RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
فرانک جان، ما نزدیکه یک ماهیه رابطه نداشتیم، یعنی همش تو قهر و مریضی و جدا از هم زندگی کردن گذشت
درصورتیکه بهترین مسئله زندگیمون که هیچ مشکلیم نداشتیم همین بود
اقلیما جان
من خیلی چیزا رو اینجا نمینویسم و همینطوریم نوشته هام طولانی میشه
ولی بدون هیچ زنی الکی به شوهرش شک نمیکنه، همینو بهت بگم که اوایل زندگیمون یکبار رفتیم خرید، یه هویی در پرو رو باز کردم که بگم مانتوم رو عوض کنه، دیدم داره با دختر فروشندهه گرم میگیره و جاخورد درو باز کردم
رفتیم گل برای ساختمون بخریم، یه دفعه دیدم دختر صندوق داره لبخند زد برگشتم دیدم شوهرم داره بهش چشمک میزنه
چند باری که تو خونه صداشو ضبط کردم، دیدم مثلا برای اینترنتمون زنگ زده بود به یه شرکته، اولا که سریع باهاش شروع کرد مفرد حرف زدن بعدشم برگشته به دختره میگه میخوای شماره همراهمو یادداشت کنی هر وقت دوست داشتی زنگ بزنی؟
بازم بگم؟
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم جان اینجور وقتها عکس العملی نشون نمی دادی؟
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
نه
حرص میخوردم، تو خودم میریختم، گاهیم ناخودآگاه اشکم در میومد
میگفت چی شده؟ میگفتم هیچی
یه مدتی هرجا میرفتیم همش تو صورتش نگاه میکردم که نتونه کاری کنه، گفتم عادت میکنه و ترک میکنه
ولی وقتی با خودم اینطوریه، وقتی نیستم چکار میکنه؟
این چیزیه که همیشه اذیتم میکنه، مخصوصا که میدونم با دخترها گرم میگیره
اوایل عقدمون میگفت هر غلطی کردم مال قبل از تو بوده، ولی میبینم که تو این دوسال همچنان داره به غلطهاش ادامه میده
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم همه مشکلاتت درست ناراحتی درست
ولی فقط به یه سوالم برو بدور از هیجان فکر کن تو خلوتت تنهای تنها اگه گفتی طلاق اونم به احتمال خیلی خیلی قوی نخواست کم بیاره که تا اخر عمر تو سرش بخوره پذیرفت بعدش چی؟
شمیم به ته این راه درست فکر کن به عواقب این داستان درست نگاه کن
مشاورت یادش رفت راه چهارم بهت بگه فکر کرد با این نحو حرف زدنت شوهرت به دست و پات می افته نه عزیزم شک نکن میگه بریم جدا شیم شمیم ببخشید ولی خر نشو مشاور بردت تو فضاها مدینه فاضله برا ساخته ها فکر نکن بعد طلاق فرش قرمز پهنه بدبختی هات 10 برابر میشه تازه اونموقع دلتنگی هات یادت میاد مثبت های شوهرت یادت میاد الان لیست نوشتی از بدیاش همه مام اگه بخوایم از بدی های هم بنویسیم طومار درست می کنیم کاری نداره .
شمیم جان کسی منکر مشکلاتت نشده و نمی شه ولی مسایلت که لاینحل نیست یعنی این همه ادم و کارشناس تو این سایت هیچ کس جز مشاور شما نمی فهمه؟؟؟؟؟ شمیم منم رفتم پیش مشاور تورو بخدا برو تاپیکم بخون منم بعد 4 جلسه مثل تو شدم همه فکرم حول طلاق بود برو بخون که فکر نکنی دروغ میگم ولی باز کمک اقلیما sci و ... باعث شدم جدی تر نگاه کنم شمیم قاطع باش ولی با سیاست جذب کن دفعش نکن الان زمانش نیست
خیلی ناراحتتم تورو خدا عاقل باش دختر
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
صحرا جان
من نمیخوام بزرگنمایی کنم، نمیخوام از مشکلات فرار کنم، اگه اینطوری بود همون اوایل عقدم طلاق میگرفتم
دوسال موندم، تحمل کردم، کنار اومدم، سکوت کردم، داد زدم، به روم نیاوردم، به روم آوردم، هرکاری بگی کردم
من بدیها رو لیست نکردم که بگم خوبی در کار نیست، میخوام ببینم این بدیها چیزی هست که بشه درستش کرد؟ که ارزش به خطر افتادن روحو جسم و آینده منو داشته باشه؟
من چطوری میتونم ذات هیز شوهرمو تغییر بدم؟ براش تو مسائل زناشویی هیچی کم نزاشتم، تو لباس پوشیدنم، آرایشم و ... هرکاری کردم که چشم و دلش سیر باشه، ولی نمیشه
تو خساست چطوری تغییرش بدم؟ کنار اومدم، پول نگرفتم، بعد کم کم شروع کردم به پول گرفتن ولی تغییر نکرد
تو احترام گذاشتن، احترام گذاشتم، بخاطرش جاهایی رفتم که دلم نمیخواست، همیشه بی احترامی کرد، و جاهایی که دلش نخواست یا نیومد یا اگه اومد زهرمارم کرد
دیگه باید چکار کنم؟چقدر دیگه از عمر و جوونیم و روح و جسمم بزارم که آخرشم درست نشه؟
مشاور به من نگفت طلاق بگیر، گفت محکم برو جلو اگرنه همین آش و همین کاسه
گفت یه کاری کردی باید پاش وایسی، که براش درس عبرت بشه نه اینکه شل بگیری بگه اینم یه بچه بازی بود
من باهاش موافقم
شوهر من آدمیه که وقتی محکم جلوش وایستی تازه تکون میخوره،
دوسال هی چپ و راست گفت به درد هم نمیخوریم، طلاق بگیریم، حتی یک بار از خونه نیومدم بیرون
دیگه براش شده بازی
اینکه بگه طلاق و مطمئن باشه من عین احمقها میترسم و سکوت میکنم و تازه میرم جلو دعوامونم فیصله میدم
دیگه خسته شدم
عزیزم
دوساله دارم اینطوری زندگی میکنم
همش استرس، همش نگرانی، همش توهین، تحقیر
دیگه بسه
نیست؟
صحرا جان، دوستان خوبم
بهتون قول میدم، هیچ زنی نیست که الکی زندگیشو ول کنه بره
یا حداقل من تو زمره اون 2% که الکی ول میکنن میرن نیستم
کسی دوست نداره، سال اول زندگیش، زندگی که با عشق و شور شروع کرده اینطوری شکست خورده بره بگه انتخابم اشتباه بوده
خیلی سخته
مخصوصا اگه طرفتون کسی باشه که همیشه حق به جانب باشه و هیچوقت دلیلی برای تغییر یا بهبود زندگی نداشته باشه و همش توقع داشته باشه شما تغییر کنی و همیشه اعتقاد داشته باشه که تنها آدم منطقی و درسته این دنیا خودشه
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
عزیزم
می فهممت نمی دونم چی الان توی این شرایط گفتنش درسته. اما منم با مشاورت موافقم اون خواسته بیشتر بفهمی شوهرت دردش چیه ؟ و چی می خواد.
شمیم جان از نظر محبت و عاطفه توی این دوسال و همینطور عقدت چطور بوده؟ کلا نحوه محبتش به تو چطور بوده ؟ و چند وقت ادامه داشت؟یعنی مدت محبت هاش چقدر طول کشید؟
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
محبتش کاملا ابراز میشد
با هدیه، چشمک زدن، بغل کردن، حرف زدن، شوخی کردن، و ...
هیچ مشکلی نداشتیم
من بهش گفته بودم چطوریم، هم دوست دارم بشنوم یعنی هم شنیداریم هم لمسی
اونم طوری رفتار میکرد که بهم ثابت شده بود همونیه که میخوام
تو دوران نامزدی من چون خیلی معتقدم حتی دستشم نمیگرفتم
تو دوران عقد کاملا راحت شدم و تمام عشقی که یه زن میتونه نسبت به شوهرش ابراز کنه رو ازاد کردم و نثارش کردم، اونم همینطور
بعد عروسی هم کمتر شد ولی میگفت جنسش عوض شده تا جائیکه این اواخر دیگه حتی بغل کردنشم مصنوعی شده بود
میدونی به مشاوره چی میگه؟
میگه پدر مادر من هیچوقت برای هم لاو نترکوندن، هیچوقت الآن بابام مامانمو بغل نمیکنه، ولی مامانم میدونه بابام دوستش داره، ولی زن من متوجه نمیشه
یعنی میخواد من مثل مامانش که 70سالشه فکر کنم و زندگی کنم،
نمیفهمه بابا دوران اونا اونطوری بوده، الآن که دیگه نباید اونجور زندگی کرد
و البته اینا بهانس
اگه اینطوری فکر میکرد، خب دوستاش چند ساله باهاش دوستن؟ پدر مادرش، خواهر برادرش چند ساله میشناسنش؟
پس راجع به اونها هم نباید کلامی و رفتاری محبت داشته باشه و اونا بدونن دوستشون داره دیگه؟
ولی نه
هرکاری از دستش بر میاد ، کلامی، رفتاری، مالی، عاطفی انجام میده
این فقط بهونس برای پوشوندن کم کاریهاش
و خیلی چیزا میتونه باعثش باشه
من نمیگم مشکل ندارم، کاملم و بهترین زن عالمم، ولی واقعا هرکای میشد برای زندگیم کردم و نمیدونم این چی میخواد
به قرآن قسم اگه بخوام خوبیهامونو با هم بسنجم در مقابل هر 20تا کار من اون 1 کار انجام داده که البته هزارجا هم منتشو گذاشته
کاش لااقل یکی میومد یه نظر کارشناسی میداد
کارشناسهای این سایت فقط برای بستن تاپیکم به من سر میزنن :303:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شما همراستا با نظر مشاورت پیش برو
این تالار جنبه کمکی داره و مشاور حضوری چیزهایی را دیده، همسرت را دیده ، شما را دیده و ما ندیدیم، حالا برگردیم بگوییم مشاور را ول کن بیا حرف ما را که با 4 سطر نوشته نظر می دهیم گوش کن.
متاسفانه در این تالار اول مراجعه کننده را می فرستیم مشاوره بعد اگر نظرات مشاور دلخواه ما نبود میگوییم ول کن. حالا شمیم جان اگر شما به مشاورت شک کردی عوضش کن، اصلا یکی دو نفر را امتحان کن، ولی کاری نکن که این تالار به جای فایده ضرری برای تو داشته باشد و فکر و ذهنت را بیشتر آشفته و نگران کند. موفق باشی
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
من با نظر سابينا موافقم. البته با اين تفاوت كه روي چند جلسه اول مشاوره نبايد اتكا كني و بر مبناش تصميم بگيري بلكه بايد با مشاور پيش بري اگر در نهايت نظر مشاور باز همين بود اون موقع تصميم بگيري و تصميمت را عملي كني.
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم جان هیچ کس هیچ چیز اگز قرار باشه ذهن و روح تورو از بین ببره ارزش نداره
هیچ کس نمیگه بساز و بسوز هیچ کسم نمیگه طلاق نه همه میگن عاقلانه فکر کن صورت مسالرو پاک نکن
هنر این دنبال راه حل باشی اره اگه به شیوه قدیم عمل کنی به همون نتایج قدیم هم میرسی !!!!
تو این همه تاپیک درست کردی به چند درصد حرفها گوش کردی خدایی تو این مدت تو چقدر تغییر کردی
ببین شمیم دست گرفتی که شوهرم نحوه محبتش اینه بابا اونم ادم مگه نه؟؟؟؟!!!!!!!!!!! حق داره به شیوه خودش محبت کنه چطور نمیبینی که همیشه برات گل میخره والا من تو ارزوی یه شاخه گل بعد 4 سال موندم خوب هرکی نحوه محبتش یجوره ....
شمیم به کارشناس های اینجا اعتماد کن اونا یک عالمه مشکلات عجیب غریب تر دیدن بزار کمکت کنن منفعلانه تصمیم نگیر
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
صحرا جان
موضوعی که متوجه نمیشین اینه
من نمیگم چرا شوهرم فلان کارو نمیکنه، یا مثل فلانی نیست
اخلاقهاشو قبول کردمو پذیرفتم
ولی جاهایی دارم عذاب میکشم که از اول یه جور دیگه خودشو نشون داده بود، الآن راجع به دیگرانم همونطوریه ولی راجع به من اعتقاد داره که لازم نیست ادامه پیدا کنه، چون زن و شوهریم و من بدون شنیدن و دیدن محبت باید مطمئن باشم دوستم داره
موضوع اینجاس
اگرنه کاری که تو ذاتش نیست که ازش نمیخوام
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
نمی دونم چرا هیچ کارشناسی سر نمی زنه
اینجا همه فقط به رتبه های افراد نگاه می کنند و هر کی رتبه اش بیشتر باشه به تاپیکشم بیشتر سر می زنند
کاش یکی اینجا هم بیاد و بگه راست و درست چیه......
سابینای عزیز همه ما می دونیم گزینه ای به نام طلاق وجود داره و خیلی هم راحته
به قول یکی از دوستان تالار که می گفت طلاق مستحب منفوره
ولی بعضی وقتا با بعضی راهکارها میشه داغون ترین زندگی ها هم درست کرد چه برسه به زندگیه شمیم
اگه رفتن شمیم پیش این مشاور به ضررش باشه چی؟!!!
متاسفانه جامعه ما دیدش نسبت به زن مطلقه خیلی خیلی بد و ناراحت کننده است اینکه باید با چشمان باز قدم نهایی رو برداشت...........
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
:72::323:
عزیزم منم برات دعا می کنم
در مورد قضیه محبت که میگی تا حالا رهاش کردی به حال خودش همسر من هم اوایل همینطوری بود اما من از تو کتاب مردان مریخی زنان ونوسی یاد گرفتم که چیکار کنم یه مثال برات میزنم البته نمی دونم مورد تو چجوری برا من اینطوری بود که من همیشه اویزون بودمو طلب محبت می کردم و اون هم همین حرفها رو میزد که مثلا محبت الان نیم یاد یا باید خودش بیاد همیشه نیم شه دلو قلوه داد تا اینکه از تو این کتاب یاد گرفتم و مدت بسیاری تنهاش گذاشتم مثلا وقتی خونه بود می رفتم تو یه اتاق دیگه و کار خودمو می کردم و کتاب می خوندم یا کارهای شخصی تلویزیون میدیدم انگار کسی نیست البته خیلی طبیعی که بعد از یه مدت البته طولانی یکی دو ماهه اون به سمت من کشیده شد البته جزئیات داره که نمیشه همشو گفت کتابو بخون .
یکم همسرت رو رها کن به خودت برس به فکر خودت باش راستش انقدر عصبانی که من می ترسیدم بیام نظر بدم گفتم یه وقت دعوام نکنی می دونم ناراحتی من همه مشکلات تو رو اوایل زندگیم داشتم توهین بی احترام ی حتی جلوی خانوادش به من فحش می داد من نمی دونم کار من درست بوده یا نه اما من با نظر یه مشاور چون خونه مال من بود اونو از خونه انداختم بیرون به خاطر توهین ها و بی ادبی هاش بماند که بی مسئولیت هم بود اکثر هم بیکار اما شاید کارشناسان با این کار موافق نباشند و این کار من باعث شد همسر م بی مسئولیت تر بشه اما بعد از سه بار بیرون کردن دفعه اخر چون خیلی محکم سر طلاق وایسادم اون ادم شد خیلی نمی تونم برات توضیح بدم اما هرچی مشاور میگه گوش کن این یکه راهکار بود که من استفاده کردم و خیلی خوب جواب داد و در مورد بی مسئولیتیش هم با صحبتهای اقای دانشمند و استفاده از رفتار جراتت مندانه موفق شدم گفتم شاید به درت بخوره الان خیلی از مشکلاتمو با استفاده از رفتار جرات مندانه حل می کنم خیلی جواب میده امتحانش مجانی در واقع الان هیچ مشکلی نداریم و حتی دعوامون هم خدارو شکر نمیشه که این یک ماهه که از رفتار جرات مندانه استفاده کردم اینطوری شده در مورد پول ومسائل مالی هم استفاده کردم اون حتی خوراکیهای خونه رو هم نمی خرید اما الان این کارو می کنه چون درست ازش می خوام درست صحبت می کنم باور کن خیلی مهمه .
در ضمن من با طلاق موافق نیستم اما شاید یه تلنگری برا همسرت باشه شاید شاید مطمئن نیستم باز فکر می کنم که خیلی جرات مندانه بهش بگو که از رفتار و بی احترامیشهاش ناراحتی و اون حق این کارو نداره چون به نظر من مظلومه که ظالم رو بوجود میاره موفق باشی :72:
نظراتم شخصی می باشد و بر پایه مشاوره نیست .
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
جان سخت عزیز
مرسی که برام نوشتی و آرزو میکنم هر روز زندگیت شیرینتر و شادتر بشه
برای منم دعا کن
راسش من کتاب رو خوندم، حتی خریدم و تو دوران عقد دادم به شوهرم که بخونه ،و اون که ادعای مطالعش میشه پرتش کرد یه گوشه و نگاشم نکرد
به خدا دور و ورش چرخیدم، تنهاش گذاشتم، ولی انگار یه جورایی راحتتره که تنها باشه، چون 8سال تنها زندگی کرده که بهم میگفت از تنهایی خسته شدم و دلم میخواد میام خونه یکی منتظرم باشه، ولی حالا که منتظرشم میاد خونه انگار ترجیح میده هیچکس نباشه
خب الآن که میاد خونه هیچکس نیست
میخوام ببینم چی میخواد؟ بالاخره زندگی میخواد یا نه؟ شاید این مدت تنهایی بتونه تصمیم بگیره بالاخره از زندگی چی میخواد
منم سعی کردم جرأتمندانه وایستم و تکلیفمو تو زندگیم مشخص کنم
مرسی که تنهام نمیزارین
برام دعا کنین
:72:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
منظورت از اینکه الان که میاد خونه هیچکس نیست چی یعنی ترکش کردی ؟ اگر این کارو کردی یه کتابی هست به نام نیروی حال اثر اکهارت تله ( رهنمونی برای روشن بینی معنوی ) انشارات کلک ازادگان خ انقلاب خ فخر رازی من اون 50روز این کتابو خوندم و خیلی کمکم کرد .
تمرین تنفس کن حتما به خودت برس و خودتو تنها نزار ودست کم نگیر اگه دیدی حالت بد شد پیش روانپزشک هم برو اما قوی باش کم نیار .
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
آره گلم
صبح عاشورا رفتم خونه بابام
چون شبش گفت ما از هم جدا میشیم
گیر میارم و میخونمش
مرسی
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شميم عزيزم من هم در زندگي بارها و بارها به دلايل مختلف به مشاور و وكيل مراجعه كردم.
راهنمايي هاي خوبي هم گرفته ام اما به نظرم هم مشاورين و هم وكلاي محترم تصور يك زندگي بسيييييييييييار ايده آل را به مراجعان خود مي دهند.
زندگي انقدرها هم ايده آل نيست و حتي اگر هم هست به صورت يك pack آماده و بدون عيب به ما ارايه نمي شود.
زندگي ما خيلي با ارزش تر از اين حرف ها است و جاي تلاش بسيار زيادي براي بهتر شدنش دارد.
مي دانم از شرايط كنوني ات رنجيده اي.
به خودت زمان بده. بگذار اين غليان احساساتت فروكش كند وبعد تصميم بگير.
روزي كه ازدواج كردي مي خواستي خوشبخت شوي. به آن روزها فكر كن. آيا واقعا به ته خط رسيده اي؟آيا طلاق تنها راه نجات است؟
مي دانم اگر بخواهي جدا بشوي هيچ كس نمي تواند از تو را از اين تصميم منصرف كند.
احساسات زنانه ام مي گويد تو هنوز هم شوهرت را دوست داري. شايد اشاره محبت آميزي از طرف او اين احساس را دوباره در تو زنده كند.
عزيزم اطمينان داشته باش كه دل هيچ كسي به اندازه خودت براي زندگيت نمي تپد.
سود و زيان تصميمت به هيچ كس جز تو نمي رسد.به صحبت هاي همه گوش بده اما كنترل اين جريان را در دست بگير.
تو مي تواني بهترين تصميم را بگيري.
اين را هم يادت باشد تو تنها نيستي. خدا هم همين نزديكيهاست.:46:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شمیم جان خواهر نازنینم
فکر کنم با این اوصافی که گفتی اتفاقا" همسرت از خیلی جهات جلوتر از خیلی هاست . اون خیلی رفتارهارو بلد هست خوب این خیلی خوبه فقط زمان و موقع انجام اون هارو بلد نیست وگرنه اون میدونه گل خوبه .... خوب شمیم جان این بدی همسرت نمی رسونه عدم مهارتش میرسونه داره الان جای تکیه به کلمه طلاق تکیه کن و قاطع ازش بخواه واسه درست شدن زندگیتون برید پیش مشاور برید که به جفتتون یاد بده
شمیم نمی دونم شاید احساس من این باشه شایدم اشتباه کنم ولی فکر میکنم همسرت دوست داری و با پیش کشیدن طلاق می خوای توام علاقش بسنجی که این راهش نیست شمیم من دقیقا" تو این موقعیت بودم بخدا روزای اول احساس ارامش داری خونه پدر مادرت فکر میکنی ازاد شدی با همه حمایت هاشون از تو ولی بعد چند هفته حالت بد میشه و اگه همسرتم یه لجبازی باشه بدتر از خودت مثل همسر من میگه باشه بریم طلاق بگیریم هرچند میدونه بعدا" پشیمون میشه ولی پاش وای میسته اگه خانوادشم عاقل نباشن که نور علا نور حالا این وسط شانس بیاری یه واسطه عاقل داشته باشته باشی که بدون این که هیچ کدوم بخواین کم بیارید دوباره بهم پیوندتون بده که اگه پیوند بخوری تازه میشی یه ادم با همون مشکلات گذشته + یه عالمه کینه ها و بغض های نا گفته جدید + یه عالمه حرمت های شکسته شده شمیم تو اینارو نمیخوای می خوای ؟؟؟؟ اگه واقعا" درصدی دلت واسه این زندگی می تپه هنوز کوره علاقه ای به همسرت داری این بازیو تموم کن بخدا این راهش نیست من تو این راه ناخواسته یه زمانی افتادم یعنی یه سوتفاهم همه چیو بهم ریخت ولی الان تجربه ای واسه من همسرم شد که اگه روزی ام بخوام حتی طلاق بگیرم تا لحظه اخر من تو خونم میمونم توام خواهشا" فکر کن ازین هیجاناتت فاصله بگیر اگه همسرت یکم غرور داشته باشه که فکر میکنم داره شمیم خیلی بعید بدونم به دست و پات بی افته
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام شمیم جان
من تاپیکهاتو دنبال میکنم و به فکرتم باورت نمیشه ولی شبها میخوام بخوابم میای تو ذهنم و به خودت و مشکلت فکر میکنم منم این روزها رو تجربه کردم و تجربه جدا شدنم دارم میخواستم به عنوان یه دوست منم یه خورده از تجربه هامو در اختیارت بذارم وقتی روح و جسم آدم خسته میشه و حس میکنه که واقعا درک نمیشه و گاهی شوهرش تبدیل میشه به یه موجود غیر قابل تحمل، طلاق دورنمای قشنگی داره و خونه پدر مادر مکان امنی میشه برای آرامش ولی عزیزم همه اینها موقتیه البته یه وقتهایی تو یه شرایطی طلاق بهترین گزینس امیدوارم برای تو نباشه ولی واقعیت اینه طلاقم مشکلات خاص خودشو داره و حتی ازدواج بعدیم مشکلات خاص خودشو داره واینم بگم من با تجربه 2 ازدواج حس میکنم هر ازدواجی . هر مردی یه مشکلی داره همینطور که ما هیچ کدوممون کامل نیستیم اونها هم کامل نیستند و کلا افکار و روحیاتشون با هم خیلی فرق داره (میدونم که خودت همه اینها رو خوب میدونی) ولی میخوام بگم از این جدا میشی ولی باز تو یه شرایطی قرار میگیری حالا یا تنهایی و احساس نیاز به جنس مخالف یا به یکی دل میبندی و دوباره ازدواج میکنی ولی بازم میبینی اونم یه مشکلات خاص دیگه ای داره آیا بازم میشه از اونم جدا شد و یکی دیگه رو امتحان کرد؟ من اصلا اعتقادی به حرف مردم ندارم و تا حالا هرطور که راحت بودم زندگی کردم ولی الان که تو ازدواج دوم به مشکل برمیخورم با خودم میگم اگه از اینم جدا شم از نطر روحی خیلی صدمه میبینم پس چکار کنم، شمیم جان همه زندگیها در همه جای دنیا مشکل داره کلا زندگی با مردها مشکل سازه به نظر من موجودات خوبی نیستند، بازم خودت بهتر شرایتطو میدونی ولی یه مدت سکوت کن و تو خونه پدرت راحت زندگیتو بکن ببین بعد از گذشت 1 ماه دلت تنگ میشه واسه شوهر و زندگیت یا در مورد شوهرت چطور ولی به این سرعت تصمیم نگیر طعم جدایی و طلاق حس بدیه
امیدوارم هر چی که به صلاحته همون بشه و برات آرزوی شاد بودن دارم:72::72::72:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
سلام دوستای خوبم
مرسی که برام مینویسین و مرسی که به فکرمین و برام نگرانین
من زندگیمو دوست دارم، خیلی زیاد، ولی این قرار بود زندگی مشترک باشه،
شماها راست میگین
نباید راحت همه چیزو خراب کرد، شاید دیگه نیاد دنبالم، شاید ...
ولی من دوسال، یعنی از زمان عقدمون تا حالا تلاش کردم، بدترین توهینها رو به خانوادم و خودم کرد، دعواهای بدی داشتیم که از وقتی اومدم تو این سایت شاهد قسمتیش بودین، آیا رفتم از خونه بیرون؟ قهر کردم؟
من آدمی نیستم که تقی به توقی بخوره پاشم برم خونه بابام، تا همین دفعه هیچکس از مشکلاتمون خبر نداشت، هیچوقت به مامانم اینا هیچی نگفتم
گاهی مامانم زنگ میزد از لحنم و صدای گرفتم میفهمید یه چیزی شده ولی براش قسم میخوردم که هیچی نیست،
اما دیگه نمیکشم
میگین بهش بگم بریم مشاور زندگیمونو بسازیم؟ مگه نگفتم؟
تو دوران عقد بهش گفتم، بهم گفت تو و خانوادت نیاز به مشاور دارین نه من
قبل اینکه برم خونه بابام، مگه نرفتیم مشاوره؟ قرار بود ادامه بدیم تا همه چی درست بشه ، ولی اینطوری کرد
تا حالا چند بار گفته جداشیم، هی تحمل کردم، گفتم شوخیه، عصبانیه و... اما اینبار دیگه کم آوردم
مشاور راست میگه، این دیگه لوس شده تو زندگیمون، باید بفهمم، اگه واقعا طلاق میخواد که خب بسم ...، من یه نفری نمیتونم زندگی رو حفظ کنم، اگه اون نمیخواد منم نمیخوام،
عشق، علاقه، تلاش، همه چیز تو زندگی ما یه طرفه شده، یه هدیه میخره اونم البته محاسبه شده با چرتکه، هزارجا منتشو میزاره
من با تمام زخمهایی که خوردم از جیبم میزنم چیزی که دوست داره میخرم، منتم نمیزارم
دیگه از گل خریدنشم لذت نمیبرم، چون بعید بدونم چرتکه ای پشتش نخوابیده باشه
تمام آرزوها و انگیزه هام زیر سوال رفته، بعد از دوسال تلاش پاشدم رفتم، خیلی رنج کشیدم، شاید خیلیها از من بدتر بودن ولی این مشکلات برای من زیاده، منی که از اول بهش گفتم هیچی به اندازه عشق و علاقه برام مهم نیستو ادعا کرد و ظاهر سازی کرد که میدونه و اونم همینو میخاد
دوشبه دارم بد میخوابم، درونم آتیش و ظاهرم آرومه، دلم برای زندگیم تنگ شده، ولی وقتی فکر میکنم اگه برگردم باید تا آخر عمر برای 20تومن پولی که الآن پول تو جیبی یه بچه ابتدائیه بهم بی احترامی بشه، وقتی باید شاهد خوش و بشش با زنها و بی مهریش با خودم باشم، وقتی قراره تا آخر عمر از همه مسائل زندگیم بی خبر باشم در حالیکه دیگران مطلع هستند زندگی کنم
میبینم الآن این سوزش و این مریضی نهایتا میخواد یکسال طول بکشه دیگه، بعدش فراموش میشه و زندگی عادی میشه
ولی اونطوری تا آخر عمر باید حسرت داشتن زندگی مشترکو به دلم داشته باشم در حالیکه از لحاظ ظاهری تو یه زندگی مشترک هستم، یعنی یه پوسته پوک به اسم زندگی مشترک
شاید فکر کنین نمیفهمم چی میگم، ولی میدونم، همین الآنش درگیر مقاومت درونیم هستم، مقاومت و ترسی که باعث شد دوسال سکوت کنم، شاید اگه از اول اعتراض میکردم و مقابله میکردم الآن جلوتر بودم، واگه بازم بخوام بترسم، چند وقت دیگه با یه بچه همینجام که الان هستم
من فقط دارم سعی میکنم تصمیم درستی بگیرم، عذابهامو تموم کنم، نمیخوام چیزی رو خراب کنم، میخوام خرابیها رو بسازم
من همه راهها رو امتحان کردم، فقط مونده بود همین راه
الآن که دارم اینا رو مینویسم بغض تو گلومه، چهارشنبه که رفته بودم مشاوره، مشاور بهم گفت علائم افسردگی درت هست، و چقدر زود بروز کرد، تازه دو روزه زدی بیرون، اینطوری میخوای زندگیتو بسازی؟
اگه میخواستم همه چیز و خراب کنم به نظرتون اینطوری میشدم؟
هیچی نمیتونم بخورم، الآن که سرکار هستم، ناخودآگاه اشکم میریزه، دائم تو فکرمو کارهام رو یادم میره
فکر نکنین با دل خوش نشستم و از طلاق حرف میزنم
ولی واقعا نمیتونم با شرایطی که داشتم ادامه بدم،
اگه نیاد دنبالم که خب معلومه ترجیح میده به زندگی قبلش برگرده، اگرم بیاد که ایشالا یه چیزایی درست میشه
و مهمترین قولی که برای برگشتنم باید بهم بده اینه که جلسات مشاوره رو بیاد
شوهر من از هیچکس حرف شنوی نداره، حتی پدر مادرش
جلسات مشاوره رو هم نیومد چون نمیتونست از پس دکتر بربیاد و خیلی راحت بهش گفت فقط حرف میزنی و فکر میکنی همش درسته و به حرف کسی گوش نمیدی، بشین گوش کن ببین دارم بهت چی میگم
همیشه همینطوری بود
اینکه به نتیجه نمیرسیدیم بخاطر همین کارهاش بود، حتی در مورد مشاور هم همینکارو کرد، من تنهایی نمیتونم برای زندگیم کاری کنم، برام دعا کنین راهی که شروع کردم نتیجه بده
از همتون ممنونم
سبکتکین عزیز کاش میومدی برام بنویسی
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
عزیزم
شاید باورت نشه ولی منم بغضم گرفت.
درکت می کنم کاملا
از خدا می خوام بهت ارامش بده و هرچی صلاح تو و زندگیته همون بشه.
توکلت به خدا باشه شمیم جان.
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
شميم عزيز دوست خوبم
مي دونم كه شرايط خيلي بدي رو مي گذروني . مي دونم كه خيلي سختي كشيدي و بي مهري هاي همسرت هم باعث شد صبرت تموم بشه . ولي من انتظار داشتم وقتي اين تاپيكو با اين عنوان قشنگ شروع كردي خيلي قاطع و مصمم تلاش كني براي ساختن زندگيت و انقدر زود نااميد نشي . ولي خوب نتونستي .
خوبه كه مشاوره ميري سعي كن به اعصابت مسلط باشي . اميدوارم اين راهي كه با كمك مشاور شروع كردي نتيجه بده .
ببين شميم من فقط به عنوان يه مخاطب كه دارم از بيرون طبق نوشته هاي خودت راجع به زندگيت قضاوت مي كنم خيلي مواردي رو ديدم كه خواستم فقط برات بزرگترش كنم كه ببيني همه ايرادا از جانب شوهرت نيست و اگه مشاوراني مثل آقاي sci زحمت مي كشن و زمان مي زارن و تو تاپيكت برات پست مي زارن و مي گن كه سعي كن خودت تغيير كني تا همسرت هم تغيير كنه حرف بي ربط نمي زنن . فقط فكر مي كنم به خاطر افكار منفي كه نمي توني كنترلشون كني متاسفانه كمتر ضعف هاي خودت رو مي بيني و ضعفهاي شوهرتو بزرگتر از معمول مي بيني . اميدوارم بتوني زودتر يه خورده آرامش پيدا كني تا زودتر به نقاط ضعف خودت هم پي ببري شايد اصلاح بعضي افكار و اعمال خودت باعث بشه تا همسرت هم كم كم تغيير كنه .
اينها فقط برداشت از نوشته هاي خودته شميم عزيزم
رفتیم خونه باباش ،از این رو به اون رو شد، منم مثل همیشه بگو و بخند و [size=large]کمترین محلی بهش ندادم[/size]
چرا شميم ؟ چرا كمترين محلي بهش ندادي ؟ مگه قرار نود آرامش و صبر داشته باشي و يه بار ديگه سعي كني زندگيتو بسازي ؟ چرا انقدر هيجان زده رفتار كردي و خواستي هركاري كه اون كرده رو انقدر زود تلافي كني ؟
چند بار سعی کرد بیاد پیشم و چیز تعارف کنه و مثلا داشت به حرفهای مشاور گوش میداد ولی فرقش این بود که اینبار اصلا کارهاش برام مهم نبود
نمي فهمم چرا واقعا ؟ اون هرچند متظاهرانه داشت باتو خوب رفتار مي كرد . تو ميتونستي بهتر برخورد كني . تو مي تونستي از فرصت ها كه برات بوجود مي اومد استفاده كني تا اون هم بيشتر ترغيب بشه به ادامه رفتن به پيش مشاور .
من انگار نه انگار که اون هست، بی محلی کامل ولی نه اینکه تو جمع محسوس باشه، فقط جاهایی که قبلا بهش محبت میکردم بیخیال شده بودم
خلاصه که به خوبی و خوشی تموم شد و برگشتیم خونه
خوب دوباره همون تكرار حرفاي بالا ديگه چي بايد گفت دختر خوب . وقتي تصميم ميگيري ياعلي بگي براي ساختن زندگيت كه نبايد اينجوري رفتار كني .
دیشب برداشته کارت دعوت مامانم اینا رو گذاشته رو میز منم بهش دست نزدم
حتی نمیگه مثلا بریم کارتشونو بدیم
ولی خوشحالم که هنوز براش مهمه که بیان ولی اینکه نمیام خوب ضایعشون میکنه و حقشونه
ولی خوشحالم که هنوز براش مهمه که بیان ولی اینکه نمیام خوب ضایعشون میکنه و حقشونه
باباش کلی هی گفت به بابات اینا سلام برسون، من خیلی دوسشون دارم
تو دلم گفتم اونا هم دوستت دارن و میخوان حقتو کف دستت بزارن حاججججججججججججججی
به خدا حالم ازشون بهم میخوره
اونكه بلد نيست چطوري رفتار كنه . قرار بود باهم كم كم از طريق كمك گرفتن از مشاوره اين چيزا رو ياد بگيره . تو كه بلد بودي چرا ناراحت ميشي ؟ با اينهمه افكار منفي چجوري مي خواستي زندگيتو درست كني شميم ؟
حالا اومدم سرکار اس ام اس داده :
شما چقدر پول برداشتی؟
منم جواب دادم :
ما 20 تومن پول برداشتیم
[size=medium]
تو كه اينجا اين همه از مشاور استفاده مي كني و اين همه مقاله روانشناسي مي خوني جوابت اينه . از همسرت چه انتظاري داري ؟
داشتین؟ "شما"
راستش میخواستم بهش زنگ بزنم بگم بیا دم شرکت کارت دارم، بعد پولو پرتاب کنم تو صورتش
بهش بگم بی غیرت ، تو کیفم هیچی پول نیست، تو هم که شب نمیای دنبالم، خودم باید بیام، خرج ارایشگاهم که هست، دنبال اینی که چرا اینقدر برداشتم؟[/size]
همين حرفاي بالا رو نمي تونستي محترمانه پاي تلفن بهش بگي ؟ حتما بايد وايميستادي ميومد پولو پرت مي كردي تو صورتش و يه جنجال تازه درست مي كردي ؟
خوب همه اينا شميم جان نشون مي ده تو تلاش كافي نكردي . نشون ميده صبرت كم بوده . نشون ميده فقط به زبون ياعلي گفتي . من از تو انتظار داشتم خيلي با صبر و آرامش بيشتري برخورد ميكردي تو همه اين موارد . خودت چي ؟ الان كه اين نوشته هاتو مي خوني فكر مي كني مي تونستي بهتر برخورد كني ا نه ؟
شميم ببخشيد عزيزم . نمي دونم شايد ازم انتظار دلداري و همدلي داشتي ولي به خدا وقتي مي بينم دارين فرصت هاتونو از دست ميدين و دستي دستي تو زندگيتون آشوب و جنجال درست مي كنين تا كم كم به فروپاشي برسونينش دلم آتيش مي گيره . خودمم دقيقا عين تو بودم هر چي شوهرم لج مي كرد و اشتباه مي كرد منم كم نمي آوردم قشنگ مثل تو جوابشو با لجبازي مي دادم . فكر مي كني تهش چي ميشه ؟ ميرسي به همينجايي كه الان من رسيدم .
يه خورده آرامتر باش دوست خوبم . خيلي افكارت منفي شده راجع به همسرت و خانواده همسرت . نمي گم اونا خوبن و تو راجه بهشون اشتباه مي كني . فقط مي خوام بگم تو با درايت و سياست زنانه خودت مي توني رفتار اونها رو به مرور متعادلتر كني .مواظب خودت باش گلم . :72:
RE: یه یاعلی دیگه برای نجات زندگیم
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می شود
شمیم جان
عزیزم بد نیست که مسئله اصلی را محور قرار دهی و راهکارهایی که تا کنون داده شده را جمع بندی کرده و سعی کنی به جد به آنها عمل کنی . سپس نتیجه عمل به این راهکارها و برداشتن تمرکز از جزئیات دیگر را در تاپیکی جدید اعلام کنی . و اگر مسئله مهم دیگری برای دریافت راهنمایی باقی بود راهنمائی بطلبی .
همچنین مشاوره حضوری را از نظر دور مدار
موفق باشی عزیزم