RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
تلافی جان محکم باش ....و با عزم راسخ خودتو از این برزخی که توش دست و پا میزنی خلاص کن .....من مطمئنم پسرت هم درکت خواهد کرد بلاخص بچه هایی که اونور اب بزرگ میشن درکشون کمتر سنتی است و اصلا نگاه بسوز و بساز به زندگی ندارن ...من خودم اینو تو بچه هام میبینم ...مطمئن باش اون الان هم از همه چیز با خبره ولی خوب به رویش نمیاره ...اصلا سست نشو و این فکرها رو بریز دور زندگیتو تو دستت بگیر ..با اراده و پر توان ....ترس بیخود را از خودت دور کن ......اصلا چرا با پسرت در مورد جدایی و تصمیمت حرف نمیزنی ....شروع کن به حرف زدن باهاش میبینی که چقدر از هم چیز اگاهه .....و تو بی خبری .........بچه ها خیلی بیشتر از اونی که ما فکر میکنیم هواسشون به همه چیز هست ......
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
خانم تلاقی عزیز به نظر من خیانت توی زندگی اون هم از سمت زن بخشش ناپذیره. ( چون همسر شما هم ایرانیه و ما ایرانی ها 2 نسلمون هم خارج از ایران زندگی کنه باز هم این فرهنگ توی گوشت و خون و رگ و ریشمونه / بماند که اگه می خواستم در مورد این که چرا فرهنگ ما ایرانی ها این طور شد و ما که نوادگان کوروش و اهورا مزدا هستیم و شعارمون برادری و برابری و آزادگی و .... بود و تحت تاثیر 300 سال حکومت اعراب بر ایران باورهامون کنفیکون شد و .... چی بودیم و چی شدیم و چرا شد حرف بزنم 10 صفحه ای باید می نوشتم )
1_خیلی موافق این نیستم که خیانت بخشش ناپذیره اونی که باید ببخشه مرد ایرانی نیست ! وقتی خود خدا میگه من میبخشم . . .
"و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا افتاده، پس برای گناهان خود طلب آمرزش میکنند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد."
ال عمران 135
2_من هم مثل شما ایرانی هستم اما فکر نمیکنم از نوادگان کورش و اهورا مزدا باشیم
تو این 2500 سال نژاد های مختلف با هم ترکیب شدن و کسی نمیتونه یه همچین ادعایی بکنه
در ضمن اهورا مزدا به معنای خدای یکتاست و فرزند و به تبع اون نوه ای نداره
3_توصیه میکنم کتاب" خدمات متقابل اسلام و ایران " شهید مطهری رو بخونید
منم در مورد این موضوع خیلی سوال داشتم با خوندن این کتاب جواب خیلی از سوالامو گرفتم
4_خانم نازنین مرد ایرانی رو حکومت 300 ساله اعراب تربیت نکرد
مرد ایرانی رو دین اسلام هم تربیت نکرد
مرد ایرانی رو پدر و مادر من و شما تربیت کردند
بیاین ما بچه هامون رو خوب تربیت کنیم و مسئولیتش رو گردن بگیریم
تا نسل بعد چشمش فقط به فراز و فرود تاریخ نباشه اینده رو ببینه !
ببخشید که حرفام هیچ ربطی موضوع نداره
ولی در جواب حرفایی بود که هیچ ربطی به موضوع نداشت !!
دوست خوبم جای این بحث توی این تاپیک نیست و چون جاش نیست نمی تونم وقت سایت رو بگیرم و اون حرف هایی رو که فکر می کنم درسته بزنم ولی من و شما و شاید 30% از جامعه کل که مطالعات بیشتری دارند و آزادتر و منطقی تر فکر می کنند 100% خانم تلاقی رو مقصر نمی دونند ولی 70% جامعه چی؟ شهرستان ها و روستاها چی؟؟؟ آیا الان کل مردم کشور ما منطقی و بدون تعصب و باورهایی غلط ( که من باز هم می گم حکومت های اعراب بر فرهنگ ما تحمیل کردند) فکر می کنند؟؟؟؟
بله مرد و زن ایرانی رو من و شما و پدر مادرهامون و نسل های قبل تربیت کردند که اونها هم تاثیر گرفته از پدر مادرهاشون و .... همین طور که بری می رسی به اعراب. قبل حکومت اونها اجداد ایرانی الاصلمون چه تفکر و فرهنگی داشتند؟؟؟؟؟ اونها چطور فرزندانشون رو تربیت می کردند؟ زن ایرانی در زمان کوروش و داریوش از چه امتیازاتی برخوردار بود؟ بعد که اعراب اومدن چی؟؟؟ و.....
من گفتم اعراب نگفتم دین اسلام. که اگر همه مسلمان واقعی بودیم و یک یک دستورات دینمون رو درست و به جا عمل می کردیم زندگی واقعا بهشت می شد
باز هم می گم حق با شماست جای این بحث توی این تاپیک نیست. اگه دقت می کردین من هم این بحث کوچک رو با خط ریزتر و کمرنگ تر نوشتم و بعد نظر اصلی ام رو که ربط به این تاپیک داشت نوشتم!
در هر صورت تلاقی عزیز امیدوارم هر جور که صلاحه و خدا می خواهد بهترین اتفاق برات بیفته و بهترین تصمیم رو بگیری.
موفق باشی:72:
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط تلاقی
دوست عزیز من هنوز هم احساس می کنم توی شوکم!! همه این وقایع برام عین یه خوابه...بارها گفتم هنوزم وقتی یادم میاد این من بودم که وارد این رابطه شدم باور نمی کنم!! همین قدر می دونم که خیلی تنها بودم خیلی خیلی خیلی....هر چی بگم بازم نمی تونم بیان کنم که چه روزهایی رو گذروندم..فراری بودن های شوهرم زندان رفتن های پی در پیش بی مسیولیتیش در قبال ما.....حتی زمانی هم که چند سال اول زندگی رو با هم زندگی کردیم باز هم من احساس می کردم تنهام!!! اون از روز اول زندگی هیچ تعهدی نسبت به ما حس نمی کرد..تنها چیزی که حس می کرد این بود که باید پولدار بشه..این همه ذهنش رو پر کرده بود....شاید باورش سخت باشه اما بیشتر شبها تا صبح یه بالش بغل می کردم و اشک می ریختم..نمی دونستم با اینهمه نیاز چکار کنم..تنهایی بدترین درد روی زمینه..
اون فقط خودش رو درگیر کاراش نکرد..چندین جا شرکت ثبت کرد توی هر شهر یه شرکت ثبت می کرد ..توی بیشترشون من و مادرش رو اعضای شرکت می کرد و با جعل امضای من و جعل هزاران جواز کاری وام های کلان می گرفت...اون توی جعل سند استاد بود..حتی مدرک لیسانس و فوق لیسانسم جعلی بود و جالب بود که با اون مدرک توی دانشگاه هم تدریس می کرد!!! سالها طول کشید تا تونستم خودم رو از دادگاهها و پرونده هایی که برام درست کرده بود نجات بدم..هر روز یه پرونده جدید رو می شد!! و هر روز پام یه دادگاه بود و هر روز یه مامور در خونمون بود!! هیچوقت احساس امنیت نداشتم ...همیشه دعا می کردم بگیرنش و تا ابد توی زندان نگرش دارن!! تا پاش به بیرون می خورد یه مشکل دیگه درست می کرد و باز باید ماهها و گاهی هم سالها می دویدم و کلی تحقیر و توهین می شنیدم تا خلاص شم.....همیشه توی دلم ازش تنفر داشتم ولی چاره ای جز سازش نداشتم ..اگه باهاش در می افتادم یه عمر بیچارم می کرد....خیلی به درگاه خدا التماس کردم و صبوری کردم و با زبون بازی به دلش راه اومدم تا از این گرفتاری ها رها شدم...هنوزم باورم نمیشه این من بودم....هنوزم شبا خواب اون دستبند ها و بازجویی ها و دادگاه هایی رو می بینم که هر کدومش سالها از عمرم کم کرد.....
این روزهایی که الان دارم یه زمانی بزرگ ترین آرزوم بود!!! شاید باور نکنید ولی بزرگترین آرزوهام این بود یه جایی زندگی کنم که از در و همسایه و حتی خانواده خودم دور باشم! دیگه کسی برای بچم دلسوزی نکنه..کسی برای جا دادن به من و بچم ناز نکنه..کسی تومدرسه به بچم نگه بابات زندانه..شب و نصف شب مامور از در و دیوار خونمون نریزه تو..چشمم برای خرجی دست کسی نباشه..درسم تموم شده باشه...کسی غذامو به جرم زندگی با شوهرم از بقیه جدا نکنه((من بخاطر اینکه شوهرم زندانی بود همیشه توی خانواده خودمم مشکوک به ایدز بودم!!)) ..شوهرم بامون زندگی نکنه از بس که ما از اینجا به اونجا فراری بودیم!!!!!!
توی دلم خیلی درد هست..دردایی که هر کدومش یه کوهه...شاید همین زخما منو اینقدر مقاوم و جسور کرد...هیچوقت هیچی منو از تلاش کردن نگر نداشت........
دوست عزیز موج نفرت شوهرم از زمانی شروع شد که بهش اعلام کردم طلاق می خوام و بهش اعلام کردم دیگه اجازه نمی دم بم دست بزنه.....تا اون زمان فقط قربون صدقه بود!!
به هر حال من باید انتخاب می کردم یا ادامه زندگی با آدمی که دوستش ندارم و جز یه آدم نامرد ازش دیدی دیگه ندارم و این نفرتشو بپذیرم و یا بازم با اون وضع ادامه می دادم و خودم ذره ذره اب می شدم....من راهمو انتخاب کردم..دیگه نمی خوام توی این لجنزار باشم که اسمش شده زندگی و شوهر!!! می خوام رها باشم ...حالا که حق خودمو از این زندگی سگی و این شوهر نامرد گرفتم می خوام ((خودم)) باشم...برامم مهم نیست اون می خواد چکار کنه..اون مسیول اعمال خودشه ....یه عمر برای پول همه کاری کرد الان خیلی می سوزه که همون پولای میلیاردیش هیچ کمکی بش نمی کنه!! همیشه با افتخار می گفت پول قدرت میاره!!! هر بار به این زندگی اعتراض می کردم این جوابم بود...الان احساس پوچی و بدبختی می کنه..من همچین حسی ندارم....
دوست عزیز خانواده من خیلی سنتی هستن و خیلی هم مذهبی....مسلما این خبر برای همشون یه شوکه ولی مطمین هستم که منو مقصر این مساله نمی دونن...بارها مادرم بهم گفته بود دوباره ازدواج کن..تو جوونی و زیبایی تحصیلکرده ای و خانواده داری....مادرم و برادرام هر بار که میومدن انگلیس و منو تک و تنها می دیدن که بار یه زندگی رو توی یه کشور غریب به دوش می کشم تاسف می خوردن...زندگی من زبانزد خاص و عام بود..تنهایی منو همه حس می کردن.....این مساله رو راحت تر می پذیرن ولی مسلما خوشحال نمی شن!!!!!!!!!
تنها چیزی که منو عذاب می ده همون مساله پسرمه که شمام گفتین ...نمی دونم یه روز میاد که اون منو درک کنه یا هیچوقت منو نمی بخشه؟؟ هر چند که این بچه رو من به تنهایی بزرگ کردم..اون فقط زحمت پدر شدنشو کشید!!!!!!!!
ممنون که راهنماییم می کنی ..اینکه می گی سکوت کن و بی تفاوت باش خیلی قشنگ بود...خودمم همینکارو می کنم ..امیدوارم زودتر همه چی تموم بشه..هر چند که به قول شما این زخم تازه داره خودشو نشون می ده!!!!
تلاقی گرامی
پیش بینی من برای مرحله ی بعد از نفرت ، احساس پوچی و خلاء شدید است ( البته خیلی بیشتر برای همسرتان ) . این که او چه زمانی واقعا وارد این مرحله خواهد شد ، عملا غیر قابل پیش بینی است چون طول مدت گذر از هر یک از این مراحل بسیار وابسته به بیس روانی ، تربیت ، نوع انگاره ها و ... دارد . به هر حال ، حتی اگر از او درخواست طلاق هم نمی کردید ، ایشان وارد آن مرحله ی تنفر می شد ( و شاید هم شده بوده و به خاطر مسائلی تظاهر می کرده است و حالا که متوجه شده دیگر نیازی به نمایش بازی کردن نیست ، منویات قلبی خود را آشکار کرده است ) . به هر حال ، برای چندمین بار خدمت شما عرض می کنم که تمام دردسرهایی که از جانب شوهر شما متوجه تان شده ، دستاویزی برای آن چه که شما کرده اید ، نیست . این را باید قلبا باور کنید زیرا اگر شما حق داشته باشید از کسی به خاطر ستمی که بر شما روا داشته انتقام بگیرید ، هر کس دیگری هم که شما در حق او بدی ای کنید ، حق انتقام ستاندن از شما را خواهد داشت و کیست که بتواند ادعا کند هیچگاه در حق دیگران بدی و ستمی نکرده است ؟ اگر این را در این لحظات سخت باور نکنید ، مطمئن باشید در آینده به خودتان آسیب خواهید زد .
همچنین فکر می کنم در باره ی خانواده تان ( خصوصا اگر آن چه در باره ی مذهبی و سنتی بودن شان نوشته اید درست باشد ) اشتباه می کنید . معمولا افراد مذهبی واکنش های شدیدتری در باره ی خیانت جنسی دارند ، ولو پشت اش یک خروار شکایت و گله ی به حق وجود داشته باشد . شاید آنها به خاطر مصالح کلی خانواده ، آبروی خودشان و خیلی چیزهای دیگر سکوت کنند ، اما برای حق دادن به شما باید من ِ درونی خود را سرکوب کنند که کار بسیار سختی است ! . در باره ی پسرتان کار دشواری را پیش رو دارید . اگر آزادی ِ تازه به دست آمده تان سبب شود تا ارتباط های جدید ِ غیر رسمی ای را ایجاد کنید ، پسرتان در آینده هر چیزی را در باره تان باور خواهد کرد . اکنون این شمایید که باید به شدت مراقب تصویری که از خود ( به عنوان یک زن ، نه فقط به عنوان یک مادر ) در ذهن او می سازید ، باشید. من موردی را که در باره ی یکی از نزدیکان خودم دیده ام مثال می زنم . خانمی که با داشتن دو فرزند به دلیل رسوا شدن در زمینه ی خیانت از همسرش جدا شد و پس از طلاق ارتباط های جدیدی را شروع کرد . هر چند در یکی از این ارتباط ها با یک مرد آمریکایی ازدواج کرد و صاحب خانواده شد ، اما پسر و دختری که از همسر اولش داشت ، همیشه مادر را با القاب زشتی یاد می کردند ، و در پاسخ اعتراض ما ، دوستی های بعد از ازدواج آن خانم را دلیل می آوردند . آن زن اینک زنده نیست و دو فرزندش هم پیر شده اند ، اما هنوز بوی نفرتی که از مادر خود دارند ، از آن ها احساس می شود . حداقل در زندگی ای که پیش رو دارید ، قدری محافظه کاری پیشه کنید و خصوصا به هیج وجه به سراغ کسی که پیشتر با او دوست بوده اید نروید که این برای کسی که بعدها با خبرهای ناخوش به سراغ فرزندتان خواهد آمد ، دلیل و مستند محکمی خواهد بود برای خراب کردن شما . هر چه زندگی آینده ی شما همراه با شادی بیشتری باشد ، شوهر تان بیشتر تحریک خواهد شد که بر علیه تان اقدام کند . پس چون نمی توانید و نباید شادی را از زندگی خود حذف کنید ، باید که نسبت به تصحیح رویه ی پیشین اقدام بفرمایید و برای فرزند خود سمبلی از پاکدامنی باشید .
موفق باشید
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
کیمیا خاتون عزیز حرفات خیلی به من کمک می کنه.خیلی آرامش پیدا می کنم ..واقعا از ته قلبم می گم که بحث هاو شنیدن نظریاتی که توی این تالار پیش اومد به من خیلی کمک کردن که بتونم تصمیم بگیرم..مخصوصا تو که خیلی با حرفات بهم جرات می دی و فرشته مهربان که لینکی که بهم داد خیلی کمکم کرد..برام دعا کن که ادامه راه رو با موفقیت برم.
نازنین عزیز ممنون .من زندگی خیلی پر فراز و نشیبی داشتم جزو موارد معدودی بودم که بارها مشاورایی هم که پیششون رفتم به این مساله اذعان کردن.زندگیم از روزای اول با خوبی شروع نشد و نمی دونم چرا همیشه سعی داشتم به زور به خودم بقبولونم که یه روزی درست میشه..خیلی اصرار کردم و یه تنه خودم جلوی همه حرفها و حدیثا وایسادم.تمام مدت نمی خواستم اسم طلاق روم باشه و پسرم بی پدر بزرگ بشه....پسرم 7 ساله بی پدر بزرگ شد و من همیشه خودمو دلداری می دادم که یه روز میاد که شوهرم مشکلاتش حل شه و یه روز میاد که می فهمه در قبال خانوادش مسیوله.اما حیف که خودمم این وسط بی انگیزه شدم و توی مشکلم گم شدم..مشکلم رو حل نکردم و به جاش خودم رو غرق بی خیالی کردم...توی رویاهام خودم رو از این زندگی حذف کردم ..ممنونم از لطفت .من باید با این مساله روبرو بشم.چاره ای دیگه ندارم.
دوست خوبم fcdk
من خیلی سعی کردم به شما این مساله رو بفهمونم که اگر کاری کردم صرفا برای من رفع یه نیاز بوده و ((هدف))جهت داری برای ((انتقام جویی)) نداشتم ..این با اون چیزی که شما فکر می کنین خیلی متفاوته..اگر این نگرش رو حذف کنین درکش براتون متفاوت می شه.
در مورد خانواده خودم مسلمه که از اینکار من جشن نمی گیرن و برام پارتی ترتیب نمی دن!!ولی تصورم اینه که بهتر درک می کنن .هر چند که دکتری که پیشش می رم بهم گفت اصلا در این مورد باهاشون صحبت نکن و وارد بحث باشون نشو .ضمن اینکه اگرم شوهرت چیزی گفت خیلی بی تفاوت با مساله برخورد کن..سعی نکن اصلا توضیح بدی و یا توجیه کنی فقط آروم از کنار قضیه بگذر ..هر چند که شوهر من تا الان هم چیزی به کسی نگفته...که اینشم برام خیلی عجیبه!!...اما به هر حال اصلا بعید نیست که بگه..
طلاق برای یه بچه که همیشه مادر و پدرش رو در کنار هم و زیر یه سقف دیده خیلی سخت و ضربه زننده باشه اما مسلما برای پسر من که یه عمر فقط پدرش رو دورادور دیده و شناخته به اون سختی نخواهد بود..پس می بینید که شرایط اصلا با هم یکی نیست...
در ضمن من اصلا دنبال شخص سوم این رابطه نیستم و بارها گفتم که به آینده ای فکر نمی کنم .اما مسلما فراموش کردنش عملا غیر ممکن خواهد بود و این فقط خواست خداست که آینده چطوری خواهد بود..من فعلا توی زمان حال دارم زندگی می کنم!
و آخرین مساله اینکه شوهرم کاملا دوشخصیتی شده الان..هنوز هم از من متنفر نیست! مطمینا در دراز مدت بر خلاف تصور شما بهتر هم خواهد شد.چون اون الان درگیر حافظه کوتاه مدتشه..یه کم که گرد و غبار این توفان فروکش کنه یادش خواهد آمد که من براش توی این مدت چجور زنی بودم....اینو با اطمینان می گم کاملا درک می کنم که اون خودش رو توی این مساله خیلی مقصر می بینه اما دیگه چه فایده...
امروز برام میل زده بود که من من با تمام مسایلی که با تو دارم همیشه باور دارم که تو برای پسرم یه مادر فداکار و نمونه ای و می دونم که هیچ چیزی رو توی زندگیت به بپت ترجیح نمی دی..از اینکه بچه اینقدر با تو خوشه و آرامش داره خیلی خوشحالم و همیشه این مساله به من آرامش داده که پسرم یه مادر نمونه داره.. و در آخر.روز زن رو بم تبریک گفته بود و برام ارزوی سلامتی کرده بود....
خوشحالم که درک می کنه که من حساب اونو از بچم یه دنیا متفاوت می دونم...
منتظرم امتحانای پسرم تموم شه بیام ایران ..ممنون که می خونین و راهنماییم می کنین..
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
نمیدونم چرا وقتی کسی در مقابل اینکه همسر بی تفاوتی داره که سال به سال نگاهش هم نمیکنه خیانت میکنه
ویا در قبال خیانت همسرش خیانت میکنه
من خیلی خیلی خیلی خیلی دلم خنک میشه
آی میخندم آی میخندم:311:
با وجود اینکه خیانت و زنا اصلا خوشایند نیست
حالا این مساله الان در حال حاضر در قوانین و ... در صورت داشتن سند و مدرک برای زن سنگساره ولی اگر زیر پوست شهر بری میبینی که زن و مرد نداره و کسی که بهش بی توجهی بشه و به حساب نیاد و یا تحقیر بشه ممکن هست به این عمل رو بیاره و تلافی بکنه(خیانت کنه و یا بی محلی کنه وکلا مقابله به مثل بکنه)
به نظر من قبح این مساله و پشیمونی آن فقط در مقابل خدا هست(چون اون لحظه که این خطا را انجام داده خدا را که ناظر اعمالش بوده در نظر نگرفته)
وکسی که بازخواست خواهد کرد خداونده
همسر بی احساس و اینکه حس میکنه مرده واختیار داره خیلی کارها را با زنش که موجود ضعیفیه انجام بده
در اینگونه موارد حق شماتت همسرش را نداره
اگر میبیند که همسر این خانم خیلی بهش توجه میکنه و همش بهش چسبیده به خاطر این هست که فکر اینکه بهش خیانت کنه را نمیکرده و همش پیش خودش میگفته زن من که با همه چیز من میسازه بهش توجه کنم-نکنم-باهاش خوب باشم-بد باشم
آش کشک خاله س
ولی دیده از این خبرها نیست
و اگر دنبال ضربه زدن به زنش و تلاق و این حرفها نبوده همش به خاطر این هست که دیدگاه خشکی به این قضیه نداشته و خودش فهمیده که در حق همسرش کووووووووتااااااهی کرده
پس سکوت میکنه
خیلی ساده س
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مادر دو کودک
نمیدونم چرا وقتی کسی در مقابل اینکه همسر بی تفاوتی داره که سال به سال نگاهش هم نمیکنه خیانت میکنه
ویا در قبال خیانت همسرش خیانت میکنه
من خیلی خیلی خیلی خیلی دلم خنک میشه
آی میخندم آی میخندم:311:
با وجود اینکه خیانت و زنا اصلا خوشایند نیست
حالا این مساله الان در حال حاضر در قوانین و ... در صورت داشتن سند و مدرک برای زن سنگساره ولی اگر زیر پوست شهر بری میبینی که زن و مرد نداره و کسی که بهش بی توجهی بشه و به حساب نیاد و یا تحقیر بشه ممکن هست به این عمل رو بیاره و تلافی بکنه(خیانت کنه و یا بی محلی کنه وکلا مقابله به مثل بکنه)
به نظر من قبح این مساله و پشیمونی آن فقط در مقابل خدا هست(چون اون لحظه که این خطا را انجام داده خدا را که ناظر اعمالش بوده در نظر نگرفته)
وکسی که بازخواست خواهد کرد خداونده
همسر بی احساس و اینکه حس میکنه مرده واختیار داره خیلی کارها را با زنش که موجود ضعیفیه انجام بده
در اینگونه موارد حق شماتت همسرش را نداره
اگر میبیند که همسر این خانم خیلی بهش توجه میکنه و همش بهش چسبیده به خاطر این هست که فکر اینکه بهش خیانت کنه را نمیکرده و همش پیش خودش میگفته زن من که با همه چیز من میسازه بهش توجه کنم-نکنم-باهاش خوب باشم-بد باشم
آش کشک خاله س
ولی دیده از این خبرها نیست
و اگر دنبال ضربه زدن به زنش و تلاق و این حرفها نبوده همش به خاطر این هست که دیدگاه خشکی به این قضیه نداشته و خودش فهمیده که در حق همسرش کووووووووتااااااهی کرده
پس سکوت میکنه
خیلی ساده س
حکیم سعدی چه خوب پاسخ افرادی مانند شما را داده است ( البته خواندن این شعر به خانم تلاقی هم توصیه می شود ) :
سگی پای صحرا نشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگنده روز
بخندید کای مامک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید ز مردم ، " سگی "
حالا شما برو و کمی اندیشه کن در توصیف " سگی کردن با سگان " !
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
سلام تلاقی عزیز
من پیگیر تاپیک های شما بودم به عنوان یه خواننده
الان که پست آخرتون رو دیدم
فکر کردم این پست رو بزنم
من نه روانشناسم و نه مشاور به همین خاطر نمی تونم نظری در خصوص مشکل شما بدهم
با کلی مشکلات هم اومدم به این تالار
با کمک خدا و یاد گرفتن از این تالار مشکلم حل شد
و اینجا می خواستم از شما به خاطر اینکه تجربه هایتون رو در اختیار دیگران گذاشتید تشکر کنم
تلاقی عزیز
توی دومین تاپیکت ، اونجایی که نوشته بودی چه راهکاری رو در پیش گرفتی که شوهرت رو به خودت وابسته کنی واقعا عالی و کارساز بود خصوصا واسه من
شما تمام جزئیات و احساست رو نوشته بودی
همچنین نحوه مقابله با اون احساسات رو
این نوشته هایت واقعا به من و زندگی ام کمک کرد
من اون قسمت رو پرینت گرفته بودم و بی نهایت ازش استفاده کردم
خیلی خیلی ازت ممنونم
همانند تو یه مدت تحمل می کردم و فقط عشق بیشتری به همسرم می ورزیدم
وقتی زمان بهره برداری از اون همه از خودگذشتی ام فرا رسید
با کوچکترین تغییر حالت و کم کردن یه اپسیلون محبت و عشق نسبت به شوهرم و زندگی ، بلافاصله شوهرم به سمتم میومد
=====
فقط یه نکته ای رو برای خوانندگان پستم عنوان می کنم
وقتی نمی تونید راهکار بدهید
وقتی همدردی به جا و مناسبی ندارید
لااقل استفاده کنید
تلاقی از روی انتقام و نفرت راه وابسته کردن شوهرش رو به خودش در پیش گرفت شاید این روش برای زندگی تلاقی مناسب بوده باشد و شاید هم نه من در این خصوص نظری ندارم
اما برای من ِ خواننده ، در زندگی ام اون راهکار با انگیزه درست شدن زندگی ام ، بسیار مناسب بود
همه راهی رو می رفتم تا شوهرم رو نسبت به خودم و و زندگی دوباره مون دلگرم کنم
راهکار هایی که در تالار صرف خصوص مشکل من می دادند بعضی هاشون موقتی کارساز بود و بعضی هاشون مقداری اصول رو درست کرد
اما در نهایت راهکاری که تلاقی در زندگی اش برای خودش و هدف دیگیری به کار بسته بود در زندگی من با هدف دیگر مناسب و کارساز بود
============
پاورقی
این پست را جهت نقد و بررسی نزدم و به دنبال این هم نیستم که ببینم راهکار درسته بوده یا نه و هزار تا حرف و جواب های دیگه
تنها صرف خود خانم تلاقی بود
(تلاقی عزیز ، این عکس العمل اعضا رو در تالار نسبت به خودم کشیده ام ، خیلی هم آزرده شدم
و شاید هنوز هم در وجودم جملاتشون به مانند استخوانی لای زخم باقی مانده ، اما من هم یه تجربه ای در این خصوص به دست آوردم برایت می گویم
همه اعضای تالار رو به یک چشم نبین
هرکسی از ظنّ خویش شد یار من
هستند اعضایی که با دلسوزی راهکار می دهند ، و بدون قضاوت های شخصیشون تنها درصدند کمک برسونند)
موفق باشی :72:
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
آفرین به خانم بالهای صداقت
واقعا چقدر خوب وپر محتوا حرف می زنند.
ای کاش همه ماها یک چنین دیدگاهی نسبت به مسائل داشته باشیم.
بعضی ها وقتی نمی تونند شرایط طرف مقابلشون رودرک کنند وخودشون رو جای اون بگذارند چرا میان وجواب میدن وبه عاقبت کارشون اصلا فکر نمی کنند؟
وقتی خانم تلاقی اومده اینجا وازمون کمک خواسته حالابماند که کارش درست بوده یانه ، پشیمونه یانه،مهم اینه که نظری بدیم به دردش بخوره،به روحیه ازدست رفته اش، به حال وخیم همسرش وبه ادامه زندگیشون.
اینو قبول کنیم که تا دراون شرایط نباشیم نمیتونیم نظر بدیم.خانمی که همسرت ازگل کوچکتر چیزی بهت نمیگه یا خانومی که اونقدر آدم معتقدی هستی که این جور چیزا برات حکم قتل روداره ویا آقایی که غیرت مردونگیت قوی تر از منطقت هست هیچو قت نمیتونید خودتون رو تو یه همچین شرایطی قراربدید وبخواهید نظر بدید.اینجور نظرات نه تنها کمکی به ایشون نمی کنه بدتر باعث یه جور لج ولجبازی یا نفرت ازهمگان میشه وهیچوقت ازکاری که کرده پشیمون نمیشه!!!
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
منم به نوبه خودم اولا از خانوم تلاقی خواهش می کنم چون مدیریت تاپیک دست خودشون باشه بهتره طوری پست بزنن که مستقیما سوال بپرسند و دنبال رسیدن به جواب برای سوالهای واضحشون باشند که اینقدر برداشت های متفاوت از تاپیکشون انجام نشه
ثانیا از اعضا خواهش می کنم که به سوالات جواب بدن و راهنمایی بکنند، اینجا جای بحث نیست باید به هر حال به عضوی که اومده کمک بشه، صرف نظر از این که بگیم کارش بد بوده یا خوب، قضاوت های شخصی مونو بذاریم کنار چون کمکی به فرد نمی کنه همونطور که نکرده، سرکوفت و سرکوب و قضاوت رو بذاریم به عهده جامعه بیرونی که به حد کافی پر هست از این ها، ما هم تالاری ها لااقل تفاوتی داشته باشیم با بیرونی ها
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
بالهای صداقت عزیز
برام عجیبه که بچه های تالار منو می شناسن و هنوز هم تاپیک منو یادشونه..خدارو شکر می کنم که مشکلت حل شد...خودمم توی مقاطعی مشکلم حل شد و به نتیجه ای که می خواستم رسیدم اما در نهایت زیاد برنده نبودم...البته شوهر من کلا با تمام مردای دیگه که دیدم متفاوته! اون تنها چیزی که واقعا بش توجه داره حسابهای بانکیشه..
با تمامی اینا خیلی ازت ممنونم و امیدوارم زندگیت همیشه گرم گرم باشه....
آریانای عزیزم
ممنون از توجهت .خیلی لطف داری اما عزیزم من دچار لج و لجبازی نمیشم.برام این دیدگاه ها عجیب نیست..همین اقایونی که حس غیرت و مردانگیشون شکوفا شده حاضرم شرط ببندم که حتی یک سال تنهایی رو هم تحمل نمی کنند...مخصوصا که جوون هم باشند البته استثنا وجود داره ولی در کل نه..چه برسه به 11 سالی که من با بدترین شرایط گذروندم.11 سال جوونیم رو گذاشتم .همیشه اینو بخاطر داشته باش که اونایی که اینقدر شعار میدن معمولا از همه ضعیف ترن..بازم ممنونم ازت خیلی .
سابینای عزیزم من مشکلم رو قبلا به صراحت گفتم.جوابایی رم که باید بگیرم تا حدودی گرفتم .دیگه وقتش رسیده که تصمیم بگیرم .پس این تاپیک رو فعلا همین جا نگر می دارم.دکترم هم گفت این مساله حلش بین 6 ماه تا یک سال طول می کشه ..امیدوارم اینقدر طولانی نشه و زودتر مساله روشن شه اما زمان کمک می کنه بهتر تصمیم بگیریم..برام دعا کنین .با تمام وجودم از خدا می خوام منو ببخشه و به من و پسرم آرامش بده..
و از همه دوستان هم ممنون که توی این تاپیک بهم کمک کردند.این تاپیک به آرامش من خیلی کمک کرد.بخشید که تک تک اسم نمیارم.مخصوصا کیمیا خاتون مهربان که حرفاش منو خیلی امیدوار کرد و اقای کامران که اینقدر صریح کمک کردن.خانم فرشته مهربان که خیلی سازنده بودن و مدیر همدردی عزیز که سالهاست شرمنده محبت هایشان هستم.
با تشکر
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
تلاقی،
سلام،
فکر میکنم این رو خودت بهتر از هر کسی بدونی که همه ما با توجه به محیطی که درش بزرگ شدیم، رشد و پرورش پیدا کردیم، تعصباتی داریم، به یه سری مسائل حساسیم، و یک سری مسائل رو هم غیر قابل بخشش میدانیم...از دید خیلی از دوستان، موضوع شما یکی از این مسائل هست...
با توجه به برخوردهای دوستان اینجا که عموماً منفی بوده و با رویکرد محکوم کردن شما، فقط میخوام بدونی که، دوستانی که اینجا نظر میدهند، مشاور نیستند، بلکه اکثرا افرادی از جامعه هستند که هر کدام با توجه با مشکلی که زمانی داشتند وارد این محیط مجازی شدند،
قاعدتاً در چنین محیطی نمیتوان برخوردی غیر از این رو انتظار داشت...در جامعهای که خودت الان زندگی میکنی و عموم افراد حتی دیدگاه دینی هم ندارند، وقتی یک دختر و پسر که بدون هیچ تعهد یا پیوند خاصی با هم زندگی میکنند، به یکدیگر خیانت میکنند، این عمل بسیار نکوهش میشه، چه برسه به اینکه به یکدیگر تعهد رسمی هم داشته باشند...وقتی این مساله وارد جامعه ما میشه مساله به مراتب پیچیده تر میشه، چرا که این عمل نه تنها از نظر اجتمایی بلکه از نظر عقیدتی هم در جامعه ما منفور هست...
به هر حال، محیط اینجا نمونهای از جامعه ایرانی ما هست و با توجه به این امر قاعدتاً نمیشه انتظار برخوردی متفاوت از آنچه اینجا دیدی رو داشت.
من فکر میکنم، سختترین بخش مشاوره دادن همین مساله باشه، یعنی سعی در کمک به یک مراجع بدون پیش داوری و دخالت دادن عقاید شخصی در امر مشاوره...
تلاقی این واقعا کار سختی هست،
و من شخصاً خیلی خوشحالم که عناوینی چون مشاور، کارشناس یا ... رو در این محیط ندارم. چون این عناوین، مسئولیت سنگینی رو به همراه داره.
تلاقی، چیزی که من در این تاپیک برای شما نوشتم، چیزی بود که واقعا بهش اعتقاد دارم و البته برگرفته از عقاید شخصی من بود.
و اما در مورد حس غیرت و مردانگی، من شخصاً غیرت و مردانگی رو منحصر به جنسیت نمیدانم، کما اینکه زنانی دیدم بسیار با غیرت تر از خیلی از مردان.
غیرت از نظر من وقتی معنی پیدا میکنه که به حفظ و دفاع از حریم خانواده ما کمک کنه،
من شخصاً در مورد مردی که با چنین مسالهای در مورد همسرش مواجه میشه، غیرت رو در قتل، صدمه زدن یا ... به همسرش نمیدانم، چرا که اینها هیچکدام هیچ کمکی به حفظ حریم خانواده نمیکنه...
اما در این میدانم که این فرد رو از کانون خانوادش بیرون کنه، بیشتر به این علت که حضور چنین فردی در محیط خانواده، صدمات بیشتری برای اعضای آن خانواده به خصوص فرزندان خواهد داشت.
شاید در مورد تو، غیرت رو میشد در جدایی از همسرت معنا کرد وقتی متوجه شدی زندگی با او، برای تو و پسرت آسیب زا هست.
تلاقی، تو الان از شرایط بد زندگیت میگی، از ۱۱ سال تنهایی و بی کسی،
درک شرایط سخت تو کار سختی هست، من و خیلیهای دیگه میفهمیم که تو واقعا شرایط سختی رو تجربه کردی، اما این مساله رو واقعا نمیشه به عنوان توجیهی برای اشتباه تو در نظر گرفت، میدونی چرا؟
چون ما همیشه با بهترینها مقایسه میشویم و در همین جامعه ما زنان زیادی هستند که با شرایط خیلی سخت تر و بدتری از شما دارند زندگی میکنند، اما هیچوقت حتی به چنین اشتباهاتی فکر هم نکردند چه برسه به اینکه به مرحله اجرا برسانند.
این یک واقعیت تلخ هست، ما همیشه با بهترینها مقایسه میشویم!
من فکر میکنم شما با توجه به شرایط سختی که داری، در حال حاضر داری فرافکنی میکنی، این یک مکانیزم طبیعی در انسان هست که همیشه سعی میکنه اشتباهات خودش رو ناشی از شرایط و جبر بدونه. و البته، همه ما این مکانیزم رو داریم و این منحصر به شما نیست.
اما متاسفانه، این کمکی به شما نمیکنه، من فکر میکنم تو الان باید سعی کنی با واقعیات زندگیت رو به رو بشی،
فکر میکنم لازم باشه باز هم یاد آور بشم که به واقع، قصدم کوبیدن یا تخریب تو نبوده و نیست...
به هر حال، مشکلی که تو را امروز به این نقطه رسانده، شرایط سخت زندگیت نیست، ضعف تو در تصمیم گیری هست.
و البته بدبختانه، با توجه به شرایط که در زندگی داشتی، موقعیتهای زیادی بوده که تو باید تصمیم میگرفتی، آن هم تصمیمات قاطع و انقلابی! اما به خاطر همین ضعفت، با عدم تصمیم گیری و منفعل عمل کردن در چنین شرایطی، امروز به چنین مشکلی خوردی...
تصمیم گیری یک هنر هست!
و من فکر میکنم، تو به عنوان یک مادر، که آرامش فرزندت برات مهم هست، باید یاد بگیری تصمیم بگیری، و تصمیم گرفتن رو به فرزندت هم یاد بدی... راز آرامش تو و فرزندت در زندگی امروز، و البته آینده روشن برای فرزندت در همین هست.
امیدوارم روزی برسه که تو به شرایط زندگی دستور بدی، با تصمیم گرفتن آنها رو تغییر بدی، و بر خلاف همیشه خودت رو محصور به دایره شرایط زندگی و جبر نبینی.
فراموش نکن، خداوند خیلی بخشنده هست. سعی کن بهش نزدیک بشی.
از خداوند، برای تو و فرزندت آرامش عمیق قلبی میخواهم، و امیدوارم کمکت کنه تا در این شرایط با اتخاذ تصمیمات درست از سمت تو، شرایطی فراهم بیاد تا کمترین آسیب ممکن متوجه تو و فرزندت بشه.
موفق باشی،:72:
برادرت،
کامران
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
باز میگم تلافی جان ....این تنها نیستی که مشکل داری شاید خیلی از ماها حتی شهامت بیان مشکلات زندگیمونو نداشته باشیم ....احسنت بهت که این توانو داشتی ...و مطمئنم توان اینرا هم داری که بزرگترین و قاطعترین انتخاب زندگیتو بکنی ...و خودتو از این برزخی که درش قرار داری رها و ازاد کنی ...بابا ما یک بار بدنیا میاییم ..چرا باید زندگی که خرابه ...ساختمانی که درب و داغونه و با هیچ استانداردی ..هماهنگی نداره به زور در و دیوارشو رنگ کنیم .و پنجره هاشو دو جداره کنیم ...و سقف کاذب جدید بزنیم ..و نماشو سنگ کنیم ...اصل کار خرابه ...با این تزیینات هم صورت مسئله رو نمیشه عوض کرد ...با توجه به تخصصم ..که امور ساختمانیه مثالی در این باب زدم که ملموس باشه ........ پس با اراده برو جلو میدونی من فکر میکنم گاهی ما باید اتنخابی تو زندگی کنیم ..و عواقبش رو هم بپذیریم ......این رسم روزگاره .........البته من هم اعتقاد دارم که باید برای درمان خرابی ها تلاش کرد باید ساخت ...ساختن بهتر و بر تر از تخریبه اما جایی که نمیشه ...نمیشه بابا ...به زور که نمیشه چشماتو ببیندی و بگی همه چی ارومه ...من چقدر خوشحالم .......:316::310:..............شاد باشی
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
به نظر من شما آدم قابل احترامی هستید اما متاسفانه بزرگترین عیبتون ترس از جدایی بوده. شما یک جور الگو برای فرزندتون هستید. امیدوارم با تصمیم صحیح الگوی بهتری باشید و مطمئن باشید این خیلی قابل تحسین خواهد بود. فقط از خدا بترسید. اصلا فلسفه دین همین هست که کسی غیر از خدا مهم نیست. اگر یاد زندگی پیامبران بیفتید میبینید که همیشه این ترس از خدا بوده که اونها رو از همه متمایز کرده . مثلا نمیترسیدند که در مقابل همه اعتراف کنند که از این عمل متنفرند یا از چیزی خوششون میاد. شما اگر ترسها را کنار بگذارید مطمئن باشید که برنده خواهید بود. امیدوارم به زودی خبرهای خوبی بشنویم.:323:
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
خانم تلاقی سلام
من تا حالا یک خواننده خاموش شما بودم ولی یک نکته ای به نظرم رسید که شاید بهتون در تصمیم گیری کمک کنه.
من هم البته نه در شرایط سخت شما ولی در شرایط بدی در زندگی زناشوییم بودم در حالیکه همزمان از طرف مردهایی مورد توجه قرار گرفتم. ولی شاید به خاطر همین حس حمایتگری که شما هم دارید توی زندگیم موندم. و شاید به خاطر مذهبی بودنم دست به کاری نزدم.
اما الان من به شما می گم لطفا اگر می خواهید به این حس حمایتگریتون احترام بذارید اول از خودتون و بعد از پسرتون حمایت کنید. با حمایت بیشتر از همسرتون شما فقط به خودتون و مخصوصا پسرتون اسیب زیادی میزنید. الان که دیگه مشکلات مالیتون حل شده و مشکلات دادگاهی ندارید بیشتر به اینده پسرتون فکر کنید. ایا اینکه پسرتون یک زندگی مشترک بدون حضور پدر رو شاهد باشه یک تجربه مفید خواهد بود یا یک زندگی مجردی بدون حضور پدر؟ فکر می کنم شما باید از بین بد و بدتر یکیو انتخاب کنید، انتخابی که قبلا اشتباه انجام دادید و نتیجه اش رو الان می بینید. لطفا از گذشته عبرت بگیرید.
RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....
نقل قول:
تلاقی:
دوستان عزیز این تاپیک رو من تموم کردم .دیگه ادامش ندین لطفا .ادامه این بحث جالب نخواهد بود..با تشکر از همه دوستان خوب.
این تاپیک به نتیجه رسیده و به همین دلیل قفل می شود
.