-
RE: متارکه و طلاق
از اینکه به یادم هستید ممنونم
احساس دور از تنش و استرس دارم می خوام که زندگی ام را طور دیگه شروع کنم روی عواملی که باعث طلاقم شد دارم فکر می کنم و اشتباهاتی که داشتم و سعی دارم که اصلاحش کنم البته تا حدودی موفق هم شده ام
من با طلاق توافقی موافقت نکردم به این دلیل که دو خانواده با هم صحبت کنند و شاید بشه که مشکل حل بشه ولی متاسفانه آنها وکیل گرفتند و حتی همسرم تو دادگاه نیومد و من فقط انگار دارم درد دل با قاضی می کنم برای اینکه اصلاً من حقی از نظر قانون نداشتم من به قاضی گفتم که خانواده آنها دخالت می کردند تو زندگیمان قاضی گفت که اشکالی نداره اون پسره حق داره قاضی فقط آیتم های من را دید و حکم داد 5 سکه مهریه ام بود چون ازدواج نکرده بودم دوتا نیم شد و البته قاضی همان 5 سکه را نوشت که همسرم اعتراض گرد و دو تا نصفی شد حتی قاضی تو سند ازدواجم که نوشته بود مبلغ 450 هزار تومان آینه شمعدان را ندید و ننوشت و نفقه هم شاملم نشد البته من دنبال پول نبودم می تونستم برم دنبالش که نفقه بگیرم ولی هدف من این نبود . شب قبل از اینکه بریم محضر هم بعد از 5 ماه که خبری از من نگرفته بود sms زد که بیا با هم حرف بزنیم و من اشتباهی که کردم این بود که قبول کردم و رفتم با هم که حرف زدیم فهمیدم که چه قدر خانواده اش تو مغزش کارکردند و به هیچ طریق نمی شه درستش کرد توی محضر هم وکیلش اومد خودش نیومد و وکیلش 2 تا نیم سکه را به من داد الان می گم که ای کاش همون هم نگرفته بودم متاسفانه آدم ها وقتی توی موقعیت هستند نمی تونند درست تصمیم بگیرند کسانی که خارج از جریان هستند بهتر تصمیم می گیرند.
در حال حاضر فکر می کنم که ای کاش چشمم بیشتر باز کرده بودم و انتخاب درستی داشتم ولی گذشته ها دیگه گذشته هنوز آنقدر بزرگ نشدم که بتونم همسرم و خانواده اش را به خاطر بدیهایی که در حق من کردند را ببخشم ولی واگذارشان کردم به خدا می دانم که خدا بزرگترین حامی من هست
و یه مسئله ای که اذیتم می کنه اینه که دوست دارم که خبری از اونها بگیرم ولی اینکار رو نمی کنم و جلوی خودمو می گیرم ولی می دانم که مروز زمان کمکم می کنه
-
RE: متارکه و طلاق
ستاره عزیز
دادگاه که دیگه جای درد و دل و این حرفا نیست ، همون بهتر که همسرت نیومد و گرنه مثل همون شب قبل آزرده خاطر میشدید.
میشه تجربیات اون دوره زندگی و تجربیاتی که از دوره دادگاه و تجربیات بعد از طلاق رو لیست کنی.
تجربه ای که من از زندگی تون بدست آوردم این بود که :
مهریه کم هم مثل مهریه زیاد پسندیده نیست.
وقتی که آدم برا کسی ارزش قائله و گوشه ای از ذهنش رو پر کرده دوس داره ازش خبر بگیره ، پس خوبه که هم خودش و هم خاطراتش رو فراموش کنی
امیدوارم در ادامه زندگی تون موفق و شاد و خوشبخت بشی:72:
.
-
RE: متارکه و طلاق
منظورم این بود که صحبت کردن با قاضی فایده ای نداشت مثل این بود که دارم باقاضی درد دل می کنم
تجربه ای که بدست آوردم 1- فهمیدن معیارهای ازدواج
2- شناخت طرف مقابل
3- خودشناسی ( خودم به سن ازدواج رسیدم یا خیر)
4- فهمیدن تمام شرایط بعد از ازدواج از لحاظ محل زندگی و کار همسر و ثبات کاری اینکه آیا مشغول تغییر دادن شغل خود هست یا خیر
5- مسئولیت پذیری در قبال زندگی اش
6- دلیل ازدواج طرف مقابل
7- چگونگی رویارویی با مسائل و مشکلات زندگی
8- مواظب بودن همسر اینکه باید حواست باشه که دست از پا خطانکنه
9- محبت کردن و چگونگی جذب همسر
10- چه موقع باید گذشت کنی و چه موقع نباید گذشت کرد
11- چه موقع و کجا باید چه حرفی را زد
12- کنترل خشم
13- اینکه بعضی وقت ها باید طوری رفتار کرد که دیگران متوجه ناراحتی ات نشن
14- باید با همسرت همراه باشی
15- روابط همسرت با خانواده ات را باید کنترل کنی
16- باید به همسرت انگیزه بدی و به اون قدرت بدی
17- نباید گذاشت که زندگی مشترک دچار روزمرگی بشه ایجاد تنوع در زندگی باید کاری کرد که همسرت از اینکه تو درکنارش هستی احساس خوشبختی کنه
18- باید مواظب بود که ا زنظر مالی کم نیاریم
19- در زندگی مشترک نباید فقط به فکر خودت باشی باید اول به فکر اون باشی بعد به فکر خودت یعنی به عبارتی احساسات طرف مقابل را باید درک کنی
اگر موردی یادم افتاد اضافه می کنم
تجربه های دادگاه
1- چگونه باید با قاضی صحبت کنی تا قاضی متوجه صحت گفتارت بشن
2- دانستن انواع طلاقها
3- فهمیدن شرایط طلاق بائن
4- رفتن به پزشکی قانونی ( تجربه خیلی بدی بود)
5- رفتن به محضر و اجرای صیغه طلاق
بعد از طلاق
1-تنهایی
2- مستقل بودن از هر لحاظ فکری و مادی و....
3- خیلی از اطرافیان ام را شناختم فهمدین اینکه چه کسانی دوستم هستند و چه کسانی دوشمنم هستند.
4-به فکر آینده بودن اینکه یک کاری رو شروع کنم و آن را ادامه بدهم
5- سعی در برطرف کردن بعضی از اشکالاتم و بالابردن مهارتهای ارتباطی
اگر بازم موردی بود اضافه می کنم
-
RE: متارکه و طلاق
قبل از ازدواج فکر می کردم، چقدر خوبست که زن نیستم. میتوانم اختیار زندگی را بدست بگیرم. یک زندگی بر از محبت و صفا بسازم. اما مشابه همان داستانی که شما تعریف کردید را همسرم در مورد من اجرا کرد. دلم از این می سوزد که حتی نگذاشتم حلقه نامزدی برایم بخرند. لباس دامادی را هم خودم خریدم. حتی بخشی از جهیزیه را هم... حالا این عاقبتم است. تنها تفاوتش اینست که حق طلاق با من بود و همسرم هنوز نتوانسته که طلاقم دهد.:302: