-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
به نام خدا
با اجازه بزرگان ، حلال بفرمائید .
ببخشید منو که چند خطی مینویسم براتون
شما این جمله رو فرمودین :
نقل قول:
ديگه هيچي از پستا دستگيرم نشد . اگه چيزي موند كه نديدم بهم نشون بدين دوبره . خسته شدم ديگه . منتظر راهنمايي هاي دوباره شما هستم .
معذرت میخوام ، معذرت میخوام ، معذرت میخوام ،
شما مطلب ها رو صرفا جهت درد دل میخواین؟
یا اینکه بفهمی اشکال خودتون چیه و اصلاح کنید ؟
یا اینکه بفهمید اشکال شوهرتون چیه اونو اصلاح کنید ؟
انصافا این همه نکته توی مطالب ani بزرگوار بود کدوم رو نوشتی روی کاغذ تا تمرین کنی ؟
فقط یکی از چیزهایی رو که بهت گفته رو اگه تمرین کنی میفهمی منظورش چیه ! میفهمی کجای کارت اشتباه هست .
باور بفرمائید که حتی اگر همسر شما بشه صبورترین مرد روی زمین اما شما هیچ تغییری نکنی همین روال طی خواهد شد . من قول میدم شما تغییر کنی خدا همه چیز رو از این رو به اون رو میکنه .
لطفا بجز خودت از کسی دیگه انتظار نداشته باش ، این فقط تو هستی که باید تغییر کنی .
پیشنهاد من این هست که بجای اینکه در ظاهر یه تغییر کوچیک کنی میتونی با تغییر همزمان ظاهر و باطن که معنی این جمله هست موفق بشی :
ای که در رنج و عذابی ، تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خود یکی شوی .
شما 1 هفته یا هر چقدر که بزرگان میگن فقط تمرینی رو که بهتون میگن انجام بدید . مطمئن باش جواب میگیری . اما اگه همش بخوای بچه ها رو قانع کنی که راهنمایی ها سودی نداره و اتفاقا شما راهنماییشون کنی که حرفشون درست نیست و غلط هست ، حالا حالا ها باید درجا بزنی .
معذرت میخوام ، اگر باز ولی یا اما و اینطور نیست ، شما نمیدونید ، من اینطوری کردم ، در جملاتتون بسیار به کار ببرید یعنی شما نمیخواین چیزی عوض بشه و صرفا میخواین یه وبلاگ نوشته داشته باشید . و بقیه به حرفای دلتون گوش کنن .
تغییر باید از خود انسان شروع بشه و به بقیه تزریق میشه خود به خود ، همه به تو احترام خواهند گذاشت به زودی اما خودت اول صبور باش تا به اون روز برسی .
برای اینکه خیالت راحت باشه امروز توی یه گلدان دانه لوبیا بکار تا هم زمان با او رشد کنی و تمرین کنی و بتونی نیاز به زمان رو درک کنی .
از همه معذرت میخوام امیدوارم ایرادهای مطلب این حقیر رو بزرگی در اولین فرصت اصلاح بفرماید تا باعث ایجاد مسیر غلط نشه . متشکرم .
یامولا
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
فرشته مهربون . دوباره سعي مي كنم آروم باشم .
نمي دونم چرا هر وقت زنگ مي زنه عصبي مي شم و نمي تونم خوب خودمو كنترل كنم . و آروم جوابشو بدم ديروزم متاسفانه انقدر آروم كه شما الان گفتين باهاش صحبت نكردم . انقدر جي و داد مي كرد كه منم تعادلمو از دست مي دادم . حس مي كنم يه جاهايي منم داد مي زدم و حرفامو مي گفتم و آرامش نداشتم .
ولي سعي مي كنم اگه اگه يه بار ديگه زنگ زد يه كم بيشتر آروم باشم .
در مورد اينكه گفت اين چند شب كجا بودي خودمم خيلي فكر كردم از ديروز . همش پيش خودم فكر مي كنم آخه اگه انقدر دل كنده و بقول خودش ديگه هيچ حسي بهم نداره چرا مي پرسه كجا بودم ولي از يه طرف همش به اين نتيجه مي رسم كه ميخ واد يه بهونه جديد جور كنه و بگه ديدي تو درست بشو نيستي . اصلا معللوم نيست كجا مي ري شبا ؟
به خدا خسته مي شم ديگه از فكر كردن به همه اين مسايل .
نمي دونم داشتم سعي مي كردم آروم باشم و پي ببرم به اشكالات خودم . ولي انقدر مضطربم و همش منتظر يه اتفاق بد كه نمي تونم تمركز كنم . آقاي m25teh ، نمي دونم چجوري اينكارو بكنم . سعي مي كنم اشكالامو پيدا كنم ولي موفق نمي شم همشش فكر مي كنم اشكالام يه چيزايي بوده كه ديگه تكرارشون نمي كنم . و چيز جديدي به نظرم نمي رسه . سعي ميكنم ارتباطمو با خدا بيشتر كنم . بيشتر قران بخونم و به معنياش دقت كنم ولي همون موقع فقط آرومم و به خدا توكل دارم ولي تا يه خبر بد از شوهرم بهم مي رسه دست و پامو گم مي كنم و عصبي مي شم و كنترلمو از دست مي دم . اين يعني هنوز به خدا ايمان كامل نياوردم .
بعضي وقتا پيش خودم مي شينم فكر مي كنم اين اتفاقيه كه افتاده و بايد بپذيري و انقدر با خدا كل كل نكني . حتما خدا همينو مي خواد و تو فقط تا وقتي با خدا ارتباط داري كه اتفاق بدي نيوفته . وگرنه اگه ببيني طلاق گرفتي و همه چي تموم شده از خدا دلگير مي شي و ديگه انقدر سراغشو نمي گيري . آخه شوهرم هميشه همينو مي گه مي گه ما آدمها تا به خدا احتياج داريم به يادشيم بعد كه مشكلمون حل مي شه يا تكليفمون مشخص مي شه ديگه سال به سالم يادش نمي افتيم . همش وقتي قران ميخ ونم اين حس بهم دست مي ده كه نكنه چون تو مشكلي افتادم ياد خدا افتادم و خدا هم مي دونه اينو .
نمي دونم . همش دارم فكر مي كنم و اونم فكراي بي نتيجه . به هيچ جا هم نمي رسه آخرش .
اشكالاي خودمو نمي تونم بفهمم . نه كه نخوام نمي فهمم واقعا . فكر مي كنم بزرگترين مشكلم اينه كه سريع احساساتي مي شم و جوگير مي شم . ولي نمي دونم چجوري اينكارو نكنم . مي گم همش تو اين مدت سعيمو كرده بودم كه آروم باشم و فكر مي كردم آروم شدم ولي وقتي دوباره شوهرم زنگ زد عصبي شدم و نتونستم خودمو كنترل كنم . نمي دونم چيكار كنم .
دوست ندارم اينجا فقط درددل كنم . واقع دوست دارم چيز ياد بگيرم و خودمو اصلاح كنم ولي انگار موفق نمي شم . چون همش خرابكاري پشت خرابكاري مي شه .
فرشته مهربون دارم دوباره پست ها رو مرور مي كنم . اما همينايي دستگيرم مي شه كه قبلا نوشتم . واقعا خيلي خنگم نه ؟ :302:
نوشته هاتو خوندم دوباره . اينكه چطوري با شوهرم حرف بزنم ر.و مي گم . خودمم مي خواستم و قصد داشتم همينطوري باهاش حرف بزنم ولي مي گم عصبيم مي كنه همش و منم كنترلمو از دست مي دم . ولي در كل همين حرفا رو بهش زدم با اين تفاوت كه يه جاهاييش منم كنترل صدامو مثل اون از دست مي دادم .
يه جا نوشته بودي گفت بر نمی گردم >>( با تن صدای خیلی آرام و عاطفی ) بگو منم اصرار ندارم ، هر طور تو راحتی
اين رو مي گم كه بدونيد من هر كاري مي كنم اصلا نمي تونم بفهمم نتيجش چي مي شه . مثلا آخرين بار قبل از اين كه ديروز تماس بگيره بهم اس ام اس داد كه بيا بريم طلاق توافقي و منم همون جوري با اس ام اس بهش گفتم كه مي دونم كه ديگه نمي خواي زندگي كني ولي من نمي آم براي طلاق تفاهمي و اينكه كه خودش بره اقدام كنه . ( اينو قبلا تعريف كردم ) . ديروز توي حرفاش وقتي زنگ زده بود گفت تو كه خودت اس ام اس دادي آخرين بار گفتي كه نمي شه ديگه با هم زندگي كنيم پس چي شد باز . من گفتم من كي اين حرفو زدم گفت اس ام است هست . همون روز كه گفتي نمي آم خودت برو . گفتم من منظورم اين نبود كه من نمي خوام زندگي كنم گفتم مي دونم كه تو نمي خواي زندگي كني و كاريم نمي تونم بكنم پس خودت برو اقدام كن . نمي دونم يا من بد حرف مي زنم يا اون بد مي گيره . من اصلا همچين منظوري نداشتم ولي اون اصلا پيش خودش يه برداشت ديگه مي كنه .
با اين اوضاع نمي دونم چيكار كنم . هر چي مي گم يه برداشت ديگه مي كنه ار حرفام .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
به به خانم
صبح قشنگت بخير .
مشق هات رو نوشتي يا مثل شاگرد تنبلها بدون مشق آمدي سركلاس ؟!
الان چه توقعي داري ؟!!!! در اولين قدم نمره ي صفر را گرفتي و داري بهانه مي آوري . مشقم را نوشتم چون نتوانستم ....مشقم را ننوشتم چون .....
1- دوربين به سمت خودت و تنها به سمت خودت خارج از فضاهايي كه در آن قرار مي گيري . اين دوربين را روي احساسات - اعمال - افكارت زوم كن . اشتباهاتت را در هر جايگاهي پيداكن و احساسات و اعمال و افكار تازه را جايگزين كن و تمرين كن تا نهادينه بشوند و جزئي از وجود سبكتين بشود .( نكته است كه دارم برام باز مي كنم نگي نفهميدم )
2-عزيزم تو هميني . در زندگي زناشويي عادي هم هميني . هر جا گير بكني كه بايد كاري انجام بدهي و تكاني به خودت بدهي روي زمين ولو مي شوي و هيچ كار نكردن را بر حركت كردن حتي از نوع خزيدن ترجيح مي دهي . ( نكته است كه دارم برام باز مي كنم نگي نفهميدم )
3-بسيار بسيار زياد منفي بين هستي و اساسا با زيركي منفي مي بيني مي كني كه تائيديه بگيري ( زيركي رويكردت براي تائيديه گرفتن در لايه هاي زيرين وجودي است و برخواسته از ضمير ناخودآگاه ) . اين نگرش و رويكرد را تغييرش بده ( نكته است كه دارم برام باز مي كنم نگي نفهميدم )
منظر اتفاق بد نباش چرا دنيا را اينقدر سياه و بد مي بيني ؟!
4- صبور باش و به فكر اثبات خودت نباش اگر ياد بگيري صبوري را .
هر جايي كه واكنش هاي هيجاني نشان مي دهي به جاي حرف زدن و جواب دادن و اثبات خودت و ديده شدن خودت به زور و بدبختي سعي كن به خودت بگويي : سبكتكين آرام باش . حرف نزن . نفسهاي عميق و آرام بكش . نفسهاي عميق و آرام بكش . نفسهاي عميق و ارام بكش و سر انگشت دستانت را به ( حالت زبان بدن نشان دادن پول) خيلي نرم و اهسته به هم بمال بارها و بارها و هماهنگ با تنفس آرام و عميقي كه داري تا بتواني شيفت كني روي يكي ديگر از حالتهاي نفساني ات . ( نكته است كه دارم برام باز مي كنم نگي نفهميدم )
5- خودخواه هستي و خود محور .
به غير از خودت ديگران را هم ببين و سعي كن براي هيجانات افكار و اعمال ديگران ارزش قائل باشي . افراد پيرامونت را درست ببين و براي آنها حق و سهم قائل باش و خودت را محور نبين . تو حتي همسرت را تا گندش در نيايد نمي بيني ( نكته است كه دارم برام باز مي كنم نگي نفهميدم )
فعلا اينها را داشته باش تا بعد
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
يه بار ديگه مطالبي كه ani بزرگوار نوشته اند را بخون و در يك برگه بنويس . نميخواد ani را قانع كني كه درست يا نادرست صحبت ميكنه فقط بنويس . و اينجا پاك نويس كن تا بدونيم چطوري ميخوني مطالب رو . پس انگار يك شخصي به غير از سبكتكين هستي و ميخواي مطالب رو مثل بقيه بخوني درس بگيري .
نگران نباش اگر طلاق فردا باشه ، هنوز 24 ساعت وقت داريم .
فرمودند : يك سيب را به هوا بندازيم 100 بار ميچرخه .
داستان از اين ستون به اون ستون فرجي هست رو شنيدي ؟
من اينطوري شنيدم كه يه اقايي رو بسته بودن به ستوني و ميخواستن بكشن ميگن آخرين حرفت چيه ميگه من رو از اين ستون باز كنيد و به اون يكي ستون ببنديد در مدتي كه داشتن اينكارو ميكردن ، متهم اصلي پيدا ميشه و اون شخص رو آزاد ميكنن .
به همين راحتي .
من در دوره دادگاه رفتن ها خيلي ميترسيدم و ناراحت و پريشون بودم ، ميتونم درك كنم كه يه نفر كه نميخواد طلاق بگيره چه حالي هست و چقدر روحيه اش مضطرب هست اما خواهش ميكنم در عين حال كه ميترسي ، سعي كن درس ياد بگيري اين درس ها يه جايي به كارت مياد و دقيقا برات اتفاق ميفته حتي اگه فقط حفظ كني و با تكرار ياد بگيري .
من زياد پست نميدم خواهش هم ميكنم حرفهايي كه ميزني در راستاي تغيير باشه درد دل و البته به فرموده ani گرامي درخواست تاييد گرفتن و نوازش به درد امثال ما نميخوره .
پس امروز خودت بايد روي پاي خودت وايسي آموزشش با بزرگواران اين تالار . و با تاييد گرفتن از ما هيچ اتفاقي نميفته .
ميدوني چي ميگم؟ مثالي كه براي خودم زدم رو ميزنم : موقع خواب همه اقوام و عزيزان ميخوابن ، اما تو هنوز بيداري و تنها كسي هستي كه ميتوني باز به خودت فكر كن ،اما تو هم خسته ميشي ، يواش يواش ميخواي بخوابي و خوابت ميبره ! اما يكي هست كه هنوز به تو فكر ميكنه و كسي نيست جز خالق تو . خداي يكتا .
اينا مرحله داره ، سعي كن مرحله به مرحله برسي بهش .
يامولا
ببخشيد من مطلب ani رو نديده بودم مگر نه پست نمي فرستادم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ani عزيز
متاسفانه بازم اولي رو نفهميدم ولي نكته 2-3-4-5 رو فهميدم . يعني فكر كنم فهميدم و خودمم تو اين مدت دارم سعي مي كنم روشون كار كنم . دارم سعي مي كنم يه خورده از حالت منفي بيني در بيام . اينو دارم هر روز تكرار مي كنم هر چند هنوز نتونستم كامل برطرفش كنم ولي دارم سعي مي كنم . ولي يه نكته اي هم هست كه بايد بگم . من خودم تو زندگي آدم منفي بيني نبودم . به خاطر اين اتفاقات اينطوري شدم و همش افكار منفي مي ياد سراغم . باور كنيد . و الان هم وقتي مي خوام اين افكار منفي رو بريزم دور دقيقا نمي دونم چه افكار منفي رو بريزم دور . يه موقع هايي فكر مي كنم كه منفي فكر نكردن يعني اين كه از طلاق و بعد از طلاق نترسم تو اين موقعيت و هي اتفاق بدي قرار نيست بيوفته . و يه وقتاييم فكر مي كنم منفي فكر نكردن يعني به طلاق فكر نكردن و اين كه مثبت فكر كنم كه اين زندگي دوباره درست مي شه . كه تو اين مورد بايد بگم هر چقدر سعي مي كنم افكار منفي رو بريزم دور شوهر جونم با يه جمله زيبا همه بافته هامو مي شكافه .
سعي مي كنم صبوري رو تمرين كنم . هر چند تا حالا موفق نبودم ولي اميدوارم موفق شم .
و در مورد مغرور بودن و خودخواه بودنم . قبول دارم كه اينطوريم ولي تو اين مورد نمي دونم من فكر نمي كنم تا حالا غروري از خودم نشون داده باشم . يعني حداقل پيش شوهرم كه خودمو خاك پاشم نشون دادم . كدوم غرور . ولي بخدا خيلي به اون هم فكر مي كنم و از ديد اون اين زندگي رو مي بينم و بهش حق مي دم . ولي خب چكار مي تونم بكنم . نداشتن خودخواهي تو اين مورد يعني اين كه بزارم اون كاري كه اون مي خواد انجام بشه .
واقعا آدم مغروري هستم من ؟ از كجا فهميدين اينو ؟
m25teh خيلي ممنونم
واقعا حرفاتون به آدم آرامش مي ده . و سعي مي كنم درسهاتونو ياد بگيرم . اگه تو اين مخم فرو بره خيلي خوبه . اميدوارم .
يك سيب را به هوا بندازيم 100 بار ميچرخه .
تو اين مدت كه صبر مي كردم همه اميدم به همين جمله بود . نمي خوام دوباره منفي فكر كنم ولي مي ترسم . نمي دونم چه اتفاقي مي افته آخرش با اين اوضاعي كه هر لحظه بدتر و بدتر مي شه .
شما خيلي خوب با اين قضيه كنار اومدين . من يادمه از اول كه تاپيكتونو خوندم بعد يكي دو ماهي كه از رفتن خانومتون گذشته بود خيلي راحت نوشتين كه ديگه سعي مي كنين بهش فكر نكنين و هر چه بادا باد .
البته مي گم شما خيلي شانس آوردين كه خانومتون هم از همون اول معلوم بود شما رو دوست داره ولي داره لجبازي مي كنه . اينو همه بهتون مي گفتن من خودم وقتي كاراي خانومتونو مي ديدم كاملا ياد بچه بازياي اول ازدواج خودم مي افتادم و مطمئن بودم كه خانومتون پشيمون مي شه و وقتي دو نفر همديگرو بخوان بالاخره با گذشت زمان همديگرو مي بخشن و سعي مي كنن زندگيشونو بسازن . اما من نمي دونم به كدوم حركت يا حرف شوهرم اميد ببندم يا دلمو خوش كنم و مثبت فكر كنم .
به خاطر حرفا و كاراي شوهرم نمي تونم مثبت فكر كنم . يعني هر وقت مي يام سعي كنم نمي شه باز يه دفع يه جملش يادم مي آد و همه تخيلاتمو بهم مي ريزه .
خيلي سعي مي كنم توي خونه يا شب قبل از خواب كه آرومه همه جا نكاتي رو كه از مقاله راز ياد گرفتم تمرين كنم . يكي از نكته هاش اين بود كه به اون چيزي كه مي خواين بدستش بيارين دائما فكر كنين و اصلا فكر كنين بدستش آوردين و دائم در موردش خيال پردازي كنين و فكر كنين اصلا وجود داره . و بدستش آوردين . و اصلا فكر نكنين بدست نمي آد .
خيلي شبا سعي مي كنم اين مورد رو تمرين كنم و هر فكر منفي اي كه به ذهنم مي رسه دور كنم از تخيلاتم ولي ي ذره كه فكر مي كنم يه دفعه ياد حرفاي آزاردهندش مي افتم و گريم مي گيره كه اين كارا چه معني مي ده وقتي انقدر شوهرت واضح داره بهت مي گه ازت متنفره . حالا تو هي بشين مثبت فكر كن . اصلا اعصابم بهم مي ريزه . باز اين فكرو مي ندازم دور و سعي مي كنم از اول شروع كنم . ولي باز همين مي شه . آخرش نااميد مي شم و مي خوابم . :302:
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
معني اش اين مي شود كه به جاي اينكه نگاه بيروني داشته باشي و به شوهرت و ايراد گيري از او و تعريف كردن كارهاي او و جار زدن چه به لحاظ احساسي - چه به لحاظ عملي و چه به لحاظ فكري بنشين به خودت و نقاط ضعف و قوتت نگاه كن ( درهر سه جايگاه ) و تمركز كن و براي تعديل سازي راهكار پيدا كن . در هز جايگاهي مشكل داري بايد برايش فكري بكر و نوين داشته باشي
1-در حال حاضر به لحاظ فكري ضعف داري
2-در حال حاضر به لحاظ احساسي ضعف داري
3-در حال حاضر به لحاظ عملي ضعف داري
تو كه معني پايان نامه را مي داني اين اشكالات و ضعفهاي پايان نامه يا تز زندگي ات است برو درست كن تا پايان نامه ات قبول شود . دوربين به سمت خود يعني روي پايان نامه ي زندگي ات زوم كن .
موضوع پايان نامه سبكتكين
6- نگاه بيروني و سطحي به مسائل به جاي نگاه عميق دروني و لايه به لايه .كه به فارسي روان مي شود بي دقتي و بي توجهي و سطحي نگري ( نكته اي كه برات باز كردم )
7- وابستگي به مسائل بيروني
هنر كردي ؟!!!
هر آدمي در شرايط گل و بوستاني كه حالش خوبه مي خواد دنيا را بتركونه و قربون صدقه ي همه بره اما اگر در شرايط بحران توانستي مثبت انديش باشي و خارج از بحث وابستگي به همسرت زندگي را جلو ببري و حال و روزت با كلمه ي طلاق بالا و پائين نشه ( نه از سر بي تفاوتي بلكه از سر اعتماد به نفس و ايمان به توانايي هاي خود ) آن وقت اين هنر است . اين هنر را به دست بيار .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ani جان
ممنونم . سعي مي كنم روشون كار كنم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
كلمه ي پايان نامه رو تو معجزه مي كنه !!!!!!!!!!!!!
اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااا.
ببينم چه مي كني .
ببين براي پايان نامه ات چقدر احساس مسئوليت كردي و مي كني ؟!
پايان نامه زندگي ات نيازمند به درك اين حس مسئوليت و وارد كردن اين حس است كه تا به حالا نداشتي البته به اضافه دقت و توجه و ساير موارد ي كه به عنوان نكته برايت باز كرده ام و ادامه هم دارد .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
برو تاپيك نمي خواهم از دستش بدهم و موارد و بندهايي را كه براي كار گروهي نوشتم را بخون و نت بر داري كن و بزرگ بنويس به ديوار اتاقت بزن . يك جايي كه چشمت بهش بيفته .
ضمن اينكه اين متن ها را بنويس و به ديوار اتاقت و يا يخچال و....بچسبان تا ببيني
1- يادم باشه :
تغيير وقتي شروع ميشود كه من پله ي بعدي را ببينم
2- من فرمانرواي افكار - احساسات - اعمال خودم هستم . زيبا مي انديشم - زيبا عمل مي كنم و زيبا احساس مي كنم تا از سرچشمه ي هستي زيبايي دريافت كنم
3- هيچ كس چيزي به آدمي نمي دهد مگر خود او و هيچ كس چيزي را از آدمي دريغ نمي كند مگر خود او....
آنجايي نيست ،هر چه هست " اينجاست ....
جدا اينها درس است سعي كن انجام بدهي تا انشالله نتيجه هم بگيري در كمترين زمان .
اسم كلاس ما : كسب آگاهي و مهارتهاي زندگي و به كار گيري از كل توانايي .
اسمش را بگذار مشق شب و فردا بيا و تعريف كن كه چه كارهايي كردي و تا كجا جلو رفتي .
اين را هم بنويس و به ديوار يا يخچال بچسبان
من زني عاشق هستم . بدون چشمداشت به انسانها خدمت مي كنم و به آنها احترام مي گذارم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
دلم خيلي براي شوهرم تنگ شده . اين دلتنگيا خيلي اذيتم مي كنه . دوست ندارم بهش فكر نكنم . يادم مي اد فرشته مهربون بهم گفته بود تو اين جور مواقع از تكنيك توقف فكر استفاده كن . ولي من خيلي دوستش دارم و دلم نمي خواد چهرش از يادم بره . خيلي بهش فكر مي كنم .
اميدوارم .. هيچي .
آقاي m25teh چجوري طاقت آورديد يه سال . من خيلي بهم سخت مي گذره . واقعا خدا چرا انقدر دل ما زنا رو كوچيك آفريده . مگه مي شه آدم دلش تنگ نشه ؟ عين بچه ها فقط دلم بهونه مي گيره و مي خوام كه برگرده . نمي دونم چرا . خيلي روزاي سختيه و منم تحملم كم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
تمرین ani گرامی را انجام بدید و این فکرها رو هم دسته بندی کنید در زمان مناسب حتما به اینا هم جواب داده میشه .
فقط تمرین ها رو انجام بده . لطفا تمرین ها رو انجام بده . احتراما تمرین ها رو انجام بده .
من منتظر بودم جواب تمرین شما رو ببینم و ازش استفاده کنم اما باز هم درد دل کردید . هیچ کس نمیخواد شوهر شما رو ازتون بگیره حتی خودش نمیتونه ! قلبش الان توی دهنش داره میتپه !
نیازی هم نیست که کسی رو قانع کنی که حالت خوب نیست همه میدونند فقط اجازه بده استاد درسی ات ani ازت آزمون بگیره و عمل کن .
اگه برات مهم هست تلاش کن قبول بشی . خواهش میکنم یه خورده اختیار غرایز و احساساتت رو در دست بگیر و بازیچه احساسات نشو تا بتونی به زندگیت فکر کنی .
تو فرمانروای غرایز و احساساتت هستی یا اونا ؟
فقط تمرین ها رو انجام بده . لطفا تمرین ها رو انجام بده . احتراما تمرین ها رو انجام بده .
و لطفا هر سه مطلب که تمرین انجام میدی یک درد دل بنویس . مطمئن باش وقتی یه پله بری جلو دیدگاهت خیلی با الان عوض شده است . پس تمرین کن . وارد مرحله بعدی بشی .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
تمرين هامو حتما انجام مي دم . مطمئن باشين . چون خودمم دوست دارم كه تغيير كنم . ولي خب در كنارش دلتنك مي شم ديگه . از اين به بعد دلتنگي هامو يه جاي ديگه تو برگه مي نويسم . چشم.
يكي بياد اينا رو پاك كنه . بدبخت شدم الان آني هم مي آد مي بينه . اينا چي بود نوشتم . ببخشيد آني :163:
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
اااااااا فکر کنم من خیلی بد صحبت کردم یا منظورم رو نرسوندم
من رو ببخشید .
...
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نه من حواسم به درسا و مشقام بود آقاي m25teh . ولي اين يه نكته رو يادم رفته بود كه اينجا جاي گريه و زاري نيست و نبايد زار بزنم . بجاش بايد درس بگيرم . شما ببخشيد اگه من نارحتتون كردم . ممنون از اينكه ياد آوري كردين كه به جاي اين گريه زاري ها به فكر مشقام باشم .
ولي خداييش خودمونيم شما چجوري دلتون تنگ مي شد براي خانومتون تحمل مي كردين و صبر مي كردين . اون كه ديگه دست عقل آدم نيست كه منطقي باشه دله ديگه تنگ مي شه ؟ :310:
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سبکتکین
نازنینم
یه تمرین جدی برات دارم که انتظار دارم که بهش عمل کنی .
از این به بعد پستهات رو خلاصه کن ، اصل مطلب رو بزار و اونچه نشونه وسواس فکریه رو ازش حذف کن و اونچه که نیازه در رابطه باهاش راهنمایی بگیری رو بیار . و وقتی اون حرفها رو از پستت قبل از ارسال حذف کردی ،همونا رو از ذهنت هم دیلیت کن و دیگه تکرارش نکن .
پس از این به بعد با دقت پست می زنی .
من در زیر یکی از پستهات رو ویرایش کرده میارم تا یاد بگیری . برو اصل این پست رو بیار و با این ویرایش شده مقایسه کن و ببین من چیا رو توش حذف کردم . سعی می کنم در مورد چند پست اخیرت هم این کار رو انجام بدم تا یاد بگیری . از همیجا فعلا ًاشتباهات ذهنی و فکریت رو پیدا می کنی و دیلیت می کنی ، بعد خود به خود رو رفتارت هم تأثیر میذاره
در پست بعدی نکات نوید بخشی از میان حرفهایی که از شوهرت تو این پستت آوردی ، برات خواهم گفت تا دستت بیاد همین مقدار اندک که دست از التماس کشیدی اثراتی گذاشته .
منتظر باش
البته به شرطی بهت میگم که این تمرینی که گفتم از این به بعد در مورد پستهات دقیقاً اعمال کنی .
باشه عزیزم ؟ قول میدی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
فرشته مهربون . دوباره سعي مي كنم آروم باشم .
نمي دونم چرا هر وقت زنگ مي زنه عصبي مي شم و نمي تونم خوب خودمو كنترل كنم . ولي سعي مي كنم اگه يه بار ديگه زنگ زد يه كم بيشتر آروم باشم .
آقاي m25teh ، نمي دونم چجوري اينكارو بكنم . سعي مي كنم اشكالامو پيدا كنم . سعي ميكنم ارتباطمو با خدا بيشتر كنم . بيشتر قران بخونم و به معنياش دقت كنم .
بعضي وقتا پيش خودم مي شينم فكر مي كنم اين اتفاقيه كه افتاده و بايد بپذيري و انقدر با خدا كل كل نكني .
اشكالاي خودمو نمي تونم بفهمم . نه كه نخوام ، نمي فهمم واقعا . فكر مي كنم بزرگترين مشكلم اينه كه سريع احساساتي مي شم و جوگير مي شم . ولي نمي دونم چجوري اينكارو نكنم .
دوست ندارم اينجا فقط درددل كنم . واقعاً دوست دارم چيز ياد بگيرم و خودمو اصلاح كنم
فرشته مهربون دارم دوباره پست ها رو مرور مي كنم .
نوشته هاتو خوندم دوباره . اينكه چطوري با شوهرم حرف بزنم رو مي گم . خودمم مي خواستم و قصد داشتم همينطوري باهاش حرف بزنم ولي مي گم عصبيم مي كنه همش و منم كنترلمو از دست مي دم . ولي در كل همين حرفا رو بهش زدم با اين تفاوت كه يه جاهاييش منم كنترل صدامو مثل اون از دست مي دادم .
يه جا نوشته بودي گفت بر نمی گردم >>( با تن صدای خیلی آرام و عاطفی ) بگو منم اصرار ندارم ، هر طور تو راحتی
ديروز توي حرفاش وقتي زنگ زده بود گفت تو كه خودت اس ام اس دادي آخرين بار گفتي كه نمي شه ديگه با هم زندگي كنيم پس چي شد باز . من گفتم من كي اين حرفو زدم گفت اس ام ات هست . همون روز كه گفتي نمي آم خودت برو . گفتم من منظورم اين نبود كه من نمي خوام زندگي كنم گفتم مي دونم كه تو نمي خواي زندگي كني و كاريم نمي تونم بكنم پس خودت برو اقدام كن . نمي دونم يا من بد حرف مي زنم يا اون بد مي گيره . من اصلا همچين منظوري نداشتم ولي اون اصلا پيش خودش يه برداشت ديگه مي كنه .
با اين اوضاع نمي دونم چيكار كنم . هر چي مي گم يه برداشت ديگه مي كنه ار حرفام .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
دقت كن سبكتكين
سابقه نداشته در تالار همدردي تاپيكي چنين دچار قوانين سفت و سخت و شرايط قرنطينه باشه كه به غير از افراد خاص كسي اجازه ي پست زدن نداشته باشد . اين مورد به واقع سابقه نداشته .( برو همه تالار را شخم بزن ببين مورد ديگري يافت مي كني ؟)
يعني به نوعي وضعيت اورژانس براي تو در نظر گرفته شده است كه با كمترين ميزان آسيب و در كوتاه ترين زمان بهترين نتيجه گيري را داشته باشي . اينها را به واقع درك كن .
گروهي دستانشان را به سمت تو دراز كرده اند تا از وضعيت اضطرار به شرايط عادي ترا برسانند اما بايد خودت تغيير را بخواهي و تغيير كردن انتخاب تو باشد و پذيرش اين تغييرات را داشته باشي اگر اينگونه است پس همكاري كن و درك كن كه اين همه دقت و توجه و اهميت دادن و ممنوعيت و قوانين سفت و سخت ....براي چيست و در عير اين صورت ما با زور نمي توانيم ترا به مسيري هدايت كنيم كه خواست تو نيست .
در ضمن دوستان از تشكر زدن به پاي پستهاي هيجاني و احساسي سبكتكين خود داري كنيد . جدا خودداري كنيد .
تشكر زدن به معناي تائيد هيجانات ايشان است كه به واقع هيجانات احساسي ايشان تائيد شده نيست .
اگر سبكتكين در جهت تغييرات خودش قدمي برداشت دوستان نيز وي را تشويق كنند و از كليد تشكر استفاده كنند .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ممنون فرشته مهربون
سعي مي كنم كه از اين به بعد در نوشتن پستهام دقت كنم و احساساتمو درگير نكنم .
دارم تمرين مي كنم كه صبور باشم و نذارم اين قضيه باعث بشه كه به كاراي ديگم نرسم . فقط نگران اين مدت دوريمون هستم . حس مي كنم كه هر چي زمان مي گذره از شوهرم دورتر مي شم .
خيلي ممنون از راهنماييهات .
ani عزيز از شما هم ممنونم .
ani جان سعي مي كنم تمرين هايي رو هم كه گفتي انجام بدم . هر روز بهشون فكر مي كنم و سعي مي كنم بهشون عمل كنم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سلام دوباره
الان شوهرم زنگ زد و بهم گفت كه شماره حسابتو بده كه من يارانتو برات بريزم . منم بهش الان ندارم ولي باشه بهت مي دم . بهشم تعارف كردم كه اگه لازم داره خودش برداره ولي گفت نمي خواد . خيلي آروم صحبت مي كرد و انگار نه انگار اونروز انقدر عصبي بود . منم آروم حرف زدم . خيلي دوباره نگران شدم . احساس مي كنم داره يه كارايي مي كنه كه عين خيالش نيست . نمي دونم خيلي بي خيال بود انگار نه انگار . اعصاب آدمو بهم مي ريزه با اينكاراش . سعي كردم خيلي آروم و منطقي صحبت كنم فقطم در مورد همين موضوع صحبت كرد و آخرش گفت كاري نداري گفتم نه . اونم قطع كرد .
فكر مي كنيد چرا انقدر بي خياله ؟ آيا هدفي داره ؟ من كار درستي كردم يا نه ؟
البته من بايد فردا يا پس فردا باز بهش زنگ بزنم كه شماره حسابمو بدم . به نظرتون كار خاص ديگه اي نكنم يا حرف ديگه اي نزنم ؟ فقط شماره حسابمو بدم و قطع كنم ؟
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سلام سبک تکین
آفرین که آروم بودی
داری قدم ها رو درست برمیداری همین جوری با حفظ آرامشت سعی کن نقاط ضعفت رو بشناسی و درصدد رفع اونها برایی
میتونی شماره حسابت رو با اس ام اس بهش بدی
سلام
شماره حسابم
11111
بانک ...
ممنون
و فقط همین
هرچقدر تو ارامشت رو بیشتر حفظ کنی بهتر نتیجه می گیری
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
باشه آره فكر بهتريه . چون وقتي تلفني باهاش حرف مي زنم يه خورده استرس دارم . البته الان خيلي بهتر شدم ولي اين روش بهتره .
مرسي .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
منم همینو میگم
تازه میشه سلام هم نکنی تا فکر نکنه منتظر جواب سلامش هستی و باید جواب بده!
حتی ممنون هم لازم نیست
فقط شماره حساب و اسم بانک و شعبه اگه لازمه
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
اون كه نمي خواد جواب سلامه منو بده . فكر نكنم زياد مسئله مهمي باشه سلام دادن يا ندادنم . اون براش مهم نيست اين چيزا . انقدر دقت نمي كنه .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
من نمی دونم ما هنوز هم مجاز به پست زدن نیستیم ؟
با اجازه، فقط یک توضیح.
همسر ایشون به درآمد و تحصیلات سبکتکین حساس بودند و بخشی از بحث هاشون مسایل مالی بوده. من فکر می کنم لازمه سبکتکین اینقدر استقلال مالی یا درآمد بیشترش را به رخ همسرش نکشه. مثلا قبلا هم اکثر دوستان گفتند وقتی حرف پول زد، بگیر. نگو خودم دارم. حتی مورد یارانه قبلا بحث شده بود و گفتیم هیچی نگو و قبول کن. اما باز سبکتکین گفته اگه لازم داری پیشت بمونه.
ایشون این را به معنی لطف و محبت شما نمی بینند. بلکه فکر می کنند منظورت این است که تو لازم داری و من اینقد پول دارم که این را لازم ندارم و می خوام به تو کمک کنم.
تحقیرش نکن.
فرانک جان از شما بعیده.
واسه چی به همسرش سلام نکنه؟
فکر کنم لازمه ما باز این بخش را ترک کنیم. داره راهنمایی ها منحرف می شه.
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
راست مي گي بهشت جان . البته خوب اگه كسي به شما هم يه پولي بخواد بده بالاخره يه حرفي يه تعارفي چيزي مي كني ؟ نمي كني ؟ همين جوري سريع مي گي باشه بريز به اين حساب ؟
نمي دونم كار درستي كردم يا نه . ولي منظورم ايني كه شما گفتي نبوده . فقط يه تعارف بود . من هميشه از اين تعارف ها باهاش داشتم .
سعي مي كنم حساس نباشم . اتفاقي نيفتاده . بنده خدا مي خواد از نظر خودش حق منو به خودم بده . بهتره انقدر حساس نباشم بهش .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سبک تکین
کارت درست بوده
تردید نداشته باش
افرین
حتما هم توی اس ام اس سلام بکن و اخرش هم یه تشکر بذار
نه به خاطر اینکه داره یارانه ات رو میده واسه اینکه زحمت میکشه وقت میذاره پول رو به از حسابش برمیداره به حساب تو واریز می کنه
اینها همه نکات مثبت هست
بذار یه مدت رشته ارتباطتون اینگونه باشه
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ذوستان محترم
هنوز هم كسي اجازه ي پست زدن ندارد . ممنون كه رعايت مي كنيد .
نه عزيزم
سلام مي كني بعد مي نويسي : عزيزم، محبت كردي و از من شماره ي كارتم را خواسته بودي و اين شماره ي كارت من .
و در ادامه : تشكر مي كنم از محبت و توجه ات .
همين . نه كمتر و نه بيشتر .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
منظورتون اينه كه بهش اس ام اس ندم و تلفن بزنم بهتره ؟ باشه .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
من که گیج شدم
دیگه نمیدونم چی بگم ؟ قصد بدی نداشتم
سلام کردن که معلومه خوبه و نشونه ادب اما تو این مورد طوری که سبکتکین میگه میگم شاید سلام کردنش رو به این منظور بدونه که میخواد مجبور بشه جواب بده در حالیکه اون تمایلی به صحبت کردن نداره، همین.
در مورد تشکر هم همینطور
اخه من با چنین کسانی برخورد داشتم و دارم میدونم مثلا تو این مورد این برخورد بهتره البته شاید شوهر سبکتکین با همه متفاوت باشه!
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ببخشيد آني جان من دوباره پستتو خوندم . ولي فكر كنم درست متوجه نشدم اس ام اس بدم و اينا رو بگم يا تلفن بزنم ؟
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
من كلا با اس ام اس مخالف هستم به اين دليل كه زمينه ي حسي نداره مخصوصا در روابط آسيب ديده بيشتر توليد سو تفاهم مي كنه.
اگر مي تواني خودت را كنترل كني و فقط به موضوع بپردازي و اگر او فرياد زد واكنش نداشته باشي تلفن از ديد من بهتر است . و در همان حدي كه گفتم .
جواب احترام را با احترام مي دهند اين يك قانون كلي است .
همسرت امروز مي توانست اين خواسته و يا بهانه را با اس ام اس به اطلاع تو برساند . اما اينكار را نكرد . پس تو هم نكن . سعي كن روي توانايي و مهارت [color=#4B0082]خودت كار كني .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نه فرانك جان . من شوهرمو مي شناسم و مي دونم خودشو ملزم نمي دونه كه جواب سلاممو بده و پيش خودشم هيچ فكري در مورد سلام كردن يا نكردن من نمي كنه .
الانم كه زنگ زد خيلي عادي و از روي عادت سلام و عليك كرديم . خيلي آروم و حتي پرسيد خبري نيست ؟ نه اينكه منظوري داشته باشه تيكه كلاممون شده .
و اصلا چه اون خوشش بياد چه نياد من كه خودم عاقلم بايد سلام كنم و تشكر كنم و راه درستو برم حتي اگه اون خوشش نياد .
يه چيزي بگم آني جان . در مورد اين كه گفتي همسرم مي تونست با اس ام اس بهم خبر بده . من متاسفانه تلفنم دو سه روزه قطع شده از طريق مخابرات و بدبختي اينه كه پيغامي هم كه مي ده اينه كه مشترك مورد نظر تمامي تماسهاي خود را مسدود كرده است . بدبختي الان اگه هم زنگ زده باشه به گوشيم فكر مي كنه من خودم از روي لجبازي دوباره گوشيمو قطع كردم رفتم مخابرات ولي گفت امكان داره يه هفته طول بكشه . حالا نمي دونم اصلا خودش قبلا اس ام اس داده يا نه ؟ ولي در هر صورت نمي دونم حالا چيكار كنم اس ام اس بدم يا تلفن ؟
هر چند مي گم تا دو سه روز ديگه هم نمي تونم اس ام اس بدم تا تلفنم وصل بشه . يا مي تونم يه كاري كنم از تلفن يكي از دوستام اس ام اس بدم و بگم ببخشيد تلفنم قطع شده . كه اينطوري بفهمه من از روي لجبازي اينكارو نكردم . ولي يه بدي هم داره و اون اينه كه الان مي گه خب چرا تلفن نكردي حتما بايد اس ام اس مي دادي ؟
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ببين سبكتكين تلفن همسرت امروز كلي معنا و مفهوم داره كه بايد درك و ريشه يابي كني و متعاقبا به خودت فكر كني و رفتارهاي جايگزين
چرا داد نزد ؟
چرا تغيير وضعيت داده ؟
چرا از من درخواست كرده شماره ي كارتم را بدهم ؟
چرا به حق من فكر مي كند ؟
چرا از من پرسيد : چه خبر ؟
و نگاه دروني به خودت و راهكار يابي
چرا من آرام بودم ؟
چرا حالات دروني خودم را با او هماهنگ ميكنم و اگر او فرياد زد من هم كم نمي آورم؟
چرااگر فرياد مي زند من التماس نمي كنم ؟
حس من از اين مكالمه جي بود ؟
اين نوع ارتباط گيري بهتر است يا جيغ زدن و ....؟
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
در مورد داد و بيداد كردنشم بايد بگم امروز كه خيلي آروم بود انگار نه انگار . فكر نمي كنم اگه حرفي نيوفته اونم داد و بيداد كنه . و اگر هم بكنه من ايندفعه تصميممو گرفتم كه خيلي آروم باشم و خودمو كنترل كنم نگران اين موضوع نيستم .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
حوب خدا را شكر كه نگران اين موضوع نيستي . من هم فكر نمي كنم اگر تو تحريكش نكني او فرياد بزند .
عزيزم ابدا موضوع را پيچيده نكن . اگر همسرت به تو تلفن هم زده باشه و يا اس ام اس داده باشه و متوجه قطعي يا مسدود كردن تو شده باشد تصميم گرفته آرام درخواستش را عنوان كند و فعلا يك پله از خر شيطان پياده شده . پس ماجرا را جنايي و پليسي نكن .طبق عرف معمول همان كه براتت گفتم عمل كن .
به هيچ عنوان از موبايل كسي ديگر با همسرت تماس نگير . مستقيم و از يك خط ثابت اينكار را بكن . از خانه ات به او زنگ بزن . بعد هم بازي در نياور يك شماره ي كارت دادن سه روز طول نميكشه .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
انی جان به نظرم چنانچه تلفنی بین سبک تکین و همسرش برقرار بشه
سبک تکین هیجانی می شود
دادن اس ام اس از این نظر که شرایط به وجود اومدن هیجان را کاهش میده و در این حال بستر ارتباطی مناسبی هست مفید تره (البته از نظر من)
و الان شوهر سبک تکین باید حس ارامش را از سبک تکین بگیره نه حس عشق و علاقه
شوهر سبک تکین مطمئن هست که زنش او را می خواهد
باید این اطمینان کمی سست شود یعنی دست و دل شوهرش بلرزه که نکنه سبک تکین را از دست بدهد
اینگونه می شود که
سبک تکین مطلوب میشه و شوهرش طالب
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
يه چيزي بگم آني جان . در مورد اين كه گفتي همسرم مي تونست با اس ام اس بهم خبر بده
سبک تکین شوهرت هم ادمه
حس داره
دلش واست تنگ میشه
با این حال ازت دلگیره
درکش کن و بهش فرصت بده
من متاسفانه تلفنم دو سه روزه قطع شده از طريق مخابرات و بدبختي اينه كه پيغامي هم كه مي ده اينه كه مشترك مورد نظر تمامي تماسهاي خود را مسدود كرده است . بدبختي الان اگه هم زنگ زده باشه به گوشيم فكر مي كنه من خودم از روي لجبازي دوباره گوشيمو قطع كردم رفتم مخابرات ولي گفت امكان داره يه هفته طول بكشه . حالا نمي دونم اصلا خودش قبلا اس ام اس داده يا نه ؟ ولي در هر صورت نمي دونم حالا چيكار كنم اس ام اس بدم يا تلفن ؟
اینها مهم نیست
اینکه انی گفت بازی در نیار درسته
شماره حسابت رو اس ام اس کن
هر چند مي گم تا دو سه روز ديگه هم نمي تونم اس ام اس بدم تا تلفنم وصل بشه . يا مي تونم يه كاري كنم از تلفن يكي از دوستام اس ام اس بدم و بگم ببخشيد تلفنم قطع شده . كه اينطوري بفهمه من از روي لجبازي اينكارو نكردم . ولي يه بدي هم داره و اون اينه كه الان مي گه خب چرا تلفن نكردي حتما بايد اس ام اس مي دادي ؟
بذار یه مدت زمان بگذره
اینقدر در دسترس نباش
اگه جویا شد که شماره حسابت را دیر دادی
خیلی منطقی مشکلی که برای موبایلت پیش اومده را عنوان کن
سبک تکین بزرگسال عمل کن
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
مسلما درستش اينه كه هر دومون آروم باشيم و جيغ و داد نكنيم . اگه اون آروم حرف بزنه من هم آرومم .
كالا من هميشه خيلي بهش احترام مي زارم از اين لحاظ كه واقعا خيلي مراعات ديگران رو مي كنه و اين يكي از ويژگي هاي مثبتشه و هميشه هم گفتم كه بنده خدا دوست داره همه حق و حقوق من رو هم بده . هر چند بعضي از بچه ها باور نمي كنن و فكر مي كنن داره فيلم بازي مي كنه يا اگه حرف مهريه بياد پاشو پس مي كشه ولي من مي دونم كه خيلي پسر مهربونيه و با اينكه مي دونه من از نظر درآمد مشكل زيادي ندارم ولي به وظيفه خودش درست عمل مي كنه .
در مورد اينكه تغيير وضعيت داده من فكر مي كنم ( البته اين نظر منه ) كه اصلا اين به معني تغيير دادن وضعيت نيست . نمي خوام فكر كنيد باز دارم منفي فكر ميكنم ولي سعي مي كنم واقع بين باشم و اينكه اين موضوع هيچ ربطي به طلاقمون نداره . و همينطور در مورد پرسيد سوال چه خبر ؟ فكر كنم تو پست قبلي توضيح دادم كه هر دومون از روي عادت اين سوالو پرسيديم خيلي عادي و بدون منظور . اين يه تيكه كلام شده بينمون . وگرنه نه اون منتظر موند كه من جوابي يا خبري بهش بدم نه من خودم جوابي بهش دادم فقط گفتم هيچي سلامتي . اونم خيلي زود حرفشو اداامه داد .
و اما در مورد خودم ...
من دارم تلاشمو مي كنم تا از اين به بعد آروم تر باشم و با صبر و حوصله و بدون جنگ و دعوا اين مسئله رو پيش ببرم . فكر مي كنم كه من اصلا باهاش لجبازي ندارم حتي اگه هم آخر آخرش اون رفت دادگاه و به نظر خودش برنده هم شد و طلاق گرفتيم حداقل مي دونم همه تلاشمو كردم و صبر كردم و سعي مي كنم جوگير نشم و ديگه با جيغ زدن و التماس كاري نكنم . چون مي دونم كه ديگه اين التماس كردن ها فايده نداره و بيشتر خودمو كوچيك مي كنم .
حسم هم از اين مكالمه اين بود كه شوهرم خيلي مهربونه و حتي اگه با منم سر يه موضوعي جنگ و دعوا كنه هيچوقت دلش نمي خواد حق كسي رو ضايع كنه و منم به خاطر همين هميشه دوستش خواهم داشت و اصلا به خاطر همين ويژگي هاي خوبشه كه دارم همه تلاشمو مي كنم كه دوباره با هم آشتي كنيم . و بقيش هم ديگه مي سپارم به خدا .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
بالهاي صداقت عزيزم
من فكر نمي كنم كه همسر سبكتكين چنين باوري داشته باشد البته چون ايشان حضور ندارند گمانه زني در مورد ايشان كار درستي نيست و نبايد فكر ايشان را بخوانيم و البته ياد آور مي شوم كه برايند صحبت و نظر من بر اصول بازي هاست و بر مبناي همان هم صحبت مي كنم .
سبكتكين مرحله به مرحله بالغانه حرف زدن را بايد ياد بگيرد و از همسرش هم در اين شرايط نبايد محبت كلامي از سر احترام را بگيرد كه عواقب خوبي نخواهد نداشت .
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ببخشيد بالهاي صداقت عزيز .
بالاخره بازي در بيارم با نيارم . خب همين كار كه تا دو سه روز كه تلفنم وصل بشه صبر كنم و بعد بهش اس ام اس بدم خودش يه جورايي يعني بازي ديگه ؟ وگرنه خب مثل آدم مي تونم بهش زنگ بزنم .
اگه اينكارو نكنم اولا فكر نمي كنم اون منتظر من بمونه و مطمئنن اگه ببينه فردا و پس فردا خبري نشه سومين روز خودش دوباره زنگ مي زنه و پيگير مي شه . چون مي شناسمش . بناربراين اگه اونقت زنگ بزنه من بهش چه جوابي بدم . بهم نمي گه خب موبايل نداشتي تلفن كه داشتي مي مردي بهم زنگ مي زدي ؟
-
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نقل قول:
اگه اون آروم حرف بزنه من هم آرومم .
نه
تحت هر شرایطی فعلا سبک تکین اروم هست
سبک تکین خواهشا تغییر رفتار شوهرت رو تا اطلاع ثانوی تحلیل نکن
عزیزکم
روی خودت کار کن به شوهرت چی کار داری؟