-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ما بدین در نه پی حشمت و جاه امده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه امده ایم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
روزی اگرغــمی رســدت تنـــگ دل مــباش
رو شــکر کــن مــباد کــه از بــد بتــر شــود
ای دل صبــوربــاش و مــخورغــم کـه عاقبت
ایــن شــام صـبح گــردد و ایـن شـب سـحر شـود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
یارب تو ز خواب ناز بیدارش کن/وزمستی حسن خویش هشیارش کن
یا بی خبرش کن که نداند خود را/یا انکه ز حال خود خبردارش کن
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت مدام مسیر شود زهی توفیق
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
که هر که در صف باغ است صاحب هنریست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
این گل ز بر همنفسی می اید
شادی به دلم از او بسی می اید
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را
به خا ل هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ان غا لیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون ورق هستی ما در ننوشتی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
مهربانی نقش هر نقاش نیست.....
هرکه نقشی را کشید نقاش نیست...
نقش را نقاش معنا می دهد...
مهربانی نقش یار است...
حیف که یار نقاش نیست....
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
هر چند که هجران ثمر وصل بر ارد
دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
در بحر مایی و منی افتاده ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مایی و منی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
يارب مبادا که گدا معتبر شود/گر معتبر شود ز خدا بيخبر شود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیک خبرگیر و سخن باز رسان
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسم ؟ یا که در این خانه کسی نیست؟؟!
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیک خبرگیر و سخن باز رسان
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا انچه تو را در دل بود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
گفتي برو، وليك نگفتي كجا رود
اين مرغ پر شكسته كه آزاد مي كني(سيمين بهبهاني)
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
شکر فروش که عمرش در ا ز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکر خا را
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
صبا به لطف بگو ان غزا ل رعنا را
که سر به کوه وبیابان تو داده ای ما را
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
من كجا اين همه اندوه كجا
غم سنگين چنان كوه كجا
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
دوستان عیبم کنند که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری رنچ مبر هیچ مگو
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
خواهی که ترا دولت ابرار رسد
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
تویی که بر سر خوبان کشو ری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
یا رب مکن از لطف پریشان ما را //گر در ره کعبه میدوانی ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم//محتاج بغیر خود مگردان ما را
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محرابِ دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالَم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانیست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بیدغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکیست، ربا نیست!
از بسکه پی نیموجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازیست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
روبر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می کنی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبرد
درسنگ خاره قطره باران اثر نکرد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان را ز که در دل بنهفتم به در افتاد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست...
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است که در هوای تو از آشیان جداست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
عشق، شوری در نهاد ِ ما نهاد | *** | جان ما در بوتهی سودا نهاد
|
گفتگویی در زبان ما فکند | *** | جستجویی در درون ما نهاد
|
داستان دلبران آغاز کرد | *** | آرزویی در دل شیدا نهاد
|
قصهی خوبان به نوعی باز گفت | *** | کآتشی در پیر و در برنا نهاد
|
عقل مجنون در کف لیلی سپرد | *** | جان وامق در لب عذرا نهاد
|
دم به دم در هر لباسی رخ نمود | *** | لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
|
چون نبود او را معین خانهای | *** | هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
|
یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک: | *** | فتنهای در پیر و در برنا نهاد
|
بهر آشوب دل سوداییان | *** | خال فتنه بر رخ زیبا نهاد
|
تا تماشای وصال خود کند | *** | نور خود در دیدهی بینا نهاد |
|
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگــار
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بوی عیدی، بوی توت
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخرده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها
با اینا زمستونو سر می کنم\
یا اینا خستگیمو در می کنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
بوی باغچه، بوی حوض
عطر خوب نذری
شب جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آب تنی
با اینا زندگیمو سر می کنم
با اینا خستگیمو در می کنم
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
ببخشید اگه یک بیتی نبود اخه به خاطر عید اینو گذاشتم