-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
سلام پست جالبي بود همشو خوندم اصلا فكر نميكردم يه نفر از جناح شما بتونه از يه نفر تو اون يكي جناح خوشش بيادو عاشقش بشه.فكر ميكردم فقط تو فيلم اتفاق ميفته كه اونم اخرش اون يكي جناح ميشه طرفدار فكر شما(فيلم دلشكسته).ولي اين همش فيلم ميدونم خيلي سخته دل كندن و و از اين مسئله فاصله گرفتن ولي به نفعتونه اين مسئله رو فراموش كنيد اخرش خوب تمام نميشه و به نفع شما نيست و فقط از نظر روحي بيشتر صدمه ميخوريد.متاسفانه اين مدت اينقد اتفاقات بدي افتاده كه كسي نميتونه به راحتي فراموش كنه و طرف مقابلو ببخشه چه برسه كه وصلتي انجام بشه و اين وصلت به خوشي برسه راحت بهتون بگم اختلاف نظر سياسي تو اين دوران از اختلاف نظر عقيدتيم سخترو بدتر.شما حرفتونو به استادتون زديد ولي قانع كردن ايشون كه شما مقصر نبوديد كار سخت حتي نشدني(بخاطر همون اتفاقات بدي كه تو اين مدت افتاد)من بهتون توصيه ميكنم از اين دختر بگذريد سخته ولي بهتر از مشكلاتي كه بعدها براتون پيش مياد.از قانع كردن استادتونم بگذريد فكر نميكنم شدني باشه با توجه به مسائل پيش امده.
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خانوم مینای فکر نمیکنم تاپیکو کامل خونده باشید چون راجع به همه مسائلی که مطرح کردین قبلا صحبت شده
1_جناح یعنی چی ؟؟ اقا یکی به من بگه من از کدوم جناحم ؟؟!!!!!!!
2_ دلشکسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! اصلا مقایسه خوبی نیست ریحان حداقل توی ظاهر از من خیلی مذهبی تره( پوشش و نگاه و رفتار وگفتار ) اما متاسفانه من وقتی میبینمش دیگه کنترل چشمامو ندارم
3_یعنی چی که نمیتونه طرف مقابل رو ببخشه ؟؟ مگه من بازداشتش کردم ؟به من چه؟؟
4_قانع کردن استاد سخته ولی میشه یعنی قاعدتا اگه استاد طبق چارچوب فکری خودش هم بخواد با من برخورد کنه باید یه ادم بی گناه رو ببخشه
خانوم مینای من از ترس شنیدن این حرفای نا امید کننده راجع این قضیه با نزدیکترین افراد خونوادم و دوستام صحبت نکردم چون همش نه میارن
اومدم اینجا که مشورت بگیرم نه اینکه کلا صورت مسئله رو پاک شده ببینم
این کارو که خودمم بدون این همه صرف وقت و کلمه تو این تاپیک میتونستم انجام بدم
ممنون که تاپیکو خوندین
انگار امروز که اسم تاپیک عوض شده خیلی مهمون دارم !!
ازدواج که واژه قشنگ وجذابیه
جناح وبدتر از اون فرا جناح اینقدر کسل کننده بود ؟!!
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
جناح وبدتر از اون فرا جناح اینقدر کسل کننده بود ؟!!
راستش رو بخواهید من معنی فراجناحی رو نمی دونستم.حوصله هم نداشتم بفهمم:).خب این هم یک هنره که اسم تاپیک رو طوری انتخاب کنید که بقیه جذبش بشن
نقل قول:
1_جناح یعنی چی ؟؟ اقا یکی به من بگه من از کدوم جناحم ؟؟!!!!!!!
به هر حال وقتی اسم تاپیک رو گذاشتید ازدواج فرا جناحی ، (که حالا عوض شده) چرا از ملت ایراد می گیری که از "جناح" استفاده می کنن.اصلا منم می گم .جناح.جناح.جناح!:P
خب حالا دیگه وقتشه از توی اینترنت در بیای و بری توی فاز اجرا.گفتنی ها گفته شد.البته ممکنه با خانوم ریحان صحبت کنید و به این نتیجه برسید که اصلا به درد هم نمی خورید.ولی فعلا اونچه که مهمه اینه که اصلا به این مرحله برسید تا با خانوم ریحان در باره ازدواج صحبت کنید
پس ببینم چند مرده حلاجی (نمی دونم درست گفتم یا نه) و چقدر می تونی دیگران رو قانع کنی و به خواسته ات برسی.پس پاشو .پاشو از پای اینترنت و بشین قشنگ فکر کن به استادت چی بگی
ما رو هم بی خبر نذار
موفق باشی
:72::72::72:
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
ولی قبل از این قضایا من و استاد سالای زیادی رو با هم بودیم بدون اینکه مشکلی پیش بیاد
حتی به خاطر علایقم کلا به مباحث نظری و فلسفی ایضا سیاسی رشته ارشدم کاملا متفاوت با کارشناسیم بود
حالا ایا من بیمارم ؟؟من مشکل دارم ؟؟
اون 4 سال کلاسای استادو به کلاسای درسی خودم ترجیح میدادم وبه امید اینکه استادم باشه رشته ارشدمو عوض کردم اما متاسفانه توی این 3 سال هیچوقت باهاش کلاس برنداشتم
تا اخر عمر حسرت این 3 سالو میخورم
... من هم راه حلی میخوام که با درک از شرایطم داده بشه هیچکدوم به تنهایی فایده ای نداره
بیمار نیستی. اما برای درک شرایطت که بدونی اشکال کارت کجاست: مشکل شما همین نقل قول (بالا) خودتون بود که آوردم بخونی ببینی اشکال ات ریشه اش به کجا بر میگرده.
نقش این استاد توی زندگی شما چیه؟ این احساسات افراطی نیست؟ اونهم با کسی که معتقدی تضاد عقیدتی با هم دارید. این رابطه مراد و مریدی است؟ چه مبنایی داره؟ علاقه شما به دختر این آقا که با یک نگاه زرتی شکل گرفته! چقدرش به احساسات و هیجانات شما نسبت به استاد مربوط میشه؟ این استادی که شما اینقدر می پرستیش و از بزرگی و درک بالا وو... اش تعریف میکنی، چطور اینقدر راحت به شما انگ آدم فروشی زد و شما رو از خودش روند؟ آیا این دلخوری از همان زمان بحث کردنها شکل نگرفته که بعد توی اون مقطع ریختش بیرون؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
7_خدا سایه اشو از سر این تالار کم کنه حالا هر وقت که مسلمون شده
حالا این که گفتی دعا بود یا نفرین برای مسلمون بنده خدا!
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
معذرت میخوام نفهمیدم ؟
خدا سایه اشو از سر این تالار کم کنه
وای ببخشید اشتباه شد منظورم این بود که کم نکنه :311:
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
برادر من حالا چرا می خوای سایه ی ما را از سر تالار کم کنی؟ البته نیازی نیست شما این کار را بکنی! من خودم هر از یه مدت سرم اینقدر شلوغ می شه که میام می گم ما رفتیم! در ضمن تازه هم مسلمان نشده ام اگر خدا قبول کند از اولش تسلیم امر خدا بوده ایم اگر هم اشتباهی کرده ایم خودش دستمون را گرفته الحمدلله:310:
1. بدترین چیز برای شروع زندگی شکستن غرور و شخصیت است. شخصیت مرد یکی از مهمترین عوامل حفظ زندگی است مرد بیشترین تلاش خودش را در برابر مشکلات زندگی می کند تا شخصیتش در برابر خانمش نشکنه. بدترین کاری که یه عاشق برای رسیدن به محبوبش می تونه بکنه شکستن شخصیت خودشه به شخصه فکر می کنم در این حالت حتی در صورتی که به مقصود برسی شخصیت خرد شده ات ناراحتت می کنه تنها کسی که لایق اینه که در برابرش بشکنی خداست ولا غیر:323:
اول بهت نصیحت کردم که به جای این که مستقیم بری با استاد صحبت کنی ابتدا نامه ای را بنویسی و موضوع را تشریح کنی و بعد بری صحبت کنی علتش هم این بود که در نوشتن با تامل و تفکر بهتری و به دور از احساسات می تونی مساله ای را باز و تشریح کنی
به هر حال حرف من را گوش نکردی و رفتی مستقیم صحبت کردی
ازت انتظار بود که با همون شخصیتی که چهار سال با استاد دوستانه و با شخصیتی پخته رفتار کرده بودی این جا هم بتونی رفتارت را کنترل کنی (چون احتمال می رفت نمی تونی گفته بودم با نامه شروع کن ) که کاری را که نباید می کردی یعنی شکوندن شخصیت خودت را انجام دادی
حالا توی این مرحله باید اول شخصیت خودت را ترمیم کنی، باید اعتماد به نفس خود را به دست بیاری و ریحان خانم را کاملا از ذهنت خارج کنی تا بتونی با شخصیتی که می تونست ساعت ها با استاد بحث نظری بکند بری و از ایشان عذرخواهی کنی.
وقتی این کار را انجام بده که اعتماد به نفست را به دست آورده باشی به اون جمله ای که گفتی ایمان آورده باشی و با شخصیتی مثبت بری جلو نه با رفتاری که دوستان بچه گانه توصیفش کردند (با عرض معذرت )
یا علی
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
بله درست میگین من به ایشون علاقمندم با اینکه ازش دلخورم
نمیخوام بحثو سیاسی کنم
ببینید ما توی مبانی اولیه با هم اتفاق نظر داریم و هردومون دین رو با همه لوازمش شایسته ایجاد حکومت میدونیم
همونطور که گفتم ایشون قبل و بعد از انقلاب فعالیت هاشون در راستای رسیدن به همین حکومت دینی بود
اما خب ایشون به نحوه اجرایی شدن این حکومت در این سالا و به خصوص سالای اخیر ایراد داشتن
و مثلا سیاست خارجی فعلی رو قبول نداشتن
خب این فقط بحثای سیاسی روز بود
در حالی که محتوای اصلی بحثای ما تو اون 4 سال مباحث علمی فلسفی و حتی اخلاقی بود
که اغلب با هم به تفاهم میرسیدیم و من بیشتر گوش میدادم تا اینکه حرف بزنم
خب اینا برای من خیلی جذاب بود چون دغدغه اشو داشتم و دارم
اماجریانات 3 سال پیش متفاوت بود
جوسازی و دروغگویی و پرونده سازی تمام فضا رو اشغال کرده بود
در ضمن مطمئنم یه نفر زیر اب منو زده و الا به قول شما چجوری یه دفعه به من شک کرد ؟!
مسلمان عزیزم
شماره یکو گفتی من منتظر دومیشم
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و احترام
چند نکته ذیل را برای بهره برداری بیشتر از تاپیک ها، متذکر می شوم و این مطلب را اینجا نوشتم تا مثالی هم از تاپیکهایی باشد که علیرغم پیشرفت فیزیکی از نظر مشاوره ای و تخصصی (نسبت به حجم پست ها و تعدادشان)غنای کافی را ندارند
.
ظرفیت محیط های مجازی محدود هست. و اگر بخواهد مشاوره و راهنمایی ها با توجه به این محدودیت ها اثر بخش باشد نیاز به رعایت نکاتی دارد.
الف ) خلاصه گویی بسیار مهم هست.
معمولا اگر اطلاعاتی مهم باشد در پستهای بعد دوستان طلب می کنند و بهتر هست طی چند خط پاسخ داده شود.
بهترین حالت اینست که هیچ پستی از طرف مراجع بیشتر از 5 خط نباشد.
ب ) همچنین افزودن به تعداد پست ها طی چند روز ، نشان می دهد که بیشتر یک گفتگو و ابراز احساسات هست. تا مشاوره .
چون در مشاوره حداقل یک هفته نیاز به فکر کردن و بررسی مطالب قبلی هست. نه اینکه بلافاصله طی چند دقیقه پست عریض و طویل دیگری زده شود.
اینکه در تاپیک صرفا 2 یا 3 نفر( به خاطر شباهت موضوع به موضوع مورد علاقه اشان) در تعامل با ما قرار می گیرند نشان دهنده اینست که سایرین به خاطر طولانی بودن مطلب و زیاد بودن آنها می گذرند.
حالا اگر کسی هم بیاید جواب بدهد نمی تواند مسائل مهم شما را در میان انبوه مسائل جزئی بیرون بکشد.
آقا اجازه! آقا اجازه! شما بیشتر از سه تا پنج خط (3*5) نوشتید!!! <a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/00020184.gif" border="0" title="Click to get more." ></a>
خاااااااااااااااااااااااا ارپشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا پست ها رو میخونی؟ ما داریم گل لقد میکنیم؟ اینهمه از خودمون روانشناسی تولید کردیم و سوالهای حکیمانه پرسیدیم!!!
در ضمن اونیکه قراره عذر خواهی کنه خارپشت نیست که! خارپشت بهش افترا زده شده! حالا باید بابت چی عذر خواهی کنه؟
در ضمن این اطلاعات دست اول رو مسلمون از کجا میاری؟ من هرچی رفتم عقبتر چیزی جز یک آتو از آقای مدیر :311: پیدا نکردم. خارپشت کجا نوشته که رفته با استاد حرف زده! که حالا میگی نامه بنویس.
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
بی دل جان
ازم این همه سوال اساسی پرسیدین میخواین تو 5 خط جواب بدم خب نمیشه
تو پست 43 نوشتم که به استاد چی گفتم
مسلمان راست میگه زیاده روی کردم عصبانی شدم
منظور مسلمان عذرخواهی بابت عصبانیت اون روزه (فکر کنم )
در ضمن مسلمان هر دو روز فقط یه بار به ما افتخار میدن برای همین من جواب دادم
:300:مسلمان عزیز میشه بپرسم منظورت چیه از اون تشکری که برای مینای گذاشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت گرامی
هنوز درگیری ؟
راستش من وقتی خودم رو جای شما فرض میکنم، اصلا نمیتونم به ریحان خانم فکر کنم(اشتباه تایپی
نیست ها،همون" فکر کنم" درسته!)
آخه رابطه تو و استادت طوریه که مجالی برای هموار کردن مسیر ازدواج و خواستگاری نمیذاره.
ناامید نشی :305:
اما خیلی خیلی باید مراقب باشی.
در خوشبینانه ترین حالت : استاد گناه نکرده تو رو میبخشه و آشتی می کنید و از اون خوش بینانه تر اینکه با ازدواج تو و دخترش موافقت میکنه:310:
اما ایا مشکل یا مسئله کامل حل شده ؟؟؟
من فکر نمیکنم! چون مطمئنم سیاست تمام نشده و نمیشه!
تو و استاد گرام هم که هر کدام سر حرف خودش هست نتیجه رو خودت میتونی بگی...
زندگی هایی که اصلا قاطی سیاست نمیشن و گاهی هر دو طرف نمیدونند سیاست چیه، باز هم پر از مسائل مهمیه که باید بهشون پرداخت حالا شما سیاست برات یک اصله و شده دغدغه زندگیت.
به جای این مسئله میشه وقت و انرژی رو گذاشت روی حل مسائل مهمتر زندگی.
البته نمیگم سیاست مهم نیست اما برای شما خیلی مهم شده و بااااید مراقب باشی
ناراحت نشی اما اگعه من جای ریحان باشم و از این اختلافات تو وپدرش اطلاع پیدا کنم چنین وصلتی رو قبول نمیکنم:163: کاری به محاسن و معایب شما ندارم و صرفا بهع خاطر این تضاد سیاستی میگم.
موفق باشی:72:
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
من وقتی خودم رو جای شما فرض میکنم، اصلا نمیتونم به ریحان خانم فکر کنم[color=#FF0000][size=x-large]
مشکل اینه که فقط فرض میکنی !!!!!!!!!!!!!
مگه همین شما نبودین که گفتین اگه من و ریحان قسمت هم باشیم . . . . . .
یه حسی بهم میگه منو ریحان مال همیم
من مطمئنم که اونم دوسم داره
اگه باهاش ازدواج کنم سر این چیزا باهاش بحث نمیکنم
این همه ادم با کلی تفاوت و اختلاف با هم دارن خوب و خوش زندگی میکنن خب ماهم یکی از اونا
وقتی میگم دوسش دارم یعنی نمیتونم فراموشش کنم یعنی باید تا اخر عمر یا مجرد بمونم یا بدون عشق زندگی کنم
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
سلام آقای خارپشت
من تاپیک شما رو دنبال میکنم اما تا حالا چیزی نگفتم چون دارم از راهنمایی دوستان استفاده میکنم اما یه چیزی خواستم بگم :
نمیدونم چرا به جای اینکه مسیر رو برای به دست اوردن دل استادتون مستقیم برید همش دور سرتون میچرخونید و گرهشو بیشتر میکنید :163:
ایا شما واقعا در مشکلی که برای استادتون پیش اومده نقشی نداشتید؟
اگر نه پس از چی می ترسید؟ از اینکه استادتون حرف شما رو قبول نکنه و شما به ریحان نرسید؟؟
ایا فکر نمیکنید مبرا کردن خودتون از این اتهامی که بهتون زده شده و اثبات شرف و شخصیتتون مهمتر از رسیدن به ریحان هست؟؟؟؟
شاید با نظر من کاملا مخالف باشید اما این طور که از رفتار و حرفهای شما برداشت کردم 100درصد تلاش شما صرفا و صرفا برای رسیدن شما به ریحان است نه اثبات بی گناهیتون و علت اینکه راه درست رو برای عذر خواهی از استادتون پیدا نمیکنید همینه !
دوست عزیز !
شما قبل از اینکه عاشق باشید انسان هستید ، مرد هستید ، اول از همه از شرف و شخصیتتون دفاع کنید بعد از عشقی که در دلتون به وجود آمده .
به نظر من برید پیش استادتون اما قاطع و محکم مثل یک مرد و در مورد سوء تفاهمي كه پیش اومده باهاش صحبت کنید دقت کنید اگه در رفتارتون قاطعیت نباشه ( قاطعیت با عصبانیشدن فرق داره) و خودتونو گم کنید و ضعیف نشون بدید باعث میشه اگه استادتون تا حالا 98 درصد باور داشت کار شما بوده دیگه 100 درصد یقین حاصل میکنه که خود شما این کارو کردید.
[color=#000000]یکی از نشونه های ضعف هم اینه که یه روز برید یه سیخونک به استادتون بزنید بعد برید تا 20 روز دیگه افتابی نشید به این مسایل هم دقت کنید
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
در مورد تشکری که از مینای کردم شما به دل نگیر نکات مثبتی در پستش بود. یادته نوشته بودی که کلا نچسب بودی و ... یکی از دلایل فاصله ای که بین ما به وجود میاد همین ذهنیتی است که از یکدیگر در ذهن داریم یعنی هر عضوی از یک طرف طرف دیگر را کاملا در ذهنش منفی تصور می کنه حال آن که این جور ارتباط ها باعث می شه که همدیگر را بهتر درک کنیم و این تابوی ذهنی بشکند.
اما در مورد این که گفته ای مطمئن هستی که به ریحان خانم می رسی بازم می خوام یکی از اون حرف هایی را بزنم که خردت می کنه!
من چهارسال پیش جواب منفی شنیدم از کسی که دوستش داشتم. تا اینجاش اصلا عجیب نیست. اما اگر بدونی که او چه حسی نسبت به من داشت واقعا عجیب می شه! می دانی وقتی بنا شد با من صحبت کنه به من چی گفت :
شما برای من واقعا قابل ستایش هستید، اگر قبول کردم با شما صحبت کنم به این خاطر بود که می خواستم با کسی باشم که در کنارش به کمال برسم
این یعنی چه درجه ای از احساس و دوست داشتن ؟ خوب اما این خانم الحمدلله به من پاسخ منفی داد.
بعضی وقت ها خانم ها خیلی منطقی تر از اون چیزی هستند که تو گمان می کنی!
حالا بازگو کردن این جور مسائلی فقط واسه اینه که این قدر مطلق به قضیه نگاه نکنی. به شخصه از این که اون زمان ازدواج نکردم بسیار خوشحالم و خدا را شکر می کنم چون خدا در قبال صبری که در مقابل اون ماجرا کردم چیزهای خیلی زیادی را به من داد و رابطه ام با خدا واقعا قوی تر و بهتر شد.
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
مسلمان عزيز كجا از پست من تشكر كرديد كه اقاي خارپشت ناراحت شدن هر چي گشتم پيداش نكردم.اقاي خارپشت من ميدونم الان هر كسي بر خلاف خواسته شما حرف بزنه ناراحت ميشيد اصلا نميخواييد بشنويد و محكومش ميكنيد.من خودم يه مدت شرايطي مثل شرايط شما رو داشتم حرفمو به كرسي نشوندم ولي عاقبتش خيلي بد شد.برا اين ميگن يه راهي پيدا كنيد تا از اين ماجرا فاصله بگيريد.يه ذره هم مهربون تر پاسخ ميداديد پستمو اين همه خشونتو عصبانيت براي چي خوب هر كسي نظري داره اينم نظر من بود شما هم خودتون تند جواب داديد هم از مسلمان عصباني شديد چرا تشكر كرده.
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز من زبانم مو در آورد از بس ازت خواهش کردم سخنرانی های انتخاب همسر را گوش کنی، به احترام وقتی که گذاشتم و به پست هات جواب دادم شما هم وقت بگذار و به این سخنرانی ها گوش کن لطفا
جلسه اول
جلسه دوم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ميناي
مسلمان عزيز كجا از پست من تشكر كرديد كه اقاي خارپشت ناراحت شدن هر چي گشتم پيداش نكردم.اقاي خارپشت من ميدونم الان هر كسي بر خلاف خواسته شما حرف بزنه ناراحت ميشيد اصلا نميخواييد بشنويد و محكومش ميكنيد.من خودم يه مدت شرايطي مثل شرايط شما رو داشتم حرفمو به كرسي نشوندم ولي عاقبتش خيلي بد شد.برا اين ميگن يه راهي پيدا كنيد تا از اين ماجرا فاصله بگيريد.يه ذره هم مهربون تر پاسخ ميداديد پستمو اين همه خشونتو عصبانيت براي چي خوب هر كسي نظري داره اينم نظر من بود شما هم خودتون تند جواب داديد هم از مسلمان عصباني شديد چرا تشكر كرده.
در پست 81
خارپشت الان شدیدا همه چیز را در ذهنش به خواسته اش مربوط کرده و از هر چیزی که خلاف آن باشد بدش میاد و از هر چیزی که مرتبط با آن باشد خوشش میاد و این البته از ویژگی های این نوع از عشق است. شما به دل نگیرید
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نکات مثبت ؟؟؟!!!!!!! اها اصولا هریکی بگه ما به درد هم نمیخوریم خیلی ادم منطقی ایه و سزاوارتشکر!!
از کجا اینقدر مطمئنی که ریحان به درد من نمیخوره ؟؟
چون خودت اشتباه کردی دلیل نمیشه فکر کنی هر کی عاشق میشه اشتباه کرده !!!!!!
چرا اینقدر دوست داری ازارم بدی ؟؟
خیلی دوست داری یه روز بیام اینجا بنویسم ریحان منو نمیخواد چون خیلی منطقی تر از اون چیزی بود که من فکر میکردم ؟؟!!!!!!!!
چرا میگی مطلق فکر میکنم
خسته ام اشنا چرا میخوای خردم کنی؟؟؟؟؟؟
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
:rolleyes: برادر من، من کجا گفتم شما به درد هم نمی خورید؟ من اصلا اسم ریحان خانم را آوردم؟
مساله ی من اصلا و ابدا انتخاب تو نیست، شاید ایشان خیلی بیشتر و بهتر از اون چیزی که فکر می کنی هم باشه اما ...
مساله ی من نوع انتخاب و نوع عاشق شدن توست. یعنی این که شما الان به جای این که بگویی
1. من دوست دارم همسرم ...
2. من برایم مهم است همسرم ...
در ذهنت می گویی
1. من می خواهم همسرم ... چون ریحان خانم این جور است
2. من می خواهم همسرم ... چون ریحان خانم این جور است
یعنی این که شما الان داری معیارهات را با ایشان می سنجی نه ایشان را با معیارهات! و این دقیقا آفت عشق است.
من به عنوان یه برادر دارم نصیحتت می کنم، نه برادری که بلد باشه فقط سرکوفت بزنه و نه کسی که تو را درک نمی کنه بلکه به قول شهید آوینی "دارم از راهی طی شده با تو می گویم"
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خانم سبزه عزیز ممنون از همراهیتون بله من قبلا هم توضیح دادم نمیخوام توجیه کنم ولی شرایط بدی داشتم الانم شاید اول فقط واسه ریحان بود ولی الان اینجوری نیست یعنی مطمئن نیستم
پستتون رو دوباره و چندباره میخونم
ممنون که تاپیکو دنبال وتحلیل میکنین بازم همراهم باشین:72:
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز من دارم سعی می کنم بهت کمک کنم، مدیر عزیز همدردی گفتند این پست ها مانند مسکنی موقت هستند اما من می خواهم اول هم بهت مسکن بدهم هم شربت، ممکنه شربت تلخ باشه اما همیشه اونی که داره بهت یه چیز تلخ می ده دشمنت نیست
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
هیچوقت نمیفهمم چی میگی مسلمان
چون نمیفهممشون دوسشون دارم
ببین یه طرف منم یه طرف اون الان منظورت انتخاب منه یا منطقی بودن ناگهانی اون
اگه مسئله منم خب من با یه نگاه که عاشق نشدم طول کشید تا بهش علاقمند شدم همه اون چیزایی که من میخوامو داره حتی این ارزومه که استاد پدر زنم باشه
اما اگه مسئله اونه اره شاید بزن تو برجکم کما اینکه الانم اینکارو میکنه
نمیذاره مثل قبل بهش نزدیک شم انگار میخواد ازم فرار کنه
تقریبا از 2 هفته پبش اینجوری شده شاید من خیلی تابلو بازی دراوردم بهم احترام میذاره ولی انگار سعی میکنه وانمود کنه هیچ حسی بهم نداره
اینارو نمیخواستم بنویسم که دوباره نگی فراموشش کن چون نمیشه نمیتونم
مینای عزیز از شما هم معذرت میخوام
مسلمان از ویژگیهای این نوع عشق گفت و حداقل در اینجا اشتباه میکنه چون من خیلی منطقی جواب شمارو دادم
تازه دیروز چون هنوز مسلمان نیومده بود خیلی مهربون بودم
شرمنده اگه ناراحت شدین :72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مسلمان
در مورد تشکری که از مینای کردم شما به دل نگیر نکات مثبتی در پستش بود. یادته نوشته بودی که کلا نچسب بودی و ... یکی از دلایل فاصله ای که بین ما به وجود میاد همین ذهنیتی است که از یکدیگر در ذهن داریم یعنی هر عضوی از یک طرف طرف دیگر را کاملا در ذهنش منفی تصور می کنه حال آن که این جور ارتباط ها باعث می شه که همدیگر را بهتر درک کنیم و این تابوی ذهنی بشکند.
منظورتو همین الان فهمیدم
ولی خیلی برام سنگینه که مشکل منو با یه فیلم بی ربط به قضیه ما مقایسه میکنن
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
آقای خارپشت عزیز
من میخوام یه خرده هم ازتون بگیرم و اونم اینه :
مدام دنبال جواب دادن و دفاع از موضع تون در این تالار نباشید چون این باعث میشه انرژیتون فقط در همین جهت صرف بشه در حالیکه دوستان اینجا ( خصوصا پیش کسوتان ) روزانه با چندین و چندین مساله از نوع مشکل شما با خرده تفاوتی در هرکدوم سرو کار دارن و تجربشون بیش از این ایناست
به جای اینکه در موضع دفاع بربیاید لازمه گاهی سکوت کرده و به نظرات فکر کنید
[color=#FF0000]( دقت کنید این به این معنی نیست که همه ی نظرات را بپذیرید ، نه ، بلکه فکر میکنید و با توجه به شرایطتون که خودتون بهتر از هرکسی به اون واقفید تصمیم میگیرید و جاهایی که فکرتون به هیچ جایی قد نداد میاید و تنها در خصوص اون مساله مشورت میگیرید)
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
سلام
آقا جان مگه من استاد شما رو می شناسم که میگی چرا جناحبندی می کنی !!! من از توی متن حرفهای شما به این رسیدم :311:
درست که کسی در اون موردا که من گفتم حرف نمی زنه !! دلیلش چیه بنظرتون !!!
اینم که گفتی چرا امام حسین و یزید می کنی ! می خواهم بهت بگم این چیزی که دوستان طرف مقابل باب کردند خودی و غیر خودی !! فکر می کردم ماشالله با این داستانها آشنا باشید،چون ادبیات سیاسی روز جامعه هستش ،4 تا روزنامه ای که الان منتشر میشند رو ورق بزنین امثال این کلمات رو زیاد خواهید دید. از خودم که در نیاوردم
تا حالا فکر کردی اگه یک بار دیگه استاد نگون بخت دوباره گیر بیافته ،احساسات یک دختر در مورد شما که موافق این افراد (چه خوب چه بد ) باشین چی میشه ، زنانی که دشمن خونین انسانهای بزرگ تو تاریخ بودن رو ببینید، همشون توهم این رو داشتند که فلانی سبب قتل فلان کس من شد . دیگه تو مخش هم نمی ره که بابا اون ادم خوبیه ، دیگه خوب خوبش رو گفتم برات
قسمت آخر کامنت من رو نخوندی
من 4 سال عاشق کسی بودم که دو سال باهام قطع رابطه کرده بود، اینقدر احساساتی بودم که از یک کیلومتری یک عاشق احساساتی رد شم ،از حس عاشقیش مست می شم :310: ،امیدوارم که عاقلانه فکر کنی و به نتیجه خیر برسی !! مهمتر از رسیدن به عشق اینه که بتونی خوشبختش کنی .
یا علی
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سبزه
آقای خارپشت عزیز
من میخوام یه خرده هم ازتون بگیرم و اونم اینه :
مدام دنبال جواب دادن و دفاع از موضع تون در این تالار نباشید چون این باعث میشه انرژیتون فقط در همین جهت صرف بشه در حالیکه دوستان اینجا ( خصوصا پیش کسوتان ) روزانه با چندین و چندین مساله از نوع مشکل شما با خرده تفاوتی در هرکدوم سرو کار دارن و تجربشون بیش از این ایناست
به جای اینکه در موضع دفاع بربیاید لازمه گاهی سکوت کرده و به نظرات فکر کنید
[color=#FF0000]( دقت کنید این به این معنی نیست که همه ی نظرات را بپذیرید ، نه ، بلکه فکر میکنید و با توجه به شرایطتون که خودتون بهتر از هرکسی به اون واقفید تصمیم میگیرید و جاهایی که فکرتون به هیچ جایی قد نداد میاید و تنها در خصوص اون مساله مشورت میگیرید)
حرفتون رو کاملا قبول دارم اما همونطور که توی اولین پستم گفتم دلم میخواد از همه جوانب به قضیه نگاه بشه تا در موقعیت های مختلف تصمیمگیری برام راحتتر باشه
محسن جان بنا به نصیحت درست سبزه عزیز خیلی اجمالی توضیح میدم
تمام این درگیری ها این دلخوری ها این پس رفت ها نتیجه همین نگاه یک جانبه است
برای اینکه تحلیل مسائل رو برای خودمون راحت کنیم
همه نظرات و دیدگاهها رو میخوایم به زور توی دو دسته جا بدیم
و با ذهنیت قبلی و اغلب نادرست در مورد این دو دسته قضاوت کنیم
تا وقتی که نگاهمون اینجوریه به هیچ جا نخواهیم رسید چون به محض رسیدن به قدرت فرصت نفس کشیدن به هم نمیدیم
نتیجه اش این میشه که همش همدیگه رو با این تعابیر غلط محکوم میکنیم (شمر و . . . )
بله متاسفانه منم با این دست محملات توی مطبوعات کشور اشنایی دارم
بهترین استفادشون اینه که تبدیل به روزنامه بشن برای پیچیدن سبزی خوردن (ریحون :72:)
من هیچ ترسی از اینده ندارم
اینده خیلی بهتر از امروزه و من مسئولیتی در قبال رفتاری که در اینده با استادم میشه رو ندارم
واقعا نمی فهمم چرا درکش اینقدر سخته برات
من مسئول تامین امنیت ملی این کشور نیستم
من مسئولم که ازادانه اما درست فکر کنم تحلیل کنم و ازاد تصمیم بگیرم با عقیده و بدور از عقده
خیلی اجمالی شد نه :311:
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
تصحیح میکنم :مهملات به جای محملات
گفتم بداموزی نداشته باشه
-
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
این تاپیک به علت طولانی شدن ، قفل می گردد
جناب خارپشت :
تا اونجایی که من مطالعه کردم راهنمائیهای اصولی به شما داده شده ، به اضافه اینکه قدرت درک و تشخیصی خوبی برای نحوه رفع سوء تفاهم با استاد در شما می بینم . توصیه ام این است که شما برید فعلاً به راهنمائیها عمل کنید ، هر جا که خیلی نیاز به راهنمایی داشتید و واقعاً نتونستید تشخیص دهید چه کنید بیایید و در تاپیکی جدید راهنمائی بخواهید ، منوط به اینکه با ارسال پستهای غیر ضرور و پاسخهای تکراری دوستان ، تاپیک را با سرعت جلو نبرید ، که در آن صورت مجبور به قفل آن می شویم .
برایتان موفقیت نشاط برانگیز را خواهانم
پاورقی
======
در همدردی ، وزن تخصصی تاپیکها برای مدیران بسیار مهم است ، و موظفند تاپیکهایی که از این جهت وزن قابل اعتباری ندارند را تعطیل کنند حتی اگر طولانی هم نشده باشد . لذا در تاپیک جدید به این توجه داشته باشید که مسئله را هرجا نیاز به راهنمایی فنی و تخصصی دارید طرح کنید و در باقی موارد روی پای خود بایستید و همچنین از موارد مشابه که در تالار مطرح شده با جسجوی سابقه موضوع ، بهره بگیرید که قطعاً موجب رشد فکر و عملی و درایتی و خلاقیتی شما خواهد شد و این چیزی است که ما از صمیم قلب برای اعضاء عزیز همدردی خواهانیم و خود را موظف به جلب توجه و هدایت مراجع به این جهت می دانیم .
.