اجازه؟ من موضوع نقاشي رو بدم؟(با اجازه خارپشت عزيز)
" عشق و دوست داشتن از نظر شما چه شكليه؟" اونو به تصوير بكشيد.
نمایش نسخه قابل چاپ
اجازه؟ من موضوع نقاشي رو بدم؟(با اجازه خارپشت عزيز)
" عشق و دوست داشتن از نظر شما چه شكليه؟" اونو به تصوير بكشيد.
از نگاه من عشق یک صفحه ی ساده رنگی است که هر رنگی می تواند باشد ولی بعضی با منطق و بعضی با احساس بعضی با انعطاف و بعضی دیگر خشک و بدون انعطاف ............................ به ٱن معنا و شکل می دهند . به نظرم درک عشق و دوست داشتن از هر نگاهی خیلی متفاوت است .
حتی درک امروز ما با درک فردای خودمان و .........................
مثلا شاید اینجوری
خالصانه ترین مظهر عشق...مادر
http://www.hamdardi.net/imgup/33943/...a0aa086b11.JPG
بچه ها به من نخنديد ولي به نظر من وقتي يك مرد با همه وجودش از يك زن حمايت مي كنه...وقتي دو نفر قلبهاشون رو خالصانه به هم هديه مي دن و با هم به آرامش مي رسن زيباترين صحنه دوست داشتن خلق مي شه...
اينم نقاشي من...
.
.
.
اینم نقاشی من:
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/28130/...2bbb2323d4.jpg[/img]
اگر دو نفر دو تا چرخ قطار زندگیشون باشن،عشق مثل اون میله رابط دو تا چرخ لوکوموتیوه!!:311:
مثال من تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشه:311::311:
به نظرم این جوریه چون:
1) یه بخشی از زندگیه نه تمامش! (عشق رو میشه به معناهای متفاوتی به کار برد منظور من عشق و عاشقی تو اصطلاح عام هست بین دو نفر که عاشق هم میشن و میخوان بقیه زندگیشونو با هم باشن، وگرنه اون عشقای بالای دیپلم مثل عشق به خدا رو نمیتونم مثالی براش بیارم. چون هنوز درکش نکردم)
2) اگرچه که یه بخشی از زندگیه، اما اگه نباشه قطار زنگی رو باید ببرین به گورستان ماشین ها (حرکت که مهمترین ویژگی یه قطاره بهش وابستگی شدیدی داره) (عشقه که به زنگی دو نفر پویایی میده)
3) این یکی واسه خودم خیلی مهمه! نمیذاره چرخا از یه فاصله ای بیشتر به هم نزدیک شن. یعنی عشق هیج وقت استقلال آدم ها رو ازشون نمیگیره، آدما خودشونو تو طرف مقابل تعریف نمیکنن!!
4) واسه اینکه عاشق باشی یاید مثل دایره گرد باشی، بدون زاویه و گوشه تیز!!!!
چقدر پیجیده!!!
ولی اگر میتونستم بگم الان دارم چه مبحث سختی رو میخونم، شاید بهم حق میدادین:311:
سرافراز جونم بهار کوچولو نظرش راجع به محبت واقعی اینه...اما فکر نمی کنی واسه کوچولوها
بدآموزی داره موضوعت :311: چشم و گوششون باز میشه کوچولوها :311:
http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...6fce77f05c.png
بنظر من عشق یه گوله سرخ خارداره
بعضی وقتا میشه یه قلب شکسته
که شاید خاطره یه لب سرخ همراهشه
شایدم به پاکی یه کفشدوزکه که درست همون لحظه که فکر میکنی توی دستاته ، پر میکشه و میره
یا یه گل سرخ که هیچوقت فرصت نشد به کسی تقدیمش کنی
یه خودکار قرمز که پیشت جا مونده!( برای یادگاری هم که شده باید بعضی چیزا رو بلند کرد ) :)
عشق همونقدر خنده داره که زندگی
به همشون باید یه دل سیر خندید
از سرافراز عزیز که خارج از نوبت موضوع دادن متشکریم :)
و فکر میکنم حامد میتونه موضوع جدید رو عنوان بکنه
حامد جان میدونم سرت شلوغه
میتونی نقاشی نکشی ، فقط موضوع رو بگی
سلام،
موضوع نقاشی من:
یکی از اعضای همدردی رو بکشید!
بهتر است که سعی کنید که در نقاشیتون یکی از خصوصیات اون فرد رو هم نشان بدهید.
:)
من خارپشت رو کشیدم.
به خصوص به خاطر همین تاپیک زنگ نقاشی خارپشت رو با خلاقیتش می شناسم.
این عکس رو کشیدم...
http://www.hamdardi.net/imgup/26486/...a12f442e76.png
امیدوارم از موضوع خوشتون بیاید...
من آقاي sci رو كشيدم...
به يه بچه رو بدي همينه ديگه! هي مي خواد تند و تند نقاشي بكشه...:163:
من bahar.shadi رو هم كشيدم...
بهار از يك شب غمگين به يك بهار شاد و نوراني قدم ميگذاره(تصوير از بالاست)...
هر چی فکر کردم دیدم نه میدونم کی چه شکلیه نه زندگیش چه جوریه؟
بنابراین یه شخصیت رو از روی اسمش و اواتار سابقش کشیدم
امیدوارم ناراحت نشه
موضوع سختی بود
http://www.hamdardi.net/imgup/33943/...6962c7f1e7.JPG
اينم خانم آني... وقتي كه همه دپسرده مي شن و مي پرن توي بغلش! :43:
http://www.hamdardi.net/imgup/32562/...079f0b8b13.jpg
بی نهایت با پسر کوچولوش:46:
پسرش نشسته رو شونش دارن دوتایی بازی می کنم
از بی نهایت عزیزم معذرت می خوام که انقد خوشگل و خوش تیپ کشیدم :311:
سایز نقاشییم خیلی کوچیک بود مجبور شدم بزرگش کنم ناواضح شده :(
http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...f3e2b99948.png
اخه صورتی هم شد رنگ ، اینقدر رنگ قشنگ هست ، اخه چرا صورتی ؟!:(
============================
بهار کوچولو
واقعا من اینقدر خوشتیپم ؟ :)
بعدشم کی گفته که کسی به ما دختر نمی ده ؟! :324:
من خودم نخواستم !
===========================
دوستانی که پستای بدون نقاشی می فرستن . . . !!:160:
============================
مریم گل خانوم
تنبل خانوم
منو بکش
تو رو میکشم
فقط مراقب باش کش نیای !:)
من با توجه به تصوراتم متنهایی که خوندم و برخوردهایی که داشتم نقاشی ها رو کشیدم
او میخواستم بزارم ببینم میتونین بگین اینا کین
همه بعد گفتم بزار بنویسم
چون مممکنه تصورات من درست نباشه
ببخشید دیگه!!!
مدیر همدردی
http://www.charbagh.com/public/album...e21.jpg?c=d549
حامد
http://www.charbagh.com/public/album...6c1.jpg?c=bf92
فرشته مهربون
http://www.charbagh.com/public/album...9ac.jpg?c=3c57
آنی (ذهنم معذرت میخواد)
http://www.charbagh.com/public/album...876.jpg?c=4d4e
سرافراز
http://www.charbagh.com/public/album...bc6.jpg?c=b1f2
بهار 66... اما اینو مطمن نیستم
http://www.charbagh.com/public/album...0d7.jpg?c=c6a2
بهار شادی
http://www.charbagh.com/public/album...c49.jpg?c=d5f3
گل مريم جون! حالا كه انقدر اصرار داشتي شكلتو بكشيم منم كشيدمت!
اينم gole maryam وقتي كه شيلنگ دستشويي توراهي در رفت و مريم خيس خالي شد! :311:
fa mo جان عزيزم! چرا انقدر همه رو گودزيلا كشيدي؟؟ من اونجا روي نوك قله چيكار مي كنم؟ چرا منو پسر كشيدي؟ چرا كوه از پشت من معلومه؟ نكنه من يه روحم؟ يادمه به يه بنده خدايي گفتم من روحم تو منو نمي بيني! فكر كنم واقعا اينجوريه! من واقعني روح شدم! كسي منو مي بينه؟؟؟؟ :302:
نگردین.این نقاشی تو تالار نیست.فقط خواسم پستم بدون نقاشی نباشه.
ااااااااااااااااا خارپشت چرا اواتارت رو عوض کردی؟...این جوری همه فکر میکنن من تقلب کردم..این کارت خلاقیتم رو نابود کرد.:(
عجالتا همون اواتار کودک درونت رو بذار بعدا عوضش کن.
حامد 65 شما هم خیلی زرنگینا.چرا همه رو بک گراند میکشین.دو تا چشم و ابرو هم بکشین خوب.
fa mo عزیز.باید بگم اصلا قیافه بچگانه ای ندارم گول سنمو نخورین.:)
http://www.hamdardi.net/imgup/33943/...f299745509.JPG
آنی و پیشی
آقا کیوان و نوه هاش
http://www.hamdardi.net/imgup/32562/...5595f5117f.jpg
ممنون سرافراز جونم،البته انقدرا هم زشت نیستما ، ولی خب تصورت از اون اتفاق کاملا درست بود ، آقای خارپشت یکم از سرافراز یاد بگیر ، بی انتظار برام نقاشی کشید، ولی خب حالا که خواستی تمام سعیم رو می کنم که یه تصویر ازت تو ذهنم بیارم
شرمنده خارپشت جان ؛ تمام تلاشم رو کردم ، بهتر از این نتونستم:72:
http://www.hamdardi.net/imgup/7140/1...7a5b500e3b.png
سلام
من عکس یاسا رو کشیدم چون عاشق جودی ابوته،به اون شکل کشیدمش،داره تو اتاقش در یک شب زمستونی سرد که برف میباره،درس میخونه یا اینکه برا بابا لنگ دراز نامه ی عاشقانه میخاد بنویسه :D،خدا عالمه :311:
http://www.hamdardi.net/imgup/27603/...fd4ba1296d.jpg
من زیادنقاشیم خوب نیست .اماچاره ای نیست دیگه.:43:عکس دخترمهربونو کشیدم.امیدوارم ازنقاشیم خوشش بیاد.:46::72:
http://img4up.com/up2/75768145766261166791.png
سلام... سلام به همگی.
والا من از بچگیم نقاشیم خوب نبود،اما قبول کنید که شماها هم دارید تقلب می کنید!
آخه مگه توی نقاشی از ابزارآلات هندسی یا خط کش استفاده می کنند؟
خ من نقاشی آقای مدیر رو کشیدم:
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...9a41d60d5d.png
هرچی صداشون می زنم که راه رو بهم نشون بده ، توجهی نداره!!!
تا اونجاکه انقدر ازاین واون می پرسم که بالاخره راه ردشدن رو پیدا می کنم.
اینم روال آقای مدیره دیگه ... کاریش نمیشه کرد. دلشون میخواد خودت یه چیزی رو بدست
بیاری تا قدرش رو بهتر بدونی.
http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...e7bdef1954.png
گل مریم : اگه دوست داشتین ازم انتقاد کنین ولی من که خودم میدونم بهتر از من پیدا نمیشه !!!!!
من گلم من بلبلم من خوشگلم من . . . .
اخه من دخترم من یه تیکه ماهم من . . .
.
.
.
خدا شفا بده :323:
كسي كه نقاشي منو نكشيد! :302: (غير از فامو كه اونم پسر كشيد!)
خودم خودمو تحويل گرفتم...
اينم سرافراز!
سرافراز کوچولو
بنظرم نقاشیتو بردار
ملت غش و ضعف کردن !!!
بابا پری دریایی ، زیبای خفته . . .
:311:
اینم منم وقتی ابله مرغون گرفته بودم فکر میکنم 8 سالم بود ، ربطی به موضوع نداره
همینجوری گذاشتم خالی نمونه :)
http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...dcac802723.png
من یه عکسی تو اینترنت دیدم،خوشم اومد،مثل همونو کشیدم،این منم،با حال و هوای
اواتارم هم میخونه،فک کنم خیلی کیف داره،اونجوری وسط برگای رنگا و رنگ پاییزی دراز بکشی،یه همچین حسی به ادم دست میده :310:
http://www.hamdardi.net/imgup/27603/...d79c4a7159.jpg
داملا
می تونی از نرم افزار flash استفاده کنی برای نقاشی
من از اون استفاده می کنم بعضی وقت ها
خیلی راحت تره
تقلب بهت رسوندم :311:
http://www.hamdardi.net/imgup/32562/...62590d9dd4.jpg
فرهنگ 27 و مربی کامپیوترش
ولی این paimte
(چیزی به ذهنم نرسید توی این وقت کم.
با یه کمی تقلب، موضوعم رو انتخاب کردم.)
روزی که با دوستم قهر کردم
(یا دوستم با من قهر کرد) (یا کلاً دعوامون شده بود) (یا زده بودیم به تیپ و تاپ هم) (یا ... )
http://www.hamdardi.net/imgup/32562/...0eec262e1a.jpg
جلوی خونمون ی پارکی بود با دوستم می رفتیم تاپ بازی
همیشه زور می گفت بیشتر می شست رو تاپ
یه روز نذاشتم بشینه بهش گفتم همیشه تو می شینی ،بعد دیر میشه باید بریم خونه،سر این دعوا مون شد.
قهر شدیم
کل تابستون قهر بودیم دوبار خواستم آشتی کنم ولی حرف نزد،مامانشم اومد آشتی مون بده آشتی نکرد.
تابستون که تموم شد از اون محل رفتن و ما همچنان قهر موندیم!
اسمش زهرا بود .
http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...bb73f49534.png
از وقتی چشم باز کردم در حال دعوا کردن با برادرم بودم
خیلی تو سر و کله هم می زدیم
یا در حال دعوا کردن بودیم یا با هم قهر بودیم
مادر از قهر کردن متنفر بود
بیچاره دستاش کش اومد ولی تا به امروز هم نتونست ما رو به هم نزدیک کنه :)
نمی دونم اشکال از کجا بود
ولی هیچوقت نتونستیم مثل دو برادر، برادرانه کنار هم باشیم
همیشه حس می کنم به خاطر این موضوع بود که مادر از داشتن فرزند سوم منصرف شد
شاید اگه رفتار بهتری می داشتم و گذشت می کردم ، الان یه خواهر کوچکتر از خودم داشتم :(
شایدم یه برادر داشتم و بهش زور می گفتم تا سه تایی با هم دل مادر رو خون کنیم :):)
5 ساله بودم ،داییم که یکسال ازم بزرگتره وهمبازی صمیمی هم بودیم نمیذاشت باتوپش بازی کنم دعوا کردیم ،
بعد اون من زد ومن نشستم گریه کردم.
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...ada2d78d5f.png
من همین الآن هم قهر کردن تو مرامم نیست، حال طرف رو میگیرم؛ برای چی بذارم از شر من خلاص بشه؟!!:311:
من کوچکترین نوه بودم و خیلیییییی لوس!!!!
یه پسر خاله داشتم (هنوزم دارم) یکی دوسالی از من بزرگتر بود و یه خورده از اینکه من اومده بودم و توجه ها بهش کمتر شده بود، دلخور بود، خلاصه کاردو پنیر بودیم باهم!!!:311:
یه بار شمال، داییم همه بچه ها رو برد دریا، و این جناب پسر خاله گفت که دانوب (یعنی من) تازه خوابیده هرچی صداش کردم پانشد، نمیاد. خلاصه همه رفتن منو نبردن:302:
وقتی از خواب پاشدم.......دنیا رو گذاشتم رو سرم. بیچاره دختر خاله بزرگم منو با خودش برد (همونطور که در تصویر پیداست، کفش پاشنه بلند اونو پوشیدم که خیلی واسم بزرگ بود). سر راه کلی هله هوله خریدیم برای بچه ها و من گفتم هیچ کدوم رو نباید به .... (پسر خاله م) بدیم. آخر سر یه آدامس خروس نشان (آخی چقدر من مهربونم:227:) خریدم گفتم فقط اینو بهش بدیم!!!
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/28130/...0a146af2fa.jpg[/img]
یه ده دقیقه ای باهاش قهر بودم (واسه خودش رکوردیه) ولی اولین باری بود که از دست یه آدم عصبانی شده بودم.
سلام کوچولوهای عزیزم،
نازنین جونم چرا اخم کردی گلی؟ ار من ناراحتی؟
بخشید که منتظرتون گذاشتم به جاش یه موضوع خوب در نظر گرفتم.
اسباب بازی مورد علاقتون را بکشید.
http://www.hamdardi.net/imgup/32562/...db678676c8.jpg
سلام بی نهایت :46: :) خندون شدم :227:
اون تبلمو نمی دونم کجاست ولی خرگوشیمو هنوز دارم :310:
گوشش پاره شده :302:
ی عروسک از این هایی که آهنگ پخش می کردن هم داشتم خیلی دوستش داشتم وقتی خراب شد و دیگه آهنگ پخش نمی کرد ،دستش و پاشم شل شده بود افتاده بود فقط ی پا و ی دست داشت....
خاکش کردم تو باغچه
هر 5 شنبه هم میرفتیم با خواهرم سر قبرش :302: فاتحه می خوندیم .
ولی کشیدنش سخت بود نتونستم بکشمش
من وقتي بچه بودم علاقه زيادي داشتم خونه درست كنم و سفره بچينم... كشوهاي خونه رو در مياوردم، از سر سفره غذا چيز ميز كش مي رفتم و واسه خودم خونه زندگي راه مينداختم... هميشه هم منو بخاطر كشيدن كشوهاي كمد دعوا مي كردن...:302:
سلام بچه ها :72:
من هم مثل همه دخترا عروسک و دیگ و قابلمه و اینا داشتم ولی بهترین اسباب بازیهای من این گروهی بودند که در پایین می بینید اینا همیشه با هم بودن و معمولا من و برادرم با هم باهاشون بازی می کردیم
1 یک خرس کوچولوی پلاستیکیه ازینا که فشارش می دی بوق می زنه اینو یکم بیشتر از بقیه دوست داشتم اسمش آقای آشپز باشی بود (نمی دونم چرا اسمش این بود!)
2 نمی دونم این چه موجودی بود جنسش مثل بادکنک بود که توش خمیر باشه
3 در واقع عروسک نبود یک مدادتراش بود به اسم آقای گولی اینا 2تا بودن ,آقای گولی یه خواهرم داشت اونم یک مدادتراش قرمز بود ولی همون اوائل در یک حادثه دلخراش از لبه پنجره افتاد شکست!:)
4 توپک عزیزم که خیلی دوسش داشتم
5 یک ماشین بنز کوچولو که البته مال داداشم بود ولی جزو همین گروه بود
6 اگه گفتین این چیه؟ این یک شیشه خالی ادکلنه که مال مامانم بود و به نظرم خیلی خوشگل بود نمی دونم از کجا پیداش کرده بودم ولی شده بود جزو گروه اسباب بازیها و جالبه که این یکی خانم بود
اینا توی بازیهای ما هر دفعه یه ماجرایی داشتن مسافرت هم که می رفتیم می بردیمشون ,توی یکی از سفرها اسباب بازیهای عزیزمو از دست دادم چقدر هم دلم سوخت.:302:
الان که فکر می کنم می بینم اینا به نسبت اسباب بازیهای دیگه هیچ کدوم چیز خاصی نبودن ولی ما اینارو از اون عروسک بزرگی که برام کادو آورده بودن یا از ماشین کنترلی داداشم بیشتر دوست داشتیم اونا هم چند روز اول جالب بودن ولی بعد می انداختیمشون یه گوشه میومدیم سراغ همینا:)