماها)هوامو دارید وگرنه مشروطی تو شاخم بود...:rolleyes::P
فک کنم شاگرد ممتاز شم اونوقت به نظرتون مسئول آموزش چی بهم جایزه میده؟ :D محمد! :227::311:

بدخواب شدم! از شبی که با محمد خدافظی کردم بدخواب شدم! شبا تا صب بیدارم!دوستان یه راه حل پیشنهاد کنید!

نه دیگه شلوغش نکنید. اگه این مسئله رو اندازه 54 واحدتون سخت بدونید اون وقت پاس کردنش واویلا میشه.
تازه از این 4 واحدیها بود که 10 نمره اش رو استاد داده بود. شما داشتید برای 10 نمره بعدی تلاش می کردید که نمره خوب بگیرید و الا این چیزا دیگه نباید به مشروطی و.... برسه !

اوکی اصلا 1 واحد! مهم اینه که من 20 میگیرم :d

با سلام
تعداد ارسال های این تاپیک بیش از حد مجاز است،بدین خاطر تاپیک بسته میشود.
لطفا" در تاپیک دیگری مشکل خود را پیگیری نمائید.
البته توصیه میکنم،چند وقتی صبر کنید، پاسخ های دوستان را مجددا" بررسی نمائید.و بدون اینکه بنویسید ؛فکر کنید.
تشکر از همکاری شما