-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
مرسی دوستان خوبم .
قصد من هم از ایجاد این تاپیک همین بوده .... خودم نمی تونم تصمیم درستی درباره زندگیم بگیرم و مرددم که ادامه بدم یا نه !اگر این مشکلات بخواد همین طور ادامه داشته باشه نمی خوام به این زندگی ادامه بدم ، ولی اگر بدونم جای امید هست و با گذشت زمان و راهکارهای خودم درست میشه حاضرم تمام تلاش خودمو بکنم ....
مسلما دوستانی که تجربیات بیشتری دارن میتونن کمک کنن و به من بگن ایا امکان داره فردی با این روحیات با گذشت زمان ملایم تر بشه و رفتار و اخلاقش تغییر کنه ؟؟؟؟؟
اگر من این مسئله رو بدونم بهتر میتونم تصمیم گیری کنم . تا حالا پیش اومده که مردها با گذشت زمان اخلاقشون عوض بشه ؟؟؟؟ و طبیعتا چون زن هم بیشتر از اخلاقیات شوهرش و روال زندگیش با خبر میشه و بیشتر مراعات میکنه ، اوضاع زندگی اروم میشه ؟؟؟؟؟ (اخه از اوایل ازدواجمون تا حالا خیلی از مشکلات کمتر شده )
2 روزه که شوهرم رفته سر کار و روزانه 3 4 بار با هم تلفنی صحبت میکنیم... نتونستم به داداشم بگم که شوهرمو زیر نظر بگیره و این مشکل پیش اومده ، خودم هم هیچ راهی واسه پیگیری موضوع ندارم . مطمئنا وقتی هم که بیاد اخلاقش اینقدر خوب میشه که نمیشه به نتیجه رسید چون 5 روز بیشتر خونه نیست و به دعوا نمیکشه ....
ولی الان وقت مناسبیه که از تنهایی که دارم استفاده کنم و همه مشکلاتو واسه خودم حلاجی کنم .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام خواهر خوبم
به نظر من امكان تغيير اصل يك نفر وجود نداره اما امكان تغيير روحي و عاطفي همواره وجود داره... چرا كه با افزايش تجربه و يادگيري مهارتها بسياري از مشكلات حل مي شه...
شما رو به شكيبايي دعوت كردم اما اين به آن منظور نيست كه صبر كن درست مي شه! با صبر خالي هيچ چيزي درست نمي شه!!! با گذر زمان فقط زخمها كهنه تر مي شوند بهبود نمي يابند!
مهارت ها با چند راه اضافه مي شوند:
از طريق اين تالارها و همفكري با دوستان و استفاده از تجربيات افراد
از طريق مطالعه
از طريق مشاوره حضوري كه به شما توصيه مي كنم!
موضوع اعتياد رو بايد با دقت بيشتري پيگيري كنيد... منظورم از دقت بيشتر اين هست كه خداي ناكرده تهمت نزنيد!
با احتياط بر خورد كنيد و سعي كنيد بيشتر بدانيد
فعلا سعي كن با سه روشي كه گفتم ضمن واقع نگري و جلوگيري از اسطوره سازي موضوع رو بررسي كني
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیزم سلام
راجع سوالی که کردی مطمین با ش اگه از راه های منطقی و کاربردی استفاده کنی قطعا" میتونی روی طرفت اثر مثبت بذاری و مسایل حل کنی با توجه به اینکه این افزایش سن هم باعث میشه دیدگاه ها تغییر کنه و چه بسا معقول تر شه و پخته تر
ولی راجع مساله اعتیاد فکر می کنم مساله ای که باید خیلی جدی بگیریش ولی من راهکارش کلا" نمیدونم و متاسفانه نمیتونم برات کمکی تو این موضوع باشم
امیدوارم مسایلت هرچه زودتر حل شه:323:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام و مرسی از همه شما دوستان خوبم که منو همراهی میکنین
از وقتی که با این سایت اشنا شدم ارامش بیشتری دارم و اینو مدیون شما دوستان خوبم هستم ....:43:
یه سوال دارم؟ شما دوستان اوایل ازدواج طبیعتا مشکلاتی داشتین ، کم یا زیاد .... می خوام بدونم کسی بوده که مشابه مشکلات منو داشته و بعد از چند سال که از زندگی گذشته به مرور زمان درست شده ؟؟ چون اکثر تاپیک هایی که می خونم بیشتر دوستان گفتن منم فلان مشکلو تجربه کردم و از این چیزا ..... متاسفانه الان اطرافیان اظهار نمی کنن که اوایل ازدواجشون چه اتفافاتی افتاده و کسی رو راهنمایی نمی کنن و فقط از خوبیهای زندگی تعریف میکردن و کارهای عاشقانه شوهرشون .. و این باعث یه سری افکار و خواسته های غلط میشه . من شخصا هیچ چیزی از زندگی اطرافیانم نمی دونم و هیچ وقت پیش نیومده که کسی مسائل زندگیشو واسه من مثال بزنه تا واسم تجربه بشه .... ممنون میشم اگر دوستان چند مثال از مشکلاتی که داشتن و با گذشت زمان حل شده رو واسه من بنویسن
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام
باز هم یه دعوای دیگه سر مسائل خیلی الکی ، تقریبا هر دو روز یه بار دعوامون میشه
فردا سالگرد ازدواج منه دیروز عصر شوهرم به همین خاطر مرخصی گرفته و اومد خونه ( که ای کاش نمی اومد ) . دیروز من دو شیفت سر کار بودم و به جای همکارم اومده بودم .شوهرم یه راست اومد پیشم سر کار و ظاهرا خیلی مهربون بود و و یک ساعتی پیشم موند و کمکم کرد و بعد رفت خونه که ماشین بیاره و بیاد دنبال من .... ( البته وقتی پیشم بود زنگ زد به همون دوستش و بهش گفت من اومدم خونه بیا پیشم . من خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم )
تا اومد دنبالم حس کردم یه کم قاطیه به روی خودم نیاوردم گفت سریع باش باید برم جایی کار دارم ، وای دلم میخواست سرش داد بزنم و بگم هنوز نیومده کارات شروع شد ولی باز چیزی نگفتم ( اون از روز قبل رفتنش که تمام وقتشو پیش دوستش بود ، این هم از اومدنش که هنوز یک ساعت نبود رسیده بازم میخواست بره پیش دوستش ... دلم میخواست اصلا بر نمی گشت خونه )
خلاصه رفتیم بریم خونه سر کوچه رفت که از سوپر چند تا چیز بخره و من هم پیاده شدم و بهش گفتم ببین حساب بدهکاریمون چند شده ، شوهرم سریع گفت ..... تومن منم گفتم خب چرا اینقدر زیاد ما هنوز 10 روز نیست که تسویه کردیم و تو این 10 روز هم چیز زیادی نخریدیم حتما اشتباه کرده ! وای انگار بهش فحش دادم ،نه درسته ، من خودم نگاه کردم ،نشستیم با هم حساب کردیم ، هر چی من میخواستم توضیح بدم که منظورم چیه اون بیشتر عصانی شد و تو خیابون نزدیک بود داد بزنه . سوار شدیم که بریم خونه ، من میخواستم واسش توضیح بدم که منظور من چیه باز هم شروع کرد به داد زدن ، من میخواستم همه چیزو درست کنم ولی شوهرم بدون اینکه حرف منو گوش بده فقط حرف خودشو میزد منم دیگه چیزی نگفتم و بدون اینکه حتی نگاهش کنم پیاده شدم رفتم . اومد داخل شروع کرد به داد زدن و ابرو ریزی کرذن .... تو اصلا حرف حالیت نیست ، مگه ترکی که من هر چی میگم تو نمی فهمی ، مگه یه چیزو چند بار سوال میکنن ، حالا چرا کم محلی میکنی چیزی نمیگی و از این حرفا منم چیزی نگفتم و لباسامو عوض کردم ...اینقدر داد و بیداد کرد که من زدم زیر گریه و گفتم من که چیزی نگفتم ، حرف بدی نزدم که تو اینجوری میکنی ، شوهرم گفت حالا چرا گریه میکنی مگه زدم کشتمت منم گفتم مگه حتما باید بزنی کسی بکشی که طرف گریه کنه و اونم برگشت ادای منو دراورد . بعد گفت حتما میخوای بگی من مقصرم نه چند بار بگم حتما چیزی خریدم که حسابمون اینقدر شده . رفت بیرون و منم پشت سرش گفتم فقط بلد ابروریزی راه بندازی ، سریع برگشت و منو محکم زد به دیوار و گفت اگر یه بار دیگه به من بی احترامی بکنی دهنتو می کنم پر خون !!!! و از خونه رفت بیرون منم همون جا نشستم و حدود یک ساعت فقط به حال خودم گریه کردم .....اینقدر پشت سرش نفرینش کردم که دلم اروم بگیره
ساعت 9/5 اومد خونه .( ته دلم خالی شد گفتم الانه که بازم دعوا راه بندازه ترسیدم ) من همونطور نشسته بودم و حتی چراغها رو هم روشن نکردم ، گفت چرا اینجا نشیستی چیزی نگفتم ... با عصبانیت گفت بلند شو برا من شام بیار ، تا رفت بیرون سریع رفتم شامشو اماده کردم اومد گفت اینو نمی خوام یه چیزه دیگه درست کن !!!! داشتم اتیش میگرفتم ، فقط گریه میکردم !!! غذا که اورم رفتم که بخوابم گفت حتما شام نمیخوای بخوری گفتم گشنه نیستم ، داد زد چجوری گشنه نیستی ، ترسیدم گفتم بعدا می خورم . تا اومدم برم گفت چایی دم کن ! فقط نگاهش کردم ، گفت چته سخته نه ! وظیفته !!!!! دلم میخواست خدا بهم قدرت میداد تلافی همه کاراشو سرش در بیارم .... وای که چقدر از نفرت داشتم دلم میخواست هیچ وقت خونه نباشه ، حالم از این خونه بهم میخوره ... چکار باید بکنم خدایا.......................
وسایل شامو براشتم و رفتم نشستم توی اشپزخونه تنها شام خورم داشتم گریه میکردم خیلی دلم اشوب بود. اومد پیشم نشست و گفت چرا اینجا غذا میخوری و شروع کرد به معذرت خواهی ، حتی نگاهش هم نکردم فقط اشک ریختم بلند شد رفت نشست پای تلویزیون منم یه راست رفتم خوابیدم ، خوابم که نمی برد ولی مجبور بودم تظاهر کنم که خوابم . صدای تلویزیون اینقدر بلند بود که داشتم روانی میشدم . نمی دونم کی خوابم برده بود ولی چه خوابی هر نیم ساعت یکبار بیدار میشدم و احساس میکرم باید یه کاری انجام میدادم و یادم رفته یا یه چیزی گم کردم صبح که بیدار شدم چشام خیلی ورم کرده بود و هر کاریش میکرم بازم معلوم بود که ورم داره ، اماده شدم و پیاه راه افتادم و اومدم سر کار و الانم که اینجام هر لحظه گلوم بغض میگیره و دلم میخواد گریه کنم ولی نمی شه. اصلا دلم نمیخواد برگردم خونه ولی مجبورم .....
نمی دونم چرا سریع حالات روحیش عوض میشه اصلا دیروز که اومد خیلی ذوق کردم و گفتم خدایا شکرت چقدر اخلاقش خوب شده ولی به یک ساعت هم نکشید . همیشه از کاه کوه میسازه . این مساله چیزی نبود که بخواد اینقدر بزرگش کنه و داد و بیداد راه بندازه ولی متاسفانه اصلا روی حرکاتش و رفتارش کنترل نداره . راستی یادم رفت بگم دیروز تو حین اینکه داشت داد و بیداد میکرد میگفت کاش نیومده بودم خونه و نمی زاری یه دقیقه اعصابم راحت باشه و نمی تونم تو خونه باشم دیگه !!!!!!!!!! حالا ببین ، کتک مال منه ، اعصاب خوردی مال منه ، تحقیر شدن مال منه ولی ایشون نمی تونه تو این خونه بمونه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!واقعا که جالبه !
حالا امروز هم رفته که واسه سالگرد ازدواجمون مثلا کادو بخره ! یعنی چی اخه .. من کادو میخوام چکار !؟ یکی نیست این حرفا رو بهش بزنه
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام یکی یه دونه عزیز
واقعا ناراحت شدم مطالبتو خوندم
هر کدوممون یه جوری داریم عذاب میکشیم، نمیدونم مشکل کجاست
ما زیادی زن هستیم ، عاطفی هستیم و دلنازک یا شوهرامون بی تفاوت و ناآگاه
وقتی گفتی چطوری اومدی سرکار من دقیقا یاد دیروز خودم افتادم، منم با چشم پف کرده رفتم
میفهمم چی میگی، میفهمم چی میکشی
منم مثل تو نمیدونم چکار کنم
وقتی اینطوری پشیمون میشن باید به روشون نیاریم چطوری توهین یا بی اعتنایی میکنن یا باید مثل خودشون بی اعتنایی و بی احترامی کنیم؟
فقط آرزو میکنم مشکلات همه حل بشه عزیزم
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
هرچقدر تو اين سايت از مشكلات مي خونم بيشتر از شوهرم و هرچي مرده متنفر مي شم . چقدر ما زنا بدبختيم كه هرچي بلا سرمون مي آد بايد آروم بشينيم و همش به فكر اين باشيم كه چيكار كنيم دوباره دل شوهرمونو بدست بياريم . و اونا انگار نه انگار هر اذيت و آزاري دلشون خواست مي كنن . و آخرشم با اون قيافه حق به جانبشون هميشه منتظرن تا ما معذرت خواهي كنيم ازشون .
برات متاسفم يكي يدونه عزيز.ببخشيد كه نمي تونم راهنماييت كنم فقط دعا مي كنم برات من اگه شوهرم روم دست بلند مي كرد هيچوقت نمي تونستم تحمل كنم يعني فكر نكنم تا اين اندازه صبر و تحمل داشته باشم . آخه صبر براي كي براي چي ؟ مگه چند بار بدنيا مي يايم ؟
خدا بهت صبر بده دوست خوبم .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام خواهر خوبم
متاسفم...
مي دونم چقدر احساس بدي داشتي ديشب و اين احساس بد مي تونه يه زن رو كامل از پا در بياره...
واقعا متاسفم...
پستهاي قبلي مي تونه به شما كمك كنه...
چند تا نكته تو رفتارهاي ديروز همسرت بوده:
دوست داره... اگر مرد واقعا زندگيش رو دوست نداشته باشه اصلا براي سالگرد ازدواجش نمي آد خونه!
دلش برات تنگ شده... براي همين اومده سر كار شما
به احتمال قوي معتاد و ... نيست... ولي بايد اين موضوع رو حتما پيگيري كني و مطمئن بشي...
اون رفتارها يه عكس العمل مردونه است ... متاسفانه ايشون نمي تونه احساساتش رو كنترل كنه و خيلي احساسي عمل مي كنه... بايد با مشاور بصورت حضوري صحبت كنه و راههاي مديريت احساسات رو آموزش ببينه
اگر اين رفتارها معذرت خواهي به همراه نداشت... خيلي بد و نا اميد كننده بود! اما چون معذرت خواهي و پشيماني به همراه داره به اين معني هست كه شما رو دوست داره و اين رفتارها قلبي نبوده و ناشي از احساسات مقطعي بوده!
نبايد كاري كرد كه اين افراد هيجان زده بشوند...
يك بررسي كنيد ببينيد كه آيا چيزي موجب اين آشفتگي شده؟ موضوعي پيش اومده... مطمئن باش با سوال كردن ازش به جايي نمي رسي...
امروز سعي كن وقتي كادو برات خريد و يا هر كاري كرد.. اوضاع تحت كنترل شما باشه... خودت رو نباز... فقط به چيزهاي خوب فكر كن و متوجه تفاوتهاتون باش..
فعلا در مورد ديشب هم چيزي نگو.. اگر حرفي زد بگو مهم نيست!
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
عزیزم قبلا هم بهت گفتم.
اگر همسر شما ادم پرخاشگریه بنباید بزاری همسرت اصلا وارد فاز عصبانیت بشه.
مثلا اگر گفت حساب اینقدر شده می گفتی . ا، چقدر زیاد خرج کردیم . همین . نه بیشتر. با حرفی که زدی یعنی شوهرت چیزی سرش نمی شه و شما بیشتر از شوهرت از مسائل مالی سر در میاری. برا همینم شوهرت عصبانی شده. بدش هر چی گفت چون عصبانی بود می گفتی اره شما راست می گی. بعد که اخلاقش خوب شد اونوفت حرف خودتو بزن که اره من منظور خاصی نداشتم و می دونم خودت هواست جمعه که کسی کلاه سرموون نذاره. ولی خوب یکم تعجب کردم. و قصدم نا راحت کردن شما نبود که اونجوری باهام برخورد کنی.
راستش فکر می کنم هنوز نقطه ضعفهای شوهرت دستت نیومده.
مهمترین اصل در خاموش کردن یک جنجال اینه که بتونی در اون لحظه اروم باشی و نگران نباشی تا ارامش شما به طرف مقابل منتقل بشه. اگر گریه گنی یا دست و پاتو گم کنی یا داد بزنی بدتر همسرتو عصبانی تر می کنی. چون فکر می کنه دیگه کاری از دستش بر نمیاد و این مردها رو بیشتر عصبانی می کنه.
همسر منم مثل همسر شماست. ولی هر وقت من ارومم اون خودش زود اروم می شه.
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
دليل رفتارهاي شوهرت و اين تغيير رفتارهاي آني فقط يه چيز هست! چيزي كه خودت هم قبلا بهش اشاره كردي:
مصرف مواد مخدر !
من حتی اگر خانواده ایشون رو از نزدیک می شناختم
و نسبت به تمام موارد اطمینان کامل داشتم
جرات چنین اظهار نظری رو نداشتم!
فکر نمی کنم درست باشه اینطوری اظهار نظر کنیم...
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیزم..
نمیدونم چی باید بگم .. چشمهای پف کرده تو چشمهای هر روز منه.. نفرین!! منم نفرین میکنم نفرین اون روزی رو که برای همیشه نباشه.. مردها ما زنها رو چی فرض میکنن؟ کارگر ؟ کیسه بوکس ؟ وسیله تخلیه روانیشون ؟ چی ؟ واقعا نمیدونم ..
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
ممنونم از همه دوستای خوبم
ببخشید که این دو روز نشد بیام و جواب شما عزیزان رو بدم اخه نمی دونم چرا نمی شد وارد سایت بشم .
ولی الان توضیح میدم که این سه چهار روز چی شد
5 شنبه حدودا نیم ساعت قبل از اینکه تعطیل بشم اومد محل کارم و خیلی مهربون سلام کرد ، و اصلا به روی خودش نیاورد که دیشب چی گذشته ،منم عادی بهش سلام کردم صبر کرد که کارهامو تمام کنم و رفتیم خونه خیلی مهربون با همون ادا و اطوار های همیشگیش که خودشو لوس مکنه ..... ( بخدا اگر کسی شوهرمو توی این حالت مهربونیش ببینه میگه این بهترین مرد روی زمینه !!!!) داشتم لباسامو عوض میکردم که خودشو لوس کرد و گفت نرو تو اتاق خواب منم می دونستم که چه خبره نگاش کردم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم که لبخند نزنم ، شوهرم از خدا خواسته که من یکم نرم شدم سریع رفتو دو تا کادو واسم اورد و و بهم تبریک گفت (البته یه روز قبل از سالگردمون ) و همش حواسش جمع بود ببینه که من خوشم اومده یا نه ، منم که دیدم رفتارش اینجوری شده خودمو خوشحال نشون دادم و ازش تشکر کردم گفتم که خیلی ازشون خوشم میاد که ناراحت نشه و تو ذوقش نخوره ( واقعا هم کادوهای گرونی خریده بود و البته قشنگ و این اولین باری بود که خودش تنها واسم خرید کرده بود . اخه هر سال منو همراش میبرد خیابون و واسم طلا میخرید ) ....ولی از ته دل خوشحال نبودم اخه این چیزا واسم مهم نیست ، زندگی من اون دلخوشی اصلی رو نداره . فقط تو ذهنم میچرخید که اینم یه فیلم دیگست و یه ساعت دیگه همون اش و همون کاسه ،دیگه این مهربونیهای دقیقه ایش واسم عادی شده ....... دائم منو میبوسید و قربون صدقم میرفت !!!!! ولی من چیزی نمی گفتم انگار ادمی که حس نداره هیچ عکس العملی نشون ندادم . فکر میکردم به یک ساعت هم نکشه باز یه چیزو بهونه میکنه و دعوا راه میندازه ولی نکرد . بعد از ظهر هم گفت که اماده بشم وبریم خونه مامانم اونجا هم خیلی خوب بود و خوش گذشت . شنبه صبح منو رسوند سرکار . اصلا این چند روز پیش دوستاش نرفته و و بداخلاقی هم نکرده .
یه چیز مهم که از همه بیشتر منو متعجب میکنه،اینکه از پنج شنبه تا حالا فقط دو بار س ک س داشتیم که یه بار من ازش خواستم چون میخواستم خوشحالش کنم . حتی دیشب هم که من خودمو اماده کردم که س ک س داشته باشیم چون خودش حمام نرفته بود اینکارو نکرد !!!!!!!!!!!!!!!!!! ( این اصلا امکان نداره از دیشب تاحالا مثل علامت تعجب شدم ) حتی یه جور تظاهر کردم که من می خوام که رابطه داشته باشیم ولی اون گفت نه دیگه از این به بعد هفته ای یکبار (البته با شوخی )خلاصه دیگه از اجبار خبری نیست ...
نمی دونم چی شده که داره اینکارها رو میکنه ولی امیدوارم که همیشگی باشه و باز هم اخلاقش عوض نشه . این چند شب خیلی با ارامش خوابیم و شوهرم خیلی داره محبت میکنه و تا تو بغلش نخوابم ولم نمی کنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوستان دعا کنین باز هم اخلاقش عوض نشه . انگار از روز سالگرد ازدواجمون شوهرمو بردن و یکی دیگه به جاش اوردن، دیشب به خودش هم گفتم اونم خندید....
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
خيلي برات خوشحالم يكي يدونه جون .
حالا كه اين فرصت دست داده ازش خوب استفاده كن تا بتوني تو زندگيتون يه تغيير مثبت 180 درجه اي بدي .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
منم دارم همین کارو میکنم . تمام و کمال قدردان کارهاش هستم و ناراحتش نمیکنم و غیر مستقیم بهش می فهمونم که عاشق این رفتارش هستم . تا ببینیم چی میشه ... خدایا خودت کمکم کن .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام خواهر خوبم
شما پستهاي قبلي كه برات گذاشتم رو بخون
خودت هم خيلي عوض شدي!!!!
به يك آرامش خوبي رسيدي... تونستي اوضاع رو كنترل كني!
اخلاق شوهرت بازتاب رفتارهاي خوب تو هست!
- سعي كن آرامشت رو تقويت كني و تحت هيچ شرايطي عصبي نشو وقتي مي خواستي عصبي بشي تمرين تنفس كن... آرامش بر مي گرده!
- يه جا تو صحبتهات گفته بودي كه اين چيزا برام مهم نيست ( هديه رو گفتي) اما براي شوهرت مهمه ! براي شوهرت شوق رو در چشمان تو ديدن مهمه!!! اين رو بدون كه يكي از راههاي دادن محبت و عشق دادن هديه است... هديه.. پول... اينها همه در اين رابطه مهمند!! و با ارزش!!!
- شوهرت رو ببخش!!!به آرامي... و پايدار! خودت رو هم ببخش...
- گفتي خودم رو آماده كردم... محيط رو چطور؟؟؟ يه پستي برات گذاشته بودم كه به همين داستانها اشاره داشت...فقط اماده كردن خودت كافي نيست! بايد همه چيز رو اماده كني.. چون قراره رابطه تحت كنترل تو باشه... نه تحت كنترل شوهرت!
- به افكار منفي توقف بده و نذار آرامشت رو به هم بزنه
- سعي كن در زمانهاي مشخصي در روز به شوهرت زنگ بزني و صحبت طولاني نداشته باشي...
- به حرفهاش گوش كن.. موضع گيري فعلا ممنوعه برات! فقط گوش كن...سرزنش.. نصيحت ممنوع!
- زندگي خوبي داشته باشي... هيچ كس و هيچ چيز مهمتر از تو و شوهرت نيست!
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
مرسی SCI عزیزم :43:
دارم هر روز به تک تک گفته های شما برادر خوبم تا اونجا که می تونم عمل میکنم و این ارامش رو مدیون شما و همه دوستان خوبم هستم و خدا رو شکر میکنم که با این سایت و شما دوستان خوبم اشنا شدم . فقط از خدا میخوام که به شوهرم هم کمک کنه که بتونه این ارامشی که الان توی خونه داریم و حفظ کنه . فقط دلشوره دارم که نکنه این هم گذرا باشه و من به این چند روز دل خوش کنم و باز یه ضربه دیگه بخورم . خدایا این یه ذره دلخوشی رو ازم نگیر ........
SCI عزیزم دارم تمام سعی خودمو میکنم ..اره همه چیزو اماده میکنم تا اونجایی که فعلا از دستم بر میاد هم مطالب شما و هم مقاله های زیادی در این باره خوندم و فکر میکنم الان کنترل دست خودمه و شوهرم هم همون باری که می ازش خواستم که س ک س داشته باشیم خیلی خوشحال بود و دائم ازم تشکر میکرد و من میخوام همین روال رو ادامه بدم .
الان هم بهش زنگ زدم می خواستم ببینم چطوری صحبت میکنه ( ارومه یا عصبانی ) که خوشبختانه اروم بود . گفت که داریم با دوستام بازی میکنیم و منم گفتم که بهتون خوش بگذره ......
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام یکی یدونه عزیز
خیلی برات خوشحالم ان شالله این آرامش دائمی باشه :323:
خواستم یه چیز رو که جائی خوندم بهت بگم شاید به درد تو هم بخوره اونم اینه که تو رابطه س ک س بهتره مردها شروع کننده باشن چون بهشون قدرت میده خیلی خوبه که گاهی خانومها هم شروع کننده باشن ولی این کار اگه به صورت عادت دربیاد مردها حالت زنانه پیدا میکنن وامکان داره دیگه تمایلی نداشته باشن چون دیگه بهشون احساس قدرت نمیده
پس سعی کن زیاده روی نکنی وبرای تنوع خودت شروع کنی:72::46:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
ممنونم سارا جون نکته خوبی بود
البته بگم تو این چند روز یکم ترسیدم که نکنه مشکلی پیش اومده که یه دفعه اخلاق شوهرم انقدر عوض شده ولی نشون داد که به خاطر اینکه من راحت باشم داره این کارو میکنه ....!
باز هم ممنون دوستان خوبم
واسه همتون ارزوی خوشبختی میکنم
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
خواهر عزيزم
- اين روزها افكار منفي به تو هجوم مي آرن و موجب استرس تو مي شوند... وقتي يك فكر منفي در ذهنت شكل مي گيره! بهش بگو: بس كن!!! و به جاي اون يك احساس خوب رو تصور كن...با تمام جزئياتش... قدم زدن تو يك جنگل سبز... راه رفتن كنار دريا خوردن نسيم توي صورت و موها... صداي موجها و مرغهاي دريايي...
و آرام تمرين تنفس كن... اضطرابت كم مي شه و آرامش پيدا مي كني..
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
مطمئن باش توی این روزها و لحظات واکنش های شما برای پایدار شدن و ثابت ماندن این لحظات فوق العاده تاثیرگذار خواهد بود.:43:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
نميدونم چرا نظر من پاك شده!!!!!!!!؟؟؟؟
خانم يكي يه دونه مگه خودتون نگفتين كه شوهرتون گفته كه مواد مصرف ميكرده!!!؟؟
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیزم
واقعا" برای شرایط جدید خوشحالم و امیدوارم با مهارت و رفتار صحیح نهادینه بشه ولی فقط میخواستم به یه نکته ای اشاره کنم خیلی خوبه این روزها رو و این حس جایی واسه خودت یادداشت کنی و از طرفی ام بدونی مساله تو تمام زندگی هست جر و بحثم پیش میاد و گذراست مهم نحوه مواجه ما با این مسایل . گفتم این روز هارو یادداشت کنی که اگه روزی مساله ای پیش اومد مثل تاپیک های قدیمت که اینقدر بهم ریخته شده بودی بهم نریزی و بدونی همسرت یک عالمه نکات خوب داره
امیدوارم بقیه تاپیک هات مثل الان پر از خبرهای خوب باشه :227::43:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام به همه دوستان خوب و عزیزم
مرسی از لطف همه
هنوز خوب بون شوهرم ادامه داره و امروز روز 7 ام . خیلی امیدوارم . اگر گاه گاهی حس کنم که ناراحت شده یه جوری درستش میکنم و زیاد اهمیت نمی دم .
مهرداد عزیز اره درسته ، گفتم که شوهرم خودش بهم می گه که بعضی اوقات و فقط به خاطر اینکه بتونم سکس طولانی تری داشته باشم یه کم مصرف کردم (قرص یا مواد ) البته نه همیشه ...... ولی من هنوز پیگیر این مسئله هستم و با کمک داداشم دارم روش کار میکنم و زیر نظر دارمش . مرسی دوست خوبم
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام خواهرم
خوشحالم که خوب هستید
در رابطه با افکار منفی به شما گفتم
نکته دیگه در رابطه با نکته ظریفی هست که در بالا گفتی " یه جوری درستش می کنم"
چه جوری؟
برام توضیح بده که چجوری درستش می کنی چون این جور مواقع برای اینکه اوضاع اروم بمونه شاید محبتهای شما بیش از اندازه و عدم کنترل احساسات موجب بشه مسائل قبلی با سرعت بیشتری بر گرده
الان بهترین موقع است برای پایداری و کسب مهارتها
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام دوستان خوبم
مرسی از همراهیتون
هنوز هم رابطه بین ما خوبه و خیلی صمیمی هستیم .
اما یه نکته : به نظر خودم این بهبود رابطه بیشتر به خاطر تغییر رفتار شوهرمه و من فقط دارم ادامه می دم .چون مطمئنا اگر شوهرم نمی خواست که اروم بشه من هر چقدر هم که تلاش میکردم فایده نداشت و شاید جواب برعکس هم می گرفتم .
تو این مدت یک سال بارها شده که این تغییر رفتار پیش اومده . مثلا یکی دو ماه خیلی رفتار های شوهرم خوب بوده و همه چیز عادیه ولی سر یه مسئله کوچیک که دعوامون میشد چون من خیلی بهش دامن میزدم از روز دعوا به بعد شوهرم تهدیدم میکرد که از این به بعد می دونم چکارت کنم و دیگه همه چیز تموم شد و و خلاصه تا یه مدت خیلی اذیتم میکرد و تقریبا هر روز دعوا داشتیم تا یه مدت مثلا یک ماه .... بعد باز کم کم حالت رفتاری شوهرم عوض میشد و همون رفتارهای خوب و محبت و از این چیزا . خب ولی قبلا من اصلا به خواسته و تمایلات شوهرم توجهی نمی کردم و تو مدت زمانی که اخلاقش خوب بود تلافی اذیتهاشو در میاورم و بهانه زیاد دستش میدادم و باعث میشدم زود تر به همون حالت عصبانیتش بر گرده . تو این یک سال خیلی کم پیش اومده که من بخوام بدون دردسر به شوهرم رابطه بدم و اکثر مواقع با قهر و اعصاب خوردی و این مدل رفتارهای انتقام جویانه بوده . و اصلا سعی نکردم که خودم بخوام درگیر رابطه بشم و فقط میخواستم که زود تر کارشو تمام کنه و سرش هزارتا نق می زدم به همین خاطر خوب بودنش زیاد دوام نمی اورد و فکر میکنم به این نتیجه میرسیه که این خوبی بهش نیومده و بزار برگردم به همون حالت قبل ...
اما الان همه چیز فرق کرده و من خیلی مراعات اخلاق خواسته های شوهرمو میکنم و کمتر به اصطلاح پا روی دمش میزارم (اخه قبلا خیلی بهش گیر میدام ) و اگر چیزی از جانب من ناراحتش میکنه برطرف می کنم .
شوهرم هم خیلی مراعات منو میکنه و وقتی بخواد بیرون بره ازم اجازه میگیره و حداکثر یک ساعته بر میگرده . اگر ببینه حوصله نزدیکی ندارم میگه که انجامش نمیدیم ولی من به خاطر شوهرم این کارو میکنم .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یدونه ی عزیز
برات خوشحالم بازهم میگم ان شالله این آرامش ادامه داروهمیشگی باشه:323:
ولی بازم میگم ازاون ور بوم نیوفتی الان که شرایط ارومه سعی کن بفهمی باید چکارکنی توجه بیش از اندازه هم به نظر من دردسره تو باید به خودت اهمیت بدی باید بدونی بعضی وقتا نه گفتن تو هرچیز س ک س و.... اصلابد نیست وچون شوهرت دلش میخواد پاروخواسته خودت نزار اینجوری هم بعد ازیک مدت خسته میشی هم چیز باید درحد تعادل باشه اینقدر محبت کن که دریافت میکنی الان حالش خوبه راضی هستی کافیه دوباره به خاطریه مسئله ناراحت بشه میگی من به خاطرت اینکارو کردم و.... اونوقت مقصر فقط خودتی
نکته دیگه اینکه دو طرف خواستین که رابطه خوب شدی هیچوقت یک نفر نمیتونه رابطه رو درست کنه توهم خواستی اونو درک کنی پس نتیجه گرفتی نقش تو هم اندازه اون پررنگه
این همه کتاب هست که میتونی الان بهت کمک کنه مثل رازهائی که درباره مردان باید بدانیم من چند بارخوندمش توهم شروع کن به خوندنش خیلی خیلی خیلی تو این شرایط که آروم هستی بهت کمک میکنی که رفتاردرست انجام بدی
محبت بیش از اندازه هم اشتباهه :305:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
اقای SCI عزیز.
چجوری توضیح بدم . مثلا الان وقتی میاد دنبالم بهش لبخند میزنم کاری که قبلا خیلی کم میکردم و شوهرم هم ازش متنفر بود که چرا همیشه بهش اخم میکنم . روزانه توی موقعیت های مختلف بهش میگم که دوسش دارم و شوهرم هم در روز چندین بار به من ابراز محبت میکنه . توی جمع تائیدش میکنم و ازش دفاع میکنم و اصلا به زبون نمیارم که فلانی اینجوریه تو هم باش ولی قبلا فقط از بقیه تعریف میکردم و از شوهرم انتقاد و توی جمع از بقیه طرف داری میکردم . شوهرم همیشه میگه تو هیچ وقت به حرف من نیستی ، الان دارم سعی میکنم که این مشکل و برطرف کنم . حساب و کتاب و گذاشتم به عهه خودش اونم دفتر حساب روزانه تهیه کرده و خرجی رو توش مینویسه و من فقط کنارش میشینم و بهش کمک میکنم . اگر یه کاری برام انجام میده ازش تشکر میکنم و بهش گفتم که تو تنها امید زندگی منی و و و و .... خیلی چیزای ریز و درشت دیگه که قبلا اصلا بهش توجه نمی کردم ولی حالا دارم انجامشن میدم .
امیدوارم همچنان ادامه داشته باشه .
سلام سارا جون و مرسی از لطفت
درسته عزیزم نباید زیاده روی کنم . الان شوهرم خیلی داره به من محبت میکنه و همه جوره هوامو داره . اصلا دلم نمی خواد باز به روزهای قبل برگردم . در کنار همه کارهایی که دارم انجام می دم اونم به من سرویس میده عزیزم و قدران کارهام هست و به نظر خودم فعلا که رابطه یه طرفه نیست . ( البته این از دید منه )
در رابطه با مطالعه دارم کتاب رازهایی درباره مردان می خونم و فصل چهار هستم و اتفاقا نکاتی که گفته چند موردش خیلی شبیه زندگی من بود و دارم رعایت میکنم . (مخصوصا اون موردی که گفته واسه شوهرتون مثل مادر نباشین).
باز هم ازت ممنونم دوست خوبم .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
این جملمو تصحیح میکنم
"محبت بیش ازاندازه ونابه جا اشتباهه":305:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
خواهر خوبم
كار شما كاملا درست است... بهت تبريك مي گم
سعي كن تحت هيچ شرايطي عصباني نشي
تمرين تنفس رو اصلا فراموش نكن/
يك مراقبه تو برنامه روزانه يا شبانه ات بذار...
پستهاي قبلي رو بخون
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیزم
واقعا" از صمیم قلب برات خوشحالم امیدوارم همیشه این روزهای شاد پایدار باشه و البته همراه با ایجاد خلاقیت های جدید واسه بهبود رابطتون فقط نذار یکنواخت و عادی بشه
بازم بهت تبریک میگم:104::43::227:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام به همه ی دوستان خوبم
یه سوال داشتم که نمی دونم درسته که اینجا مطرح کنم یا نه . اخه من کسی رو اینجا ندارم که بخوام ازش بپرسم و دلم هم نمی خواد از خانواه شوهرم سوال کنم و اونا در جریان قرار بگیرن .
(با عرض معذرت ) دو هفته ست که از زمان دوره ماهیانه ی این ماهم میگذره و هنوز من پریود نشدم و خیلی میترسم که شاید باردار شده باشم .. اصلا دلم نمی خواد که تو این شرایط باشه به شدت ناراحت این مسئله هستم و هر روز صبح با کلی امید از خواب بیدار میشم که شاید شروع بشه ولی هنوز نشده . خیلی میترسم ، اصلا الان شرایط مناسبی برای این موضوع نیست . من حتی دو بار تست بارداری انجام دادم ولی هر دو بار منفی بوده و نمی دونم مشکل کجاست . از کجا می تونم مطمئن بشم که باردار نیستم ؟خیلی استرس دارم . لطفا اگر میتونید راهنماییم کنی .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
برو آزمایش خون بده مطمئن میشی
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه گلم سلام
با توجه به میزان استرس و فشاری که تو این مدت داشتی احتمالا" واسه همین پریودت عقب افتاده و طبیعیه و این تست هام 99.9 جوابشون درسته
اگرم نهایتا" باردار باشی که هدیه خداست و استرس نداره و نمیشه کاریش کرد
پس اروم باش بدور از نگرانی البته اگر به پزشک زنان مراجعه کنی یه سونوگرافی برات مینویسه که ببینه کیستی چیزی نباشه یا نهایتا" یه ازمایش خون میده :46:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
وای ! یکی یه دونه عزیز من تازه تاپیکتو خوندم
واقعا متاثر شدم حتی اشکم جاری شد فعلا نمیدونم چی بگم
اما از صبر و تحملت خوشم اومد . تو واقعا یک انسان بزرگی
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه عزیز
از اینکه زندگیت آروم شده واقعا خوشحالم
در مورد بارداریتم نگران نباش ،دوستان درست میگن استرس میتونه علت این موضوع باشه
ایشالا هر چی صلاحه برات پیش بیاد
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
خوشحالم که وضعیت زندگیت خوب شده و مطمئنا فقط و فقط قوی بودن و صبوری تو بوده
فقط یه سوال . چرا اجازه برقراری ارتباط از معقد رو به شوهرت میدی ؟ من شنیدم کار خطرناک و پرضرریه
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
سلام به همه عزیزان امیدوارم حال همگی خوب باشه و تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه
مرسی از راهنمایی هاتون ....
خوشبختانه باردار نیستم ولی شوهرم از این خبر ناراحت شد . احساس می کنم کم کم داره پاش لیز میخوره که بازهم اخلاقش بد بشه . خیلی دم دمی مزاج هست . ناراحتی های کمی این روزها پیش اومده ولی اصلا مهم نیست ....
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
یکی یه دونه گلم سلام
خوب خدارو شکر . سعی کن وضعیت اروم و به دلخواهت نگه داری تا تغییر لازم تو فضای اروم روش ایجاد کنی :72:
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
توبه گرگ مرگه
دیدین دوستان همه چیز باز به هم ریخت ... خیلی راحت این ارامش چند روزه تموم شد . گفتم که این رفتار خوب واسه یه مدته و باز میشه همون ادم قبلی ، و اصلا هم به رفتار و کارهای من ربطی نداره . میثم هر وقت دلش بخواد خوب میشه، هر وقت عشقش بکشه قهر میکنه ، هر وقت دوست داشته باشه ناز میکنه ، هر وقت که بخواد با من شوخی و بازی میکنه و کلا اختیار همه رفتار و حالات زندگی دست خودشه ، حالا من هر رفتاری میخوام داشته باشم ، اصلا تاثیر گذار نیست !!
من خیلی ساده هستم که فکر میکنم میثم (اسم دوم شوهرم ) یه روزه واسه من یه مرد دیگه میشه و همه اون عادت ها و رفتار های بدشو میزاره کنار ، این فقط از ساده لوحی منه که چهار ساله فقط دارم خودمو با این حرفا گول میزنم ... نه این اقا عوض بشو نیست !!!! هیچ کس عوض نمیشه ......
خوب مطلق بودنش فقط واسه دو روز اول بود این اواخر کم کم داشت ایراد الکی میگرفت و باز هم زیاد از خونه میرفت بیرون ولی خوب من زیاد به پاش نمی پیچیدم .
چند تا از مشکلاش که این ده روز منو ازار میداد و من به روی خودم نمی اوردم
1- الان دو هفتست که ماهواره ما قطع شده و به هیچ کس نگفته که بیاد وصلش کنه چند بار بهش گفتم که حوصلم سر میره ولی میگه من کسی رو سراغ ندارم و هنوزم قطعه . اون که یا بیرونه یا داره PLAYبازی میکنه . من باید بشینم در و دیوارو نگاه کنم . تنها سرگرمی من اینجا همینه ولی شوهرم اصلا اهمیت نمیده
2- الان دقیقادو ماهه که با یه شرکت قرار داد بسته (یعنی از بعد تعطیلات عید ) که بره واسشون کار کنه ولی بعد از دو ماه هنوز کارشون شروع نشده و داره امروز و فردا میکنه و این دو ماه حقوقی بهشون نداده و میگه وقتی کار شروع شد تسویه میکنیم . تو این مدت چندین بار رفتن محل کارشون و برگشتن و هنوز هم ادامه داره و طرف فقط داره وعده وعید میده ، شوهرم نمی خواد چشماشو باز کنه و تکلیف خودشو معلوم کنه و گیر داده به همین شرکت . تو این مدت داداشم سه تا شرکت دیگه معرفی کرده که نیرو لازم داشته ولی شوهرم نرفته و داره بیکار میگرده به امید روزی که کار شرکت شروع بشه و کل حقوق این دو ماه رو هم بگیره ...... این مشکل شده خوره روح من ، به جای اون من دارم حرص میخورم ولی شوهرم اصلا انگار نه انگار ، داره خوش میگذرونه و خیالش هم نیست که سر کار نیست . هزار تا برنامه داشتیم که تا الان باید انجام میدادیم ولی سر این موضوع همه کنسل شده و فقط این وسط من حرص میخورم اعصابم بهم میریزه .
ولی خدا شاهده هیچ کدوم از این مشکلاتو تو این مدت به روش نیاوردم و پیش خودم می گفتم درست میشه ، این چیزا نباید روی اخلاقم تاثیر بزاره .....
اعصابم بهم ریخته احساس میکنم این وسط فقط بازیچه هستم و هیچ تاثیری نمی تونم رو زندگیم بزارم .
دیروز عصر که میخواستم بیام سر کار داشت PLAY بازی میکرد و گفت که من حوصلم نمیشه برسونمت برو به بچه خواهرم بگو برسونتت . اصرار کردم ولی نیومد و با پسر خواهرش رفتم . (این یک سال همیشه هر کاری که وظیفه خودش بوده یا باباش انجام داده یا پسر خواهرش و اصلا مسئولیت پذیر نیست ) وقتی ساعت کاریم تموم شد بهش زنگ نزدم ببینم که خودش به فکر هست یا نه ، که دیدم نه اصلا یادش نیست که باید بیاد دنبالم ! نیم ساعت که از ساعت کاریم گذشته بود زنگ زد که بیام دنبالت ( خودش کلی دلشوره داشت از حرف زدنش معلوم بود ) گفتم که نگاه کردی ببینی ساعت چنده ! نه لازم نیست امیر ( پسر خواهرش ) اومده دنبالم . ( گویا شوهرم بعد از رفتن من میره پیش دوستاش و یادش میره که باید بیاد دنبالم و پسر خواهرش میبینه که من نیومدم خونه میاد دنبالم ) وقتی رسیدم دم در بود و لبخند میز که از عصبانیت من کم کنه ... گفتم کجا بودی نیومدی دنبالم گفت خونه بودم !!!! گفتم پس چطور متوجه نشدی امیر اومده ! ( دروغ میگفت ) چیزی نگفت و بحثو عوض کرد و معذرت خواهی کرد . منم دیگه چیزی نگفتم .
-
RE: تحمل کنم درست میشه ؟؟؟ امیدی هست ؟!!
چند روز پیش گفتم که شوهرم خیلی عوض شده و دیگه مدام ازم س ک س نمیخواد و مراعات منو میکنه و از این حرفا ..... ولی اینا فقط تصورات منه و من خیلی دارم واسه خودم خیالبافی میکنم که اره شوهرم یه شبه از این رو به اون رو شده و دیگه زندگی من رو براه شد !!!! نه این چیزا واقعیت نداره ... این همیشگی نیست . به قول یه بنده خدایی ( با عرض معذرت ) خر همون خره فقط جلش عوض شده . حالا شده حکایت شوهر من که فقط ظاهرشو عوض کرده .
روز جمعه شوهرم همراه داداشم واسه کارشون رفتن بیرون استان و 3 روز خونه نبودن و من هم رفتم خونه بابام یکشنبه شب برگشتن و یراست اومد پیش من تا فرداش یعنی دوشنبه برگریم خونه . همون شب میخواست نزدیکی کنه که من پریود شده بودم و نتونست . دیروز ظهر هم تلاش کرد که از یه راه دیگه خودشو ارضا کنه که موفق نشد . تا دیشب که من هنوز خوب نشده بودم . دیشب سر جریان اینکه نیومده بود دنبالم و ماهواره رو هنوز درست نکرده بود خیلی اعصابم خورد بود و تا شام خوردم رفتم خوابیدم . شوهرم هم داشت بازی میکرد ... ساعت 12 اومد بخوابه . شستم خبردار شد که دیگه امشب بیخیال نمیشه ، بیدار بودم ولی خودمو زدم به خواب . نزدیکم شد عمدا یه کاری کرد که من بیدار شم و گفت که باید امشب رابطه داشته باشیم و بعد از 6 روز من دیگه تحمل ندارم . منم مقاومت کردم و نزاشتم که کاری انجام بده ( منظورش مقعد بود ) کم کم عصبانی شد و صداشو برد بالا و هر چقدر اون اصرار کرد من زیر بار نرفتم . می خواستم فکر این مدل نزدیکی هارو کالا از سرش بندازم بهش بفهمونم هر وقت زنت پرود بود باید بهش احترام بزاری و صبر کنی تا خوب بشه بعد هرکاری خواستی انجام بدی بهش ثابت کنم که من دیگه تن به این چیزا نمیدم .
خیلی بهم ریخته بودم فکرشم نمی کردم باز همون رفتارهای قدیمشو تکرار کنه . من زیر بار نرفتم ، اونم دید من کوتاه نمیام نیشخونم گرفت و با مشت زد به پام !!!!!!! اصلا انتظار نداشتم ......گریم گرفت ،داشتم با صدای بلند گریه میکردم که با دست محکم زد تو دهنم و گرفت خوابید . بعد هم میگفت خوبی به تو نیومده .... تو روت خندیم پرو شدی .... نمیشه به تو رو داد ...... منم یکساعتی گریه کردم و بعد از هزار تا فکر جورواجور خوابیدم
صبح هم از خواب بیدار شد و دوش گرفت و رفت پیش دوستاش تا ظهر نیومد ... وقتی اومد نهار خورد و نشست پای بازی بعد هم یکساعتی خوابید وقتی من بیدار شدم که بیام سر کار دیدم نیستش باز هم رفته بود پیش دوستش !
لبم از داخل سیاه کرده .......
خیلی اشفتم ، مثل روزهای اول. فکر طلاق و تلافی یه لحظه از ذهنم بیرون نمیره ! چکار میتونم بکنم ؟؟؟؟ حالا تا یه مدت باز میخواد همون مسخره بازی هاشو ادامه بده و بعد از یه مدت باز هم مهربون بشه .. من اینو نمی خوام .
یعنی اشتباه از من بود ؟ باید میزاشتم هر کاری دلش میخواست کنه ؟
دیشب یه لحظه فکر کردم ای کاش مخالفت نکرده بودم و الان همه چیز خوب بود .......
ولی یه جا دیگه میگم تا کی میتونم به همه خواسته هاش تن بدم . چرا هر وقت مخالفتی از جانب من باشه باید به اینجا کشیده بشه ؟؟؟؟؟؟
نمی دونم تا کی میخواد سر این مسائل منو کتک بزنه . حالا چه کم چه زیاد .... این بار نسبت به دفعات قبل خیلی کمتر بوده ، چون من چیزی نگفتم ، اگر حرفی میزدم خیلی بدتر از این میشده.
وقتی زنی از مردش تمکین نمیکنه هم فکر نکنم مردی باشه که زنشو کتک بزنه ..... ولی شوهر من !!!!!!!!
منو هر وقت شب که باشه از خواب بیدار میکنه و مجبورم میکنه ....... یا با کتک زدن ، یا با داد زدن .... منم نمی تونم جلوشو بگیرم ، مثل دیشب و همه شب های دیگه کتک می خورم .
:302: