-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام دوباره سابینای عزیز
آخه این مشکلی که شما دارید نه اختلاف نظر نه مشکل اخلاقیه نه مشکلاتی از این موارد
متاسفانه مشکل شما با اون توضیحاتی که خودتون دادید بی میلی و بی احساسیه که نامزد شما نسبت به شما داره
یعنی واقعآ شما این مسئله به این مهمی رو میتونید به سادگی حل و فصل کنید
البته دوست داشتن و پاتیبند شما به زندگی و به نامزدتون جای تقدیر داره ولی
خوبه یه کم عاقلانه فکر و عمل کنید
البته قصد دخالت و نا امید کردن شما رو ندارم
قصدم کمکه
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
:104::104::104:
بهتون تبریک می گم که اینقدر انصاف دارید و می تونید نکات مثبت همسرتون رو به این خوبی ببینید.
و همین طور هم تبریک می گم که شوهری دارید که اینقدر خصوصیات مثبت و خوبی دارن که خیلی از زن های دیگه حسرت این خصوصیات رو می خورن. (اگه یه خرده مشکلات بقیه زنا رو تو تالار بخونید متوجه می شید که نداشتن همین خصوصیات همسرتون مشکل اوناهاست)
به عنوان یه پسر با خصوصیاتی که از شوهرتون گفتید می تونم بهتون اطمینان بدم که شوهرتون کاملاً شمارو دوست داره و اختلافاتی جزیی هم که دارید می تونید به راحتی و با حوصله با هم دیگه حل کنید.
پیشنهاد می کنم که خصوصیات منفی شوهرتون رو هم همین جور به صورت لیست بنویسید تا هم خودتون بهتر متوجه ناراحتی هاتون بشید و هم ما. هر چند قبلاً هم مواردشو گفتید اما لیست وار نوشتن خیلی بهتره. سعی کنید خصوصیات منفی شوهرتون رو که می نویسید به ترتیب نارضایتیتون مرتبش کنید. یعنی اونایی رو اول بنویسید که بیشتر از همه ناراحتتون می کنه و همین جور ادامه بدین تا آخری که کمترین ناراحتی رو براتون به وجود میاره.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
تورس عزیز ممنون از کامنتت
ولی ما در وهله اول به حل مشکل می اندیشیم
اگر نشد آخرین راه جداییه
:104::104::104::104::104::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط تورس
سلام دوباره سابینای عزیز
آخه این مشکلی که شما دارید نه اختلاف نظر نه مشکل اخلاقیه نه مشکلاتی از این موارد
متاسفانه مشکل شما با اون توضیحاتی که خودتون دادید بی میلی و بی احساسیه که نامزد شما نسبت به شما داره
یعنی واقعآ شما این مسئله به این مهمی رو میتونید به سادگی حل و فصل کنید
البته دوست داشتن و پاتیبند شما به زندگی و به نامزدتون جای تقدیر داره ولی
خوبه یه کم عاقلانه فکر و عمل کنید
البته قصد دخالت و نا امید کردن شما رو ندارم
قصدم کمکه
به نظر من قصد شما کمک کردن نیست بیشتر نمک به زخم زدن هست
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
خصوصیات منفی همسرم به ترتیب نارضایتی من از اونها
( اینو بگم که شوهر من افسردگی حاد داره و تحت درمان هست )
1- زیاد می خوابه و به خواب خیلی علاقه داره
2- زیاد حرفهای محبت آمیز نمیزنه، هدیه نمی خره، گل نمی خره ( تا حالا تو این یه سال و نیم نشده من یه هدیه از دست ایشون بگیرم مگر اینکه مادرش بهش داده باشه )، اس ام اس عمرا نمی ده ولی زنگ می زنه، نمی گه دوست دارم، تو مسافرت وقتی رانندگی می کنه کمتر حرف میزنه
3- عجله ای نداره دنبال کارهاش بره و حتی اتفاق می افته 6 ماه یه کارو به تعویق بندازه
4- مشکل جنسی داره یعنی زیاد مشتاق نیست و کلا سرد مزاج هست
5- احساس مسئولیت نمی کنه که مثلا من زن دارم و سنی ازم گذشته و باید کارهامو راس و ریس کنم
6- مشکلاتمونو به مادرش انتقال میده
7- کلا ضعیف هست از لحاظ جسمانی و مثلا قند خونش زود میره بالا و یا چربی خون و ...
8- وقتی مشکل بزرگی پیش بیاد به جای حل مشکل خیلی ناامید میشه و مثلا کلونازپام میخوره و دائم میخوابه
یعنی همونطور که تو عنوان تاپیکم هست سه تا مشکل بزرگ داره:
الف ) بی مسئولیتی
البته اینم بگم یه کاری بیافته گردنش به بهترین نحو انجام میده ها! فقط هی به تعویق میندازه و باید مجبور باشه مثلا فردا کلاس داشته باشه که امشب درسشو مرور کنه!
ب) مشکل جنسی
این مشکل افت و خیز داره مثلا در فصل تابستان بهتر می شه و حتی عادی میشه و در زمستان بدتر میشه
ج) بی توجهی به من که گفتم بهتون
تورس عزیزم
شما باید در بیان نظرتون خیلی دقت کنید چون افرادیکه اینجا میان اکثرا مثل من مشکل دارن که میان و بعضا مشکلات حاد دارن و شما به همین زودی نباید قضاوت کرده و ناامیدشون کنید که البته فکر کنم مجردید و در عالم مجردی آدم یه جور دیگه فکر می کنه
من شک کردم که نامزدم منو دوس داره یانه و باید برم پیش مشاور برای بررسی بیشتر تا مطمئن بشم و بعدا ببینم چیکار می شه کرد و آیا باید ادامه داد یا خیر
وگرنه دیگه اینجا چرا میومدم خودم می بریدم و خودمم می دوختم دیگه!:311:
دوستان پست بعدی خصوصیات مثبت خودمو مینویسم و بعد خصوصیات منفی
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیزم .
همون طور که خودت میبینی خصوصیات مثبت شوهرت بیشتر از خصوصیات منفیش هست :310:که این خیلی خوبه :310:
چیزی که میخوام بنویسم نمیدونم تا چه حدی درست هست .به نظر من یکی از دلایلی که همسرتون میخوابند شاید به خاطره داروهأی ارامبخشی هست که برای درمان افسردگیشون مصرف میکند باشه.
همینطور این داروها باعث اختلالات جنسی (کاهش میل جنسی )میشوند .حتا اگه به بروشور دارو دقت کنید این مطلب ذکر شده .
من فکر میکنم اگه افسردگی همسرتون درمان شه خیلی از همین مشکلاتون خود به خود حل میشه .
موفق باشید :46::72:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام پردیس خوبم
راستش همسرم به دکتر روانپزشکی که دو ساله مراجعه می کنه و تحت درمان اون هست این موضوع رو گفته که من نیروی جنسیم کم شده و دکتر گفته احتمالا اثر دارو ها هست و داروهات قوی هستن، خودشم هم میگه قبلا اینطوری نبودم و بعد افسردگی اینطوری شدم، دوماه اول نامزدی هم خیلی خوب بود که اونموقع ها تازه شروع به مصرف دارو کرده بود، آزمایشم داده هرمون تستسترونش کمه، خودشم از این وضعیت راضی نیست، حتی پزشک داخلی بهش آمپول تستسترون تجویز کرده بود اومد به من گفت من گفتم صلاح نمیدونم این آمپولها رو بزنی چون هرمون خیلی مسئله حساسیه
سر این حرف من رفت متخصص غدد که گفت مشکل خاصی نیست و گفت خوب کاری کردی آمپولها رو نزدی
دیگه نمی دونم باید منتظر بود و دید روانشناس چی میگه
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام
درسته من مجردم ولی خوب درک میکنم که وقتی به کسی که سلام میکنی و جوابت و نمیده چه حسی پیدا میکنه آدم
وقتی واسه کسی میمیری و واست حاضر نیست حتی تب کنه چه حسی میشه آدم
وقتی کسی رو دوست داری و به خاطرش حاضری دست به هر کاری بزنی ولی اون عین خیالش نیست
وقتی باهاش حرف میزنی اصلا حواسش بهت نیست و داره به یه موضوع دیگه فکر میکنه
همه اینا رو میدونم
ولی انسان بهتره تو زندگی در برابر هر چیز و هر کس یک آیینه باشه
آیینه بودن باعث میشه طرف مقابل به این نتیجه برسه که اونم هست و میتونه تصمیم بگیره و......
مثل اینکه بعضی ها دوست ندارن واقعیت و ببینن و قبل قطع برق به فکر شمع باشن
من قصد خالی کردن دل کسی رو نداشتم فقط نظرم و گفتم
از زندگی این و آموختم که
زندگی مثل پا و کفشه
کفش که اندازه پا باشه ولی رنگ و مدلش بد باشه باز میشه تحملش کرد
ولی وای به روزی که کفش اندازه پات نباشه و پات و بزنه
البته اینارو نگفتم که خدایی نکرده فکر بد کنید
اینارو گفتم که لااقل با خودتون روراست باشید و با خودتون فکر کنید ببینید
آیا کفشی که انتخاب کردید به پاتون اندازه هست یا نه
بازم میگم خدا رو قسمش میدم به صاحب این روزای محرم که همه جوونای ایران زمین خوشبخت بشن شما هم همین طور
این آخرین تایپکی بود که زدم من تو زندگیم نگذاشتم حتی یه مورچه از دستم برنجه بهتره دیگه تایپک نزنم و باعث ناراحتی دوستان نشم
خداحافظ موفق باشید
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
تورس عزیز
میشه بفرمایید حالا شما چه کمکی به من کردید؟؟!!!
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
من الان خصوصیات مثبت همسرت را خوندم.:325:
واییییییییییییییییی ........................
چقد همه!!
چقد زیاد !!:310:
قدر این همه خوبی را بدون.
و البته دنبال رفع مشکلات و بدیهاش هم باش. فکر می کنم مقدار زیادیش به بیماریش مربوطه. آیا حس می کنی رو به بهبوده یا همینطور الکی می ره و می آد و آرام بخش و ... مصرف می کنه؟
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام بهشت عزیزم
والله نمی دونم الان یک سال و نیمه فرق زیادی در وضعیتش نمی بینم
البته همسر من سر این بیماری حتی در بیمارستان بستری شده و دکترها فکر کردن بیماری قلبیه چون همراه با اسپاسم در ناحیه قلب و گرفتگی تنفسی بوده
ولی بعد ایشون در خارج رفته دکتر و فهمیده افسردگیه
panic attack رو هم داشتن یعنی اضطراب شدید
الان خوب خودش میگه خوبم حداقل گرفتگی قلبی و اون حالتها رو ندارم میگه بدترین و وحشتناکترین لحظه های زندگیم بود، ولی خوب مثلا خیلی از ته دل میگه امیدوارم بعد این دنیا دنیای دیگه ای نباشه
یعنی دلزده از زندگیه
و تا رسیدن به زندگی معمولی فکر کنم خیلی راه داره
نمیدونم
یعضا میبینم یه کم بهتر شده مثلا اونروز دو تا از دانشجوهاش اومده بودن بهش گفته بودن میخوایم استاد راهنمامون باشی و با توجه به اینکه تازه ترم اوله که درس میده و اوایل خیلی استرس داشت خیلی براش خوشایند بود و خوشحال بود حتی امیدوار هم شده بود و زیاد حرف می زد و می گفت بریم دکتری بخونیم و ...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
حتماً مقدار زیادی از این مشکلات به بیماریش مربوط می شه، می دونم که خودتون تا الان پیگیر بیماریش بودین اما بهتره که به طور جدی تر اطلاعاتتون رو در مورد افسردگی بالا ببرید و با رفتارها و برخوردهای مناسب به روند بهبودیش کمک کنید، درسته که شما باید یه مقدار زحمت متحمل بشید ولی خوب به هر حال زندگی مشترکتونه و نتایج مثبتشو خودتون می بینید.
در مورد بی مسئولیتی باید بگم که مردها زود تنبل می شن و باید یه جورایی به تلاش وادارشون کنید، باید ازش بخواید که برای زندگیتون تلاش کنه و خواسته هاتونو (مالی) بهش بگین. البته خیلی محترمانه و جوری نباشه که بهش بربخوره. اگه خودتون کار می کنید بهتره که کمکی به مخارج زندگی نکنید و اجازه هم ندید که خانوادتون کمکش کنن، باید بار زندگی رو به دوشش بندازید.
ابراز علاقه نکردن فقط مشکل شما نیست، این مشکلیه که خیلی از خانما ازش شاکی هستن و به تفاوت های زن و مرد بر می گرده اما قابل آموزش هست. گفتید موقع رانندگی کم حرف می زنه، اینم از خصوصیات مرداست. مردا نمی تونن در یه لحظه چند کارو با هم دیگه انجام بدن در حالی که این توانایی در زنها خیلی بیشتره.
در رابطه با روابط جنسی هم همین طور که هم دوستان دیگه گفتن و هم پزشکشون گفته اثرات داروهاییه که مصرف می کنه. به نظر من بهتره که حالا که شوهرتون کمتر جلو میان شما هم این رابطه رو آغاز نکنید، تا اینکه خودش تشنه بشه و ازتون بخواد، در عوض سعی کنید که بیشتر تحریکش کنید که اینم از هنرهای یه خانم باید باشه. یه مورد مهم دیگه اینه که مردا تو این زمینه خیلی آسیب پذیر هستن یعنی شما نباید مرتب بهش گوشزد کنید که از رابطتون ناراضی هستین، وقتی مردی احساس کنه که نمی تونه زنشو ارضا کنه خودش هم کمکم سرد می شه. پس سعی کنید این احساسو به شوهرتون منتقل نکنید تا انشاالله بعد از بهبود بیماریشون همچین مشکلی هم ایجاد نشه.
در ضمن چرا می گید وضعیتش تغییر نکرده؟؟؟؟ همین که حملات اضطرابش دیگه تکرار نمی شه یعنی خیلی خوب شده. احتمالاً بعد از دارو درمانی احتیاج به رفتار درمانی هم دارن که در این مورد همونجوری که اول گفتم نقش شما در بهبودشون خیلی مهم می شه.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
گرین عزیز
خیلی ممنون ازت
من یه سری رفتارهای نادرست با شوهرم داشتم که اینمواردی هم که شما اشاره کردین توش بودن
بذارین فهرست کنم
محسنات سابینا از دید یه مرد:
1- زیبایی ظاهری
2- تحصیلات
3- تلاش و سختکوشی و عشق به پیشرفت، فردی موفق در تحصیل
4- راستگو
5- بی ریا
معایب
1- مغرور
2- رفتارهای مردانه و قدرت طلبی
3 - انعطاف پذیری کم
4- کنترل یک مرد
5- انتقاد فراوان و سرکوفت!
بذارین یه چیزی بگم
آره محمد زیاد منو لوس نمی کنه ولی
منم مگه براش چیکار کردم تو این یه سال و نیمه؟ به جز سرکوفت؟ به جز اینکه بهش گفتم نیروی جنسی نداری اونهم هزاران بار! به جز قهر های طولانی و عصبانیت های فوری...خدا وکیلی زیاد قدم مثبت برنداشتم، فداکاری نکردم، اعتماد به نفسشو ازش گرفتم، بهش این حسو دادم که شعور نداره عرضه نداره بی مسئولیته ...
جدی می گم من هیچ تلاشی نکردم
هیچ تلاشی به جز دعوا و قهر!
هیچ وقت نشده که جتی چند روز پشت سرهم محبت بی قید و شرط بهش بکنم، اذیتش نکنم و غر نزنم، راست میگم هیچوقت نشده
منم ا
منم اگه بودم یه زن خوشگل ولی بد اخلاق غرغروی مغرور رو دوست نداشتم!
البته بگم اونم بعضا لجبازی میکنه ها
ولی تا حالا نشده حتی یه بار بدون قهر و دعوا از کنار اشتباهاش بگذرم!
اینم از من!
راستش محمد عیبهایی داره شایدم جدی و مهم که باید حل بشن ولی خوب منم زیاد زن خوبی نبودم براش، وقتی زندگی زنهای این تالار رو میخونم که چه ها کردن برای زندگیشون واقعیت برام معلوم میشه، می بینم که از بس لوس و مغرورم فکر میکنم مثلا همین که باهاش ازدواج کردم خودش کلیه!
درسته در بعضی جاها اعتماد به نفس ندارم ولی بعضا هم زیادی خود بزرگ بین هستم ، شاید بهتره اول شخصیت خودمو متعادل کنم، عین یه الاکلنگ می مونم که یه سرش تو هواس یه سرش تو زمین! باید متعادل بشم
حتی اگه زبونم لال زندگیم به جایی نرسید باز این بار مثل دفعه قبل همه مشکلاتو نریزم سر اون بدبخت و خودمو تبرئه کنم
اینم اعترافات صمیمانه من
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
1- مغرور
2- رفتارهای مردانه و قدرت طلبی
3 - انعطاف پذیری کم
4- کنترل یک مرد
5- انتقاد فراوان و سرکوفت!
منم مگه براش چیکار کردم تو این یه سال و نیمه؟ به جز
سرکوفت؟ به جز اینکه بهش گفتم
نیروی جنسی نداری اونهم هزاران بار! به جز قهر های طولانی و
عصبانیت های فوری...خدا وکیلی زیاد
قدم مثبت برنداشتم،
فداکاری نکردم،
اعتماد به نفسشو ازش گرفتم، بهش این حسو دادم که
شعور نداره عرضه نداره بی مسئولیته ...
جدی می گم من
هیچ تلاشی نکردم
هیچ تلاشی به جز دعوا و قهر!
هیچ وقت نشده که جتی چند روز پشت سرهم محبت بی قید و شرط بهش بکنم، اذیتش نکنم و غر نزنم، راست میگم هیچوقت نشده
منم ا
منم اگه بودم یه زن خوشگل ولی بد اخلاق غرغروی مغرور رو دوست نداشتم!
ولی تا حالا نشده حتی یه بار بدون قهر و دعوا از کنار اشتباهاش بگذرم!
اینم از من!
ولی
خوب منم زیاد زن خوبی نبودم براش،
وقتی زندگی زنهای این تالار رو میخونم که چه ها کردن برای زندگیشون واقعیت برام معلوم میشه، می بینم که از بس لوس و مغرورم فکر میکنم مثلا همین که باهاش ازدواج کردم خودش کلیه!
درسته در بعضی جاها اعتماد به نفس ندارم ولی بعضا هم
زیادی خود بزرگ بین هستم ، شاید بهتره اول شخصیت خودمو متعادل کنم، عین یه الاکلنگ می مونم که یه سرش تو هواس یه سرش تو زمین! باید متعادل بشم
حتی اگه زبونم لال زندگیم به جایی نرسید باز این بار مثل دفعه قبل همه مشکلاتو نریزم سر اون بدبخت و خودمو تبرئه کنم
اینم اعترافات صمیمانه من
سابینا گرامی
خیلی عالیه که خودتون به اشتباهات و ندانم کاری های خود آگاه هستین و این بهترین و میانبر ترین و مهمترین نکته در پیدا کردن راهکار واسه حل مشکلتون هستش .
این منصفانه بودن و صداقتتون نشانه خلوص و زلالی و پاکی و بی آ لایشی روحیه تان هست .بهتون تبریک میگم که سرنخ و راه حل رو پیدا کردین .
یقین بدونین این نکات منفی رو در خودتون تعدیل کنین ، حتما بازتابش رو در اصلاح رفتار همسر محترمتون می بینین .
البته زیاد نباید عجله کنین و در بازه زمانی میان مدت این تغییرات رو حتما مشاهده خواهید کرد . مطمئن باشین و انشاالله موفق . :72:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام
سابینا عزیز
من پستهای شما رو دقیق نخوندم..ولی...
یه جمله از حرفهایی که شما زدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
ولی خوب مثلا خیلی از ته دل میگه امیدوارم بعد این دنیا دنیای دیگه ای نباشه
یعنی دلزده از زندگیه
و تا رسیدن به زندگی معمولی فکر کنم خیلی راه داره
من با یه نفر که شباهت زیادی با روحیات شوهر محترم شما داره.. دوستی نزدیکی دارم
سابینا عزیز
یه ادم باید به جایگاه بدی رسیده باشه که این حرفو بزنه...مواظب باش
شوهر شما بی نهایت به عشق.علاقه.همراهی شما احتیاج داره
شاید یه زمانی بیاد که خسته بشی
ولی بخاطر شوهر تون هم شده باید با ایمان کامل جلو بری
اول عذرخواهی کنم بخاطر حرفم..ولی
1- مغرور
2- رفتارهای مردانه و قدرت طلبی
3 - انعطاف پذیری کم
4- کنترل یک مرد
5- انتقاد فراوان و سرکوفت
مرد شما رو بیشتر سرخوره وبیمار می کنه
بازم اگه حرف بدی زدم عذرخواهی می کنم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
مردی در آینه
اینو احساس میکنم که محمد بریده از همه جا
شما راست میگین
قبولتون دارم
محمد با یه نخ نازک به زندگی وصله ...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا
چقد تو منی :311:
1- مغرور
2- رفتارهای مردانه و قدرت طلبی
3 - انعطاف پذیری کم
4- کنترل یک مرد
5- انتقاد فراوان و سرکوفت
فقط توی 3 و 5 یک کم متعادلم. اهل سرکوفت نیستم. اما انتقاد چرا. انعطاف هم ای ...
اما مردها از این صفات ګریزانند. یا حداقل از حالت شدیدش ګریزانند. از وقتی که بشه مشخصه ی تو. وګرنه همه یه حد متعادلش را دارند.
خب اینها یه کم صفات مشترکی بین دخترهایی که یه کم خودشون را زیادی قبول دارند:311: تحصیلات خیلی عالیه، زیبایی، استقلال اقتصادی، ( ازدواج در سن بالا :163: ) ... یه کم باعث می شه آدم ... تعدیلش کن عزیزم.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام
سابینا عزیز
ادمهایی با شرایطی مشابه شوهر محترمتون..
به نظر میاد که بی مسئولیت.تنبل.بی فکر.شلخته.زیر کار دررو .و......هستند
هرگز این طور نیست:302:
چیزهای زیادی باعث می شه که این روش زندگی رو انتخاب کنند
افسردگی که همراه اون
وسواس فکری به همراه داره
اون ادم با خودش می گه نکنه این کارو انجام بدم و سرزنش بشم.نکنه بی مسئولیت به نظر بیام.نکنه ضعیف به نظر بیام و........
این افکار باعث درماندگی و تاریکی در درود قاب اون طرف می شه
و اون ادم یا میشینه یه جا..یا بد اخلاقی می کنه یا لج می کنه و یا.....
تو این دنیای که بی وجدانی و... یه چیز معمولی شده
شوهر شما تا زمانی که بیرون هست مدام در حال اسیب دیدن هست...چون نمی تونه خودشو با دیگران همراه کنه
و وقتی بر می گرده به خونه وجودش پر از غم و اندوهه
اینجاست که وجود شما پر رنگ می شه..
باید شوهرتونو از عشق و علاقه سیراب کنید(حتی اگه تعادل به هم بخوره)
باید غمو ازش بگیرین و ارامشو بهش بدین
شایستگیهاشو هر روز به رخش بکشید!!! و بگین که چقدر از همراه بودن با اون خوشحال و راضی هستین
بر خلاف اینکه خانومهاو اقایون تو زندگی مشترکشون ..مدام از دیگران تعریف می کنند
شما باید بر عکس عمل کنی
از دیگران انتقاد کنی و شوهرتون رو یه مرد بی نظر بدونی و بهش ثابت کنی(باور کن نیاز داره )
راه درازی در پیش داری....ولی بخاطر عشق تحمل کن
البته شما بهتر از من می دونید
ولی تغذیه خیلی مهمه ..خیلییییییییییییییییییییی
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام بهشت خوبم
آره این صفات بد نیستن به شرطی که از حالت تعادل خارج نشن
که فکر میکنم در من خارج شده
راستش بچه ها میدونین چجوریم؟.
احساس می کنم بین زمین و آسمون معلقم
من با هزار امید و آرزو این بار ازدواج کردم، به خیال خودم خیلی دقت کردم ولی هنوز خام بودم، فکر که میکنم میبینم همیشه از بس سرم به پیشرفت فردیم گرم بود اونطور که باید وشاید به خونواده و ازدواج بها ندادم
درسته خیلی دوست داشتم ازدواج خوبی داشته باشم و خوشبخت بشم ولی باز نسبت به درسم و پیشرفتم یه مسئله حاشیه ای بوده برام...
همیشه دوست داشتم برم خارج زندگی کنم به دلایلی و هنوز هم دوست دارم، هنوز هم هدفمون با محمد اینه که بریم حالا زبونم لال اگه نشد باید خودم تنهایی برم
من یه زن معمولی نبودم
نمی دونم
باورتون نمیشه دهنم زخم شده از فرط ناراحتی...4 کیلو وزن کم کردم در دو سه هفته
کلا فلسفه زندگیمو باید مرور کنم فکر کنم
ببینم از زندگی چی می خوام ، چی واقعا شاد و خوشحالم میکنه، و انجام چه چیز در حد توانم هست و یا نیست...
مردی در آینه عزیز
اینها همه رو قبول دارم، کاش بیشتر از ویژگی های دوستتون بگین، ایشون متاهل هستند؟ ممنون میشم اگه توضیح بیشتری بدین
قبل از هر اقدامی باید با کمک مشاور از بعضی چیزها اطمینان حاصل کنم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
mnjfwsdg
sabinay aziz man taze ba in site ashena shodam va mikhastam begam ke hich kas nemitone mesle man shoma ra dark kone.man ham mesle shoma 27 salame va namzadam 35 saleshe ,va8/8/88 ba ham aghd kardim.hamsare man ham ba chand farghe jozie mesle hamsare shomast .vaghti neveshtehay shoma ra mikhondam az tarafi khoshhal shodam ke kasi hast ke harfhay man ra mifahmad va az tarafi narahat shodam chon midonam shoma chi mikeshid.azizam hads mizanam to ham mesle man avale rah hame eshgh va mohabatet ra gozashti vali on chizi ra ke entezaresh ra dashti daryaft nakardi.man ba tajrobiat khodam behet migam ke azizam age mikhay bedoni ke namzadet doset dare ya na jol bezan to cheshmash.on vaght khodet mifahmi ke doset dare ya na.age motmaen shodi doset dare bagie rah ra edame bede va age na bayad az 0 shoro koni yani dobare be khodet alagemand koni .midonam sakhte kheli ham sakhte vali rahi nadarim.talag baray man rahe hale 1000 ast.
sabina keyboardam moshkel dare va nemitonam farsi benevisam vali be mahze inke moshkelesh hal shod miam ke ba ham be omide khoda moshkelemon ra hal konim.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا عزیز
نمی خام اینو بگم ولی
دوست من متاهل بود(همسرش زمین تا اسمون با شما فاصله داشت)(انسان نبود)
خصوصیتهای دوست من
یه لحظه خوشحاله و ادمو متعجب می کنه و یه لحظه غمگین ...انگار که بزرگ ترین بلا نازل شده براش
اعتماد به نفس پایین
از جمع گریزون و البته از ادمایی که با غرضورزگی زندگی می کنند
از انتقاد.سرکوفت.واینکه دیگران متوجه بشن که دوستم ادم ضعیفیه متنفره
دیدن نیمه خالی لیوان و......
.................................................. ........
البته من پست 79 شما رو خوندم
عجیبه یه تناقضی وجود داره با دلزدگی ایشون و خصوصیتهای که شما اشاره کردین
.........................
فقط خود شما می تونید به شوهر محترمتون کمک کنید چون یه نقاط ریزی تو وجود همسرتون هست که فقط شما می بینید
.....................................
چی شادابیشو می گیره
و چی باعث خوشحالی اون می شه
........................
بی انصافیه حرفی که می زنم ولی
مغرور
2- رفتارهای مردانه و قدرت طلبی
3 - انعطاف پذیری کم
4- کنترل یک مرد
5- انتقاد فراوان و سرکوفت!
که شما اشاره کردین
مردو خسته .عصبانی و......می کنه
مخصوصا4و5
..................................
وضعیت دوست من خیلی فرق داره تا شوهر شما
...............................................
در ضمن بیماری همیشه همراه با مصرف دارو هست و متاسفانه همه عادت دارن تا بیماری اعصاب سراغشون امد..سریع شروع بع مصرف دارو اعصاب کنند((اولین اتفاقی که میوفته...بی میلی به رابطه جنسی هست))
مشاور و دکتر روانشناس بهترین گزینه هست((از قرص دوری کنید))
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
گلناز گلم
نوشته شما لبخند به لبهای من آورد
دوست دارم بیشتر باهاتون در ارتباط باشم
با دقت نوشته تونو خوندم و منتظرم کیبوردتون درست بشه
میدونی همدردی معجزه ها میکنه
از وقتی به این تالار اومدم خیلی ذهنم باز شده و تونستم از زاویه های مختلف مشکلم رو ببینم هرچند هنوز چیزی حل نشده ولی خوب لااقل خودخوری نمی کنم و میدونم چی به چیه
منتظرم برم روانشناس و مشاوره تا بعد ببینم چی میشه
شما ارتباطتونو با من قطع نکنید اگه دونفر باشیم میتونیم به هم خیلی چیزها یاد بدیم
با همیاری سایر دوستهای مهربون این تالار
من به چشمهای محمد نگاه میکنم و چیزی نمی بینم راستش:163:
ولی دوست دارم تا آخرش برم ببینم واقعیت چیه
بهتر از اینه عجله کنم
دوست دارم همه راهها رو امتحان کنم
مردی در آینه عزیز
این اطلاعاتی که دادین بسیار به من کمک کرد
شوهر من انگار از دنیا بریده تقریبا کمتر چیزی هست که بسیار خوشحالش کنه
همیشه توفکره و سرش پایینه
فعلا درمورد قرصها کاری نمیشه کرد ولی دکترش گفته زمستون بگذره قرص ها رو قطع خواهد کرد
سعیم بر اینه که کمکش کنم
کاری که تاحالا نکردم!
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز اینکه دیگه خودخوری نمیکنی خیلی خوبه ونشون میده که تو مسیر درست هستی.شما یه قدم از من جلوتری چون نامزد من رفتن پیش مشاور را قبول نداره وتنها کاری که تونستم بکنم اینه که ازش خواستم سایتهای روانشناسی را بخونه که مطمئن نیستم این کار را هم انجام داده باشه.
قرار نیست تو چشماش چیزی ببینی همین که وقتی نگاش میکنی نگاشو از نگاهت نتونه بکشه و یا اینکه مردمکش بلرزه همشون نشانه های مثبت هست.به قول خودت باید تو یه چاه تاریک دنبال محبت بگردیم.
اینکه ما با نامزدهامون مشکل داریم دلیل این نیست که مشکل از ماست.من خودم خیلی منعطف هستم و تو فامیل و بین دوستهام خیلی اعتبار دارم یعنی تو جمع دوستانه یا جمع فامیل همه رابه خودم جلب میکنم برای همین بی توجهی نزدیکترین وعزیزترین کسم برام خیلی سخته.حتی مادر شوهر و برادر شوهرم من را خیلی دوست دارن و همیشه طرف من را میگیرن.حتی برادر شوهرم یک بار به خاطر رفتارهای نامزدم ازمن معذرت خواست.ولی من دوست داشتم به جای همه اینها نامزدم بهم توجه میکرد.
نمی دونم تو هم با من موافقی یا نه ولی به نظر من نامزدهای ما هم ادمهای بدی نیستن فقط ما دو نفر از دو دنیای متفاوت هستیم که هماهنگ شدنمان هم هم سخت است وهم زمانبر.میدونم راه حل ارائه ندادم ولی خوندن مطالب تو برای من که خیلی خوب بود اینکه میفهمی تنها نیستی.امیدوارم نوشته های من هم برای تو به عنوان یه همدرد مفید باشه.از این به بعد هر روز با شما در ارتباطم.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام گلناز عزیز
حرفتو قبول دارم من همیشه فکر میکنم محمد یا باید ازدواج نمی کرد و یا اگه میکرد با یه زنی که هیچ توقعی از همسرش نداشت باید ازدواج میکرد. زنی که باید منتظر می بود سال به سال و یا ماه به ماه و یا هر وقت که شوهرش به رحم بیاد ازش محبت دریافت می کرد . متاسفانه بعضی آقایون حتی در سنین بالا آمادگی پذیرش تعهد روندارن و نمی دونن ازدواج چیه و یه شوهر چه وظایفی داره.
دور نرم همین دو سه روز تعطیلی رو من مردم از تنهایی، حتی یه روزشو هم نیومده با اینکه میدونه این روزها روحیه م در چه وضعیه و آخرین باری که باهم بودیم تا نیمه شب نتونستم خودمو کنترل کنم و گریه میکردم
اونموقع گفت که دو سه روز تعطیله میبرمت یه جایی که امروز پنج شنبه هست و منم تصمیم گرفتم برعکس همیشه خودم زنگ نزنم بگم بیا منو ببر
الان تنها خونه نشستم
خوب من چرا ازدواج کردم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی زیاد منو نگاه نمی کنه که ببینم مردمکش می لرزه یا نه:163:
اگرم نگاه کنه کوتاهه و زود نگاهشو میکشه
میشه لطفا بیشتر از کاراش بگی
چجوری آشنا شدین
و اینکه آیا مشکل جنسی داره یا نه و ...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز ازدواج ما سنتی بود یعنی از قبل همدیگر را نمیشناختیم.ولی موقع ازدواج خودمون همدیگر را انتخاب کردیم.و در مورد روابط جنسی یک ماه ونیم هست که رابطه نداشتیم ولی نمیتونم بگم مشکل جنسی داره چون وقتی رابطه داریم هر دومون ارضا میشیم ولی دیر به دیر رابطه برقرار میکنه که اوایل برام خیلی سخت بود.
این چند روز تعطیلی را من هم تنها هستم و تصمیم گرفتم که اگه زنگ نزنه که بریم بیرون من هم زنگ نزنم و تا الان که زنگ نزده.همیشه من باید ازش بخوام که بریم بیرون که گاهی قبول میکنه وگاهی نه.
به نظر من هم شوهرم به رغم سن بالاش هنوز امادگی ازدواج را نداشت و من باید جور کم کاری خانوادش را بکشم.
تا حالا من هم یک یا دو بار طاقت نیاوردم و جلوی شوهرم گریه کردم که حالا پشیمونم و هیچ وقت این اشتباه را تکرار نمیکنم.
[خوب من چرا ازدواج کردم؟]این دقیقا سوالی هست که من چند وقت پیش از نامزدم پرسیدم میدونی چه جوابی داد؟مثل جواب بیشتر سوال هام گفت نمی دونم!!
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
پس معلوم شد مشترکات فراوونی داریم باهم!!
خوبه تو خونسردیتو حفظ میکنی من تاحالا هوار بار پیشش زدم زیر گریه راستش برام سنگینه نمی تونم هضم کنم که آدم ازدواج کنه بازهم اینجوری تنها و بی کس باشه، قبل از ازدواج دختری بودم که به زحمت سالی یکی دوبار گریه می کردم الان هفته ای نیست که یکی دوبار گریه نکنم فوری گریه م میگیره، برعکس یادم نمیاد کی از ته دل خندیدم!
ولی خوب کاری میکنی تصمیم گرفتم منم تا میتونم خونسردیمو حفظ کنم و قوی باشم الانم نشستم دارم سایت دانشگاه های خارجی ( چیزی که مورد علاقه مه ) و همدردی رو گز می کنم تصمیم گرفتم اگرم زنگ بزنه خیلی ریلکس باشم
بدبختی اینجاس که ما خونه مون مهمون داریم و مجبورم حفظ ظاهر کنم و الکی بخندم این بیشتر زجرم میده
راستی بابا مامانت چی میگن؟ نمی پرسن پس نامزدت کجاس چرا ازش خبری نیست؟
کاش می تونستم باهات بیشتر حرف بزنم ولی طبق قوانین دادن یا هو آی دی و ... قدغنه توی تالار
همین الان باز خودمو شکستم و زنگ زدم به خونه موبایل خبری ازش نیست
کاش مملکت ما اینجوری نبود و اینقدر روی مطلقه ها فشار نبود
مجبوریم افسردگی بگیریم گریه کنیم داغون بشیم اما تحمل کنیم
الان دوستان میگن باز آیه یاس خوندی ولی خودتونو یه لحظه بذارید جای من
نامزدی بهترین دوران زندگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حتی نمی تونم پیداش کنم و ببینم کجاس !
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز
سعی کن اصلا پیش نامزدت گریه نکنی چون نتیجه برعکس میده و کارها بدتر میشه.مثل اینکه تو باتلاق افتاده باشی و برای نجات دست وپا بزنی اینجوری بیشتر فرو میری.تا حالا باید فهمیده باشی که این رفتارت جواب نمیده سعی کن اروم باشی.
من دختر مغروری هستم و دفعه اولی که پیش نامزدم گریه کردم واقعا احساس کردم که یه چیزی تو وجودم داره میمیره نمیدونم احساسم بود یا عشقی که به پرویز داشتم یا امید هایی که برای اینده داشتم یا شخصیتی که برای خودم قایل بودم یا...به هر حال حس خیلی بدی بود ودیگه نمیخوام اون حس را تجربه کنم.
اگه احساس میکنی من خونسردم واسه اینکه مرحله ای که تو الان هستی من چند ماه پیش گذرندم و حالا نسبت به تو راحت تر میتونم نظر بدم وگرنه من هم از شرایط راضی نیستم.
درباره فشار اطرافیان من هم مثل تو تحت فشارم ولی سعی میکنم مدیریت کنم.سعی کردم به اطرافیانم بقبولانم که ما نیازی نمی ببنیم که هرروز همدیگر را ببینیم با اینکه همدیگر را دوست داریم واین روشی هست که ما برای نامزدیمون انتخاب کردیم.[در حالی که من دوست دارم هر روز با هم باشیم]
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
خانم سابینا و گلناز
دو نفری نشستین الکی به هم انرژی منفی می دین.
ببخشید که اینجوری می گم اما اگه هر کدوم از شما می دونست باید چه کار کنه که وضعیتش بهتر بشه که الان مشکل نداشت. سعی کنید از کسی راهنمایی بگیرین که خودش آرامش داره و از زندگیش راضیه.
خانم گلناز می شه بگید حالا که شما اینقدر مغرور با شوهرتون رفتار کردین چه بهبودی تو رفتارش دیدین؟؟؟
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
گرین عزیز
خوب سایر اعضای تالار که میان نظر میدن هم مشکل دارن دیگه!
تفاوتش اینه که مشکل گلناز خانوم با من یکیه
ما تا حالا توصیه ای به هم نکردیم یه جز اینکه گلناز خانوم گفتن به چشمهاش زل بزن
اجازه بدین ایشونم مشکلشونو مطرح کنن من درکشون می کنم چه شرایط بدیه درسته همسرما کتک نمی زنه و ... ولی زندگی تو یه فضای بی محبت و سرد برای آدم کشنده ست
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
greenعزیز شما عضو کوشا هستین ونبایداین طور بی رحم صحبت کنین.در ضمن من انرزی منفی از سابینا دریافت نکردم وفکر هم نمی کنم انرزی منفی داده باشم.من فقط اظهار همدردی کردم وحتی از اینکه نتونستم راه حلی ارائه بدم معذرت خواستم.من ادعا نکردم که روانشناسم وفکر کنم سایر دوستانی هم که نظر دادن همچین ادعایی ندارن.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام
سابینا عزیز
100 در 100 حق با شماست....رنج زیادی کشیدین..یه زن با هزار ارزو..حق دارین
ولی ترو خدا گریه نکنید..گریه مردو عصبانی می کنه و از خود بی زار
باید با خنده غم شوهرتونو ازش بگیرین..باهاش همراه بشن ...نزارین تنهایی باعث بر گشت اون به افسردگی بشه
حرفی نزنید که باز رو به رو هم قرار بگیرین...دوست.. یه دوست واقعی
شوهرتون بی انصافی می کنه ..درست ....ولی شما دست از تلاش بردارین
طول می کشه ولی اینده روشنه
یه سوال ؟
چی باعث خوشحالی شوهرتون می شه
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
چی بکم ...
از ساعت ۱۲ نشستم با دقت پستاتونو خوندم ..ولی الان دیگه چشلم باز نمیشه که حرفمو بزنم ...فردا میگم....فقط بدون که خیلی ناراحت شدم و روم تاثیر گذاشت ...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام دوستان
تو این 4 روز تعطیل محمد سرما خورده و همین بهونه مناسبی شد که هیچ سری به من نزنه، ولی من آرومم
چون امروز رفتیم خونه دایی با مادرم و همسر ایشون مشاور هستند و مورد اعتماد، مشکلاتمو مطرح کردم، خیلی قشنگ منو درک کرد، ایرادامو گفت ولی معتقد بود سرمنشا همه مشکلات ما مشکل جنسی و افسردگی شوهرمه، که باید حتما حل بشه، قرار شد از دوستش که روانشناسه سراغ یه مشاور خوب رو بگیره و به من بگه، اینکه یکی کاملا مشکلمو درک کرد و حتی مشکلاتی که نگفته بودم هم حدس زد و بیان کرد خیلی آرومم کرد، اینکه با راهنمایی های دوستان این سایت و ایشون و فکر کردن خودم خوب تونستم مشکلمو ببینم و به دور از آشفتگی و غلیان احساسات بتونم به زندگیم نگاه کنم آرامش بخشه، حالا باید روحیه مو تقویت کنم، درسم و کارهای
دیگه مو انجام بدم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا جان خوبی ...
امیدوارم که همینطور در اون ارامش خاصی که داری بمونی ...
دیشب که پست ها رو میخوندم ...البته ببخشیدا که میگم ...اینطوری که از شوهرتون بیان کردی و اشتباهای خودتون یه چیزی برام روشن شد که شوهرتون بیشتر شما رو به چشم مادر دوم میبینه تا همسر...یعنی کسی که دوست داره ازش مراقبت کنه ....اینو بهتون قول میدم که خود مادرشوهرتونم اینو میدونه ....چرا اینقدر همسرتون برای پدر ومادرتون مهمه ...من احساس میکنم نگاه پدرومادر همسرتون به شما همانند یه دایه هست که فرزندی رو قبول میکنه ازش مراقبت کنه ...احتمال این مساله خیلی زیاده ..( ارزو میکنم همچین چیزی نباشه ) مساله جنسی هم ردیف بشه شما به چشم یک ارزا کننده دیده خواهید شد ...سرحالتون میاره ولی باز رفتارها برمیگرده به خودش ...
چیزی که کاملا واضحه اینه که علامت سوال در خانواده همسرتون زیاده و چیزای زیادی هست که شما ازش خبر ندارید ...و بدترش اینه که بهترین دوران عمرتون باید وقت بزاری برای این مساله که خود همین یه مشگل بزرگه .....
اگه همسرتون همچین رفتاری باهاتون داره ..۱۰۰ درصد مقصر خود مادرش هست ...چون اون اینطوری بارش اورده ....فکر میکنم همسرتون هنوز نتونسته درک کنه که زندگی مشترک چیه !!!! چی کار یابد بکنه !! تو این رابطه چی غلطه و چی درسته ...پس یه نتیجه میگیریم که اصلا نمیدونه چی کار باید بکنه !!! و این بر میگرده به خانواده همسرتون....چون چیزی که واضحه اونا اصلا سعی در بهبودش ندارند و بدترش هم میکنند ...
یه چیز دیگه مادرشوهرتون کاملا اونو تو دستش داره ...پس بدون حتی بچه دار هم بشی مردت ماله خودت نیست ...چون اونو تو رو به حساب نمیارند ..سعی کن که رابطشو با مادرش کم کنی ...بهش بفهمون که زندگی ما جور دیگه ایی باید باشه ...باید خیلی از افکارشو تو شکل بدی بهش و بعد راهیش کنی ...مطمن باش اصلا با بیتفاوتی چیزی درست نمیشه ...راه سختی در پیش داری ولی اگه مصمم باشی موفق میشی و...
سعی کن عین یه بچه باهاش رفتار نکنی ..اگثر مردا شاید دوست داشته باشند ولی در این مورد اصلا اینکارو نکن ....به موقع ازش توقع کن ...
اگه جای تو بودم تو این ۴ روز بهش یه زنگ میزدم حالشو میپرسیدم و بعد از اون ازش انتقاد میکردم که ما اگه میخواستیم جدا زندگی کنیم که نیاز نداشتیم ازدواج کنیم ...خوب اینو بهش میگفتی ....و بهش اخطار میدادی که اینطوری هیچی درست نمیشه ....
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام imoon عزیز
ممنون از اینکه پستمو خوندی و نظر دادی
حرفهات درستن ولی اغراق کردی
مقصر 100 درصد مادر محمد نیست خودشم این وسط به عنوان انسان عاقل و بالغ مسئولیت داره
درسته همسرم درک درستی از زندگی مشترک نداره
درسته از مادر شوهرم حرف شنوی داره ولی خیلی وقتها شده که من با ملایمت باهاش حرف زدم و شیرفهمش کردم و طبق حرف من رفتار کرده
درسته من باید خواسته هامو مطرح کنم بهش و ازش توقع داشته باشم
ولی اگه بهش زنگ میزدم و گلایه میکردم دوباره یکی اون می گفت یکی من باز روز از نو روزی از نو این راهو امتحان کردم ولی جواب نداده فعلا میخوام تا خودمو پیدا نکرده م از جر و بحث دوری کنم
باید خیلی منطقی و به دقت این مسیر رو طی کنم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
به نظرم شوهرتون احساس عدم استقلال می کنه،واسه همین رول یه مرد خوشبختو بازی میکنه!
این قضیه رو همه چیزش تاثیر میذاره.به نظرم انتخاب شما به عنوان همسر و بطور کلی ازدواج ایشون یه جور توفیق اجباری از طرف مادرشوهرتون بوده و این شدت گرایش به شما رو واقعا کاهش میده و مسئولیتی در قبال شما پیش خودش احساس نمیکنه.شاید یه مسافرت به هر دوتون خیلی کمک کنه،و همسرتون رو نسبت به شما کنجکاو کنه.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام خوبی؟
ببین عزیزم شما شوهرتون رو هر چیزی حساس و دوری می کنه شما رو همون جا زوم کردی
همسرتون از نظر جنسی مشکل داره (امیدوارم بتونه بچه دار بشه)
همسرتون افسردگی داره
چطور یه آدم که افسردگی داره و مشکل جنسی داره رو می خوای مثل همه آدمای اطرافت باهاش برخورد کنی
این آدم از هر چی امید به زندگی و هر چیزی که به مسئله جنسی مربوط می شه فراریه.
شما واقعاٌ باید صبر و حوصله به خرج بدی.
الان مشکل شما کم توجهی یا ... نیست
1- افسردگی شدید همسرتون
2-از عواقب افسردگی: -کم شدن میل -جنسی گوشه گیری - کم توجهی و... که خودتون بهتر می دونید
شما مهمترین مشکل زندگیتون اینه و از این به بعد باید برید اطلاعات جمع آوری کنید که شروع افسردگی از کی بود
از همه مهمتر چه چیزی باعث این افسردگی شده
چه چیزهایی این افسردگی رو حادتر میکنه
وقتی جمع آوری اطلاعاتتون کامل شد باید از همه عوامل ناشی این بیماری تا حد امکان جلوگیری کنید خودتون و همسرتون پیش یه روانشناس خبره برید و تحت درمان باشید
شما اگه از این بیماری همسرتون جلوگیری و بعد درمان کنید شک نکنید همه مشکلات حل می شه به امید خدا
:72:[poem]
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
دوست خوبم درسته که به قول خودتون یک سال و نیم که عقد کردین. به گذشته فکر نکن.به اینده فکر کن که معلون نیست باید چند سال باهاش زندگی کنی و زجر بکشی.حتما حتما دنبال حل مشکل باش.اگه عروسی کنی و هنوز این مشکلات رو داشته باشی اونوقت جدایی و یا حل مشکل خیلی سخت تر میشه.تا قبل از عروسی یه تصمیم جدی بگر و عاقلانه برخورد کن نه از روی احساس
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
درسته از مادر شوهرم حرف شنوی داره ولی خیلی وقتها شده که من با ملایمت باهاش حرف زدم و شیرفهمش کردم و طبق حرف من رفتار کرده
درسته من باید خواسته هامو مطرح کنم بهش و ازش توقع داشته باشم
ولی اگه بهش زنگ میزدم و گلایه میکردم دوباره یکی اون می گفت یکی من باز روز از نو روزی از نو این راهو امتحان کردم ولی جواب نداده فعلا میخوام تا خودمو پیدا نکرده م از جر و بحث دوری کنم
باید خیلی منطقی و به دقت این مسیر رو طی کنم
سلام
افرین:104:
کلمه به کلمه حرفات درسته
از هر بحثی که شما رو در مقابل شوهرتون قرار می ده پرهیز کن:81:
یادت باشه اصلی ترین مشکل شما افسردگی شوهرتونه که اگه رفع بشه شک نکن که بیشتر مشکلات شما رفع می شه
بازم می گم
کوتاهی کردن شوهرتون بخاطر افسردگیش هست
مطمئن باش یه روزی چواب تمام زحماتتون رو می ده
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیز
بهترین مشاوردرایران جناب اقای چگینی
خیابان مطهری روبروی بیمارستان جم ابتدای کوچه حجت پلاک52 طبقه 3 تلفن88820247
بهترین متخصص اعصاب روان درایران استادروانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی نهران عضووابسته کالج روانپزشکان انگلستان جناب اقای دکترمجیدصادقی
ادرس سعادت اباد..میدان کاج خیابان سروغربی پلاک181 ساختمان پزشکان سینا طبقه دوم واحد 10 تلفن 22368266
دو سه ماه طول میکشه وقت بدهندشما بروپیش منشی یه شیرینی کادویی بهش بده بهتون زودتر وقت بدند..من بخاطر اضطرابم رفتم پیش دکتر صادقی بهم قرص تجویز کردویه نامه ای بهم دادگفت بروپیش اقای چگینی که بهترین مشاور ایران هستندبه لطف خدا الان بعداز3 ماه مشاوره ومصرف دارو فکرمیکنم تازه متولدشدم .:227::227:حتماپیگری کن.ونتیجه رو بهم بگو تامنم خوشحال بشم:323:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام دوستهای خوبم
تو این مدت محمد چند تا دسته گل به آب داده، مثلا اومده جمله به جمله حرفهای مادرشو تحویلم میده انگار که حرف خودشه، غافل از این که این حرفها رو مادرش قبلا در تلفن بهم گفته، منم دیدم فرصت خوبیه گفتم این حرفها رو مادرت زنگ زده بود و گفت و تاکید کرد به تو نگم، خلاصه گفت من حرف تو رو باور ندارم و حرف مادرم رو دارم و منم گفتم لطفا الان صحبت نکنیم و خداحافظی کردم، بعد یه نیم ساعت زنگ زد و معذرت خواهی کرد و گفت می بخشی نباید انطوری باهات برخورد می کردم، منم گفتم من غرض و مرضی با مادرت ندارم ولی با مداخله تو کار ما کاری از پیش نمی بره!خلاصه کشش ندادم
بعد همین دیشب فهمیدیم عمه ش مرده، صبحی باز هوای حرفهای مادرش تو کله ش بود، من یه کم دیر کرده بودم برای تشیع جنازه اونقدر عصبیم کرد و ناراحتم کرد ، ولی بچه ها من تصمیم گرفتم بازیچه دست محمد نباشم، یعنی طوری باشه که هر وقت عصبیم کرد عصبانی بشم هر وقت خوشحالم کرد خوشحال بشم و ...، بنابراین عکس العمل نشون ندادم، بعدا خودش دید اشتباه کرده خیلی به پروبالم می پیچید ، قبلا ها هر وقت اینطوری میشد و بعد میومد معذرت می خواست کشش میدادم ولی دیگه امروز بیخیال شده بودم
عصر هم خبردار شدیم که این ترم فقط 1 درس بهش دادن، خیلی جالب بود، بعد دو سال نامزدی الان 3واحد درس، باز ترم قبل بیشتر بود تعداد واحد ها، اونقدر بهش گفته بودم برو با مدیر گروه صحبت کن سعی کن برای خودت جا باز کنی و ...، حتی قرار بود مدیرگروه رو به شام دعوت کنیم که اینقدر این دست اوندست کرد ترم تموم شد، خودش امروز یه جوری بود هی میگفت برم با فلانی صحبت کنم برم با بهمانی صحبت کنم، فکر می کرد من از این حرفهاش خوشم میاد چون قبلا جوری عادتش داده بودم وقتی یه قدم برمیداشت منتش رو سر من بود، انگار کار من بود، امروز پرسید برم با فلانی حرف بزنم؟ گفتم والله من نمی دونم خودت می دونی، بعد تو خونه میگفت از دست من دلخوری؟ گفتم نه چرا دلخور باشم، زنگ زد با مدیرگروهش صحبت کرد بعد اومد گفت خوب مخشو زدم؟ یعنی دقیقا کارهایی که میدونست من دوست دارم، من ولی بچه ها نمی خوام دیگه در کارهاش دخالت کنم و کنترلش کنم،اگرم نظری بدم در حد مشورته، مادر عزیزش که اونروز پشت تلفن به من میگفت تو می دونستی از اول محمد بیکاره ( الان یه سال و نیم گذشته ! ) و پله پله میرین بالا الان بذارین ببینه در صورتیکه آدم تنبلی کنه و این دست اون دست کنه ممکنه پله ها رو برعکس طی کنه، بچه ها من اول کارهای محمد رو پوشش میدادم که تو فامیلم وجهه شو از دست نده ولی اشتباه میکردم، من سپر بلای اون شده بودم، الان کاریش ندارم، بذارید خود واقعیشو نشون بده، بذارید کتک تنبلی هاشو بخوره اینطوری بیشتر احتمال داره به خودش بیاد، بذارید ببینه وقتی 35 سالشه و صاحب کار و بار نیست کسی بهش احترام نمیذاره؛ من سپر بلای اون نمیشم و این فشار ها رو به جون نمی خرم، به جای اون فرم پر نمی کنم و اینور اونور نمیرم
امروز منو که رسوند به خونه بعد 10 دقیقه زنگ زد که دلم برات تنگ شده، جل الخالق وبه حق حرفهای نشنیده!
امشب دوباره زنگ زد که با آیت ( دوستش در انگلیس ) حرف می زده و میگفته که سابینا میخواد منو ببره نیو زلاند، راستش من دارم مقاله می نویسم ( البته دو هفته س که بر اثر مشاجره و اعصاب خورد کنی دست بهش نزدم !! ) برای اینکه بتونم یک بورس خوب بگیرم از دانشگاه خوب، احساس می کنم میخواد مفت و مجانی اسمشو بذارم تو مقاله هام و بنا به گفته خودش حتی برای اون هم پروپوزال بنویسم و یعنی به جاش اقدام کنم، یکی نیست بگه پس تو چی؟؟؟خودت این وسط چه کاره ای؟/
من بحثو عوض کردم و در این باره چیزی نگفتم، دوباره میگفت دلم برات تنگ شده، من پسش نزدم!!
خلاصه همه این مطالب:
1- طبق تصمیمم جر و بحث نمی کنم
2- دست از این که به جای اون تصمیم بگیرم و کارهاشو و عواقب کارهاشو بر عهده بگیرم برداشتم
3- سعی می کنم وقتی تحریکم میکنه که عصبانیم کنه خودمو کنترل کنم
4- وقتی که خوب رفتار می کنه رنجش های قبلی رو به رخش نکشم و پسش نزنم
5- بهش سرکوفت نمیزنم و احترام میذارم
فقط میدونید که ترک عادت موجب مرض است! الان یه سال و نیمه که رابطه من تو یه مسیر اشتباه حرکت کرده، الان که دارم مسیرشو عوض میکنم بدیهیه که مقاومت نشون میده، هم محمد و هم من، حتی ممکنه ناخودآگاه محمد کارهایی بکنه که منو واداره که مثل گذشته مادرش بشم! ولی نه من باید محکم و قوی باشم و همچنین مهربان!! و مسیرمو به دقت طی کنم، حالا 50-50، اگر اصلاح شد که شد، اگر نشد باز به خودم بگم که همه راه هارو امتحان کردم و درست رفتار کردم ولی نشد تا بعد ها خودمو سرزنش نکنم و اعتماد به نفسمو از دست ندم
و اما جواب به دوستهای عزیزم :
قبل از هر چیز از همراهیتون ممنونم، سایت همدردی به من کمک کرد که با کمک دوستها مشکلم رو خوب حلاجی کنم و با حرف زدن آرامش پیدا کنم و مشکلاتمو دسته بندی کنم، به طوری که من سابینایی نیستم که روز اول اینجا تاپیک زده بود، اون سابینا آشفته بود و نمی دونست مشکل واقعیش چیه، ریشه رو نمی دید و فقط شاخ و برگهای مشکلشو میدید که روز به روز بیشتر میشدند و پیچیده تر در صورتی که الان از بین همه فرضیه های تنها چند فرضیه در ذهنم باقی مونده و در مشاوره حضوری بلاخره خواهم فهمید که کدومیک از این فرضیه ها درسته و چه میتونم بکنم
الان احساس قدرت بیشتری می کنم و آرامش بیشتری دارم
underdog عزیزم: خیلی خلاصه و مبهم نوشته بودی ولی انگار منظورت این بود که مادرش منو به محمد تحمیل کرده، نه درست نیست اگه پست هامو از اول می خوندی می فهمیدی که خودش منو انتخاب کرده و مادرش تنها مشوق بوده والان هم نقش پوشش دهنده مشکلات محمد رو بازی می کنه، در ضمن من با محمد مسافرت هم رفتم ولی خوب در نهایت چندان موثر نبوده
مریم نیکخو و مردی در آینه عزیز:
خوب به نظر من و با توجه به پست های دوستان قوی ترین فرضیه ای که دارم اینه که تقریبا 70 درصد مشکلات من از جمله بی توجهی و مشکل جنسی و شاید هم بی مسئولیتی از افسردگی ایشون آب می خورن، باید رفت و دید مشاور چی می گه، شما رو در جریان خواهم گذاشت، در واقع حرفتونو قبول دارم
فرناز 66 عزیزم:
راستش من همیشه گفتم که جدایی برای من آخرین راه حله، اگر بدونم که به هیچ وجه زندگیم درست شدنی نیست، و برای این هم نقشه ای دارم و اون اینه که الان در موقعیت خوبی هستم برای رفتن به خارج، فقط این درگیری ها نمیذارن تمرکز کنم رو کارم، بنابراین درگیری ها رو کم تر و کم تر خواهم کرد و درس خوندنمو بیشتر و بیشتر، حالا این کار بهترین کاریه که الان میتونم بکنم به دلایل زیر:
1- تمرکز میکنم به کار و درسم و با هر موفقیت مثلا چاپ شدن مقاله م روحیه م بالاتر میره و به علاوه به جای افکار منفی و خودخوری که در بیکاری مجال بیشتری پیدا می کنن برای رشد کردن کار مفید انجام میدم، اینو بگم که در دانشگاه بسیار موفق هستم و مورد تشویق اساتیدم، اینحوری روحیه م بهتر میشه
2- وقتی محمد دید من پیشرفت می کنم ممکنه به خودش بیاد و ببینه که من دارم جلو میرم و اون درجا میزنه، بنابراین ممکنه تلاششو بیشتر بکنه و همچنین یک زن پرتلاش موفق جذابتر از یک زن ضعیف غرغروی ایرادگیره که هر روز گریه میکنه !!
3- مادرشوهرم در جلسه دفاعیه من بود و وقتی دید استادام از من خیلی تعریف می کنن و نمره م شد 19.75 یه مدت خیلی یه جوری بود و به دست و پا افتاده بود، با دیدن موفقیت های من هم برای اون و هم برای محمد معلوم میشه من مثل زنهای سنتی خانواده اونها نیستم که بزنن تو سرم و در زندگیم دخالت کنند
4- محمد می فهمه که من راهی برای فرار دارم ( یعنی خارج رفتن ) و چون میدونه اراده و توان لازم رو دارم دیگه براش این سو تفاهم پیش نمیاد که چون این قبلا طلاق گرفته باید بسوزه و بسازه و یه ذره می ترسه که منو از دست بده و اینم یه شوک مثبت دیگه س
5- اگر خدایی نکرده کار به جدایی کشید من موفقم و برای دکتری می رم به یک کشور دیگه و به آرزوم می رسم و مجبور نیستم در محیط بسته اینجا زخم زبون این و اون رو به جون بخرم، راه برای پیشرفتم باز میشه و صدمه کمتر میبینم
سعید عزیز:
راستش ما ساکن تبریز هستیم ولی خوب شما که نتیجه مثبت دیدین من اینها رو یادداشت میکنم چون همسرم میگه حتی اگه تهران گرون ترین مشاور هم باشه من میبرم و میارمت!
می بخشید زیاد حرف زدم چه کنم با حرف زدن در اینجا به افکارم نظم می دم و از همه مهمتر نظرات شما رو هم جویا میشم ، منو تنها نذارید