-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام دوستان عزیز.ممنون از پاسخ ها و راهنمایی هاتون:72:
در جواب سوال mostafunباید بگم که آشنایی من و همسرم به صورت سنتی بود.من و خواهر ایشون با هم هم دانشگاهی و البته در دوران دبیرستان هم کلاسی (نه دوست صمیمی) بودیم و در یک مراسم در دانشگاه همسرم که به همراه خواهرشون بودن من را دیدن وبعد مراسم خواستگاری از طریق خانواده و.....
خانواده دو طرف تا آنجایی که من اطلاع دارم موافق این ازدواج بودن ولی در مشاجره ای که اتفاق افتاد مادر شوهرم اظهار کرد که از این ازدواج ناراحت و پشیمون هست.
راستش رابطه من و شوهرم روز به روز داره بهتر میشه.همسرم داره حدود 2 هفته دیگه برمی گرده و احساس کردم خیلی نگرانه.اون روز به من گفت <نمی دونم باید چیکار کنم.> و این مشکل من هم هست.منم نمی دونم باید چی کار کنیم. احساس می کنم تا شوهرم تصمیمی نگیره من نباید در این مورد حرفی بزنم.خیلی حرفا و تصمیم ها تو ذهنم هست که تا شوهرم در این مورد صحبت نکنه نمی تونم در موردشون حرف بزنم.
همسرم علاقه ای نداره من شاغل باشم.
ولی من خودم رو با سرگرمی مورد علاقه ام که نقاشیه مشغول کردم.در کل خیلی روحیه ام بهتره.
راستش من هیچ منتی سر شوهرم و خانوادش ندارم و دقیقا احساس من برعکسه.من فکر می کنم خانوادش به خاطر کمک مالی که به صورت قرض به شوهرم دادن سر ما منت دارن و به همین خاطر به خودشون اجازه میدن که تو زندگی ما دخالت کنن.گرچه میدونم هیچ پدر مادری بد فرزندش رو نمی خواد و شاید این دخالت ها از سر دلسوزی و محبت نابجا باشه که برای من اذیت کننده است.
نگرانی من از برخورد خانواده شوهرم هم هست و همین طور از این که این اتفاق در آینده بخواد مجددا تکرار بشه.این برام مثل یه کابوس خیلی وحشتناک میمونه.حتی تصورش به من استرس زیادی وارد می کنه.
بازم از تمام دوستان که منو تنها نذاشتن تشکر می کنم و سعی می کنم از راهنماییتون کمال استفاده رو ببرم.
بئاتریس عزیز مرسی از اینکه هنوز همرامی:46:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام دوستان.تو این مدت که مطلب جدیدی ننوشتم منتظر بازگشت شوهرم بودم.الان 3 روزه که برگشته ولی هنوز دیدن من نیومده.البته ما تو دو شهر متفاوت زندگی می کنیم.خیلی کم بهم زنگ میزنه و هر وقت که من تماس می گیرم چندان تحویلم نمی گیره منم امروز اصلا باهاش تماس نگرفتم گرچه خیلی سخت بود.قبل از این که بیاد ایران خیلی خوشحال بود و رابطش با من خوب بود ولی نمی دونم برگشته چرا این قدر بی احساس برخورد میکنه.خیلی دلم گرفته.نمی دونم باید بهش بگم بیاد دیدنم یا نه؟به نظر شما من باید چه طور با شوهرم برخورد کنم؟من تو این مدت خیلی بهش محبت کردم و فکر می کردم نتیجه گرفتم و همه چیز تموم شده.من حتی می ترسم باهاش تماس بگیرم چون پیش خانوادش هست؟لطفا کمکم کنید؟
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
تماس نگير به هيچ وجه.:305:
خودش تماس مي گيره و مياد پيشت.:305:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
اما به نظر من باهاش تماس بگیر.ابراز دلتنگی و عشق و علاقه هم بکن اما نگو بیاد پیشت.آخه من فکر میکنم تماس نگرفتن شما میتونه یک جوری آتو بشه دست خانواده ی همسرت.
شما تغییر رویه نده ولی بهشم نگو که بیاد.
البته اینا نظر شخصی منه شاید هم زیاد درست نباشه
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ممنون از پاسخ دوستان.بازم منتظر نظرات سایر عزیزان هستم.واقعا نمی دونم باید چی کار کنم.فقط گریه می کنم.خیلی دلم گرفته.لطفا راهنماییم کنید
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام عزیزم همه متناتو خوندم
همسرت دقیقا کپی همسرمن و خانواده اش هم همینطور با این تفاوت که شما رسم زندگی رو بلد بودید و من بلد نبودم و همسرت هم کمی منطقیتر بوده.
بزرگترین مشکل شما از تک پسر بودن همسرتون اب میخوره که وابستگی اعضا خانواده اش بهش زیاده و مادرشوهر و خواهرشوهرای شما در این تصورن که شما برادرو پسرشون رو ازشون میگیرید و منفعلانه عمل میکنند
صبر داشته باشید تا خودش بیاد شما میتونید با یه مسیج یا ایمیل بهش بگید که اومدنتو تبریک میگم یا بایه تلفن احوالپرسی کنید ولی بهتره تلفن نزنید چون امکان داره بهتون جواب نده
باید بذارید تصمیم قطعی رو بگیره که اگه امروز کوتاه اومدید باید تا اخر به حرف اونا ادامه بدید و سایه دخالتاشون رو رو زندگیتون تحمل کنید
اگه الان برای اومدنش پافشاری کنی یا خودتو کوچیک کنی یعنی قبول دارم مقصرم و خاضرم همه جوره کوتاه بیام ولی باهات زندگی کنم
ولی این ذهنیتم از خودت دورکن که دوستم نداره چون باوجود این خانواده مطمئن باش اگه دوست نداشت باید دیدارتون تو دادگاه بود
همسرتون حق داره که کلافه باشه چون از یه طرف فشار و حرفای خانوادشو میبینه و وابستگیش به اونا و از طرف دیگه زندگیش،آینده اش ،همسرش که دوسش داره و صبوریش
فقط بهش مهلت بده ولی به هیچ عنوان بی محبتی نکن و غرورخودتو هم زیر پا نذاز
وابستگیتم رفع کن من هم که چه شب و روزا که تو اتاق تنها نشستم و غصه خوردم و گریه کردم ولی الان به این نتیجه رسیدم که هیچ کدوم از اینا فایده نداره و پاسخگوی زندگی نیست
شرمنده که طولانی شد امیدوارم به دردت بخوره عزیزم
چندتا لینک تو تاپیک من هست که آنی جون برام گذاشته بخون بهت کمک میکنه (مشکلامون شبیه هم هستن ولی من مشکلم بغرنجتره دعام کنید)
همسر من هم الان بخاطر تحریکات خانواده اش با من حرف نمیزنه عزیزم
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلامی دوباره.من تماسی با شوهرم نگرفتم و اون خودش تماس گرفت.و در ابتدا باهام خوب حرف زد و من گفتم کی می آی همدیگر رو ببینیم. گفت من نمیام.خودت باید بیای.باید قبل از اینکه من میومدم همه چیزو با معذرت خواهی تموم می کردی و حالا هم خودت باید بیای و معذرت خواهی کنی.من حتی جرات ندارم به خانوادم بگم خودم می خوام برای معذرت خواهی اقدام کنم چه برسه بهشون بگم منو ببرن.خیلی مستاصلم.نمی دونم باید چی کار کنم.نمی دونم کسی درک می کنه که من چقدر دلتنگشم و دوست دارم همه قضایا زودتر تموم بشه ولی....من اگر تنهایی برم برای معذرت خواهی خانوادم دیگه باهام کاری نخواهند داشت و من خیلی می ترسم.میترسم که از دو طرف تنها بشم.من هم شوهرم و هم خانوادم رو دوست دارم .خواهش می کنم هر چه زودتر منو راهنمایی کنید
ممنون از نیلوفر عزیز:72:امیدوارم هر چه زودتر مشکلتون به خوبی و خوشی ختم بشه.ممنون که درکم می کنی
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام نه عزیزم اصلا این کار رو نکن که پشیمونی بدنبال داره
اگه رفتی باید قید حمایت خانوادتو بزنی
بخاطر دلتنگی الانت آسایش ایندتو نگیر
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ولی اگر من نرم هیچ وقت این قضیه تموم نمی شه.همسرم دوست داره و این جور که از حرفاش فهمیدم چون از مامانم خیلی ناراحته نمی خواد بیاد خونمون.راه صحیح رو بهم نشون بدید لطفا
شوهرم منو تنها مقصر نمی دونه گرچه مقصر اصلی می دونه.ولی میدونم که خانواده ایشون هیچ وقت اقدامی برا معذرت خواهی نمی کنن.حق هم دارن اونا از نظر سنی از خانواده من بزرگتر هستن و غرور خاص خودشون رو دارن.با این شرایط نظر شما چیه؟؟ اونا تو این مدت هیچ تلاشی برا تموم شدن قضیه نکردن و حتی هیزم بیشتری برا شعله ور شدن آتیش این قضیه تهیه کردن.
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
صبرداشته باشید
یادتون نره که مادرتون اینجا مقصر نیست و خانواده همسرتون راجعبه پول صحبت کردن نه مادرتون
پس این موضوع رو با همسرتون مطرح کنید و بگید من وقتی میتونم بیام (بخاطر تو و نه بخاطر اشتباهه نکرده ام) که خودت بیای دنبالم تو توقع داری با اینکه خانواده منو بیرون کردن اونا منو بیارن اونجا؟! (مثلا بگو که مردی و مییدونی پدر منم غرور داره)
بگو ببین من هم دارم بخاطر بزرگتر بودن خانواده تو پا پیش میذارم و بخاطر تو عذرخواهی میکنم تو هم پاشو بخاطر من و بزرگتری پدرمادرم بیا
فضای متشنج ایجاد نکنید از حق خودتونم کوتاه نیاید
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
من این حرفو زدم که به خاطر تو و زندگیمون معذرت خواهی می کنم ولی میگه که خودت باید به این نتیجه برسی . مامانم بهم گفته اگر رفتی من خوشبختیت رو می خوام ولی دیگه هیچ وقت بر نگرد نه حتی تلفن بزن. میگه آینده زندگیت مثل آینه پیش رومه ولی خودت می دونی.وای نمی دونم چه طور تا الان زندم.:316:مامانم آدم تحصیل کرده ای هست و من می دونم خوشبختیم رو می خواد ولی من نمی خوام طلاق بگیرم:302:تو رو خدا راهنماییم کنید .من از هر دو طرف بی پناهم.
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
یه خورده مامانت حق داره یه خورده هم نمکشو زیاد کرده تو هم اینقد ضعیف نباش
بهش بگو بیا دنبالم تا بیام الان تو باید سیاست به خرج بدی از شوهرت جلو مادرت تعریف کن و بگو دوست داره بییاد معذرتخواهی و روش نمیشه بهش گفتم بیا دنبالم و برم خونه مامانت اینا بهم گفته اول من باید بیام بعدباهم میریم اونجا (یعنی گفته اول من باید بیام از دل مادرت دربیارم)
به همسرت هم بگو بیا دنبالم بگو به مامانم گفتم تو اومدی گفته دلم براش تنگ شده کاش میومد میدیدمش
[اینجوری نه خودتو کوچیک کردی نه همسرتو پرتوقع کردی نه مادرتو ناراحت کردی]
[نه اجازه دخالت و پرتوقع شدن به خانواده شوهرت]
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ولی شوهرم میگه که به هیچ وجه نمیام دنبالت باید خودت بیای.من حتی ترمینال هم دنبالت نمیام.چون عذر خواهیت این جوری پیش چشم خانواده ی من لوث میشه فکر می کنن به اجبار من اومدی... که در واقع همین طوره.
من نمی دونم باید چی کار کنم.منو توی یک دو راهی قرار دادن که دو طرفش رو دوست دارم و هیچ کدوم هم حاضر نیستن از موضعشون کوتاه بیان.
اینم شد زندگی:316:
من واقعا تنهام.اینو از صمیم قلب و از روی واقعیت میگم نه اینکه فکر کنید از سر ضعف میگم.من از همه طرف بی پناه رها شدم.میدونم خدا هست.اون بهترین دوستم بوده و هست و امیدم به خودشه.شما هم واسه من دعا کنید.
تو رو خدا منو تو این دو راهی با این همه سر در گمی تنها نذارید.لطفا راهنماییم کنید مشاوران و دوستان عزیز.
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
من طبق تجربه شخصیم میگم قتول نکن میتونی حضوری برو پیش یه مشاور و راه حل بگیر
من این اشتباهات رو کردم و الان اصلا دلم نمیخواد هیچکس اشتباه منو تکرار کنه الان هم یک ماهه ازشوهرم خبر ندارم من اگه روز اول پاگذاشته بودم رو دلم و خودمو سبک نکرده بودم و به حرفای بی منطقشون واکنش جدی نشون داده بودم الان این وضعم نبود که شوهرم همه غ......ی بکنه و پرو بشه بجای عذرخواهی بگه اگه میخوای بامن زندگی کنی باید بیای محضر بهم نوشته بدی تا قبولت کنم
جنگ اول به از صلح آخر
بهش رک بگو آره بخاطر تو میام و میخوام اونا هم بدونن
اگه دیدی زیادی پافشاری کرد (این پیشنهاد منه این پیشنهاد منه این پیشنهاد منه ) ادامه نده
این اقا که حاضره به خاطر خانواده اش الان که تو عقد هستید اینجوری شما رو کوچیک کنه وای به حال شما.
با اینکه من و همسرم همیشه دعوا داشتیم بخاطر خانواده اش هیچ وقت دراین حد دیگه زور نمیگفت بهم
با مشاور حضوری حرف بزن ،منطقی باش ، احساساتی عمل نکن
بخدا از اینده ات میترسم همش میترسم که یکی مثل من اشتباه کنه
:323:
اگه خوات نمیری تاپیک منو بخون:316:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ممنون که هنوز باهامی نیلوفر عزیز.:72:انگار من و شما یک مکالمه خصوصی داریم وهیچ کدوم از دوستان منو راهنمایی نمی کنن.من قبلا یه کم از داستان زندگی شما رو خونده بودم و الان دارم کامل می خونم.واقعا متاسف شدم.امیدوارم که زودتر مشکل شما هم حل بشه عزیزم.
خوبه که درکم می کنی که چقدر تنهام.جرات ندارم با اعضای خونوادم در مورد همسرم صحبت کنم.مامانم که مدام گریه می کنه و دیگران اعصابشون خورد میشه.امشب چهره غمگین بابام رو که دیدم از خودم بدم اومد.اونا چه قدر به خاطر من بهشون توهین شد و الانم چه زجری می کشن.خدا منو ببخشه.کاش خدا به خاطر پدر مادرم خودش راه صحیح رو پیش روم می ذاشت. همسرم پدر مادرش براش عزیزن و این درست ولی توقع داره که من برا خانوادم ارزش قائل نباشم.من میگم احترام سر جاش استقلالمون سر جاش.
خانوادش پشت سرم دروغ گفتن از حرفایی که من منظور خوب داشتم سوءبرداشت هایی کردن که اگر یک درصد به ذهنم می رسید هیچ وقت بیانشون نمی کردم.فکر نمی کنم خونوادش دوستش داشته باشن وگرنه با زندگی پسرشون این جوری بازی نمی کردن.تلاش می کردن که ماجرا به خوبی تموم بشه نه هیزم بیار معرکه بشن.خیلی دلم گرفته....
منتظر راهنمایی های سایر دوستان عزیز هم هستم.متشکرم
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
من وطیفه خودم میدونم که تجربیاتم روبهت بگم برام دعا کن
الان اگه خانواده ات ناراحتن فقط بخاطر ناراحتی تو هستش من هم این دوران رو گذروندم وقتایی که تو اتاق بودم و همش تنهایی و فقط وقتایی که مجبور بودم میرفتم بیرون و نگام که به پدرمادرم میافتاد میدیدم که پدرم افسوس میخوره و مادرم گریه میکنه ولی خودم کم کم درستش کردم الان همیشه کنارشونم و حتی وقتایی که میام تو اتاق در رو باز میذارم و توبحثاشون شرکت میکتم که لا اقل اونا فکرکنن یادم نیست و غصه نخورن
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام عزیزم
می فهمم چقدر توی دوران سختی هستی
یه نکته هیچ وقت اسم طلاقو نیار تا تو دهن کسی بیافته
کاش می رفتی با یه مشاور مشورت می کردی
همیشه پیگیر تاپیکت هستم ولی واقعا نمی دونم چی باید بگو
ولی تو باید جوری رفتار کنی که نه سیخ بسوزه نه کباب
به همسرت بگو من با تو و تو با خانواده من مشکل داریم پس نباید این مسئله تو رابطه من و تو تاثیر بذاره هر دو طرف به نوبه خودشون تو این قضیه مقصرند و این درست نیست که فقط من این وسط کوچیک بشم
بهترین راه این که حداقل اون دنبالت بیاد به خاطر اینکه زنشی دلیلی هم نداره همسرت به خانواده اش بگه اومده دنبال تو
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
با سلام ف .ا عزیزم
درکت میکنم خودم خیلی وقتا شرایط تو رو داشتم این قدر پریشون نباش آروم باش عزیزم
به نظر من مشکلت فقط با برخورد درست و منطقی تو و همسرت بخصوص همسرت حل میشه به نظر من خیلی آروم و محکم و منطقی با همسرت صحبت کن بگو سهم خودتو توی اتفاقی که افتاده قبول میکنی ازش بخواه درکت کنه و بهش بگو همونطور که خانوادش براش مهمن و نمیخواد بهشون بی احترامی بشه تو هم نمیخوای
باید خیلی با سیاست باهاش حرف بزنی متقاعدش کن فقط گریه زاری نکن از روی ضعف حرف نزن
با کلام درست ومنطقی ازش بخواه شرایطتو درک کنه بیاد دنبالت با هم برین دیدن خانوادش .
به نظر من به هیچ عنوان خودت پا نشی بری بهش بگو چقدر برات ارزش داره و دوستش داری (نه با گریه زاری) التماس نکن ولی توی این قضیه نباید به هیچ کدوم از طرفین توهین بشه
بگو که به خاطر تو بدون اطلاع خانوادش بیاد پیش پدر مادرت سری بهشون بزنه بعد با هم برید دیدن خانوادش
حتما نباید پدر مادرش باخبر بشن بگو ازش انتظار داری با خانوادش صحبت کنه کمی نرمشون کنه
ببین دوست عزیزم نمیدونم چه جوری بهت بگم از یک طرف کاملا درکت میکنم تو چه شرایطی هستی از طرفی ازت میخوام قاطع ومنطقی برخورد کنی
به نظر من الان 90% کار به مدیریت همسرت بر میگرده به هیچ عنوان خانوادتو کنار نذار خلاف میلشون کاری نکن هواشونو داشته باش
الان بیشتر از خودت برای مامان بابات نگرانم دارن زجر میکشن کوچیکشون نکن
روی همسرت کار کن بذار تصمیمشو بگیره این یک امتحان خیلی خوب برای اونه توهم مقصر بودی ولی خیلی بهتر از این روشی که همسرت میگه میشه قضیه رو جمع کرد تا هم تو و خانوادت کوچیک نشین هم اون جلوی خانوادش کم نیاره
از خدا میخوام مشکلت زودتر حل بشه
به خاطر پدر مادرت خواهش میکنم آروم باش اذیتشون نکن همه دنیا نمی ارزه به این که یک قطره اشک از چشم مامانت یا بابات بریزه جلوشون حتی تظاهر کن آرومی .اخم و گریه و غصه ممنوع
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
راستی سعی کن محکم و قوی باشی و بهترین و منطقی ترین عکس العمل رو نشون بدی
گریه و زاری هم به هیچ وجه نکن
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
لجبازی و اصرار هر دو خانواده عجیبه !!
به نظر من با همسرت یکبار جدی صحبت کن. بگو که هیچکدوم از ما نمی تونیم خانواده هامون را برای پیشقدم شدن راضی کنیم. مساله اینجاست که الان حرف زندگی ما دو نفر هست و این دو خانواده یک قدم عقب تر از من و تو در این ماجرا هستند. مهم تر از همه من و تو هستیم و زندگیمون. حالا که هیچکدومشون برای حل مشکل راضی به بخشش و کوتاه اومدن نیستن، بیا با هم بریم پیش مشاور و یک راهی برای حل این مشکل بگیریم. ما به حمایت و رضایت هر دو خانواده واسه زندگیمون و خوشبختیمون احتیاج داریم. من نمی خوام هیچکدوم را ناراحت کنم. نه والدین تو، نه والدین خودم.
با هم برید مشاوره.
اگر این حرف را قبول نکرد، بگو پس من صبر می کنم تا بزرگترها برای حل مشکل ما اقدام کنن.
یک سوال : اگر شما برای عذرخواهی اقدام نکنی، برنامه والدینش اقدام برای جدایی است؟؟
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام :72:
من امروز تازه مطلب شما رو خوندم و خیلی متاسف و ناراحت شدم .
از خدا برایت طلب صبر و خوشبختی دارم .:323:
تا اینجا سعی کردم تمام تاپیک ها رو بخونم و به نظر من با شوهرت اگه قبول میکنه برید پیش یه مشاور و باش صحبت کنید یعنی تو این مرحله به یه آدم بی طرف نیازه که حرف بزنه . حتی شده با مادرت برو . چون شما خودت اگه بخوای این وسط طرف یک طرف رو بگیری طرف دیگر ناراحت میشه و این به قیمت تموم شدن زندگی شماست ؟ سعی کن بری پیش یک مشاور تا مادرت یا همسرت رو از عواقب کارشون باخبر کنن .
و کاملا احساس خانوادتو درک میکنم شاید اونا بخوان بیان ولی از رفتار خانواده شوهرت میترسن . شاید خانوادت بیان و اونا با رفتارشون اونا رو سنگ روی یخ کنن . پس سعی کن جوری عمل کنی که خانوادت احترامشون حفظ بشه . راستی مهریه شما چقدره ؟ به شوهرت بگو اگه منو دوست داشته باشی باید برای رهایی از این مسئله راه حلی رو پیشنهاد کنی که خانواده منم حرمتشون حفظ بشه ، چون اونام یه عمر منو بزرگ کردن و برام زحمت کشیدن من نمی تونم زحمات اونا رو نادیده بگیرم .
زیادم خودتو اذیت نکن صبر کن خودشون مجبورن که تکلیف تو رو مشخص کنند .
مواظب خودت باش :72:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
فقط صبر نه هيچ كاري و نه هيچ تماسي.
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ممنون از پاسخ تمام دوستان عزیز:72: دیروز خیلی حالم بد بود.با مادر بزرگم رفتم دکتر.همسرم تماس گرفت و گفت من اصلا راه حلی به ذهنم نمی رسه.به نظر م میرسه که اونم با خانوادش درگیره ولی چیزی به من نمی گه،شاید.من بهش گفتم بریم پیش مشاور و اون گفت باید فکر کنه.
اون میگه چون خودت قضیه رو شروع کردی باید خودت تمومش کنی و من اصلا دخالت نمی کنم.میگه بلند شو و بیا معذرت خواهی کن.فقط همین و اصلا در مورد ماجرا صحبت نکن تا هر دو طرف بخوان توضیح بدن و باز دوباره موضوع ادامه پیدا کنه
مادربزرگم از من خواست که با شوهرم تماس بگیرم تا ایشون باهاش صحبت کنه.شوهرم به مادربزرگم گفت که منو دوست داره و قرار شد که من با مادربزرگم بریم خونه مادر شوهرم.البته2روز دیگر.همه مخالفت کرده و متفق القول می گن طلاق بگیر.من نمی دونم باید چی کار کنم؟مادربزرگم سعی کرد با مامان بابام حرف بزنه ولی اونا هنوز مخالفن.
شوهرم منو و خیلی بیشتر مامان بیچارمو مقصر میدونه.خانوادش حسابی از ما بد گویی کردن و حرفایی که من نزدم رو از طرف من گفتن:302:
نمی دونم اگر عذر خواهی نکنم چه تصمیمی دارن.آره فکر می کنم تصمیمشون طلاقه
لطفا منو راهنمایی کنید برای روزی که می خوام برم عذر خواهی چی بگم؟من اصلا نمی دونم چرا باید عذر بخوام.ولی برا حفظ زندگیم این کارو می کنم.امیدوارم ارزشش رو داشته باشه.من دیگه چاره ای ندارم.میدونم که حرفای شما و خانوادم درسته ولی...
خیلی ناراحتم.یه حس بد دارم که وقتی عذر خواهی کردم دیگه نتونم شوهرم رو دوست داشته باشم.:302:
خیلی خستم.خودتون رو جای من بذارید.دیگه توان این رو ندارم که قضیه ادامه پیدا کنه.
راستش یه حسی پیدا کردم که دیگه هیچی برام مهم نیست.هرچه بادا باد.کم اوردم
راستش من تو شهرمون امکان رفتن پیش مشاور ندارم .چون همشون خانواده من و همسرم رو می شناسن.کاش مشاورای محترم سایت همدردی منو راهنمایی می کردن.خیلی به راهنماییشون نیاز دارم
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
عزیزم سعی کن به خودت مسلط باشی. این قضیه اینقدر بزرگ نیست که خانواده شما بخواهند به طلاق فکر کنند. همچنین خانواده همسرت. فکر می کنم زیادی دارند افراط می کنند. اما این افراط انها نشان از این دارد که شما هم زیادی این مساله را جدی گرفتید و دارید همینطور کشش می دهید.
به همسرتون بگید من تقصیری نداشتم و من شروع کننده نبودم. ایا قرار است من هر بار سر هر حرفی که می زنم با خانواده شما در گیر شوم و بعد شما خودت را کنار بکشی. من و شما الان یک نفر هستیم و من در صورتی می توانم بیایم عذرخواهی که شما تکیه گاهم باشی. اگر شما پشت من باشی برایم مهم نیست که پیش دیگران کوچک شوم. پشت من بودن رو هم با اومدن دنبالم نشون بده. و من هم اونزمان با اطمینان که واقعا همسری دارم که در همه شرایط در کنارم هست میام و عذرخواهی میکنم.
اینا رو بگو ببین همسرت چی میگه.
موفق باشی و اینقدر غصه نخور دختر خوب. زندگی خیلی پستی بلندی داره. کمی قویتر باش.
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
اگه الان اینقد زود خودتو ببازی فردا با مشکلات بزرگتر میخوای چکارکنی؟ عزیزم چون زیادی موضوع رو جدی گرفتی یه کم کم طاقت و حساس شدی
چرا همش به چیزای بدفکرمیکنی و اینقد به خودت فشارمیاری
فکرمیکنی همسرت اینقد راحت میتونه ازت بگذره که به همین راحتی میگی طلاقم بدن! اینقد خودتو دست کم نگیر آروم باش
منطقی باش احساساتی برخورد نکن اگه امروز اینقد راحت خودتو زیر پاگذاشتی رفتی عذرخواهی برات میشه وظیفه! ولی اگه همسرت بهت بها داد و باهات اومد و پشتت بود بدون خیلی تکیه گاهه محکمیه ولی اگه نیومد فعلا صبرکن و خیلی به همسرت گیر نده ببین چیکار میکنه اگه چندوقت گذشت و خودش اومدو بهت اصرارکرد بازم بخواه که بیاد دنبالت ولی اگه مشکلت با خانواده ات حل شد و قبول کردن بری برو یه دفعه عذرخواهی بخاطر همسرت فداکاریه ولی اعلام کن که بخاطر اون رفتی و از اون به بعد روهمسرت کارکن این زنگ خطر وابستگی به خانوادشه و اینکه تازه برگشته پررنگتر میشه
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ممنون از راهنمایی های نیلفر عزیز و دلجو دلتنگ مهربون:72:
دوباره مادربزرگم با مامانم صحبت کردن و مثل اینکه خانوادم با این قضیه کنار اومدن.بنابراین من برا عذرخواهی میرم.گرچه فقط به خاطر شوهرم این کار رو انجام میدم
ولی این دفعه دیگه بار آخره.چون من دیگه تحمل چنین شرایطی رو در آینده ندارم
کاش منو راهنمایی می کردید برا نحوه عذرخواهی .ممنون میشم.من از خانواده همسرم می ترسم .از حرف من و حتی دیگران بدترین منظوری که میشه برداشت کرد تعبیر می کنن .همیشه از دست اطرافیانشون ناراحتن.برا همین با بعضی از افراد فامیل خود قهرن و با بقیه رابطه اندکی دارن.
می دونم این قضیه اصلا بزرگ نیست ولی بزرگ و پیچیدش کردن و فکر کنم این وسط فقط من و شوهرم داریم اذیت میشیم.ولی احساس می کنم بعد از معذرت خواهی حس خوبی نخواهم داشت
مادربزرگم از همسرم خواستن که خانوادشون رو آماده کنن
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ف.ا عزیز
همه تایپک هایت را از اول میخوندم و خوشحالم که به نتیجه کوتاه امدن رسیدی
گاهی تو زندگی راهی به غیر کوتاه امدن و صبر وجود نداره مطمینم همسرت هم از این وضعیت ناراحته و از فداکاری تو استقبال میکنه به نظرم وقتی رفتی اونجا خیلی راحت و عادی و گرم برخورد کن روبوسی و احوال پرسی گرم کن و بگو دلت براشون تنگ شده بیشتر سعی کن نقل هر موضوعی حرف بزنی غیر موضوع پیش امده و اخرش بگو دوست ندارم کسی از من دلخور باشه اگه باعث ناراحتی کسی شدم صمیمانه منو ببخشه حقیقت همین که تو بری اونجا نشون دهنده معذرت خواهیه دیگه خیلی لازم نیست انشا معذرت خواهی براشون بخونی پیش خودت بگو یه سوتفاهم بوده که با مدیرت حل شده بازم تاکیید میکنم عادی و معمولی باش به خودتم برس دوست دارم موفق بشی عزیزم ادم برای کسی که دوستش داره و براش ارزش داره همه کار میکنه یه کوتاه امدن که چیزی نیست انقدر ادما مشکلات بزرگ و لاینحل دارن که باور کن مشکل تو پیش اونا خیلی ناچیزه به خودت مسلط باش و با جرات برو موفق باشی نگران نباش زندگی اتفاقات شیرینم زیاد داره دیگه نوبت شیرینیاشه خدانگهدارت با ارزوی موفقیت گلم
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
از این به بعدهم بیشتر برا همسرت ناز کن که یادش باشه تو زنشی
با اعتمادبنفس برو جلو
انشاالله موفق باشی
در زندگی باخدا بودن بهتر از ناخدا بودن است
:46:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ف.ا عزیز
نمیتونم برات چیزی بنویسم فقط برات دعا میکنم که همه چیز رو براه بشه و دیگه مشکلی برات پیش نیاد
:43:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام ف.ا عزیز
تمام تاپیکتو خوندم. از صمیم قلب ارزو میکنم مشکلت هرچه زودتر حل شه.
واسه معذرت خواهی ، گرفتن یه دسته گل و گفتن اینکه :/ بابت سوء تفاهم پیش اومده متاسفم و اگه کسیو ناراحت کردم عذر میخوام / کفایت میکنه.
لازم نیست قضیه رو باز کنی و بگی اره اون حرفیکه زدم منظورم اون نبود و..... . فقط عذرخواهی مختصر و تمام.
اگرم خانواده همسرت خواستن دوباره اون مسائلو پیش بکشن و حرفای اون روزو تکرار کنن با سیاست (یعنی با لبخند و تاییدهای دوپهلو و...) نذار ادامه بدن.
البته بهت توصیه میکنم زمان عروسی رو چندماهی عقب بندازی و دست نگه داری ( البته فکر کنم همینطورم شده). رابطه شما یه کمی اسیب دیده و احتیاج به ترمیم داره. از طرفی نوع رفتار همسر شما در قبال این قضیه جای تامل بیشتری داره و بهتره یه مقدار دقیقتر بشی و ببینی واقعا میتونه تکیه گاهت باشه؟ فکر میکنم باید یه بازنگری بکنی.
ف.ا عزیز یه نکته ای که همیشه تو زندگیت به عنوان یه زن باید رعایت کنی اینه که تقریبا هیچوقت التماس نکنی و عزت نفستو یرپا نذاری. یادت باشه زن نازه و مرد نیاز. البته منظورم رفتار لوس و... نیست. یعنی موضع ضعف نگیر و اعماد به نفس داشته باش و کاری کن که براش سهل الوصول نباشی.
امیدوارم با خبرای خوب بیای خواهر عزیزم:43:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام دوست خوبم
به نظر من رفتن تو یعنی عذر خواهی و دلیلی نداره کلامی عذر خواهی کنی
همین که اونجا بری و با همه خوب برخورد کنی یعنی عذر خواهی و اصلا سعی کن گذشته رو وسط نکشی اگرم وسط کشیدن بگو سوءتفاهمی بوده که تموم شده و اگر ناخواسته باعث ناراحتی شدی متاسفی
بعدشم از همسرت بخواه که از این به بعد تو اینجور مواقع خیلی محکم تر و درستتر مدیریت کنه تا دیگه تا تقی به توقی می خوره مشکلات اینجوری به وجود نیاد
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
با سلام وتشکر از تمامی دوستان همراه در این تاپیک:72:
من با یک دسته گل و شیرینی به همراه مادر بزرگم به خونه مادر شوهرم رفتم،البته همسرم ما رو از ترمینال همراهی کرد.گرچه خانواده همسرم بسیار سرد برخورد کردن من اهمیتی ندادم.ولی روزای بعد با من بهتر برخورد کردن.
تقریبا نیمی از مشکلاتم یا شاید بشه گفت بیشتر از نیم حل شده.فکر کنم دیگه باید از این تاپیک خداحافظی کنم، شاید برا حل سایر مشکلاتم یک تاپیک جدید باز کنم.
تجربه ای که من کسب کردم و دوست دارم شما هم بدونید اینه که هیچ وقت با خانواده شوهر صمیمی نشم-دوری و دوستی- به هیچ کس اعتماد صد در صد نکنم و برا خودم ،شوهرم و زندگیمون ارزش بیشتری قائل بشم و سنگ دیگران رو به سینه نزنم و قدرت تحمل و صبرم رو افزایش بدم که تو مشکلات این قدر خودم و دیگران رو عذاب ندم و... .
هنوز خستم...نیاز به زمان دارم که بتونم شکستگی دلم رو ترمیم کنم.به دعای شما دوستان عزیز محتاجم
خیلی دوستتون دارم:43: و برای تمامی همراهانم آرزوی بهترین ها رو دارم:46:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
بهت تبریم میگم خبرخوبی بود
به امید موفقیتای بیشترت
یاحق:72:
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
با سلام
دوست عزیزم خوشحالم که مشکلت حل شد
سعی کن کاری نکنی که دوباره این مسائل بوجود بیاد ارتباط با خانواده همسر فوت فنای خودشو داره و نمیشه طوری که با خانواده خودت هستی با اونا باشی
بهشون احترام بذار و همیشه متعادل رفتار کن:46::43:
خوشبخت باشی عزیزم
-
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
عزيزم هميشه تايپيكت رو دنبال ميكردم و خوشحال شدم كه مشكلت حل شد
برات ارزوي موفقيت و خوشبختي دارم:72::46: