RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
با عرض سلام خدمت همه دوستهای مهربان همدردی
دوستان من امروز باز هم نیاز دیدم به مشاورم مراجعه کنم ( همان مشاوری که رفته بودیم ) و یک گزارشی از احوالم دادم
مشاورم گفت که همسر من خطاهای شناختی بسیار زیادی داره و احساس حقارت شدیدی داره و امکان داره این مسئله بعد از اتمام دوران شیرین :311: نامزدی بدتر هم بشه چون به مرور ما جر و بحث زیادی می کنیم و کینه و نفرت ما از همدیگه بیشتر میشه ، به من گفت بهتره تو باز روی کارهای خودت تمرکز کنی و و سعی کنی خودتو از این مخمصه بکشی بیرون و هدفتو که رفتن به خارج هست رو دنبال کنی
گفت تو توانمندی و امتیازات زیادی داری :310: و خودتو بازنده احساس نکن و نسبت به آینده امیدوار باش ممکنه تو بازهم ازدواج کنی و زندگیت خوب هم باشه
گفت نگران حرف مردم هستی و بهتره نگران نباشی چون حرف مردم به اندازه موقعیت الانت تو رو رنج نخواهد داد
و اما چی شد که من به شدت داغون شدم و احساس نیاز کردم که به مشاوره برم:
من یک اودکلنی برای شوهرم خریده بودم در اوایل نامزدی، گرون قیمت و باکلاس هم بود ولی ایشون ازش خوشش نیومد و مصرف نکرد و گفت بوش تندهست و سر درد میاره و اونو داد به مادرش
دو سه روز قبل تو ماشین بودیم با کل خانواده ش که برادر شوهرم از این ادکلن زده بود، یه هویی محمد گفت اه اه باز کی از این عطر زده مگه نگفتم اینو نزنید عین عطر مشهد می مونه سرم درد گرفت
همه خونواده ش هم میدونستن که من اینو واسه ش خریدم
منم خیلی ناراحت شدم یکی نیست بگه خوب دوستش نداری بنداز بیرون چرا منو پیش همه ضایع می کنی... بعدش رفتیم مهمونی و طبق معمول سه متر اونور تر پیش مادرش نشست، من شکم درد داشتم و گفتم محمد منو ببر خونه بعد برگرد، پدر مادرش فوری گفتن اینهمه راهو چرا بیخود بره حالا نشستیم دیگه و ... ، منم که نمی تونستم بگم من شکم درد داشتم، شب که زنگ زد گفتم اونها چرا تو همه کار ما دخالت می کنن من شکم درد داشتم ، گفت خوبه شکم دردت همون لحظه گرفت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من قرار نیست جلوی همه از تو دفاع کنم حرفی داری خودت بگو بهشون، چون میدونه من نمیگم اینو میگه، منم گفتم ایندفعه می گم که حال کنی من اونقدر پر رو هستم که حرفمو رک بگم اگه تا الانم نگفتم احترام نگه داشتم !گفت اره میدونم پر رو هستی افتخار هم می کنی ! گفتم آره من ترسو نیستم و به این افتخار می کنم
وقتی هم که داشتیم می رفتیم 13 بدر من اومدم پیش داداشمینا ازش تعریف کردم و گفتم رانندگیش خیلی عالیه و ...، یه هویی به من گفت حالا اونقدر بگو چشم بزنی من تصادف کنم !
این خیلی موتور سواری دوست داره توی 13 بدر یکی از فامیلهای من موتور داشت چند بار بهش گفتم می خوای بهش بگم بیاره تو هم سوار بشی ، آخر گفت بابا چقدر تکرار می کنی گیر دادی ها اگه بخوام خودم میگم دیگه !
و چندین مورد دیگه...
فردیه که نه تشویق سرش میشه نه تنبیه با هیچی نمیتونم روش نفوذ کنم ، دوستان من تصمیمو گرفتم نمی خوام عمرمو با یه همچین فردی تلف کنم، مشاور گفت مثلث ازدواج سه ضلع داره صلع اولش تعهد زوجین هست، ضلع دوم رابطه جنسی هست و ضلع سوم احساس اعتماد و امنیتی هست که طرفین به هم میدن که تو دو ضلعشو نداری! فقط باید منتظر باشم سه چهار ماه تا مدرک زبانم و .. جور بشه تا بتونم برم خارج ، حالا چه دوتایی بریم اونجا ازش جدا بشم و چه اینجا جدا بشم و بعد برم ...
آقای فوتر گرامی دارویی که مصرف میکنه clomipiramine 25 هست روزی فک کنم یکی یا دوتا
RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
خواهر عزیزم سلام
در مورد مسائلی که گفتید به عنوان برادر کوچکترتون چند موردو خواستم بگم:
نقل قول:
من یک اودکلنی برای شوهرم خریده بودم در اوایل نامزدی، گرون قیمت و باکلاس هم بود ولی ایشون ازش خوشش نیومد و مصرف نکرد و گفت بوش تندهست و سر درد میاره و اونو داد به مادرش
دو سه روز قبل تو ماشین بودیم با کل خانواده ش که برادر شوهرم از این ادکلن زده بود، یه هویی محمد گفت اه اه باز کی از این عطر زده مگه نگفتم اینو نزنید عین عطر مشهد می مونه سرم درد گرفت
همه خونواده ش هم میدونستن که من اینو واسه ش خریدم
مورد زیادی نداره به نظرم خیلی صمیمی دیده خودشو که گفته و تورو جز خونوادش دونسته(این توی بیماری افسردگی طبیعیه ممکن یکدفعه چیزی بگه بعد از 3 دقیقه پشیمون بشه).کمی درکش کنید که ایشالله برگرده به حالت سابق.
نقل قول:
من قرار نیست جلوی همه از تو دفاع کنم حرفی داری خودت بگو بهشون، چون میدونه من نمیگم اینو میگه، منم گفتم ایندفعه می گم که حال کنی من اونقدر پر رو هستم که حرفمو رک بگم اگه تا الانم نگفتم احترام نگه داشتم !گفت اره میدونم پر رو هستی افتخار هم می کنی ! گفتم آره من ترسو نیستم و به این افتخار می کنم
اینجا به نظر من باید به شوهرتون میگفتید اونم تا جایی که میشه آروم.بهش میگفتید شکم درد دارم زشته جلوی مهمانا بگم منو ببر خونه حالم خوب نیست.اونوقت اگر چیزی میگفت یا کسی میگفت اشتباه بود.چون پدر و مادر محمد نمیدونستن که شما شکم درد دارید و نمیتونید تحمل کنید و الا حتما درک میکردن:72:
نقل قول:
این خیلی موتور سواری دوست داره توی 13 بدر یکی از فامیلهای من موتور داشت چند بار بهش گفتم می خوای بهش بگم بیاره تو هم سوار بشی ، آخر گفت بابا چقدر تکرار می کنی گیر دادی ها اگه بخوام خودم میگم دیگه !
خواهر عزیز و مهربانم متاسفانه این بیماریی هست که تمام فکر،اعمال و انگیزه و جسم اذیت میکنه.یک سری مقاله در اینترنت هست سرچ کنید بخونید دقیقا نوشته با همسری که افسردگی داره چطوری برخورد کنید.
من چون خودم این بیماری رو دارم هر سوالی که داشته باشین یا مشاوره در این خصوص و رفتار ها و دارو ها و علاوه بر داروهای روانپزشکی دارو های اعصاب داخلی رو هم میتونم کمکتون کنم.به یک فرد افسرده نباید فشار وارد بشه.ببینید افسردگی میتونه بعد از یک حادثه سخت اتفاق بیوفته.مثل مرگ یکی از عزیزان.یا یک تحقیر بزرگ برای شخص و یا استرس و یا بچگی و نوجوانی شخص.این دوره با دارو کنترل میشه به شرطی که شما هم درکش کنید.باور کنید اون دست خودش نیست سابینا خواهر خوبم.:72: نباید بهش سر موضوعی پیله کنید.
یک فرد افسرده باید بهش محبت بشه و در کنارش روحیه بهش داده بشه تا استعداد هاشو بهتر از قبل رشد ببخشه.نباید بهش اصرار میکردید که موتور بشین.اون فکر میکنه شما میخواید امتحانش کنید که بلده یا خوب میره و اینجور مسائل.اون الان حساسه.بد اخلاقه.اما وقتی که خوب شد بهترین مرد دنیا میشه برات.خواهش میکنم زود تصمیم نگیر و با روانپزشک محمد صحبت کنید داروهای بهتری میده که معجزه میکنه.زندگی خودتونو جان تازه ای ببخشید.این نهال تازه اول راهه و باید اینقدر بتونید بهش آب بدید و رسیدگی کنید تا بهترین بهره رو ببرید.پس کمکش کنید اون بهترین مرد دنیاتون میشه:43:
نقل قول:
فردیه که نه تشویق سرش میشه نه تنبیه با هیچی نمیتونم روش نفوذ کنم ، دوستان من تصمیمو گرفتم نمی خوام عمرمو با یه همچین فردی تلف کنم، مشاور گفت مثلث ازدواج سه ضلع داره صلع اولش تعهد زوجین هست، ضلع دوم رابطه جنسی هست و ضلع سوم احساس اعتماد و امنیتی هست که طرفین به هم میدن که تو دو ضلعشو نداری! فقط باید منتظر باشم سه چهار ماه تا مدرک زبانم و .. جور بشه تا بتونم برم خارج ، حالا چه دوتایی بریم اونجا ازش جدا بشم و چه اینجا جدا بشم و بعد برم ...
سابینا عزیز زیاد به صحبت مشاوران تکیه نکن.از من یک نصیحت برادرانه داشته باشین:
بشنوین ولی خودتون در آخر تصمیم بگیرید.اون تشویق سرش میشه.من تاکید جدی دارم به روانپزشکش مراجعه کنه چون دارویی که میخوره تاثیر نداشته.بخاطر یک هدف زندگیتونو خراب نکنید.حتما برید پیش پزشکش تا وضعیتش رو ببینه و دارو هایی رو تجویز کنه که معجزه شو ببینید.
بله میشناسم دارو رو جز سه حلقه ای ها هستش.اول بگم میل جنسی رو خیلی کاهش میده که برای شخصی که متاهل هست باید این دارو عوض بشه یا فقط شب قبل از خواب مصرف بشه.
اما دوزی که داره مصرف میکنه خیلی خیلی پایینه.
در حال حاضر پزشک 100 میل باید تجویز کنه(تا 200 میل ضرری نداره).هرچند بهتره به جای 100 میل این مقدار روی 75 باشه و در کنارش در روز نورتریپتیلین مصرف بشه.نورتریپتیلین افزایش انگیزه و نگاه به آینده رو در فرد افزایش میده اما باعث اضافه وزن هم میشه.
یعنی شب 2 عدد 25 میلی کلومیپرامین که جمعا میشه 50 میل مصرف کنه و در روز 25 میل + 25 میل نورتریپتیلین.
یا شب 25 میل کلومیپیرامین و 50 میل نورتریپتیلین.
ضمنا کلومیپیرامین برای بیماران قلبی توصیه نمیشه و ممکنه باعث حملات قلبی هم بشه.پس اگر محمد مشکل قلبی داره باید با دکترش مشورت کنه.
نورتریپتیلین مشکل کاهش میل جنسی رو خیلی خیلی کمتر داره.
اما پیشنهاد من رو جدی بگیرید خواهرم.خواهش میکنم خودتون و محمد پیش روانپزشک برید و مشکلات رو بگید تا داروها رو عوض کنند.این دوزی که مصرف میشه برای کسی مثل محمد اصلا مناسب نیست.
به این دلایل:
1-کاهش شدید میل جنسی
2-دوز بسیار پایین در شرایط فعلی
3-تاثیر کم روی بد خلقی و رفتارهای تند
و در آخر در مورد میل جنسی هم عرض کنم در صورتی که 24 ساعت دارو مصرف نشه میل جنسی فرد افزایش زیادی پیدا میکنه.پس اگر پزشک در مورد تغییر دارو همکاری نکرد این روش وجود داره.
هر سوالی چه رفتاری چه پزشکی و درمانی داشتید در خدمتتونم:72:
آرزوی سلامتی برای شما و همسرتون:72:
RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
سلام سابیناجان
فکرکنم بهتربدونی من برای چی عضواین تالارشدم؟تایپیکهایی که واسه من ودیگردوستان گذاشته بودی خیلی عاقلانه ومجرب نظردادی.طوری که سنت روبیشترازاینهاحدس می زدم.ازاین رو بر ان شدم تاعلت اومدنت به این تالارروبدونم.مخصوصاهم که همشهری هستیم.پس یه پیام خصوصی زدم به فرشته مهربون وازشون خواستم تابهم یاد بدن که چه جوری میتونم تایپیک های خاص یک نفرروببینم وایشون هم لطف کردندو یادم دادند.حدود3روزازصبح تاشب نشستم وازاولش تمام تایپیک هاتو دنبال کردم.تاالان که دیگه واقعامتأسف شدم ازاین سرنوشتی که داشتی!!!!!!
درسته که من الان تووضعیتی نیستم که بتونم به کسی نظربدم یاراهنماییش کنم چون خودم وضع روحیم اصلاخوب نیست.ولی تواین جریان بیشترازتودلم به حال محمدمیسوزه.چون ازطرفی دوستت داره وازطرفی هم به خاطربیماریش وکارایی که دراثراون بیماری ناخواسته ازش سرمیزنه بعداپشیمونه وعذاب وجدان.سابیناجان اون بیشترازتوداره عذاب میکشه.درسته که توالان تصمیمت روگرفتی ولی میخوام یه کم دیگه فکرکنی.شاید خدا تورویه فرشته قرارداده تامحمدروازاین گرفتاری نجات بدی!!!!!!!!شایدواقعا تو فرشته نجات اونی!!!!!بدون که اون به محبت وحمایت بیشتری نیازداره ومطمئنم اینکه همه حرفاشو به مادرش میگه ازهمین ناشی میشه مادرش یه جورایی حمایتش میکنه.
راستی میخوام بیشترازخودم وشوهرم برات بگم.من وتو کاملا شرایط مخالف هم روداریم.ولی هردومون ناراضی وخسته ایم.میتونم برات ایمیل بزنم؟
RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
سلام آریانای عزیز
ممنون از نظر لطفت
عزیزم من اینجا پول واریز نکردم نمی تونم اینجا پیام خصوصی بخونم، ولی می تونی بری تو پروفایلم یاهو آی دی دارم و ایمیلم هم همونه، اددش کنی
راستش آریانا جان تا کسی خودش نخواد نجات پیدا کنه من که سهله تموم عالم و آدم هم بسیج بشن کاری از پیش نمی برن
RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
راستش آریانا جان تا کسی خودش نخواد نجات پیدا کنه من که سهله تموم عالم و آدم هم بسیج بشن کاری از پیش نمی برن
سابینا عزیز خواهر خوبم،
اما اینطوری نیست.بخدا حال محمد دست خودش نیست.ببین شخص افسرده وقتی میفهمه که باید خودشو درمان درست کنه که کسی مشوقش باشه و بگه حالا هم چیزیت نیست که.فقط بریم دکتر قرصتو عوض کنه بهترم میشی!
مطمئن باش اون الان نمیتونه به این فکر کنه که نجات پیدا کنه.بیماری افسردگی و وسواس فکری-عملی دیگه از اسمش پیداست.واقعن دست خودش نیست بخدا دارم اینو از روی تجربه میگم.
توی آخرین پستم بهتون بازم گفتم حتما باهاش برید پیش روانپزشکش یا اگر خوب نیست عوضش کنه.دارویی که میخوره دوزش خیلی خیلی کمه.و همینطور با وزن بالاش که میگی و میل نداشتن جنسی!
داروی فلووکستین خیلی بهتر از سیتالوپرامه.(سیتالوپرام پرخوری غذایی و چاقی و خواب آلودگی میاره)
فلووکستین 2 خاصیت خیلی عالی داره!اولیش اینه که مثل سیتالوپرام خواب نمیکنه و خاصیت خیلی بیشترش اینه که وزن رو نه تنها زیاد نمیکنه بلکه باعث کم کردن وزن هم میشه!
محمد داره از دارویی استفاده میکنه که خواب آوره.دوزش خیلی پایینه و سه حلقه ای هست که سرتونین مغز رو تحت تاثیر قرار میده.
سابینا عزیز این قسمت گفته منو خواهش میکنم بذارین رو دلسوزی و اینکه چند ساله خودم باهاش دست و پنجه نرم میکنم.بخاطر خودتم که شده اینجارو بخون و انجام بدید و تاثیرشو ببین:
1-حتما حتما پیش روانپزشک برید.محمد بهش بگه داروی سیتالوپرام اصلا خوب جواب نمیده و حتی تاثیر بدی داشته و اضافه وزن و خواب آلودگی و میل جنسی رو تقریبا نابود کرده.خودش میتونه به دکتر پیشنهاد چند نوع قرص بده که دکتر اگر تایید کرد تجویز کنه.
2-به دکتر بگید از داروی فلووکستین 20 میل برای روز بعد از پا شدن از خواب تجویز کنه+25 میل نورتریپتیلین
3-شب رو به دگتر بگید 25 میل نورتریپتیلین تجویز کنه.
به دکتر موارد بالا رو بگید خواهش میکنم الان بنویسید روی برگه که داشته باشید.
سابینا عزیز باور کن محمد طوری تغییر میکنه که باورت نمیشه!!!!!!!الان داروی های ضد افسردگی خیلی خیلی پیشرفته شده و زیر و رو میکنه آدمو!محمد آدم موفقی بوده.کمکش کن و دستشو بگیر.ببین چطوری وقتی خوب شد یک عمر برات همسری میکنه و کنارت می ایسته.خواهش میکنم و بازم خواهش میکنم برید پیش روانپزشک و موارد بالا رو مو به مو براشون بگید.خود روانپزشک میفهمه باید چیکار کنه.مطمئن باش خیلی خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرشو بکنی خوب میشه.:72:
شما فرشته نجات محمدی و محمد کوهی میشه که میتونی بهش تا آخر عمرت تکیه کنی:104::310:
شما و محمد پرواز میکنید :310: :72:
RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
ولی سابینا من هر وقت که پست هاتو می خونم دلم برای تو به درد میاد. هیچ کس نباید خودشو قربانی کنه که فرشته نجات کس دیگه بشه!!! من با حرف های مشاورت کاملا موافقم :72: